دستان آسمانی
─═┅♦️ #قصه_ننه_علی ♦️┅═─ 📕 روایتِ زندگیِ #زهرا_همایونی ✰✰مادرِ شهیدان امیر و علی شاهآبادی✰✰ ✏
─═┅♦️ #قصه_ننه_علی ♦️┅═─
📕 روایتِ زندگیِ #زهرا_همایونی
✰✰مادرِ شهیدان امیر و علی شاهآبادی✰✰
✏️ نوشتهٔ #مرتضی_اسدی
✅ قسمت 21
بزرگترین حُسن وصفنارد این بود که آب لولهکشی داشت و احتیاج به آبانبار نداشتیم. با اینکه محلهٔ فقیرنشینی بود، اما دولت تمام خانهها را لولهکشی کرده بود. دوری از مادرم مثل گذشته برایم سخت نبود؛ به تنهایی عادت کرده بودم.
رجب شیفت کاریاش تغییر کرد، غروب میرفت سرکار و هفت و هشت صبح برمیگشت خانه.
از خستگی غش میکرد؛ من هم باید امیر را آرام میکردم تا مزاحمِ خواب او نشود.
تازهعروسی شهرستانی، دیوار به دیوار خانهٔ ما زندگی میکرد. از من هم بیزبانتر بود!
حسابی از شوهرش میترسید. مریم، همدم تنهایی من شده بود. شوهرهایمان را راهیِ سرکار میکردیم و تا شب کنار هم بودیم. روز اولی که پیش مریم رفتم، بههمریختگی و شلوغیِ خانهاش کلافهام کرد. روغن، برنج، ظرفظروف؛ همه روی طاقچه ردیف کنار هم چیده شده بود. پیش خودم گفتم:
«دخترای روستایی باسلیقه و اهل زندگیان.
چرا خونه و زندگی مریم این شکلیه؟»
مریم اصلاً حوصلهٔ کار خانه را نداشت.
کمکش کردم راه و رسمِ خانهداری را یاد گرفت.
مرتب کردنِ خانهاش، یک روز بیشتر طول نکشید! اما تا آدابِ زندگی را یاد بگیرد، چند ماهی طول کشید. هرچه از مادرم یاد گرفته بودم به مریم هم میگفتم.
با سروسامان گرفتنِ زندگیاش، دلِ آقای تُرابی همسرش نرم شد و کمتر اذیتش میکرد.
وقتی که برای شام میهمان داشت، مواد اولیهٔ غذا را
به من میرساند تا برایش خورشت درست کنم. تا او برنج را دَم میگذاشت، من هم خورشت را آماده کرده بودم. از نردبان بالا میرفتم؛ مریم را صدا میزدم و از بالای دیوار، قابلمه را به دستش میدادم.
دستپختِ بدی نداشت، اما دلش میخواست جلوی خانواده شوهر سربلند و عزیز شود.
شوهرِ مریم برعکسِ رجب، آدم دست و دلبازی بود.
تنها مشکلش اجاقکوریِ زنش بود. مریم بچهدار نمیشد و فامیل شوهرش با متلکهایشان او را آزار میدادند. مدام نذر و نیاز میکرد که خدا با دادنِ بچهای، چراغِ زندگیاش را روشن نگه دارد؛ اما بیفایده بود.
فقر و نداری دست از سرِ ما برنمیداشت. آبروداری میکردم و چیزی به کسی نمیگفتم. خیلی اوقات برای مریم غذا درست میکردم و به خانه برمیگشتم
و با امیر نان خالی میخوردیم.
رجب شکمش سیر بود و شامش را در هتل میخورد، اگر خرجی میداد؛ یک ظرف خامه میخریدم و همراهِ امیر دلی از عزا درمیآوردیم. حسابِ جیبش را داشت، یکی دو بار مجبور شدم از شلوارش پول بردارم و برای خانه خرید کنم. وقتی فهمید دعوایی راه انداخت که
از کردهام پشیمان شدم.
بعد از ساخت خانه بدتر هم شد، بابت پول مصالح
و مُزد کارگرها آنقدر بدهی بالا آورده بودیم که هرچه درمیآورد، یکجا میداد دستِ طلبکار و چیزی برای خرجیِ خانه باقی نمیماند.
مادرم با دست پُر به دیدنم میآمد. اما یک شیشهٔ روغن، مقداری برنج و گوشت کفاف چند روز بیشتر را نمیداد و سریع تمام میشد.
با همهٔ این مشکلات، بیبیخانم برادرِ ناتنی رجب را خانهٔ ما گذاشت تا در تهران مشغول به کار شود.
کم گرفتاری داشتم، حالا باید به فکر ناهار و شام وجیهالله هم میبودم!
دستان آسمانی
─═┅♦️ #قصه_ننه_علی ♦️┅═─ 📕 روایتِ زندگیِ #زهرا_همایونی ✰✰مادرِ شهیدان امیر و علی شاهآبادی✰✰ ✏
─═┅♦️ #قصه_ننه_علی ♦️┅═─
📕 روایتِ زندگیِ #زهرا_همایونی
✰✰مادرِ شهیدان امیر و علی شاهآبادی✰✰
✏️ نوشتهٔ #مرتضی_اسدی
✅ قسمت 22
رجب دلِخوشی از ناپدری و برادرانش نداشت.
از همهٔ آنها بدش میآمد، ولی به خاطر مادرش
حرفی نزد و قبول کرد.
اتاق پُشتی را که کوچکتر بود به او دادیم. شوهرخواهرم در بازار برایش کاری دست و پا کرد
و پادو شد. صبح زود میرفت و آخر شب برمیگشت. تازه به سن تکلیف رسیده بود؛ هر مسئلهٔ شرعیئی که بلد بودم به وجیهالله یاد میدادم. نماز و روزه را
به خوبی یاد گرفت، حلال و حرام را شناخت،
از مَحرم و نامحرم زیاد برایش میگفتم؛ از اینکه هیچوقت بدونِ اجازهگرفتن وارد جایی نشود که زنِ نامحرم حضور دارد. انصافاً هم خوب رعایت میکرد
و پسر سربهزیری بود.
برایم سخت بود در خانهٔ خودم مدام چادر سر کنم
و در حضور او صورتم را بپوشانم، اما چارهای نداشتم. البته وجیهالله مراعات حال مرا میکرد و روزهایی که خانه بود، خیلی از اتاقش بیرون نمیآمد تا من راحت باشم. دلسوز و مهربان بود؛ بیشتر از رجب به من کمک میکرد. چیزی برای خانه نیاز داشتم، فوری لباس میپوشید و میرفت برایم تهیه میکرد. هربار که میخواستم به خانهٔ دایی یا مادرم سری بزنم؛ وجیهالله اولِ صبح، قبل از اینکه سرکار برود، امیر را میگذاشت روی کولش و من را به آنجا میرساند.
آمدنِ رجب به خانه همزمان بود با رفتنِ وجیهالله به سرِکار. اگر غذایی از شب باقی میماند، داخل بغچه میگذاشتم، پُشتم مخفی میکردم، یواشکی از جلوی رجب رد میشدم و جلوی دَر تحویل برادرشوهرم میدادم. وجیهالله با شرمندگی میگفت: «زن داداش! خودت رو به زحمت ننداز، داداش راضی نیست. یهموقع حرفی بهت میزنه، من ناراحت میشم.»
در جوابش میگفتم: «شما کاری نداشته باش آقا وجیهالله! اگه چیزی بگه به من گفته، برو به سلامت.»
رجب اگر میدید غذا برای وجیهالله آماده میکنم
با من یکی به دو میکرد و میگفت: «به تو چه که
پسرِ ننهٔ من غذا داره یا نه! بذار هر غلطی دلشمیخواد بکنه، همین که از این خونه بیرونش نمیکنم، خدا رو شکر کنه. اصلاً بره از بیرون غذا بخره.»
پیش خودم میگفتم: «طفلک تو این شهر غریب هست و سایهٔ مادر بالای سرش نیست خدا رو خوش نمیاد بیکسی بکشه مگه چقدر دستمزد میگیره که پول غذا هم بده؟»
وجیهالله با پولی که از کارگری جمع کرده بود، موتور دست دومی برای خودش خرید. طولی نکشید که موتورش را دزدیدند! ناراحت بود و دل و دماغ هیچ کاری را نداشت. چند روزی زیر نظرش گرفتم؛ نمازش را ترک کرده بود، علت را پرسیدم؛ با عصبانیت گفت: «زن داداش! هروقت خدا موتور منو آورد، گذاشت پُشت دَرِ خونه! منم نماز میخونم.»
وجیهالله مثل برادر خودم بود، دلم برایش میسوخت. از هر دری وارد شدم، کوتاه نیامد و روی حرفش ایستاد.
چند روزی گذشت تا به فکری به سرم زد. یک روز مچِ پاهایم را تا اندازهای که شرع مشخص کرده، پوشاندم. جوراب را از پا درآورده و در خانه راه میرفتم، وجیهالله غیرتی شد؛ گفت: «زن داداش! این چه وضعیه جورابت کو؟»
گفتم: «مشکلش چیه؟ جوراب میخوام چیکار؟ اصلاً هر موقع تو نماز خوندی، منم جوراب میپوشم!»
فهمید طعنه به جریان دزدی موتورش میزنم.
گفت: «یعنی چی؟! اینا چه ربطی به هم دارن؟»
گفتم: «ربطش اینه که من میخوام بدونم اون خدایی که باید موتورت رو پیدا کنه، میتونه جوراب منم
تو پام بکنه یا نه؟»
مثل مارگزیدهها از جا پرید و گفت: «زن داداش! غلط کردم، باشه نماز میخونم. فقط شما جورابت رو بپوش»
از آن روز دوباره نمازش را مرتب میخواند و سعی میکرد گزک دست من ندهد تا به روش خودم نقرهداغش کنم.
هدایت شده از دلداده انقلاب
1_3980433892.mp3
15.13M
قبل از سحرت #رزق امشب رو گوش کن👆
مجموعه صوتی « لاالهالاالله ۴ »
#استاد_شجاعی
/آیت الله حائری/
💢 آدمها برای رسیدن به هر چیزی،
همان چیزی را که میخواهند هدف میگیرند
و همه چیز را فقط برای رسیدن به همان یک هدف، جهت میدهند و آنقدر میدوند تا برسند...
🔸 ما برای عاشق شدن،
🔹برای محبوب شدن،
🔸برای رفیق شدن ....
با خدا، از چه چیزهایی گذشتیم؟
و چقدر به مشاهده و لمسِ خدا رسیدیم؟
ویژه #ماه_رمضان
💙 @deldadegi
♻️ تفرقه و چند قطبی کردن جامعه با بی اعتنایی به حبل الله
🔰خداوند در قرآن کریم می فرماید:
" وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ... كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ " (آل عمران- آیه ۱۰۳)
🔰همگى به #ریسمان خدا (قرآن، و هرگونه وسیله وحدت الهى)، چنگ زنید، و #پراکنده نشوید ... این چنین، خداوند آیات خود را براى شما آشکار مى سازد؛ شاید #هدایت شوید.(ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)
🔰 محور وحدت بايد #دين خدا باشد. اگر محور وحدت، دین خدا نباشد، به دلیل وجود افکار التقاطی و متضاد در کف جامعه، چند قطبی و تفرقه ایجاد خواهد شد.
🔰 در زمینه #حجاب، حکم خدا مشخص است. قانون جمهوری اسلامی مشخص است. وظایف نهادها مشخص است. نظر صریح امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری هم در مورد کوتاه نیامدن جمهوری اسلامی از این فریضه الهی هم مشخص است.
🔰 هر مسلمانی که با سخن، قلم، فعل، #ترک_فعل و یا حتی #سکوت خود، مردم و جامعه را به غیر از این مسیر بکشاند (چه بداند و چه نداند) به تفرقه و #چند_قطبی_شدن جامعه و ایستادن در برابر حبل الله و حکم خداوند کمک کرده است.
📍 حمید رسایی
📌امام صادق علیه السلام میفرمایند:
امور سه دسته است؛
💥امری که هدایت آن روشن است، که پیروی می شود،
💥امری که گمراهی آن واضح است، که از آن اجتناب می شود،
💥و امر مشکل (پیچیده و مشتبه) که علم آن به خدا و رسولش رد می شود،
📌پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه وآله میفرمایند:
حلال آشکار و حرام آشکار و شبهات مابین آن!
پس کسی که شبهات را ترک کند، از حرام ها نجات می یابد، و کسی که به شبهات عمل کند، مرتکب حرام ها می شود، و از جایی که نمی داند هلاک می گردد!
📌و سپس در آخر حدیث میفرمایند:
توقف در نزد شبهات، از در افتادن ناگهانی در هلاکت ها بهتر است!
📚اصول کافی، ج ۱، ص ۶۸
هدایت شده از اخبار فوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعتراض حجت الاسلام رفیعی به وضعیت حجاب در جامعه: بیحجابی قانونی، شرعی و عرفی مخالف ارزشهای ماست؛ چرا نظام به این سادگی با این موضوع کنار آمده است؟
✅ به اخبار فوری بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2671247548Cab4e3ce08b
هدایت شده از 💚یا مهدی💚
16.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#متروی تهران چه خبره😳
✌️چشم #ضد_انقلاب کور....که دسته به دسته #ضعیف_الحجاب ها حجاب هایشان کامل و #کشف_حجاب ها روسری سر می کنند
💢پاتوق #دختران_انقلاب در مترو
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفرهی افطار در حرم امیرالمومنین مولاعلی علیهالسلام... ❤️
یعنی میشه یک سال ماه رمضان بریم کربلا و نجف قصد ده روز کنیم و سر این سفره افطار کنیم.🥺
حتی فکر کردن بهش هم قشنگه، عشق کنید ☺️😍
#ماه_رمضان
#حجاب
#امام_زمان
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👇🌱
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
🔻 باد کاشتند، طوفان درو کردند... 🌪
تل آویو
حیفا
عکا
آریل
اشدود
عفوله
ایلات
گوشه به گوشه اسرائیل علیه حکومت منفور صهیونیستی به پا خواسته اند.
+به قول حاج قاسم که میگفت هرکس تیری به سمت این نظام پرتاب کرد، آواره شد ...🔥
#ماه_رمضان
#حجاب
#امام_زمان
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👇🌱
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
✨فضیلت سجدهی شُکر✨
✴️پیامبر گرامی اسلام (ص) هر نعمتی را که متذکر میشدند، سجدهی شکر به جا میآوردند. سجدهی شکر بعد از نمازهای واجب و مستحب خیلی تأکید شده است.
💢 اگر به انسان بگویند که: اگر بعد از نماز سجدهی شکری به جا آورید، چند میلیون به شما میدهند، همه برای این کار خود کُشی میکُنند، اما مَردم روایت را باور ندارند.
📜در روایت آمده است که وقتی بندهای بعد از نماز سجدهی شکر میکُنَد، خداوند متعال به ملائکهی خود میفرماید:
💥من با این بندهام چه کُنم؟ نمازِ واجب را خوانده، با سجده کَردن، توفیقِ انجام این نماز را به من نسبت میدهد؛ میگوید: خدایا از تو ممنون و متشکرم که به من توفیق نماز خواندن دادی*
✨ملائکه میگویند: او را به بهشت بِبَر! مرتب ملائکه پیشنهادهای دیگر میکُنند،
💥 اما خدا میفرماید: «لَأَشکُرَنَّهُ کما شَکَرَنی وأَقبِلُ إِلَیهَ بِفَضلی وَ أُریه وَجهی؛ من از او تشکر میکُنم ، همانطور که او مَرا شکر نمود، و با فضلِ خود به او رو میکُنم و از دیدارِ وجه خویش برخوردارش میسازم.
📚 منابع:
۱- من لا یحضرهالفقیه، ج ۱، ص ۳۳۴.
۲- بحارالانوار، ج ۸۳، ص ۲۰۵.
____🍃🌸🍃____
هدایت شده از دستان آسمانی
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🌼 زیارت امام زمان (عج)
بعد از نماز صبح 💠
زیارتی است که هر روز پس از نماز صبح مولای ما صاحبالزمان ( ارواحنا له الفداء) با آن زیارت میشود و در حقیقت تجدید میثاق با آن حضرت می باشد آن زیارت چنین است:
❇️ اللّٰهُمَّ بَلِّغْ مَوْلايَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ،
فِي مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها، وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَسَهْلِها وَجَبَلِها، حَيِّهِمْ وَمَيِّتِهِمْ، وَعَنْ والِدَيَّ وَوُلَْدِي وَعَنِّي
❇️ منَ الصَّلَواتِ وَالتَّحِيَّاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللّٰهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَمُنْتَهىٰ رِضاهُ، وَعَدَدَ مَا أَحْصاهُ كِتابُهُ، وَأَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ .
❇️ اللّٰهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي هٰذَا الْيَوْمِ وَفِي كُلِّ يَوْمٍ عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً فِي رَقَبَتِي؛
❇️ اللّٰهُمَّ كَمَا شَرَّفْتَنِي بِهٰذَا التَّشْرِيفِ،
وَفَضَّلْتَنِي بِهٰذِهِ الْفَضِيلَةِ،
وَخَصَصْتَنِي بِهٰذِهِ النِّعْمَةِ،
فَصَلِّ عَلَىٰ مَوْلايَ وَسَيِّدِي صاحِبِ الزَّمانِ،
❇️واجْعَلْنِي مِنْ أَنْصارِهِ وَأَشْياعِهِ وَالذَّابِّينَ عَنْهُ، وَاجْعَلْنِي مِنَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ طائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ
فِي الصَّفِّ الَّذِي نَعَتَّ أَهْلَهُ فِي كِتابِكَ فَقُلْتَ: «﴿صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيٰانٌ مَرْصُوصٌ﴾» عَلَىٰ طاعَتِكَ وَطاعَةِ رَسُولِكَ وَآلِهِ عَلَيهِمُ السَّلامُ .
❇️ اللّٰهُمَّ هٰذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ فِي عُنُقِي إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
مفاتیح الجنان :
قسمت تعقیبات نماز صبح
📌امیرالمومنین على عليه السّلام فرمودند:
چون ماه رمضان فرا رسيد، رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم بر منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمودند:
اى مردم! خداوند شرّ دشمن شما (شيطان رجيم) را از سر شما كوتاه ساخت و فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم، و وعده اجابت را به شما داد؛
آگاه باشيد كه خداوند بر هر شیطان، هفت فرشته را گمارده است و تا هنگام كه اين ماه به پايان نرسد همچنان در بند خواهد بود؛
آگاه باشيد كه درهاى آسمان از شب اول اين ماه باز مىشوند؛ آگاه باشيد كه دعا در اين ماه مورد قبول قرار مىگيرد.
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص۶۵