🍀رسول خدا صلواتاللهعلیهوآله فرمود:
☘️أَعلَمُ اُمَّتي مِن بَعدِي عَلِيُّ بنُ أبِيطَالِبٍ
🌱عالمترین [فرد] امّتم بعد از من، علی بن ابیطالب علیهماالسّلام است.
📚 الأمالی (شیخ صدوق)، ص642.
#علم_حضرت_علی
#فضائل_امیرالمؤمنین
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹به نام مهربان تر از هر مهربان
🇮🇷امروز چهارشنبه
29/ شهریور/1402
04/ ربیع الاول/1445
20/ سپتامبر/2023
🍃صبح آمده برخیز
💞چون رقصِ شفق
🍃 در برِ این صبح،
💞با نورِ خداوند درآمیــز
🍃تا بوسه زند حضرت خورشید
💞 به چشمانِ تو اے خِطهے زرخیـز
🌹سلام
💞روزتون
🍃پر از سلامتی
🥀ذکر امروز« یا حی و یا قیوم"
️ اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
️ بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
❤️وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ
❤️و آنها كه نهايت كوشش را در انجام طاعات بخرج ميدهند اما با اين حال دلهايشان ترسان است از اينكه سرانجام به سوي پروردگارشان باز ميگردند.
👈" سوره مومنون آیه ۶۰ "
🤲اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🤲 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🍃 التماس دعا 🍃
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
#پندانه
✍️ عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
🔹مردی بهسرعت و چهارنعل با اسبش میتاخت. اين طور به نظر میرسيد که جای بسيار مهمی میرود.
🔸مردی که کنار جاده ايستاده بود، فرياد زد:
کجا میروی؟
🔹مرد اسبسوار جواب داد:
نمیدانم، از اسب بپرس!
🔸و اين داستان زندگی خيلی از ماست. سوار بر اسب عادتهايمان میتازیم، بدون اينکه بدانیم کجا میرویم.
🔹وقت آن رسيده که کنترل افسار را به دست بگيريم و زندگیمان را در مسير رسيدن به جایی قرار دهيم که واقعاً میخواهيم به آنجا برسیم.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
برای ساختن کشتی آرزوهایت، هرچقدرم که سخت باشد..صبر کن….
چرا که قایق کاغذی رویاها..خیلی زودتر از آنچه فکر میکنی..
زیر آب خواهد رفت….
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
#زندگی
رفیق اینجا خدا میگه:«دیگر هیچ ترسی (از وقایع آینده) و ناراحتی و اندوهی از (گذشته خود) نداشته باشید» وقتی خودش گفته یعنی وقتی بسپاری دیگه همه چی رو خودش به بهترین نحو درست میکنه
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🖊قسمت اول
🖊داستان زندگی عروس روستایی
دوران دانشجویی من سخت ترین روزای زندگیم بود، یه دختر روستایی سر به زیر تو شهر بزرگ و غریب!
این زندگی رو مدیون مادری بودم که خونوادشو با یه پسر روستایی عوض کرده بود... البته که اوایل خیلی خوشبخت بودن! مامان از همه نظر از بابا سر تر بود، از یه خونواده اصیل و نجیب، خیلی هم زیبا بود!
مامان شهرزاد من که حالا زیباییشو من به ارث بردم و اون روز به روز شکسته تر شده.
دختر شهری که تو روستا با سختی ها ی زیاد ساخته و زندگی کرده اما بابا درعوض با خیانتش به مامان و خونواده جواب خوبی هاشو داد😔
همین چندسال پیش بود که یه زن اومد خونمون و یه نوزاد بغلش بود، گفتن این داداشته! همیشه فکر میکردم ته تغاری منم... نگو جز منم کسی هست!
این داستان 5سال از ما مخفی مونده تا این که اون زن قرار بود واسه قتل شوهرش بره زندان (خودشو میخواست تحویل پلیس بده)، یا بهتره بگم شوهر سابق، چون وقتی میاد از زن سابقش که زن بابای منه باج بگیره درگیری میشه و اینم طرفو میکشه! تو باغچه چالش میکنه... هه مثل فیلما
بگذریم...
