زن باسیاست
یک روز، یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف بدی می کنه. بـه طوری که خودرو هردوشون بـه شدت اسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جان سالم بدر میبرند.
وقتی که هر دو از ماشینشون که اکنون تبدیل بـه آهن قراضه شده بیرون میان اون خانم بر میگرده میگه: آه چه جالب شما مرد هستید… ببینید چه بروز ماشینامون اومده! همه ی ي چیز داغان شده ولی ما سلامت هستیم. این باید علامت ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و…
زندگی مشترکی را با صلح و صفا شروع کنیم! مرد با هیجان جواب میده:” بله کاملاً” با شما موافقم این باید نشانه ای از طرف خدا باشه!” بعد اون زن ادامه میده و میگه:” ببین یک معجزه دیگه. اتومبیل من کاملاً” داغان شده ولی این شیشه مشروب سالمه.
مطمئنا” خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف مبارک رو جشن بگیریم! بعد زن بطری رو بـه مرد میده. مرد سرش رو بـه نشان تصديق تکان میده و درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو مینوشد. بعد بطری رو برمی گرداند بـه زن. زن درب بطری را می بندد و شیشه رو برمی گردونه بـه مرد. مرده میگه شما نمی نوشید؟! زن در پاسخ می گه:نه. فکر می کنم باید منتظر پلیس بشم..!!!!
#داستان #کوتاه
Ξ✿ کانال ایتا داستانک ✿Ξ
📚 @Dastanak_Channel 📜
__________________________
Ξ ↯ کانال خنده سیتی ↯ Ξ
🤩 @Khandeh_City 🤩
__________________________
پسری، مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد.
یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند.
از مادرش پرسید:
مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟
مادر گفت:
از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم. فرزند باتعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟
و قبلا به من گلایه نکردی.
مادر پاسخ داد:
بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم وعادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تورا به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی
#داستان #کوتاه
Ξ✿ کانال ایتا داستانک ✿Ξ
📚 @Dastanak_Channel 📜
__________________________
Ξ ↯ کانال خنده سیتی ↯ Ξ
🤩 @Khandeh_City 🤩
__________________________
هدایت شده از 👈تبلیغات بازدیدی ایتا👉
…………………………………تبلیغ-ساعتی-بازدیدی-پست-آزاد-روزانه-شبانه-آخر-ارزان-سفارش-بنری
✳️اولین کانال آهنگ در واتـــساپ راهاندازی شد.👇
https://B2n.ir/f43984
https://B2n.ir/f43984
https://B2n.ir/f43984
آهنگهای #فارسی #جدید #قدیمی #ریمیکس #سنتی #کردی #لری #بختیاری #ترکی #عربی
تلاش بیهوده
مسافری به داخل یکی از قطارهای نیویورک پرید و به مأمور قطار گفت: میخواهم به فوردهام بروم.
مأمور قطار گفت: اما این قطار شنبهها در«فوردهام» توقف ندارد!
تنها کاری که میتوانم برای شما انجام بدهم، این است که وقتی در ایستگاه فوردهام سرعت قطار کم شد، در را باز کنم و شما بیرون بپرید.
یادتان باشد، وقتی بیرون پریدید در مسیر قطار و با همان سرعت بدوید و گرنه با صورت به زمین خواهید خورد.
در ایستگاه فوردهام در باز شد و مأمور قطار با ضربهای مسافر را بیرون راند،
او هم به توصیهی مأمور موازی با قطار شروع به دویدن کرد.
اما مأمور دیگری او را دید، و در را باز کرد و او را به درون قطار کشید و گفت:
دوست من! شما باید آدم خیلی خوش شانسی باشید! این قطار روزهای شنبه در فوردهام نمیایستد!
#داستان #کوتاه
Ξ✿ کانال ایتا داستانک ✿Ξ
📚 @Dastanak_Channel 📜
__________________________
Ξ ↯ کانال خنده سیتی ↯ Ξ
🤩 @Khandeh_City 🤩
__________________________
استراحت کوتاه مادرانه
بچه شیطون پس از این که شامشان را خوردند،
درحیاط خلوت خانه مشغول بازی «دزد و پلیس» شدند.
