eitaa logo
داستان های آموزنده
67.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
0 فایل
‌‌‌‌‌ 🌿 ‌‌﷽ 🌿. #کپی_جایز_نیست. برای ارسال داستان خود ویا دوستانتان به ایدی ارسال کنید @zahraB18 https://eitaa.com/joinchat/15925614C7f87bffef4 سلام تعرفه تبلیغات داخل کانال هست
مشاهده در ایتا
دانلود
💢قسمت4 💢سرگذشت زندگی سارا بعد از تولد دخترم همه فکر حواسم پیش بچم بود همیشه نگران بودم نکنه بلایی سرش بیاد نکنه خفه بشه نکنه بنیره دیگه صدای مازیارم در اومده بود و میگفت دیوونه شدی اطرافیانم میگفتن باید یه بچه دیکه بیاری که از حساسیتت کم بشه آدم وقتی یه بچه داره مثل آدمیه که یه چشم داره و همش نگرانه اکه از دستش بده چه بلایی سرش میاد ولی من تصمیممو گرفته بودم دیگه بچه نمیخواستم چون استرس اولی منو کشته بود دیگه وقت نمیکردم به مازیار برسم اونجور که دلم میخواست از خدام بود بره جایی تا منم به بچم رسیدگی کنم اونم که عاشق گشت و گذار و رفیق بازی دخترم ۳ ساله شده بود کم کم از آب و گل در میومد و من داشتم یه نفس راحت میکشیدم انگار تازه به خودم اومده بودم و داشتم متوجه اطرافم میشدم.به مازیار شک  داشتم مازیار مثل قبل دوسم داشت زندگیمونو دوس داشت ولی  بیشتر وقتشو بیرون میموند تو خونه هم خیلی سرش توگوشی بود یه شب منتظر شدم خوابش ببره رفتم سر وقت گوشیش هیچ وقت عادت نداشتم به چک کردن گوشیش به همین خاطرگوشیش همیشه تو دست و پا بود باز که کردم دیدم کلی چت داشت با دخترای مختلف کلی جلف بازی و لاس زدن و حرفای رکیک که بهشون زده بود اون شب تا صبح نخوابیدم صبح که بیدار شد گوشیشو نشونش دادم جا خورد گفتم اینا چیه گفت چرا به گوشیم دست زدی گفتم به همون دلیل که تو به گوشی من دست میزنی گفت بزرگش نکن چیزی نیست که خودتم دیدی اراجیف و چرت و پرت بود گفتم یعنی این اراجیف واسه منم مجازه ؟من بهت اعتماد داشتم گفت تو غلط میکنی گوشیشو از دستم گرفت کوبید تو زمین چند تیکه شد آماده شد و از خونه زد بیرون بعد از رفتنش کار من گریه بود و گریه نمیدونستم چکار کنم برم یا بمونم از طرفی دوسش داشتم از طرف دیگه نمیتونستم تحمل کنم و بمونم کنارش زندگیم جهنم شد شدم یه روح سرگردان خیلی سعی داشت قانعم کنه که چیز خاصی نبوده و یه لاس الکی بوده ولی تو کتم نمیرفت بلخره تصمیم گرفتم ببخشمش و بهش یه فرصت بدم روز از نو روزی از نو شروع کردیم به زندگی کردن ولی اون بیرون موندناش واقعا شک برانگیز بود یهو گوشیش زنگ میخورد و یه بهونه جور میکرد و میرفت تصمیم گرفتم از کارش سر در بیارم نمیدونستم از کی کمک بگیرم با یه بچه کوچیک چطور تعقیبش کنم تصمیم گرفتم از پسر عموش که رفیق فابریکش بود و همکار بودن کمک بگیرم •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 زن بدکاره و عنایت رسول خدا صلی الله علیه و آله بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم مولای من ! چگونه در آتش آرام گیرم در حالی که همه امید من عفو و گذشت توست ، عفو و گذشتی که به طور مکرّر در قرآن مجید به گناهکاران پشیمان وعده داده ای ؟ پروردگارا ! چه بسیار تهی دستان و بیچارگانی که به مردمان دل بستند و به عطا و عفو و گذشت آنان امیدوار شدند و دست خالی و محروم نماندند ، چه رسد به کسی که دل به تو بندد و به گذشت و عفو و عطای تو امیدوار شود . عطار در کتاب « الهی نامه » روایت می کند : زنی آوازه خوان و اهل فسق و فجور در مکه اقامت داشت که در مجالس لهو و لعب شرکت می کرد و با آواز و رقص و پایکوبی مجالس لهو و لعب را گرم نگاه می داشت . پس از سالیانی از هجرت پیامبر ، بازارش به خاطر این که از جمال افتاده بود و از آوازه خوانی و مطربی وامانده بود کساد شد و به فقر و فاقه و تهی دستی افتاد ، از شدت پریشانی و اضطرار به مدینه آمد و به محضر پیامبر رحمت مشرف شد .... حضرت فرمود : برای چه هدفی به مدینه آمده ای ، به هدف تجارت آخرتی یا تجارت دنیایی ؟ عرضه داشت : نه برای آن آمده ام نه برای این ، بلکه چون وصف جود و سخاوت و عطا و کرمت را شنیده بودم با امید به تو به این شهر آمدم ؟ پیامبر از بیان او شاد شد و ردای مبارکش را به او بخشید و به اصحاب فرمود : هر یک به اندازه تمکن و توانایی چیزی به او ببخشند . آری ، زنی بدکار به امید عطا و کرم و جود بنده ات پیامبر ، که مظهری از مظاهر کرم بی پایان توست ، به مدینه می آید و با عطایی سرشار و فراوان برمی گردد ، مگر ممکن است من امید به عفو و گذشت و لطف و احسان تو داشته باشم و از درگاهت مأیوس و دست خالی برگردم ؟! منبع: کتاب عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
آیا_می_دانستید 💡 عبارت" بوقش را زدن " ، مراد از این است که فلانی روی در نقاب کشید و از دار دنیا رفت. در گذشته اگر مرد یا زن بیماری به هنگام شب از دار دنیا می رفت با آهنگ مخصوصی که می‌توان آن را به آهنگ عزا تعبیر کرد بوق می‌زدند تا سکنه آن آبادی آگاه شوند و صبحگاهان در تشییع جنازه متوفی شرکت کنند. مدتی ‌پس از انجام این مراسم اگر احیانا افراد بی خبر از جریان مرگ آن شخص، از حال و احوالش می پرسیدند مخاطب از باب طنز یا کنایه جواب می داد "بوقش را زدند" یعنی ازاین دنیا رفت و روی در نقاب خاک کشید. این عبارت رفته رفته به صورت ضرب المثل درآمد و اکنون نه تنها در مورد اموات و مردگان به کار می رود بلکه درباره افرادی که از مشاغل حساس برکنار شده باشند نیز مورد استفاده قرار می گرفت ، فی المثل می گفتند :" فلانی بوقش را زدند"، یعنی دیگر کاره ای نیست و از گردونه خارج شده است . •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
✴️ خوشبخت ترین ادم ها کسانی هستند,که به خوشبختی دیگران حسادت نمی کنند....و زندگی خودشان را باهیچ کس مقایسه نمی کنند... مدارا بالاترین درجه ی قدرت....ومیل به انتقام...اولین نشانه ی ضعف است... مواظب کلماتی که در صحبت استفاده میکنید باشید....شاید شما را ببخشند اما.....هرگز فراموش نمی کنند... سکه ها همیشه صدا دارند... اما اسکناس ها بی صدا... پس هنگامی که ارزش و مقام شما بالا می رود.....بیشتر ارام و بی صدا باشید... به کسانی که به شما حسودی می کنند احترام بگذارید...!! زیرا این ها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنانید... •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🌸🍃🌸🍃 گاهى خودت رامثل یک کتاب ورق بزن، انتهای بعضی فکرهایت " نقطه" بگذار که بدانی باید همانجا تمامشان کنی. بین بعضی حرفهايت "کاما" بگذار که بدانی باید با کمی تامل ادایشان کنی پس از بعضی رفتارهایت هم "علامت تعجب"و آخر برخی عادت هایت نیز علامت "سوال" بگذار تا فرصت ویرایش هست... خودت را هر چند شب یکبار ورق بزن... حتی بعضی از عقایدت را حذف کن ... اما بعضی را پر رنگ... هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن ! روز خوب به تو شادی میدهد، روز بد به تو تجربه ‎ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
