eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 نحوه زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) از راه دور 🔻امام صادق علیه‌السلام: ◼️ اى سدیر، آیا هر روز قبر حسین بن علی علیه السلام را زیارت می کنی؟ عرض کردم: خیر، فرمود: چقدر شما جفاکارید! و سپس فرمود: در هر جمعه زیارت می کنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر ماه زیارت می کنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر سال زیارت می کنید؟ عرض کردم: گاهى زیارت می کنیم. فرمود: ای سدیر، چقدر به حسین علیه السّلام جفا مى کنید! آیا نمی دانى خداوند دو میلیون فرشته ژولیده موى و خاک آلود دارد که به طور مداوم بر حسین بن علی علیه السلام گریه می کنند و قبر او را زیارت می کنند و خسته نمی شوند؟ ای سَدیر، چرا خود را مقیّد نمی سازی که هر جمعه پنج بار و هر روز یک بار قبر حسین بن علی علیه السلام را زیارت کنی؟ عرض کردم: بین ما و قبر او فرسخ ها فاصله است! فرمود: به بلندی برو، به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوی آسمان کن و سپس به سوی قبر حسین بن علی علیه السلام توجّه کن و بگو: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ». اگر چنین کنی، برای تو یک زیارت نوشته می شود و هر زیارت معادل یک حجّ و یک عمره می باشد. 📚 کافی، ج ۴، ص ۵۸۹ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
📃 متن زیارت اربعین 🔹قرائت زیارت اربعین را که به فرموده امام حسن عسکری علیه‌السلام یکی از علامات مومن است، فراموش نکنید. 🔺️ حضرت امام خامنه‌ای: یکی از بهترین و پرمضمون‌ترین زیارتهایی است که برای ائمه ذکر شده است. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🔶خاطره ای زیبا از دکتر زرین کوب: روز بود و در مراسمی به عنوان سخنران دعوت داشتم ،مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح و البته تعدادی از مردم عادی،نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم. دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند،برای همین نمیخواستم،فعلا کسی متوجه حضورم بشود،هرچه بیشتر فکر میکردم ،کمتر به نتیجه می رسیدم،ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد: ببخشید شما استاد هستید ؟گفتم:استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم خوشحال شد،شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته،بنده را از نزدیک ببیند،همین طور که صحبت میکرد،دقیق نگاهش می کردم،این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند پرسیدم:حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟گفت:سؤالی داشتم و سپس پرسید:شما به اعتقاد دارید؟گفتم:خب بله،صددرصد گفت:ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم:من چه کاری میتونم انجام بدم؟از من چه خدمتی بر میاد؟ ( مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم) گفت:خیلی دوست دارم معتقد شوم،یک زحمتی برای من می کشید؟گفتم:اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه گفت:یک برام بگیر گفتم ولی من پیشم نیست بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت:بفرما مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم،نیت کنید فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز ) چی می گه ؟؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال حافظ ..عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ و علاقه این مرد به حافظ چی ؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت 💚زان یار دلنوازم شکریست با شکایت /گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم/ یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان را آبی نمی‌دهد / کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا / سرها بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی/ جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود /از گوشه‌ای برون آی ای از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم /یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست/ کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم / جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت💚 🌸خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست،پس چیست؟سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل،از این زاویه نگاه نکرده بودم،این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد،طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود. متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده،حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم. بلند شدم،دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم،دستش را به نشانه ادب بوسیدم.گفت معتقد شدم، معتقد بووودم،ایمان پیدا کردم استاد،گریه امانش نمی داد! آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، این را بخوانید. 📚 @DasTanaK_ir
مهم‌ترین جملات امروز حضرت آقا 📚 @DasTanaK_ir
اگه مهسا امینی محجبه بود.... 📚 @DasTanaK_ir
سه چهار ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود كه یك كار گروهی برای دانشجویان تعیین شد كه در گروه های پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد. دقیقا یادمه از دانشجویی كه درست توی نیمكت بغلیم مینشست و اسمش محمدرضا علیجانی بود پرسیدم كه برای این كار گروهی تصمیمش چیه؟ گفت: اول باید برنامه زمانی رو ببینه، ظاهرا برنامه دست یكی از دانشجوها به اسم سعید ر... بود. پرسیدم سعید ر... رو میشناسی؟ گفت: آره، همون پسری كه موهاش فرفریه و ردیف جلو میشینه! گفتم نمیدونم كیو میگی! گفت همون پسر خوش تیپ كه معمولا پیراهن و شلوار روشن شیكی تنش میكنه! گفتم نمیدونم منظورت كیه؟ گفت همون پسری كه كیف وكفشش همیشه ست هست باهم! بازم نفهمیدم منظورش كی بود! اونجا بود كه علیجانی تُن صداشو یكم پایین آورد و گفت: همون پسر مهربونی كه روی ویلچیر میشینه… این بار دقیقا فهمیدم كیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فكر، آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه كه بتونه از ویژگی های منفی و نقص ها چشم پوشی كنه و برای معرفی از ویژگیهای مثبت استفاده کنه 🔺چقدر خوبه مثبت دیدن… یك لحظه خودمو جای او گذاشتم ، اگر از من در مورد سعید میپرسیدن، حتما سریع میگفتم همون معلوله دیگه!! ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
عقل 🆔 @dastanak_ir یه اصفهانی در حاشیه خیابانی در نیویورک بساط پهن کرده بود و رو یه کاغذ نوشته بود: زردآلو هر کیلو 2 دلار هسته زردآلو هرکیلو 4 دلار؟!! یکی پرسید: چرا هسته اش از زرد آلو گرونتره ؟ فروشنده گفت : چون عقل آدم رو زیاد میکنه مرد کمی فکر کردُ گفت: یه کیلو هسته بده خرید و مشغول خوردن که شد با خودش گفت : چه کاری بود زردآلو میخریدم هم خود زردآلو رو میخوردم هم هسته شو هم ارزونتر بود. رفتُ همین حرف رو به فروشنده گفت، فروشنده گفت : بله نگفتم عقل آدم رو زیاد میکنه چه زود اثر کرد. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
اگر شهید نشوید، می‌میرید!! 📚 @DasTanaK_ir
خاطره‌ای از استادقرائتی ✍️يڪروز در منزل ديدم خانم دستگيره هاى زيادى دوخته ڪه با آن ظرف هاى داغ غذا را بر مى دارند. ڪه دستشان نسوزد، آنها را برداشته و به جلسه درس براى جايزه آوردم . وقتى خواستم جايزه بدهم به طرف گفتم : 👌يڪى از اين سه مورد جايزه را انتخاب کن : ۱ _ يک دوره تفسير الميزان ڪه۲۰جلد است. ۲_ مقدارى پول ۳ _چيزى که به آتش و گرماى دنيا نسوزى . گفت : مورد سوّم . من هم دستگيره ها را بيرون آورده به او دادم . همه خنديدند. ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
🌹شعر تقدیمی استاد شهریار به حضرت آقا در سال ۱۳۶۶ با دستخط آن مرحوم رشگم آید که تو حیدر بابا بوسی آن دست که خود دست خداست راستان دست چپ از وی بوسند که خدا بوسد از او دست راست در امامت به نماز جمعه صد هزارش بخدا دست دعاست من بیان هنرم، یک دل و بس او عیان هنر از سر تا پاست او شب و روز برای اسلام پای پویا و زبان گویاست او چه بازوی قوی و محکم با امامی که ره و رهبر ماست شهریارا سری افراز به عرش کو نگاهیش به (حیدربابا) ست ◾️27 شهریور سالروز در گذشت استاد شهریار گرامی‌باد 🔹 پی‌نوشت برسونید به دست اونایی که سعی می‌کنند شهریار را ضد دین معرفی کنند!! 📚 @DasTanaK_ir
نظر شهریار درباره مهاجرت به اروپا 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
- طلبه ای یا دانش آموز یادانشجو ‼️ . موقع درس خوندن مدام حواست پرت میشه🤯⁉️ . حوزه داره شروع میشه برای درس خوندن ازحالا استرس داری؟ راه دوری نرو✋🏻😎. - اینجا همون‌جاست که دنبااالشی👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/1897332780Cd7915c11cb با دوره‌ی پکِ کامل تحصیلی شاگر زرنگ کلاستون میشی😌🌹👏🏼.