یکی از پسرها وانمود کرد که گلولهای به سمت مادرش شلیک میکند و فریاد زد: بنگ بنگ تو مُردی.
مادر به زمین افتاد و چند دقیقهای به همان حالت ماند و بلند نشد.
یکی از همسایگان که شاهد بازی بود.
وقتی دید که مادر تکان نمیخورد، نگران شد که مبادا وی هنگام افتادن آسیب دیده باشد و به همین جهت به سمت او دوید.
وقتی همسایه نزدیک شد که مادر را از نزدیک نگاه کند، مادر لای یک چشمش را باز کرد و آهسته گفت:
«هیس، هیس تکانم نده، این تنها فرصتی است که میتوانم استراحت کنم!
#داستان #کوتاه
Ξ✿ کانال ایتا داستانک ✿Ξ
📚 @Dastanak_Channel 📜
__________________________
Ξ ↯ کانال خنده سیتی ↯ Ξ
🤩 @Khandeh_City 🤩
__________________________
هدایت شده از 👈تبلیغات بازدیدی ایتا👉
…………………………………تبلیغ-ساعتی-بازدیدی-پست-آزاد-روزانه-شبانه-آخر-ارزان-سفارش-بنری
⚡️آهنگهای ماشینی مخصوص مسافرت🚘
✳️برای دانلود آهنگهای ماشینی #جدید، #شاد، #ریمیکس طولانی، #بیس دار، مخصوص #مسافرت، کافیه عضو کانال واتساپ زیر بشین👇
https://B2n.ir/t23572
https://B2n.ir/t23572
https://B2n.ir/t23572
🎯مخصوص مسافرت نوروزی☄
❌این پست موقته؛ بهزودی حذف میشه.
مهربان از خردسالی
یه روز با همسرم رفته بودیم خرید. محمد رضا کوچیک بود و سپردمش به همسایه. وقتی برگشتم دیدم سرش خونی شده و داره گریه میکنه. ظاهراً با دوچرخه خورده بود زمین. تا من رو دید، گریهاش رو قطع کرد. میخواست ناراحت نشم. گفتم: محمدرضا! چی شده مادر؟!!! با همون شیرین زبونیِ بچگی گفت: هیچی نشده مامان. ناراحت نشیا! درد ندارم... از همون کودکی مراقب بود کاری نکنه که من غصه بخورم. سرش رو شستم و زخمش رو بستم. اما به جای آه و ناله مدام تکرار میکرد: مامان! درد ندارم... گریه نکنیا... غصه نخوریا... من خوبم ... هیچیم نیست... نگرانم نشیا...
👤خاطرهای از زندگی کودکی شهید محمدرضا مرادی
#داستان #کوتاه
Ξ✿ کانال ایتا داستانک ✿Ξ
📚 @Dastanak_Channel 📜
__________________________
Ξ ↯ کانال خنده سیتی ↯ Ξ
🤩 @Khandeh_City 🤩
__________________________
داستان خیانت به همسر(یار زیبا یا یاور زیبا؟) بر اساس واقعیت
موقعی که تازه جوان شدم و خیال ازدواج به سرم زد مادرم اصرار داشت با دختر باایمان و باحجابی ازدواج کنم که تا آخر عمر یار و یاورم باشد. با همین معیارها هر دختری را که از همسایه و فامیل میشناخت به من پیشنهاد داد اما متاسفانه من تنها به دنبال یاری زیبا بودم.
مدتی گذشت و کسی که به دنبالش میگشتم را یک روز توی خیابان دیدم و در یک نگاه عاشقش شدم. تعقیبش کردم و خانهاش را پیدا کردم. ما زیر یک سقف رفتیم. همسرم زیبا بود اما نه باحجاب بود و نه باایمان.