💠 به نام یکتای بی همتا 🇮🇷 امروز سه شنبه 03 / بهمن / 1402 11/ رجب/ 1445 22/ ژانویه / 2024 💖کوك كن 🍃عقربه ی‌ ساعت احساست را 💞روی يك حالت خوب 💖كه دگر فرصت 🍃جبرانی نيست 💞و زمان قدرتِ برگشت ندارد هرگز 💖لحظه ها تكراریست 🍃زندگی كن ای دوست 💞بهتر از هر ديروز 🍂مهربانان سلام 🍂 🥀پگاه زیبای زمستونی تون بکام 🍂روز و روزگارتون پر از شکوفه های اجابت 💠 ذکر امروز« یا ارحم الراحمین » اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ❤فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى ❤ پس بر آنچه مى‏ گويند شكيبا باش و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن با ستايش پروردگارت [او را] تسبيح گوى و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نيايش پرداز باشد كه خشنود گردى 👈 "سوره طه آیه ۱۳۰ " 🤲اللّهُمَّ اشْفِ مَرضانا بِالْقُرآن 🤲اللّهُمَّ ارْحَم مَوْتانا بِالْقُرآن 🤲اللّهُمَّ تَقَبَّل صَلاتَنا بِالْقُرآن 🤲اللّهُمَّ اسْتَجِب دُعاءَنا بِالْقُرآن 🥀 التماس دعا🥀 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هیچ آدمی یک شبه تغییر نمی‌کند، هیچ آدمی یک شبه تصمیمات بزرگ نمی‌گیرد...🌸🍂 آدمی که یک‌ روز بی‌خبر ناگهان چمدان ور می‌دارد و می‌رود، شک نکنید خیلی قبل‌تر از آن رفته‌است...🌸🍂 آدمی که یک‌روز فریاد می‌زند که خسته‌ام شک نکنید که مدت‌ها قبل از آن منتظر شنیدن یک خسته نباشید ساده بوده‌است... آدمی که ناغافل می‌زند زیر گریه، مطمئن باشید که از مدت‌ها قبل یک بغض سنگین را با خود به این‌طرف و آن‌طرف می‌برده..🌸🍂 نه رفتن آدم‌ها را قضاوت کنیم. نه آمدن‌‌شان را. فقط تا جایی که راه دارد حق بدهیم. هیچ کس یک شبه تغییر نمیکنه...!!!🌸🍂 @sokhan_iw
انسانهای صادق به صداقت حرف هیچکس شک نمی کنند و حرفِ همه را باور دارند، انسانهای دروغگو تقریبا حرف هیچکس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ می گویند. انسانهای امیدوار همواره در حال امیدوار کردن دیگرانند، انسانهای نا امید همیشه آیه یاس می خوانند. انسانهای حسود همیشه فکر می کنند که همه به آنها حسادت می کنند. انسانهای حیله گر معتقدند که همه مشغول توطئه هستند، انسانهای شریف همه را شرافتمند می دانند. انسانهای بزرگوار بیشترین کلامشان، تشکر از دیگران است 👈ذات خودت هرجور باشه با همون چشم بقیه رو میبینی. پس به جای انتقاد اول ذاتت رو درست کن •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
❣از غصه‌ها دست بکش کمی لبخند به لب‌هایت بزن پاهـایت را بـردار و راه بیفت ! زندگی پر از زیبایی‌های بی‌انتهاست ؛ لذت ببر ... این لحظه‌ها حق توست تو را که برای گریستن نیافریده‌اند ! نگران آدم‌هایی نباش که مدام شاخ و برگت را می‌ریزند. آنها غافل هستند که تو ریشه داری و در بدترین شرایط هم جوانه میزنی ! پاهایت را بردار و به کفش‌هایت ایمان داشته باش؛ آنها تو را از پیچ و خم‌ها عبور می‌دهند ! •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
زنی که از دست چشم چرانی های همسرش به ستوه آمده بود ، درد دل نزد مادرشوهرش میبرد . او که زن دانایی بود گفت : من شب ، برای صرف شام به خانه شما میام ، ولی شام درست نکن . مرد وقتی به خانه می آید از اینکه همسرش تدارکی ندیده عصبانی میشود ، ولی مادر میگوید : من امشب هوس نیمروهای تو را کردم و با خود تخم مرغ آورده ام تا با هم بخوریم . پسر مشغول درست کردن نیمرو میشود، می گوید : چرا تخم مرغ ها را رنگ کردی ؟؟ مادر گفت : زیبا هستن؟ پسر گفت : آری . مادر گفت : داخلشان چطور است ؟؟ پسر گفت : همه مثل هم. مادر گفت : پسرم زن نیز همین طور است ، هر کدام ظاهری با رنگ و لعاب ولی همه درونشان یکی است . پس وقتی همه مثل همند چرا خود و همسرت را آزار میدهی ؟؟. قدر داشته هایت را بدان .و خود را درگیر دیگران نکن.. •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•°•° نمی توانی به عقب برگردی و شروع را عوض کنی ولی می توانی از جایی که هستی آغاز کنی و پایان را عوض کنی…🕊 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh