eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
109 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
اسفند ماه، ماه شهدایی! آیا میدانستید 8 نفر از سرداران دفاع مقدس را در ماه اسفند از دست دادیم؟ ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
کیفیت نماز مخصوص امشب ( #لیلةالرغائب ) 🚩 پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi
مرد بازاری خلافی کرد و حاکم او را به زندان انداخت. زنش پیش یکی از یارانش رفت و گفت چه نشسته ای که دوستت پنج سال به محبس افتاد، برخیز و مرامی به خرج بده. مرد هم خراب مرام شد و یک شب از دیوار قلعه بالا رفت و از بین نگهبانان گذشت و خودش را به سلول رفیقش رساند. مرد زندانی خوشحال شد و گفت زود باش زنجیرها را باز کن که الآن نگهبان ها می رسند. دوستش گفت می دانی چه خطرها کرده ام، از دیوار قلعه بالا آمدم، از بین نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم. سپس زنجیرها را باز کرد. به طرف در که رفتند، مرد گفت می دانی چه خطری کرده ام، از دیوار قلعه بالا آمدم، از بین نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم. رفتند پای دیوار قلعه که با طناب خودشان را بالا بکشند. مرد گفت می دانی چه خطری کرده ام، از دیوار قلعه بالا آمدم، از بین نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم. با دردسر خودشان را بالا کشیدند. همین که خواستند از دیوار به پایین بپرند، مرد گفت می دانی چه خطری کرده ام، از دیوار قلعه بالا آمدم، از بین نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم. مرد زندانی فریاد زد نگهبان ها، نگهبان ها، بیایید این مرد می خواهد من را فراری بدهد! تا نگهبان ها آمدند، مرد فرار کرده بود. از زندانی پرسیدند چرا سر و صدا کردی و با او فرار نکردی؟ مرد گفت پنج سال در حبس شما باشم، بهتر است که یک عمر زندانی منت او باشم... بهشت هم با منت، جهنمی بیش نیست ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
تسڪین دل ام مصائب، برگرد اے بر دو جهان امیر وصاحب، برگرد ما منتظر رؤیت رویت هستیم اے آرزوے شب رغائب برگرد... ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من یکی از فامیلام تو اطلاعات هست! گفته که میخوان.... باور میکنید خیلی ها حتی مطالب انیمیشن فوق را براحتی باور می‌کنند؟؟ باور کنید... ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
📸 اقدام جالب میوه فروش با انصاف اصفهانی ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
🌹🌱🌹🍃🌷🌱🌷🌹 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺 🍃 راضيم به رضای خدا🌹🌱🌹🍃🌷🌱🌷🍃 کشاورزی بود که تنها یک اسب برای کشیدن گاوآهن داشت. روزی اسبش فرار کرد. همسایه ها به او گفتند:چه بد اقبالی! او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت. همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی! او گفت:راضيم به رضای خدا پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و پایش شکست. همسایه ها گفتند:چه اتفاق ناگواری! او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا فردای آن روز افراد دولتی برای سربازگیری به روستای آنها آمدند تا مردان را به جنگ ببرند اما پسر او را نبردند. همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی! او گفت:راضيم به رضای خدا و این داستان ادامه دارد... همانطور که زندگی ادامه دارد... وخدا هيچگاه بنده اش را نمی آزارد... كه او عاشق ترين معشوق است ازصميم قلب ميگويم: راضيم به رضای خدا ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
جدول پخش برنامه دروس مدارس در شبکه آموزش 🔹يكشنبه ١٢/١١ 📝٨:٠٠ علوم هفتم 📝٨:٣٠. علوم هشتم 📝١٠:٣٠رياضی دوم ابتدايی 📝١٠:٥٠ رياضی چهارم ابتدايی 📝١١:١٠ علوم ششم ابتدايی 📝١١:٣٠رياضی آمار ٢ (علوم انسانی و علوم معارف) 📝 ١٥:٠٠ فيزيك ٢ (پايه ١١ رياضی) 📝١٥:٣٠ رياضی ١ (پايه دهم تجربی و رياضی) 📝١٦:٠٠ درس الزامات محیط کار (پایه دهم) (هنرستانهای فنی حرفه ای وكار دانش) 📝١٦:٢٥ درس مدیریت تولید (پایه یازدهم) (هنرستانهای فنی حرفه ای و كار دانش) ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
نماز شب ششم از ماه رجب از کتاب اقبال الاعمال سیدبن طاووس (ره) از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هر کس در شب ششم رجب 2 رکعت نماز بخواند در هر رکعت بعد از حمد، 7 مرتبه آیه الکرسی را بخواند، منادی از آسمان ندا دهد، ای بنده خدا، تو به راستی ولی خدا هستی حقیقتا، و به ازای هر حرفی که در این نمازت خواندی، شفاعتی از مسلمانان می توانی بکنی و برای تو هفتاد هزار حسنه خواهد بود که هر کدام نزد خدا از کوه های دنیا بهتر است. ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
📚 ثروتمندزاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او فقیرزاده اى كه او هم در كنار قبر پدرش بود. ثروتمندزاده با فقیرزاده مناظره مى كرد و مى گفت: صندوق گور پدرم سنگى است و نوشته روى سنگ رنگین است. مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در میان قبر، خشت فیروزه به كار رفته است، ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك، درست شده، این كجا و آن كجا؟ فقیرزاده در پاسخ گفت: تا پدرت از زیر آن سنگ هاى سنگین بجنبد، پدر من به بهشت رسیده است...!! 📔 📕باب هفتم ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
بسمه تعالی 🕋 تو خوب می شوی !!! آيت‌الله احدی از اساتيد حوزه علميه قم و صاحب تفسیر فروغ می‌گوید: حدود بیست سال است که در شهر بابل به مدّت ده روز، بعد از نماز صبح، جلسه داریم. يک بار وقتی از منبر پايين آمدم، دیدم آقایی که همیشه جلوی منبر می‌نشست و اهل اشک و ناله بود، آمد و گفت: حاج آقا يک وقتی به من می‌دهی!؟ گفتم: اتفاقاً خیلی دلم می‌خواهد با هم حرف بزنيم. شما چند سال است پای منبر من می‌آيی، امّا خیلی آرام و ساکت هستيد. آن روز ايشان به منزل ما که در روستایی در بابل است آمد. بعد از کمی صحبت‌های اوليّه، شروع کرد به گفتن: حاج آقا! من جوانی لات بودم توی این شهر، همه‌گونه اشتباه از من سر می‌زد. تا این‌که انقلاب پيروز شد. یک بار اهالی محل داشتند با مینی‌بوس به جماران خدمت امام می‌رفتند. به من گفتند تو هم بيا. با خودم گفتم: بابا، ما و اين همه معصيت!... امّا باشد، من اين سيّد را دوست دارم. به هر حال ما هم آمدیم جماران. امّا امام آن روز ملاقات نداشت. مردم پشت در آن‌قدر شعار دادند که حاج احمد آقا آمد و گفت: شما صبر کنید، ساعت ده و سی دقیقه به بعد، بیایید دست امام را ببوسید و بروید. ما هم به صف برای دست‌بوسی امام ایستادیم. همه دست امام را بوسیدند و رفتند. نوبت به من رسید. تا آمدم دست امام را ببوسم، ایشان دستشان را کشيدند!!! خیلی حالم گرفته شد، امام هم این موضوع را فهمید. تو همان حال و هوای لوطی‌گری و لاتی با خودم گفتم: بابا مرد حسابی، برای همه داشتی، امّا برای من دست کشیدی!؟ خب اگر می‌دانستم نمی‌آمدم. آمدم از در بروم بیرون که محافظ امام دوید و آمد و گفت: آقای فلانی! شما بیرون نرو! با خودم گفتم: نکند می‌خواهند من را بازداشت کنند!؟ گفتم: من کاری نکردم! مجدداً محافظ امام گفت: به شما می‌گویم نرو! امام با شما کار دارند! منتظر ماندیم تا همه رفتند. من رفتم داخل اتاق، دیدم امام و حاج احمد آقا نشسته‌اند. امام با اشاره به حاج احمد آقا فرمود: برو بیرون! بعد امام دستم را گرفت و فرمود: ناراحت شدی!؟ گفتم: بله. آقا این‌ها همشهری‌های من بودند. همه دست شما را بوسیدند، امّا من...!!! امام با حالتی خیرخواهانه فرمود: پسرم چرا نماز نمی‌خوانی!؟ چرا گناه می‌کنی!؟ خدا چه بدی به تو کرده!؟ تعجّب کردم. گفتم: حاج آقا! شما از کجا می‌دانید!؟ امام فرمودند: شما هم به دین خودت عمل کن، به این مقام می‌رسی. بعد انگشترشان را در آوردند و گفتند: این انگشتر مال شما. حضرت امام ادامه داد: تو خوب می‌شوی! خوب می‌شوی! با دختر یک آیت‌الله ازدواج می‌کنی، امّا بچّه‌دار نمی‌شوی، بعدها راه کربلا باز می‌شود. در سفر اوّل کربلا نه، در سفر دوّم، پايين پای حضرت عبّاس(سلام‌الله‌ عليه) ایست قلبی می‌کنی و از دنیا می‌روی و تو را کنار قبر حضرت عبّاس(سلام‌الله‌ عليه) دفن می‌کنند. ولی این مطلب را به کسی نگو! حاج آقای احدی! همه مطالب امام تا اینجا درست بود. من داماد یکی از آیات عظام شدم. بچّه‌دار هم نشدم. سفر اوّل کربلا رفتم. حالا عازم دومين سفر کربلا هستم. آيت‌الله احدی ادامه داد: ایشان رفت کربلا و ما منتظر بودیم. کاروان برگشت. امّا دوست ما همراه کاروان نبود! اهل کاروان گفتند: درست کنار قبر حضرت عبّاس(سلام‌الله‌ عليه)، در حال خواندن زیارتنامه، ایست قلبی کرد و از دنیا رفت. آمدند او را برای دفن از حرم بیرون ببرند، خدّام حرم حضرت عبّاس(سلام‌الله عليه) آمدند و گفتند: کجا!؟ حضرت عبّاس(سلام‌الله عليه) در عالم خواب به ما پيغام داده که این مرد با این مشخّصات را پایین پای من دفن کنید! الان جلوی کفشداری حضرت عبّاس(سلام‌الله عليه)، قسمت پایین پای حضرت، سنگی است که روی آن نوشته: مرحوم عبّاس مرندی. آیت‌الله احدی ادامه داد: من کل مطلب را روی نوار ضبط کردم، و بعدها این نوار، به نشر آثار امام فرستاده شده است. منبع: کتاب راهيان علقمه، کاری از گروه شهید ابراهیم هادی ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
🔹 تو این ، بیشتر از همه تو کف یه گروهم؛ موتور سوارهایی که کلاه ایمنی ندارند اما ‌یه ماسک گنده زدند به صورتشون!! 🔹آخه عزیز من می‌دونی تلفات نداشتن کلاه ایمنی چقدر زیاده درحالیکه که ویروس کرونا برای جوونا و آدمای سالم فقط در حد یه سرماخوردگی ساده است؟ 💬 قربانی مقدم ‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir