eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.8هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.1هزار ویدیو
110 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
12.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 فیض شهید آیت الله جوادی آملی 🔸 مسئله شهادت باعث است! درست است که آب بخشی از آلودگی ‌ها را پاک می ‌کند آفتاب بخشی از آلودگی ‌ها را پاک می ‌کند اما آن آلودگی‌ های مهم را نه آفتاب پاک می ‌کند و نه آب؛ آلودگی استکبار را، آلودگی استبداد را، استحمار را، استذلال را و مانند آن را فقط پاک می ‌کند... . 📚 @DasTanaK_ir 🌏 ghorbanimoghadam.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
🔴کتیبه کفیل تولیدکننده کتیبه‌های مذهبی 🔸با توجه به نیاز حسینیه‌ها، هیئات و مساجد به کتیبه‌های مذهبی، کتیبه کفیل تامین کننده‌ی این نیاز در حد عالی است. جنس پارچه، مخمل عالی صادراتی 👌کارها همراه با ریشه دوزی است. ✖️کار ضعیف یا متوسط نداریم، درخواست نفرمایید✖️ ارتباط: @sahebazaa 09192516814 ✅ طرحهای بیشتر رو اینجا ببینید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/97255575Ce029ad328c
زن زیبایی به عقد مرد زاهد و مومنی در آمد. مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه ساده زیستی را نداشت. روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت: حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی، من زر و زیور می خواهم! مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید: برو هرجادلت می خواهد! زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و زیبنده!غروب به خانه آمد . مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟ مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید!زن باز هم متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده بودی؟مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم! هرکه باشد نظرش در پی ناموس کسان پی ناموس وی افــــــتد نظر بوالهوسان ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
من مگو تا تو نگردی همچو من!! 📚 @DasTanaK_ir
فرض کنید شما ظرفی پر از شیر، از مغازه ای گرفته و می خواهید به منزل ببرید. چون این ظرف پر می باشد، بسیار آهسته و با احتیاط کامل حرکت می کنید، تا چیزی از شیر بر زمین نریزد. اما اگر در این حال کسی آمد و به شما تنه زد، و نصف ظرف شیر بر زمین ریخت، در این هنگام، دیگر شما در حرکت، احتیاط نمی کنید و آهسته نمی روید؛ بلکه بدون هیچ هراسی، می توانید به سرعت حرکت کنید؛ چون دیگر خوف ریختن شیر وجود ندارد. دربارۀ کودکانِ خود نیز سعی کنید کودک شما خیال کند که ظرف حیثیت و حرمت او پر می باشد و باید با احتیاط کامل رفتار کند، و تلاش کند کسی به او تنه نزند؛ امّا اگر شما آمدید و به او تنه زدید، دیگر ظرف حرمت و شخصیت او تقلیل خواهد یافت، و طبعاً دیگر نباید توقع داشته باشید که این کودک رفتارش با شما مثل سابق باشد. پس، این نکتۀ مهم را فراموش نکنید که گاهی «تغافل» لازم است، به این معنا که شما از عیوب فرزندانتان آگاه باشید، اما کودک شما اطلاع نداشته باشد که شما از عیوب او آگاه هستید. آگاه بودن شما از عیوب فرزندانتان خوب است، اما آگاه بودن ایشان از این که شما عیوب وی را می دانید، خوب و به صلاح نیست. (تمثیلات آیت الله حائری شیرازی) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
یک حدیث ناب! 📚 @DasTanaK_ir
دعا در مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام 📚 @DasTanaK_ir
💠بعضی وقتا خدا برای رسوندنت به خواسته هاتْ داشته هاتُ ازت میگیره! ❇️حکیمی و شاگردش در سفر بودند. یه شبی خونه ی زنی با چادر محقر و چند فرزند مهمون شدن و از شیر تنها بزی که داشت خوردند. شاگرد دلش سوخت و پیشه خودش گفت کاش میشد کمکی بشون کنم از این فلاکت در بیان. ، وقتی فکرشو به حکیم گفت بلافاصله پاسخ داد: "اگه واقعا می خواهی بهشون کمک کنی شبانه بزشون رو بکش!" شاگرد خیلی تعجب کرد اما چون به حکیم ایمان داشت چیزی نگفت و شبانه بز رو کشت ... صبح شد و از ناله و شیون زن بیدار شدن و بعدش به ادامه سفرشون پرداختن. چند سال بعد حکیم و شاگرد وارد روستایی زیبا شدند و سراغ تاجر بزرگ را گرفتند که زنی بود با لباس های مجلل و کلی دبدبه کپکپه، وقتی راز موفقیتش رو پرسیدن، زن گفت چند سال ها پیش من از دار دنیا یه دلخوشی داشتم اونم یک بزم بود که با شیرش شکم بچه هامو سیر میکردم و یک روز صبح دیدیم که مرده.! مجبور شدیم برا زنده موندن هر کدوم به کاری مشغول شیم، پسر بزرگم مشغول زراعت تو یه زمین شد و پسره دیگم مسئول فروش محصولات. و کم کم زمینای بیشتری خریدیم و محصولات بیشتری فروختیم و حالا هم واسه خودمون کسی شدیم. ✅آره عزیز دل بعضی وقتا خدا جون به دست آوردن ها رو دقیقا پشت از دست دادن ها قایم کرده! 🌸فقط باید دندون رو جیگر بذاری تا به موقعش جیگرت حال بیاد! 💕فَعَسی أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً كَثِیراً ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا کور شود چشمه تاریک حسودان ما شاء الله هیبت ما شاء الله قدرت ما شاء الله عزت ما شاء الله رهبر 😘😘 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دوربین مخفی| بیایید تو خیابون پرچم ایران رو آتیش بزنید! ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b