یه نوزاد دو ماهه رو گذاشت و رفت... دیگم برنگشت
هرچی من و داداشم تو گوش مامان خوندیم این بچه رو بنداز تو کوچه قبول نکرد، قربون اون دل مهربونش برم😢
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
#خدا
🌸🍃
چقدر زیباست،امیدوار بودن
و با امید زندگی کردن
نه امید به خود که غرور است
نه امید به دیگران، که حماقت است
امید به خدا، منبع تمام آرامش هاست..
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱
🔆ملانصرالدین و نکتهای نغز
🥀ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘایشان ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺪ. ﻣﻼ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ. ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﮐﻨﺠﮑﺎو ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ به هر ﺯﺣﻤﺘﯽ که شد، ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﮑﻪ ﻓﺮﺍﻫﻢﮐﺮﺩﻩ و ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻭﯼ ﺭﺳﺎندند
🥀ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﻣﻼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺳﮑﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﺻﺪﺍ ﻣﯽکرد ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻨﺒﺮ رفت ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ کرد. ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪ و به مردم گفت: ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺟﻠﻮ ﻭ ﭘﻮﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ!
🥀ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ که از این کار و حرف ملا گیج و گنگ شده بودند با تعجب گفتند: ﻣﻼ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ مرامیست! ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟
🥀ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪی زد و گفت: من به این سکهها نیازی ندارم چون کارشان را کردند!! و ﺩﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺳﺖ.
🥀اﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﺑﻪ ﺣﺮفهاﯾﻢ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﯾﺪ. چون برایش بهایی پرداخت کرده بودید. ﺩﻭﻡ اینکه من ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﺻﺤﺒﺖ کردم، چون در جیبم پول بود!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
#پندانه 🌹
✨﷽✨
💠 پنج راه خونه تکونی ذهن
1. از هیچکس متنفر نباشید. تنفر هاله انرژی شمارو خراب میکنه!
2. الکی نگران نباشید و استرس بی مورد نداشته باشید.
3. آدم هارو ببخشید. بخشش هاله انرژی شمارو به شدت تقویت میکنه.
4. از هییییچکس از هییییچکس هییییچ توقعی نداشته باشید!
5. ساده زندگی کنید. چشم و هم چشمی و نگاه کردن به دست و زندگی این و اون هیچ وقت اجازه نمیده شما احساس خوشبختی کنید.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📕#حکایت_پندآموز
مردی مادرش را کول کرده بود و طواف کعبه میداد.
پیامبر (ص) را دید عرض کرد آیا با این کار حق مادرم را ادا کرده ام؟
پیامبر فرمود:حتی جبران یکی از نالههای او را درهنگام بارداری نکرده ای!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📒 #داســتــانڪ
ساعت سه نیمهشب بود..
صدای زنگ تلفن پسر را بیدار کرد پشت خط مادرش بود ..پسر با عصبانیت گفت:
"چرا این وقت شب منو از خواب بیدار کردید؟! "
مادرگفت: ۲۵ سال قبل درهمین ساعت تو مرا از خواب بیدار کردی خواستم بگم:
تولدت مبارک پسرم ❤️
پس از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد ..صبح سراغ مادر رفت وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمعی نیمه سوخته یافت .ولی مادر دیگر در این دنیا نبود.
✍🏻 هرگز دل کسی را نشکن ،هرگز.
همیشه زمان برای جبران وجود ندارد .
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
♻️5 حسرت آدمها در لحظه مرگ...
❣️نخستين حسرت = کاش به خانواده ام بيشتر محبت مى کردم...
❣️حسرت دوم = کاش اين قدر سخت کار نمي کردم...
❣️حسرت سوم = کاش شجاعتش را داشتم که احساساتم را با صداي بلند بگم...
❣️حسرت چهارم = کاش رابطه هايم با دوستانم را حفظ می کردم ...
❣️حسرت پنجم = کاش شادتر مي بودم . ولحظات بيشترى مى خنديدم...
💞عمر ما کوتاه تر از اوني است که فکرشو مي کنيم .
زمان مثل برق مي گذره....
از زمین کوتاه بیشترین استفاده رو ببرید..
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh