eitaa logo
داستانک
43 دنبال‌کننده
5 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مدرسه که میرفتیم هر بار که دفتر مشق‌مون رو جا میذاشتیم، معلم‌مون میگفت "مواظب باش خودتو جا نذاری!" و ما میخندیدیم! و فکر میکردیم نمیشه خودمونو جا بذاریم. بزرگ که شدیم؛ بارها و بارها یه قسمت از خودمون رو جا گذاشتیم! توی یه کافه، توی یه خیابون، توی یه خاطره ... @dastanak
مدرسه که میرفتیم هر بار که دفتر مشق‌مون رو جا میذاشتیم، معلم‌مون میگفت "مواظب باش خودتو جا نذاری!" و ما میخندیدیم! و فکر میکردیم نمیشه خودمونو جا بذاریم. بزرگ که شدیم؛ بارها و بارها یه قسمت از خودمون رو جا گذاشتیم! توی یه کافه، توی یه خیابون، توی یه خاطره ... @dastanak
گاهی اوقات بزرگترین دل خوشیم اينه كه، تو هم يه وقتايى دلت برام تنگ بشه. همين قدر احمقانه ...! @dastanak
هی فلانی! دیگر هوای برگرداندنت را ندارم …  هرجا که دلت میخواهد برو … فقط آرزو میکنم  وقتی دوباره هوای من به سرت زد، آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت، باز هم آرام نگیری …  و اما من…  بر نمیگردم که هیچ!  عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،  که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی، با خاطراتم قدم بزنی ... 📚 @dastanak
این بار تو مرا آرزو کن! قول میدهم به ثانیه نکشد، آمدنم مستجاب شود. 📚 @dastanak