هی فلانی!
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم …
هرجا که دلت میخواهد برو …
فقط آرزو میکنم
وقتی دوباره هوای من به سرت زد،
آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت، باز هم آرام نگیری …
و اما من…
بر نمیگردم که هیچ!
عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،
که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی، با خاطراتم قدم بزنی ...
#ناشناس
📚 @dastanak