خدایا ببخش!! 📚 @DasTanaK_ir
اثر میخ‌ها!! 📚 @DasTanaK_ir
امام جماعت دزد یکی از دوستان نقل می‌کرد که در یکی از کشورهای آفریقای ساحلی شخصی که حافظ قرآن کریم و عالم شریعت بود در یکی از مساجد مسؤولیت امامت را پذیرفت و مردم محل از او استقبال بسیار زیادی کردند و هر خانواده تلاش می‌نمود که امام، میهمان خانه‌ی او شود خصوصا در ماه مبارک رمضان... از جمله یکی از مقتدیان در روزهای پایانی رمضان، امام را به افطار دعوت نمود. امام دعوت ایشان را اجابت نموده به خانه‌اش رفت و میزبان از امام به گرمی استقبال نموده و بی‌نهایت مورد عزت و اکرام قرار داد و امام بعد از افطار در حق میزبان و خانواده‌اش دعا نموده، مرخص شد. زمانی که خانم میزبان، نظافت خانه را شروع کرد به یادش آمد که درطاقچه سالن مقداری پول گذاشته بود.... فورا وارد سالن شد ولی پولی ندید.... تمام اطراف سالن را جستجو کرد اما پول را نیافت. وقتی که شوهرش از مسجد برگشت برایش جریان را گفت و سوال کرد آیا تو پول را از سالن برداشتی؟ شوهر جواب داد نه! بعد از فکر زیاد به این نتیجه رسیدند که به غیر از امام، هیچ کسی به خانه‌ی شان در این مدت نیامده است و همچنان یک دختر شیرخوار دارند که او از گهواره‌اش نمی تواند پایین بیاید به همین خاطرتنهامتهم همان امام است. آن شخص بسیار عصبانی شده گفت: چطور امکان دارد که امام چنین کاری را انجام دهد، در حالی که اورا به خانه‌ی خود دعوت کرده‌ام و به احترام ماه مبارک رمضان اورا اکرام و عزت نموده‌ام. او می‌بایست پیشوا و الگو باشد نه دزد!!! با وجود خشم و غضبش، آن قضیه را پنهان کرد و از روی حیا نتوانست با امام بخاطر پول، مواجهه و موضوع را مطرح کند و لکن از امام دوری می نمود تا مجبور به سلام دادن و سخن گفتن با او نشود. بعد از گذشت یک سال کامل دوباره ماه مبارک رمضان آمد و مردم با همان شور، شوق، علاقه و اخلاص امام را به خانه‌های شان جهت افطار دعوت کردند و زمانی که نوبت دعوت امام به خانه‌ی این شخص رسید ؛ قضیه سرقت پول به یادش آمد و با خانم خود مشورت کرد که آیا امام را دعوت کند یا خیر؟ از آنجایی که خانم آن شخص، یک زن صالح و نیکوصفتی بود شوهرش را تشویق نمود تا امام را دعوت کند و گفت شاید امام از روی احتیاج آن پول را برداشته باشد به همین خاطر او را باید مورد عفو و بخشش خود قرار دهیم، شاید که خداوند متعال ما را هم ببخشد. او امام را به افطاری دعوت نمود ولی در پایان افطاری نتوانست خود را نگه دارد و امام را مورد خطاب قرارداد و گفت: امام محترم، شاید متوجه شده باشید که در طول یک سال گذشته رفتار من در قبال شما تغییر کرده... امام گفت: بلی، ولی من فرآموش کردم علت انرا جویا شوم زیرا بسیار مشغول کار وتلاش بودم. آن شخص گفت: امام محترم! از شما یک سوال می کنم امید است که جواب واضح بدهید.... یک سال قبل و در ماه مبارک رمضان خانم من مقداری پول را بالای طاقچه ی سالن پذیرایی گذاشته بود و فراموش کرده بودکه آن‌را بردارد و لکن آن پول بعد از رفتن شما از نظر غایب شد و جستجوی بسیاری کردیم ولی نتوانستیم پیدا کنیم حالا بگویید آیا شما آن را برداشته بودید؟ امام گفت: بلی! من آن را برداشته بودم. صاحب خانه از این جواب صریح، مبهوت، متعجب و حیران شد ولی امام سخنان خود را ادامه داده گفت: وقتی که در سالن تنها بودم دیدم پنجره باز است، باد تندی هم وزید و پول‌ها را پراکنده و پخش کرد به همین خاطر پول‌ها را جمع نمودم و دقت کردم که اگر پول‌ها را زیر فرش و یا روی طاقچه بگذارم ممکن است شما آن را پیدا نکنید و یا باز باد آنها را پراکنده کند... در این موقع امام سر خود را اندوهگین تکان داده به گریه افتاد.... و در ادامه صاحب خانه را خطاب قرار داده گفت: به نظرت من برای چه چیزی اندوهگینم و گریه می‌کنم؟ حاشا که به خاطر تهمت دزدی که به من میزنی گریه ‌کنم، اگرچه این تهمت دردناک است و لکن من بخاطر این گریه می‌کنم که ۳۵۵ روز گذشت و هیچ یک از شما صفحه‌ای از قرآن کریم را هم نخواندید و اگر قرآن کریم را یک بار باز می‌کردید، البته پول را در آن پیدا می‌کردید. صاحب خانه با عجله قرآن کریم را آورده، باز کرد و پول ها را کامل در آن دید...!!! این است حال برخی از ما مسلمانان که قرآن کریم را در طول یک سال، یکبار هم باز نمی‌کنیم ولی در عین حال خود را مسلمان هم می‌دانیم. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
