#حکایت طنز😍
خروس و شيرى باهم رفيق شده و به صحرا رفته بودند .
شب که شد خروس برای خوابيدن روى يک درخت رفت و شير هم پاى درخت دراز کشيد .
هنگام صبح خروس مطابق معمول شروع به خواندن کرد .
#روباهى که در ان حوالى بود به طمع افتاد و نزدیک درخت امده و به خروس گفت:
"بفرمائيد پائين تا به شما اقتدا کرده و نماز جماعت بخوانيم!"
خروس گفت :" همان طورى که مى بينى بنده فقط #مؤذن هستم ، پيش نماز پاى درخت است او را بيدار کن ."
روباه که تازه متوجه حضور #شير شده بود ، با غرش شير پا به فرار گذشت .
#خروس پرسید : "کجا تشريف مى بريد؟مگر نمى خواستيد #نماز جماعت بخوانيد؟" روباه در حال فرار گفت :" دارم مى روم تجدید وضو کنم !"😂😂
پ.ن:
دشمنان جمهوری اسلامی ایران همراه با مزدورانِ حرامی داخلی شان بدانند که شکر زیادی میخورند با رمز رفراندوم !
#شیران زیادی پای این انقلاب آماده ی #جانفشانی هستند و الکی دور و بر ایران پرسه نزنند.😁
درایام متوکل ، زنی ادعا کرد که من #زینب دختر #فاطمه سلام الله علیها هستم.رسول خدا دست برسر من کشیدندو دعا کردند که هر ۴۰ سال جوانی من برگردد.
متوکل برای اثابت سخن او ،دست بدامن امام هادی سلام الله علیه شد.
امام فرمودند: 👈گوشت فرزندان #فاطمه بردرندگان حرام است . اورا نزد #شیران بفرست تا درستی سخنش مشخص شود.
🔸زن گفت :اگر این ادعای امام درست است خود ، به نزد شیران رود.🔸
متوکل نیز این مطلب راغنیمت دانسته وبرای ازبین بردن امام ، گفت : شما خود بنزد شیران بروید.
سپس حضرت رابانردبانی به قفس شیران فرستادند.💠
و همه دیدند که #شیران بااحترام ، دور حضرت را گرفته و خودرابرجامه ی حضرت میمالیدند.
و آن زن که بشدت ترسیده بود ، مجبور شد به دروغ خود اعتراف کند.
📕 منتهی الامال ج ۲