عاشق او بودم و هرکاری برایش میکردم. وقتی گفت باید خانهمان در محلههای بالاشهر باشد قبول کردم. گفت میخواهم درس بخوانم، قبول کردم و تلاش کردم تا به راحتی به تحصیل بپردازد. حتی موتورم را دادم و برای همسرم ماشین خریدم. روزها همین طور سپری شدند ولی او هر روز بیشتر تغییر میکرد.
او دیگر بهانهگیر شده بود و به هر دلیلی با من قهر میکرد. مشغولیتش با موبایلش بود و من هم انتظار میکشیدم دوباره همان همسر خودم شود اما یک شب روبرویم نشست و از طلاق توافقی گفت که بعدا مشخص شد به خاطر عشقاش به هم کلاسیاش این درخواست را کرده است. میگفت به درد هم نمیخوریم. من را بیسواد و لاغر میدانست. من هم طبیعتا مخالفت کردم. حتی غرور مردانهام را له کردم و به او التماس کردم. به خاطر بچهمان و خودم به او التماس کردم که حرف از جداییمان نزند اما او ناراحت شد و بعد از اینکه به من سیلی زد، رفت و …
حالا معلوم شد که مادر میخواست چه بگوید. یار باید یاور باشد او فقط مدتی یار زیبای من بود نه یاور من و حالا میخواهد یار دیگری شود.
#داستان #کوتاه
Ξ✿ کانال ایتا داستانک ✿Ξ
📚 @Dastanak_Channel 📜
__________________________
Ξ ↯ کانال خنده سیتی ↯ Ξ
🤩 @Khandeh_City 🤩
__________________________
هدایت شده از 👈تبلیغات بازدیدی ایتا👉
…………………………………تبلیغ-ساعتی-بازدیدی-پست-آزاد-روزانه-شبانه-آخر-ارزان-سفارش-بنری
✳️کانال واتساپ صنایع دستی جنوب👇
https://B2n.ir/gy6767
https://B2n.ir/gy6767
https://B2n.ir/gy6767
⚡️لطفاً حمایت کنید، بافنده منطقه محرومه.
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
🔥حراج فوق العاده 🔥
😍فروش ویژه روفرشی کشدارو ضداب😍
باورت میشه اینا روفرشین😱
💯فروش انواع#رومبلی #فرشینه #روفرشی دورکشدار
💥با بهترین رنگ طرح و کیفیت💥
مقاوم در برابر شستشو✨ نرم و لطیف✨
ضداب وتنوع رنگ وتراکم بالا✨
کاملا دور کشی شده ✨
ارسال از تولیدی به سراسر کشور قسطی✨
⭕️دیگه نگران هزینه سنگین قالیشویی نباش☺️
https://eitaa.com/joinchat/3882680517Cc37851ff65
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باجناغمو توپ بزنن دیگه نمیترکه !
تا دیروز دستِ چپ و راستشو نمیشناخت ! حالا دیگه مارو پسند نمیکنه ! فکر میکردم یه ماه نشده دست از پا درازتر برمیگرده سرِکار! اما حالا با دنا پلاس از جلومون رد میشه تکاپ میکشه !🥶
ازش که پرسیدم گفت #افتاده_تو_کار_واردات_از_چین ! آی نون توش بوده و نامردا بهمون نمیگفتنا 😏
ازینجا راهشو یادگرفته دمش گرم منم برد👇
https://eitaa.com/joinchat/2217279826Cce41f12cdc
هدایت شده از
🔴 کار در خانه با حقوق روزانه 🔴
✅ روزانه بین 1 تا 2 میلیون تومان ✅
🟣میتونی به عنوان شغل دوم انتخابش کنی فقط روزی ۲ تا ۳ ساعت وقتت رو میگیره🤩
🧕🏻فرم مخصوص خانم ها 👇
《کسب درآمد ویژه خانم ها》
👨💼فرم مخصوص آقایون 👇
《 کسب درآمد ویژه آقایان》
تعداد فرم ها محدوده فقط ۲۰۰ نفر لازم دارن 👇
https://eitaa.com/joinchat/3201696057Cc93bf7a5af