بوستان حدیث 📚 @DasTanaK_ir
📙 معرفی چند کتاب خوب در حوزه 1️⃣ حقوق زنان ایران و سیاست خارجی آمریکا https://bookroom.ir/book/59640 2️⃣ حقوق سیاسی - اجتماعی زنان قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ( بسیار عالی برای دفاع از حقوق زن در بعد انقلاب ) https://bookroom.ir/book/22994 3️⃣ ماده شانزدهم کنوانسیون زنان از نگاه فقه شیعه ( خیلی عالی از منظر بین اللمللی ) https://bookroom.ir/book/44713 4️⃣ حقوق زنان: انقلاب اسلامی و فرآیند جهانی شدن ( بسیار ارزان و عالی از منظر بین المللی ) https://bookroom.ir/book/41370 5️⃣ مجموعه چند جلدی نقد فمینیسم ( هم چند جلدی هست و هم بسیار ارزان، حتما تهیه شود) https://bookroom.ir/?a=book.q&q=%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85+%D8%AF%D8%B1+%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D9%88%DB%8C+%D9%86%D9%82%D8%AF ✅ توضیحات هر کتاب در آدرس هر کتاب موجود است 👈👈 واقعا باید نیروهای انقلابی ما در عرصه زنان کار کنند، کارهای کمی شده ، مخصوصا در حیطه مقایسه با حقوق بین الملل ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
اینترنت رایگان، فقط امروز هدیه همراه اول (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همسنگرانم کاش الان کنارتون بودم و ماساژ تون میدادم آخه حرص خوردن و داغون شدن برای انقلاب خیلی مقدسه ولی چون ازتون دورم این ماساژ روحی را براتون میفرستم نوووش جونتون😍😍 📚 @DasTanaK_ir
31.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 داستانی «محیا» 🔸نماهنگ «محیا» داستان رفاقت دو پرستار را به تصویر می‌کشد که برای رفتن به سفری که در پیش دارند درگیر اتفاقاتی می شوند. 🔻کارگردان:امیر مهندسیان 🔸تهیه‌کننده:نازنین پیرکاری 🔸شاعر:محمدحسین ملکیان 🔺موسیقی:نیما علامه 🔰 تهیه شده در گروه رسانه‌ای زامیر ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
وضعیت زنان در ۴۰ سالگی انقلاب 1⃣ حجاب اجباری مطرح می‌شود تا خدمات انقلاب به زنان دیده نشود *📝امید به زندگی زنان ۵۴ بوده و امروز ۷۸ است.* *🔹۳۵۰۰ پزشک زن داشتیم الان ۶۰ هزار پزشک زن و ۳۰ هزار پزشک متخصص داریم.* *🔹 نویسنده داستان زن کمتر از ۱۰ نفر بودند و امروز ۴ هزار نویسنده داستانی داریم.* *2⃣ درصد کارکنان زن عالی رتبه از ۱۱ به ۴۲ درصد رسیده است.* *🔹سازمان‌های غیردولتی زنان از ۱۰ به ۲۰۰۰ رسیده است.* *🔹هم اکنون ۸.۵ درصد قضات زن هستند (از ۳۰ نفر به ۱۰۰۰ نفر رسیده)* *🔹۳۵ هزار زن مربی و ۱۶ هزار داور زن داریم.* *🔹از هر ۱۰۰۰۰ زن ۳۰۰ نفر در وضع حمل فوت می‌شد که الان به ۱۹ رسیده است.* *3⃣ تصویب ۱۶۱ قانون در حوزه زنان و خانواده کارگردان زن نداشتیم .* *🔹الان بیش از ۲۰ کارگردان زن سینما و تئاتر داریم .* *🔹از ۳۹ زن وکیل به بیش از ۲۵۰۰۰ زن وکیل رسیدیم.* *🔹از ۱۰۰ پلیس زن به ۷۲۰۰ پلیس زن رسیدیم.* *4⃣ ۱.۴ درصد اساتید دانشگاه زن بودند و امروز ۲۴ درصد میباشد.* *🔹دانش‌آموختگان زن ۶ درصد بودند و امروز ۴۴ درصد میباشد.* *🔹۳۵ درصد باسواد بودند الان ۹۰ درصد باسوادند هستند.* *🔹از ۷ رشته به ۴۰ رشته ورزشی زنان رسیدیم.* *🔹ورزشگاه های اختصاصی زنان ۳۰ برابر شده* *🔹از ۶ مسابقه خارجی به ۱۲۰۰۰ مسابقه خارجی رسیدیم.* ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🔅توجیه 🔸خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان می‌کنم، ببخش!‏ شهید مصطفی چمران 🆔 @shobhe_shenasi
یک خواهش عاجزانه از همتون دارم لطفاً گول ظاهر کسی را نخورید! من خودم، یک نفر گول ظاهر مرا خورد، الان دیگه «گول ظاهر» ندارم🙄🙄😂😂 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir