✨﷽✨
اعتماد در روزگار بی اعتمادی
یه روز که داشت سوار مترو میشد نزدیک در ورودی، یه تابلو توجهش رو جلب کرد: "این مغازه واگذار میشود" ... خودش بود! تمام چیزی که لازم داشت همین بود! ترکیب کار تو ذهنش، خیلی شفاف و روشن شکل گرفته بود.
مغازه کوچک دم در ورودی مترو
چایی شیرین و ساندویچ نون و پنیر تو ظرف یکبار مصرف که سرپایی هم میشد خوردش.
بله کارها ردیف شده بود. اجاره مغازه که رسمی شد لوازم رو مستقر کرد و شروع کرد به کار.
تابلو زد: "صبحانه علی آقا"، مردم هم از همون روز اول استقبال خوبی نشون دادن.
یه چایی داغ و خوشمزه و خوش طعم با نون سنگک و پنیر تبریز. ظرف ٣ یا ٤ دقیقه یه صبحانه خوب میخوری، قیمت هم مناسب بود.
آقا چند روزی نگذشت که جلوی در مغازه به اون کوچیکی "صف" میبستن! گاهی ١٠ - ١٥ نفر تو صف بودن. به قول امروزیها؛ بیزینس عالی ... توپ! مردم راضی، "علی آقا" هم خوشحال.
تا حالا شنیدین یکی از بس کارش خوب باشه مردمو کلافه کنه؟!
"ای داد و بیداد، حالا چیکار کنم؟ این جاشو نخونده بودم!!!"
میدونین چی شده بود؟ خوب صبحانه علی آقا کارش گرفته بود، متقاضی زیاد بود و صف گاهی طولانی میشد و اون ته صفیها کفرشون در میومد تا نوبتشون بشه. تقریبا یه عده این قدر معطل میشدن که قید صبحونه علی آقا رو میزدن و دلخور، سر صبحی گشنه، تو صف وایستاده، صبحانه نخورده، ول میکردن و میرفتن!
شهرت خوبی که بهم زده بود داشت لطمه میدید ... "چیکار کنم؟" به هر راهی بگین زد؛
یه شاگرد گرفت (تو جا به اون تنگی) که چاییها رو ریخته و آماده داشته باشه.
یه بستهبندی سفارش داد که یه چایی و یه ساندویچ باهم توش بود که حملش راحت بشه.
قیمتاشو آورد پایینتر که واسه مردم بصرفهتر باشه ... ولی مشکل صف و معطلی داشت جدی جدی شاخ میشد.
"اینطوری نمیشه ... باید هرطور شده از شر این مشکل خلاص شم وگرنه اسممو عوض میکنم". خیلی فکر کرد.
روز و شب داشت مرور میکرد که چه کاری رو میتونه سریعتر انجام بده؟ ولی دیگه از این سریعتر نمیشد تا این که ...
یه روز شروع کرد وقت گرفتن که از اول رسیدن مشتری تا رفتنش، هر کاری متوسط چقدر طول میکشه؟
سلام و احوالپرسی ٥ ثانیه
گرفتن سفارش مشتری ١٠ ثانیه
تحویل سفارش مشتری و بسته بندی ١٥ ثانیه
گرفتن پول و دادن بقیه پول مشتری ٢٥ ثانیه ... !!!
نتیجهگیری مهم سوم: "صبر کن ببینم! یعنی تقریبا نصف وقت من با هر مشتری سر پول دادن میره؟ یعنی اگه یه راهی پیدا کنم که مشکل پول دادن، بقیه پول، پول خورد و ... رو حل کنم دو برابر سریعتر میفروشم؟ و صف دو برابر سریعتر جلو میره؟ خوب اگه اینجوری یاشه، هیچکس دلخور نمیذاره بره. عالی میشه!"
"خوب چیکار کنم؟ کوپنیاش کنم؟ اول ماه به هر کی کوپن بدم؟ ... نه بابا، کسی وقت این کارا رو نداره. چوب خط بزنم و آخر ماه ار هر کی پول بگیرم؟ نه جانم، اینم که صرف نمیکنه، کافیه چند نفر نیان تسویه کنن، مگه من چقدر سود دارم؟ آخه این روزا به هیچکی هم که نمیشه اعتماد کرد ..."
"صبر کن ببینم ... چرا نمیشه؟ ... عجب فکر بکری! ... آخ جااااااان، پیدا کردم!"
#ادامه_دارد
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
مرگا به من که با پر طاووس عالمی، یک موی گربه وطنم را عوض کنم!
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
✨﷽✨
🔴رفیقی که از آب و نان هم لازم تر است!
✍ امام صادق(ع): «معاشران سه گروهند؛ گروهي مانند غذايي هستند كه پيوسته و در هر زمان مورد نياز انسان است».ما به رفيق خیرخواه نصیحت کننده و مشفق، پيوسته نيازمنديم، تا عليالدّوام ما را تكان بدهد و ما را از خواب غفلت بيدار كند.
اين چنين رفيقی از آب و نان براي ما لازم تر است. اگر نباشد به مرگ ابدي ميافتيم! «گروه دوّم كساني هستند كه معاشرت با آنها مانند درد و بيماري است».كه عارض انسان ميشود و مايهي ناراحتي ميگردد و راه تخلّص از آن را نمي يابد.
«گروه سوّم مانند دارو و درمان دردند { كه انسان گاهي به آن نيازمند ميشود ، نه هميشه } » پس گروه اوّل هميشه مورد نياز انسانند و گروه دوّم هيچ گاه مورد نياز نيستند و گروه سوّم گاهي مورد نياز واقع ميشوند.
📚 تحف العقول ص۲۹۳
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
داناب (داستانک+نکاتناب)
✨﷽✨ اعتماد در روزگار بی اعتمادی یه روز که داشت سوار مترو میشد نزدیک در ورودی، یه تابلو توجهش رو جل
✨﷽✨
#ادامه از قبل
فرداش "علی آقا" رفت بانک و چند دسته اسکناس ١٠٠ و ٢٠٠ و ٥٠٠ تومنی گرفت، دو تا جعبه درست کرد و توی هر کدوم مقداری از اون اسکناسها رو گذاشت. جعبههای پول خرد رو گذاشت یه قدری اونورتر، کنار گیشهای که چایی و ساندویچ رو تحویل میداد. تصمیم خودشو گرفته بود. با خودش میگفت: "من که دزدی نکردم و پولم حلاله ... ملت هم که با من پدرکشتگی ندارن که پولمو بخورن ... پس اگه من بهشون اعتماد کنم کار خطایی نیست، تازه اگر صدی چند نفر هم پول ندن ایرادی نداره خودم هم اگه روزی یکی دو نفر بیان و چایی مجانی بخوان که بهشون میدم پس چه فرقی میکنه؟"
لحظه بزرگ ... مشتری اول اومد:
سلام علی آقا صبح به خیر!
سلام عزیز جان خوب هستین انشاالله؟
بله، سلامت باشین.
یه چایی شیرین، یه نون پنیر؟
آره جونم.
میشه ٤٠٠ تومن، بفرمایین ... قابلی هم نداره.
چشم، الان تقدیم میکنم ... (جیبهاشو میگرده، کیفشو بیرون میاره ...) الان تقدیم میکنم.
لازم نیست عجله کنی جونم، یه جعبه اونجا گذاشتم، پول خورد هم توش هست، لطفا خودت پولتو بریز اون تو، باقیشو بردار و برو به سلامت، روز خوبی داشته باشی.
شوخی میکنی؟ دستم انداختی؟
نه جون داداش خودت برو ببین.
(مشتری اول با ناباوری رفت سمت جعبه و ...)
مشتری دومی:
سلام علی آقا
سلام خانم بفرمایین؟
یه چایی ٢ تا نون پنیر لطفا
چشم ...
چند روز اول تا مردم بفهمند که "علی آقا" چه تغییر مهم و جالبی در کارش داده یه کم طول کشید. حتی بعضیا بیشتر از معمول طول دادن تا مطمئن بشن که درست فهمیدهاند.
ولی از روز سوم و چهارم مردم اصلا میومدن که خودشون به چشم خودشون این پدیده عجیب غریبو ببینن و اصلا از این نون و پنیر و چایی شیرین بخورن تا باورشون بشه.
از همه مهمتر این بود که "علی آقا" چاره کارو پیدا کرده بود. فکرش واقعا درست کار کرده بود و صف تقریبا دو برابر سریعتر جلو میرفت.
فروش علی آقا دو برابر شد و سودش بیشتر از دو برابر! بگو چرا؟
خوب معلومه! این روزها ١٠٠ تومن پولی نیست. خیلیها از این که علی آقا به مشتریهاش این قدر احترام گذاشته بود و بهشون اعتماد کرده بود که پولشون رو خودشون بدن و بقیهاش رو هم خودشون بردارن این قدر خوششون اومده بود که اصلا قید بقیه ١٠٠ تومن رو میزدن و دستخوش و انعام میذاشتن و میرفتن. این سود خالص بود و کم هم نبود!
هیچکس "علی آقا" رو از این خوشحالتر و شادتر ندیده بود.
مشتریها هم، همه از دم، روزشون رو با یک اتفاق ساده دلپذیر شروع میکردن. بعدها داستانهای زیادی دهان به دهان شد که چقدر مشتریهای علی آقا در طول روزشون برخوردهای بهتری با مردم دیگه داشتهاند و دلیلش یک آغاز خوب با "علی آقا" و اعتماد و روی خوش او بود.
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پیشگویی انتخابات ایران توسط سیمپسونها
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
انتخابات دقیقاً چکار میکند؟
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
▪️هموطن!
میدانستی رای تو امنیت آفرین است ؟
🎨پیمان علیشاهی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @DasTanak_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
📿 #پنجمین و آخرین ختم ۱۴۰ هزار صلوات به نیت انتخابات پرشور و انتخاب گزینهی مورد پسند امام زمان علیهالسلام
برای پیوستن به این پویش از پیوند زیر استفاده کنید👇
https://EitaaBot.ir/counter/dsap
در گروهها منتشر کنید🙏
10.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻سرخط اخبار انتخابات ریاست جمهوری ایران🔻
🔰 ۲۷ خرداد ۱۴۰۰ | 17 ژوئن 2021 🔰
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
وضعیت این روزای کارمندای شبکه سعودی ایران اینترنشنال😂
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @DasTanak_ir
▪️هموطن!
میدانستی رای تو امنیت آفرین است ؟
🎨پیمان علیشاهی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @DasTanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خبر واقعی
دیروز در کرمان عده ای در ملا عام در شلوغ ترین چهارراه شهر کرمان پلاکاردی خاص بر سر گرفتند !
📍نیرو های امنیتی کجا تشریف دارند؟!!
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b