eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.6هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5هزار ویدیو
110 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
روش برخورد با خواسته های زن تعدادي مرد در رخت كن يك باشگاه گلف هستند موبايل يكي از آنها زنگ مي زند مردي گوشي را بر ميدارد و روي اسپيكر مي گذارد و شروع به صحبت مي كند همه ساكت مي شوند و به گفتگوي او با طرف مقابل گوش مي دهند مرد: بله بفرماييد. زن: سلام عزيزم باشگاه هستي؟ مرد: سلام بله باشگاه هستم. زن: من الان توي فروشگاهم يك كت چرمي خيلي شيك ديدم فقط هزار دلاره ميشه بخرم؟ مرد: آره اگه خيلي خوشت اومده بخر. زن: مي دوني از كنار نمايشگاه ماشين هم كه رد مي شدم ديدم اون مرسدس بنزي كه خيلي دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خيلي دلم ميخواد يكي از اون ها رو داشته باشم. مرد: چنده؟ زن: شصت هزار دلار. مرد: باشه اما با اين قيمتي كه داره بايد مطمئن بشي كه همه چيزش رو به راهه. زن: آخ مرسي يه چيز ديگه هم مونده اون خونه اي كه پارسال ازش خوشم ميومد رو هم واسه فروش گذاشتن 950000 دلاره. مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه ميتوني بخرش. زن: باشه بعدا مي بينمت خيلي دوستت دارم. مرد: خداحافظ افراد حاضر در باشگاه با تعجب مات و مبهوت به او خيره ميشوند. مرد در حالیکه گوشي را قطع مي كند، رو می کند به جمعیت و می گوید: اين گوشي مال كی یه؟؟؟😂 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
بسم الله الرحمن الرحیم ● عدد ۲۵۲۰ را ابتدا به ساکن فکر می کنید که یک عدد طبیعی و ساده است، درصورتیکه اینطور نیست. این عدد حتی نخبگان ریاضی را به تعجب وا داشت. نکته عجیب و غریب این عدد این است که این عدد به تمام اعداد ۱ تا ۱۰ چه زوج و چه فرد قابل تقسیم است. و وقتی که می‌گوییم قابل تقسیم است، یعنی بدون اعشار: ۲۵۲۰÷۱=۲۵۲۰ ۲۵۲۰÷۲=۱۲۶۰ ۲۵۲۰÷۳=۸۴۰ ۲۵۲۰÷۴=۶۳۰ ۲۵۲۰÷۵=۵۰۴ ۲۵۲۰÷۶=۴۲۰ ۲۵۲۰÷۷=۳۶۰ ۲۵۲۰÷۸=۳۱۵ ۲۵۲۰÷۹=۲۸۰ ۲۵۲۰÷۱۰=۲۵۲ ● نکته جالب دیگر درباره این عدد اینکه این عدد حاصلضرب 《۷×۳۰×۱۲》 است که با نگاه اول فکر می کنید که اعدادی تصادفی باشند ● ولی نکته قابل تامل اینجا بود که این اعداد حاصلضرب روزهای هفته ۷ × روزهای ماه ۳۰ × ماه‌های سال ۱۲ است.. ● معلومه که شب و روز و ماه و سال همانند سایر پدیده های طبیعی بر مبنای محاسبه بسیار بسیار ... دقیق بوجود آمده اند پس لطفا روزهاتونو به راحتی از دست ندید وقدرشونو بدونید (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
💢 غیبت کبری چگونه آغاز شد؟ 🔶 در غیبت صغری، ارتباط شیعیان با امام زمان(عج) از طریق نوابی که از طرف حضرت تعیین می شدند ادامه پیدا کرد. ابتدا عثمان بن سعید، سپس محمد بن عثمان، سوم حسین بن روح، و سرانجام نیابت امام، به علی بن محمد سمری رسید. پس از در گذشت او جامعه شیعه وارد دوران غیبت کبری شد. 🔷 شیخ صدوق از ابومحمد حسن بن احمد مکتّب نقل می کند: «ما در سال درگذشت علی بن محمد سَمَری در بغداد بودیم. چند روز قبل از درگذشت او به حضورش رسیدیم. او توقیع حضرت را به ما نشان داد و ما از روی آن نسخه برداری نمودیم و از نزدش خارج شدیم. روز ششم، به نزد سَمری رسیدیم و او را در حالت احتضار مشاهده کردیم. به وی گفتند: بعد از تو چه شخصی نایب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است؟ او در پاسخ گفت: خدا را مشیّتی است که خود انجام خواهد داد (دورۀ غیبت صغری به پایان رسیده است و کسی در دورۀ غیبت کبری نایب خاص امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست و این خود از مشیّت الهی است.) این مطلب را گفت و آن گاه جان به جان آفرین تسلیم نمود. این آخرین سخنی بود که از او شنیده شد». ✅ امام زمان در زمان غیبت کبری، شیعیان را به حال خود رها نکرده اند و در توقیعی که به اسحاق بن یقوب نوشتند، فرمودند: و امّا حوادث واقعه، دربارۀ آن مسائل به راویان حدیث ما رجوع کنند که آنها حجّت من بر شما هستند من نیز حجّت خدا بر آنها هستم.» (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
نظر مرحوم حاج سید احمد خمینی درباره اطاعت از مقام معظم رهبری سالگرد رحلت یادگار امام راحل، گرامی باد (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
22.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 امسال در هر مراسم نیمه شعبان پرچم یمن را به اهتزاز دربیاورید 🔴 با یاد کردن یمن در نیمه شعبان، قدرت آنها را مضاعف کنید 🌱یمنی‌ها از همه به نقطۀ ظهور نزدیک‌ترند 👈🏻 امروز، یمن محتاج ما نیست، ما محتاج یاری کردن یمنیم! 📎 پویش (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
نسل جدید رفاقت! اینا چی میشن دیگه!! 📚 @DasTanaK_ir
▫️ ﷽ اصفهانی ها پاسخ هيچ پرسشي را نمي‌دهند، آنها درپاسخ هر پرسش شما پرسشی دارند! مثلا: (وقتي از دوست اصفهاني خود آدرس يك خياط را مي‌پرسيد) شما: خياط خوب سراغ داري؟🤔 اصفهاني: چي‌چي مي‌خَي بدوزي؟ شما: کت و شلوار! اصفهاني: پارچه داري؟ شما:بله😊 اصفهاني:از کی اِسِدی ؟ شما:...از مغازه اصفهاني: پارچِد خُبِس؟ شما: بله🙄 اصفهاني:چه رنگيِس؟ شما: آخه مگه چه فرقي مي‌کنه؟😐 اصفهاني: فرق مي‌کونِد دادا خيلي هم فرق مي‌کونِد! شما: خب، سورمه اي😑 اصفهاني: چرا سورمه ی ؟ ارزونتر بود؟ شما: نه😶 اصفهاني: چیطو پ سورمه؟ شما: خب می خواستم سورمه ای باشه👌 اصفهاني: مباركس خَبِريِه؟ شما: نه بابا،،، بالاخره خياط سراغ داري يا نه؟😤 دوست اصفهاني: اگه خبري نيس کتا شلواري سورمِي مي‌خَي چيکار؟؟🤔 شما: بالاخره سراغ داری یا نه؟!؟ دوست اصفهانی: نه 😂😂😆 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
دعای مخصوص امشب بین نماز مغرب و عشاء (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
﷽/ اگر توانستید، با این متن اشک نریزید... امروز، عجب روزی بود! همه غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود، مادر در آشپزخانه مشغول پخت و پز، من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جر‌ّ و ‌بحث میکردیم! که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید، آیه ای از قرآن. به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح می آید. @dastanak_ir صدایت آشنا و پر‌رنج بود؛ پدرم بی درنگ از خواب پرید، مادرم با کفـگیر، به زمین تکیه داده بود، من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم، اصلاً مجری تلویزیون و مهمانان آن هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز و چشمانی متعجب، آسمان را ور‌انداز می کردند. و تو خود را معرفی کردی: « ای اهل عالم! من بقیه‌الله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم...» باورمان نمی‌شد.‌ آن‌جا بود که گل از گل‌مان شکفت و زیر لب سلام دادیم: «السلام علیک یا بقیه‌‌الله فی ارضه» بعد با طنین محمدی ات ما را خواستی: «...در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاری‌مان کنید که خداوند شما را یاری کند. امروز از هر مسلمانی یاری می طلبم» ..وصف نشدنی است. در پوست خود نمی گنجیدیم. پدرم همان پایین تخت به سجده شکر افتاد. مادرم سرش روی زانو بود و های های گریه میکرد و من و برادرم به خیابان دویدیم! خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود! مردم مثل مورچه هایی که خانه هایشان اسیر سیلاب شده بیرون میریختند، یکی دکمه پیراهنش را بین راه می‌بست، دیگری گِرِه روسری اش را میان کوچه محکم میکرد، عده ای زیر‌ بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش بخاطر عجله شکسته بود گرفته بودند و دیدی آن کودکی که به عشق تو کفشهای پدرش را با عجله پوشیده بود و هی می افتاد! مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک میگفتند. قنادی رایگان شیرینی پخش میکرد و دم گل‌فروشی سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل ولو یک شاخه برای تهنیت به گل نرگس! ماشینها بوق‌زنان و بانوان کِـل‌کشان و گلاب پاشان، پشت سر جمعیت عظیمی از جوانان به راه افتادند. جوانانی که دست می افشاندند و با شور میخواندند: «صلّ علی محمد *** حضرت مهدی آمد» خیلی از نگاه‌ها به ویترین یک تلویزیون‌ فروشی در آن سوی خیابان دوخته شده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت، مخابره جهانی شود. نذر ۳۱۳ صلوات کردم مبادا اَجنبی چشم زخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد، شیشه مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات میفرستاد، دیگری قسم می‌خورد که تو را قبلاً در محله‌شان دیده وخیلی‌ها اشک‌هایشان را با آستین پاک می‌کردند تا یک دل سیر تماشایت کنند. در این مدت که علائم پیش از ظهور یکی پس از دیگری نمایان می‌شد، دل شیعیانت مثل سیر‌و‌سرکه میجوشید اما کسی فکر نمیکرد به این زودی‌ها ببـیندت. راست گفت جدّت رسول خدا که فرمود:« مَثَلِ ظهور مهدی، مَثَلِ برپایی قیامت است. مهدی نمی آيد مگر ناگهاني" قسم میخورم این اثرِ دعای توست که تا کنون ما زیر عَلَمت مانده ایم." کاش زودتر برسی... (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b