eitaa logo
داستان های آموزنده
66.9هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
0 فایل
‌‌‌‌‌ 🌿 ‌‌﷽ 🌿. #کپی_جایز_نیست. برای ارسال داستان خود ویا دوستانتان به ایدی ارسال کنید @zahraB18 https://eitaa.com/joinchat/15925614C7f87bffef4 سلام تعرفه تبلیغات داخل کانال هست
مشاهده در ایتا
دانلود
📚عشق و نفرت زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده بودند برای تبرک و گرفتن نصیحتی از پیر دانا نزد او رفتند.پیرمرد دانا به حرمت زوج جوان از جا برخاست و آنها را کنار خود نشاند او از مرد پرسید: تو چقدر همسرت را دوست داری ؟ مرد جوان لبخندی زد و گفت: تا سر حد مرگ او را می پرستم! و تا ابد هم چنین خواهم بود! و از همسرش نیز پرسید: تو چطور! به همسرت تا چه اندازه علاقه داری ؟ زن شرمناک تبسمی کرد و گفت: من هم مانند او تا سر حد مرگ دوستش دارم و تا زمان مرگ از او جدا نخواهم شد و هرگز از این احساسم نسبت به او کاسته نخواهد شد. پیر عاقل تبسمی کرد و گفت: بدانید که در طول زندگی زناشویی شما لحظاتی رخ می دهند که از یکدیگر تا سر حد مرگ متنفر خواهید شد و اصلا هیچ نشانه ای از علاقه الان تان در دل خود پیدا نخواهید کرد در آن لحظات حتی حاضر نخواهید بود که یک لحظه چهره همدیگر را ببینید. اما در آن لحظات عجله نکنید و بگذارید ابرهای ناپایدار نفرت از آسمان عشق شما پراکنده شوند و دوباره خورشید محبت بر کانون گرمتان پرتو افکنی کند در این ایام اصلا به فکر جدایی نیافتید و بدانید که“تاسر حد مرگ متنفر بودن”  تاوانی است که برای “تا سر حد مرگ دوست داشتن” می پردازید. عشق و نفرت دو انتهای آونگ زندگی هستند که اگر زیاد به کرانه ها بچسبید این هر دو احساس را در زندگی تجربه خواهید کرد سعی کنید همیشه حالت تعادل را حفظ کنید و تا لحظه مرگ لحظه ای از هم جدا نشوید •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📜 🩷 💜💜 نرگس با خنده : کسی نگفته خودمون میدونیم … اون روز تا آخر شب دایی اینا خونه ما بودن و برعکس همیشه مادرم و زنداییم خیلی با هم خوب بودن و هیچ حرفی بینشون زده نشد که باعث اخم و تخم دایی بشه . شب موقع خواب بود و من و نرگس تو اتاق خوابیده بودیم که به نرگس گفتم ولی چقد عجیب بودا . نرگس چرخید سمتم و گفت چی عجیب بود ؟؟ _اینکه مامان و زندایی هیچ بحثی بینشون پیش نیومد . وا میخواستی بحثی هم پیش بیاد قربونت برم همیشه زنداییه که بحث میکنه و شروع میکنه تیکه انداختن دیگه که با سوغاتی که مامان براش آورده بود دهنش و بست و روش نشد این دفعه حرفی بزنه . _مگه مامان سوغات براش چی آورده بود ؟؟ ـمگه ندیدی ؟؟ _نه فقط یه سینی و قندون دیدم مگه همونجا نبود ؟؟ ـ نه باباااااا براش ساعت آورده اونم چه ساعتی قشنگ معلومه کلی پولشه نقره بود . با شنیدن این حرف چشمهام چهار تا شد و با تعجب گفتم نقره بود ؟؟ -بلهههه _خیلی پولش میشه از کجا آورده مامان که برای زندایی همچین سوغاتی آورده . -والا برای من و تو از این چیزا نیاورده اون وقت برای اون زن داداش نچسبش ساعت نقره آورده . •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
راضی نگه‌داشتن دیگران چیزی فراتر از خوش رفتاری با آن‌هاست. برخورد و رفتار درست با مردم همیشه و همه‌جا توصیه شده است اما راضی نگه‌داشتن آن‌ها نوعی الگوی رفتاری است که در قالب آن شما مدام دیگران را به خود ترجیح می‌دهید حتی اگر این کار به ضرر سلامت و رفاه شما باشد. این کار سبب بروز احساس ناتوانی برای ابراز نیازها، علایق، بیزاری‌ها و حفظ مرزها و حتی حفظ امنیت در ما می‌شود. چرا کسی اینها را به من نگفته بود - جولی اسمیت •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🍁 برای در کنار هم موندن، باید خیلی چیزا رو بخشید، خیلی حرفا رو نشنیده گرفت، از خیلی کارها عبور کرد... برای در کنار هم موندن باید بخشنده‌ترین و قوی‌ترین بود نه زیباترین و باهوش‌ترین ! آدما وقتی میتونن مدت‌های طولانی کنار هم بمونن که یاد بگیرن چطور با هم کنار بیان ! اگه گاهی تو حال خوب هم شریک نمیشن دستی هم به حالِ بدِ هم نکشن ! هیچ حال بدی موندگار نمی‌مونه همون طور که حال خوب هم، همیشگی نیست ! اول از هر چیزی برای در کنار هم موندن باید یاد بگیری چطور میشه با کوچیکترین چیزها، از زندگی لذت برد، خندید و شاد بود ! •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوشته بود مگر قرار است کجای دنیا را بگیری که اینقدر به خودت سخت میگیری؟! راست میگفت مگر قرار بود کجای دنیا را بگیرم؟ مگر قرار بود کدام مدال را به گردنم بیاویزند و کدامین بهشت جاودان را فتح کنم که اینقدر خودم را تحت فشار گذاشته بودم و اینقدر از خودم توقع داشتم؟ مگر قرار بود چند سال زنده بمانم که اینطور لحظاتم به تکاپو و اضطراب میگذشت؟ موفقیت و دویدن و رسیدن به کنار اما سوال من در آن لحظه از خودم این بود تا به امروز چقدر خوشحال بوده ای؟ چقدر لذت برده ای؟ چقدر دوست داشته ای و چقدر زندگی کرده ای؟؟! •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📜 🩷 من که حسابی تعجب کرده بودم گفتم الان که دیگه مامان خوابیده فردا ازش میپرسم ببینم جریانش چی بوده . نرگس : جریانش هر چی بوده خود زندایی هم بنده خدا قفل کرده بود اصلا باورش نمیشد لحظه ای که مامان ساعت و بهش داد و گفت نقره ست باید قیافش و میدیدی کپ کرده بود بنده خدا . _من کجا بودم که ندیدم ؟؟ چه میدونم حتما دستشویی جایی بودی دیگه . _پس همون موقع خداحافظی برای فردا شب دعوتمون کرد . عه مگه برای فردا شب دعوت کردن ؟؟ _آره بابا مگه نشنیدی ؟؟ نه نفهمیدم _زندایی خودش دعوت کرد این دفعه دیگه به دایی نگفت تو بگو . نرگس خندید و گفت خب خوبه فکر کنم تا دو سه ماهی زندایی آدمانه رفتار کنه اگه ببینم جوابه میگم مامان دوباره بزنه شارژش کنه . _چیکار کنه ؟؟ شارژش کنه … _یعنی چی شارژش کنه ؟؟ یعنی هر دو سه ماه یه بار یه کادویی مامان براش بگیره شارژ بشه دهنش و ببنده عین آدم رفتار کنه . زدم زیر خنده و گفتم دیوونه ای تو نرگس . پتو رو کشید روش و چشماش و بست و گفت قربون تو بشم که سالمی دیگه حرف نزن خوابم میاد میخوام بخوابم . هنوز حرفش تموم نشده بود خوابش برد •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📚حکایتی زیبا درباره عاقبت حق الناس... ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ ازﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩستشاﻥ کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﻢ ،که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده اند ﺑﺨﻮﺍبد ! ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭاﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ،ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود. ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدن ﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خوﺍﺏ ﺭﻓﺖ. ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ نکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﮕوید ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ ‏(ﺧﺮ ‏) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭاندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭفلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و.... ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ بخاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢ ﻫﺎ  که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید. ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ میشود ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺎﻥ می آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ ! ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ... ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست... ای کاش این حکایت به گوش همگان  برسد •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 به نام نهایت جستجو کنندگان 🇮🇷امروز پنجشنبه 05/ مهر /1403 22/ ربیع الاول/1446 26/ سپتامبر /2024 🍃صبح شـد 🌹زندگی در می زند 🍃 مهربانی، شوق، شـادی 🌹پشت در منتظر است 🍃باز کن پنجره را که خداوند 🌹ز شوقِ من و تو می خندد 🍃ســــلام 🌹صبح زیبای 🌱پاییزی تون بخیر 💠 ذکر امروز " لا اله الا الله الملک الحق المبین " اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرّجیم بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ  ❤️مُتَّكِئِينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ ❤️اين در حالي است كه اين بهشتيان بر تختهائي تكيه زده‏ اند كه با بهترين و زيباترين پارچه‏ هاي سبز رنگ پوشانده شده.  👈 " سوره الرحمن آیه ۷۶ " 💐دسته گلي بفرستيم براي تموم آنهايي كه در بين ما نيستند ولي دعاهاشون هنوز كارگشاست ✨دسته گلی به زیبایی حمد وسوره نثارشان میکنیم.. تاخوشحال بشن و در حق ما دعا کنند. ☀🍃روحشان شاد 🍃☀ 🌟بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ🌟 اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ علیٌّ وَلِیٌّ الله 🌺 التماس دعا 🌺 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
❣واقعا زیباست ..... 🔸فروغ فرخزاد میگويد: ✍در حیرتم از "خلقت آب " اگر با درخت همنشین شود، آنرا شکوفا میکند اگر با آتش تماس بگیرد، آنرا خاموش میکند. اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آنرا تمیز میکند. اگر با آرد هم آغوش شود، آنرا آماده طبخ میکند. اگر با خورشید متفق شود، رنگین کمان ایجاد میشود. ولی اگر تنها بماند، رفته رفته گنداب میگردد. دل ما نیز بسان آب است، وقتی با دیگران است زنده و تأثیر پذیر است، و در تنهایی مرده وگرفته است... ✍"باهم" بودنهایمان را قدر بدانیم... •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدما تا کَسی رو دارن ، قدرشو نمیدونن ! بعضی وقتا اصلاً نمیفهمن که هست ... گاهی تا طرف میره ، میگن : "آخی ... راحت شدیم " اما بعد از یه مدت ... وقتی میبینن هیشکی مثه اون نمیشه ؛ اول یادش میفتن ، بعد دلشون تنگ میشه و بعد دنبالش میگردن ... ولی دیگه پیداش نمیکنن ! حتی اگه پیداش کنن ، دیگه اون همون آدم ِسابق نیست !... کاش قدرِ آدمارو همون جور که هستن ، همون جا که هستن بدونیم ، تا تبدیل به حسرت نَشن ... •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🍂🌸🍃🌺🍂🌸 📝داستانی‌ زیبا و پندآموز از مولانا 🔸اندر حکایت شکر و ناشکریهای ما آدم ها ✍پیرمرد تهیدستی زندگی را در فقر و تنگدستی میگذراند. و به سختی برای زن و فرزاندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم میساخت. از قضا یکروز که به آسیاب رفته بود دهقانی مقداری گندم در دامن لباسش ریخت. پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و به سوی خانه دوید !!!! 🔸در همان حال با پرودرگار از مشکلات خود سخن می گفت، و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار میکرد. ای گشاینده گره های ناگشوده, عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای پیرمرد در همین حال بود که ناگهان گره ای از گره هایش باز شد. و تمامی گندمها به زمین ریخت. 🔹او به شدت ناراحت و غمگین شد و رو به خدا کرد و گفت : من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز؟؟ آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟؟ پیرمرد بسیار ناراحت نشست تا گندمها را از زمین جمع کند. 🔸ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی ظرفی از طلا ریخته اند. تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه ‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
هر چیزی وقت خودش رو میخواد؛ نه گل قبل از وقتش شکوفه میزنه نه خورشید قبل از وقتش غروب میکنه نه پروانه قبل از وقت پیله رو رها میکنه نه درخت‌ها قبل از وقتشون سبز میشن؛ منتظر بمون هر چیزی که نیاز داری زمان درستش بهت می‌رسه 𔗨✨ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh