فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا
«تو در حفاظت مایی»
وقتی خود خدا اینقدر زیبا گفته
واسه چی دلهره داری رفیق؟!
↶【به ما بپیوندید 】↷
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
سلام دوستای خوبم وهمراهان گرامی 🌹
دقت کردین کارهایی رو که دوست نداریم، توجیهشو پیدا میکنیم!
👈این کارم مهمه، تموم بشه بعد میرم نماز
👈به دوستام ضایع است بگم غیبت نکنید !
👈مجلس گناهه ولی خب دلشو که نمیشه بشکونم یه شب که هزار شب نمیشه!..
👈میدونم این مانتو مناسب نیست ولی اینجوری بیشتر قبولم دارن بیشتر لایک میخورم!
به قول شهید هادی🌹
مشکل ما اینه که رضایت همه برامون مهمه جز رضایت خدا.....!
امروز بیایم وجدانا گناهایی رو که داریم با توجیه انجامش میدیم بشناسیم و ...
یادمون نره اصل، رضایت خداست ❗️
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
💌 #راه_حسینی
یک گذرنامه ساده
یک ساک نه چندان بزرگ
یک کاسه آب توی سینی
و قرآنی که باید از زیر آن رد شد
فکر میکنم
💚 به لحظهای که
شروع سفر سمت کربلاست...
به جملهای که بارها
ناباورانه
در ذهنم مرور میشود:
.... درست شد؟ من راهی کربلا هستم...؟
🔆 این روزها
به این لحظههای قشنگ
نیاز دارم...
آنقدر که
برای رسیدنش
هربار چشمهایم بارانی میشود..
#السلام_علی_الحسین_و
#و_علی_علی_ابن_الحسین
#و_علی_اولاد_الحسین_و
#و_علی_اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
💚🤍❤️
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
گنجینه داستان معبر شهدا
🎆 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 44 🌷 "کودکِ بی پدر" 🔹 مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و
🎑 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 45
📄 "کارنامه ات را بیاور"
🔹 تا شب، فقط گریه کرد ... کارنامه هاشون رو داده بودن ... با یه نامه برای پدرها... ✉️
⭕️ بچه یه مارکسیست ... زینب رو مسخره کرده بود که پدرش شهید شده و پدر نداره...
–مگه شما مدام شعر نمی خونید ... شهیدان زنده اند الله اکبر ... خوب ببر کارنامه ات رو بده پدرِ زنده ات امضا کنه...
🚫 اون شب ... زینب نهار نخورده ... شام هم نخورد و خوابید...
🌅 تا صبح خوابم نبرد ... همه اش به اون فکر می کردم ... خدایا... حالا با دلِ کوچیک و شکسته این بچه چی کار کنم؟ ... 😢
🌷 هر چند توی این یه سال ... مثل علی فقط خندید و به روی خودش نیاورد امّا می دونم توی دلش غوغاست ...
کنارِ اتاق، تکیه داده بودم به دیوار و به چهره زینب نگاه می کردم که صدای اذان بلند شد...
🌺 با اولین الله اکبر از جاش پرید و رفت وضو گرفت ... نماز صبح رو که خوند، دوباره ایستاد به نماز ... خیلی خوشحال بود...
🔷 مات و مبهوت شده بودم ... نه به حالِ دیشبش، نه به حالِ صبحش ...دیگه دلم طاقت نیاورد ... سر سفره آخر به روش آوردم ... اوّل حاضر نبود چیزی بگه امّا بالاخره مُهرِ دهنش شکست ...
❇️ - دیشب بابا اومد توی خوابم ... کارنامه ام رو برداشت و کلّی تشویقم کرد ... بعد هم بهم گفت ... زینب بابا ... کارنامه ات رو امضا کنم؟ ... یا برای کارنامه عملت از حضرت زهرا امضا بگیرم؟ ... ✨
- منم با خودم فکر کردم دیدم ... این یکی رو که خودم بیست شده بودم ... منم اون رو انتخاب کردم ... بابا هم سرم رو بوسید و رفت ...❤️
🔶 مثلِ ماست وا رفته بودم ... لقمه غذا توی دهنم ... اشک توی چشمم ... حتّی نمی تونستم پلک بزنم ...
بلند شد، رفت کارنامه اش رو آورد براش امضا کنم ... 📝
🔹 قلم توی دستم می لرزید ... توانِ نگهداشتنش رو هم نداشتم.....
ادامه دارد...
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم ❣
#یاایهاالعزیز
مَسَّــــنَا وَ أَهْلَنَــــا الضُّــــرُّ...):
برگرد امانِ اهلِ زمین...
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 راه میانبر دوستی با امام زمان
🔵 از دو مسیر می توان به صورت ویژه به امام زمان (عج) نزدیک شد
🎙 #استاد_عالی
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
هدایت شده از 🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
39.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سلام فرمانده ۲ رسید😍✨
سرودی با ۱۰ هزار دهههشتادی و دهه نودی💛
#امام_زمان
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
گنجینه داستان معبر شهدا
🎑 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 45 📄 "کارنامه ات را بیاور" 🔹 تا شب، فقط گریه کرد ... کارنامه هاشون رو
🌠 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 46
🌷 "گمانی فوقِ هر گمان"
🔹اصلاً نفهمیدم زینب چطور بزرگ شد ... علی کارِ خودش رو کرد ...
✅ اونقدر با وقار و خانم شده بود که جز تحسین و تمجید از دهنِ دیگران، چیزی در نمی اومد ...
با شخصیتش، همه رو مدیریت می کرد ... حتی برادرهاش اگر کاری داشتن یا موضوعی پیش می اومد ... قبل از من با زینب حرف می زدن... بالاخره من بزرگش نکرده بودم ....
💢 وقتی هفده سالش شد ... خیلی ترسیدم ... یادِ خودم افتادم که توی سن کمتر از اون، پدرم چطور از درس محرومم کرد ... می ترسیدم بیاد سراغِ زینب ... امّا ازش خبری نشد...
🦋 دیپلمش رو با معدل بیست گرفت ... و توی اولین کنکور، با رتبه تک رقمی، پزشکی تهران قبول شد ... توی دانشگاه هم مورد تحسین و کانون احترام بود ... پایین ترین معدلش، بالای هجده و نیم بود ... 👏🏼👏🏼
🌺 هر جا پا می گذاشت ... از زمین و زمان براش خواستگار میومد ...
خواستگارهایی که حتی یکیش، حسرتِ تمامِ دخترهای اطراف بود ... مادرهاشون بهم سپرده بودن اگر زینب خانم نپسندید و جوابِ رد داد ... دخترهای ما رو بهشون معرفی کنید ... 😊
🔹امّا باز هم پدرم چیزی نمی گفت ... اصلاً باورم نمی شد ... گاهی چنان پدرم رو نمی شناختم که حس می کردم مریخی ها عوضش کردن ...‼️
زینب، مدیریتِ پدرم رو هم با رفتار و زبانش توی دست گرفته بود ...👌🏼
🚸 سال 75، 76 ... تبِ خروجِ دانشجوها و فرارِ مغزها شایع شده بود ...
🎓 همون سال ها بود که توی آزمونِ تخصص شرکت کرد...
و نتیجه اش ... زینب رو در کانونِ توجه سفارتِ کشورهای مختلف قرار داد ...
🔶 مدام برای بورسیه کردنش و خروج از ایران ... پیشنهادهای رنگارنگ به دستش می رسید ... هر سفارت خونه برای سبقت از دیگری ... پیشنهاد بزرگ تر و وسوسه انگیزتری می داد ...
✅ ولی زینب ... محکم ایستاد ... به هیچ عنوان قصدِ خروج از ایران رو نداشت ... اما خواستِ خدا ... در مسیرِ دیگه ای رقم خورده بود ... چیزی که هرگز گمان نمی کردیم .....
ادامه دارد...
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌸🍃🌹🍃🌸🍃🌹
🍃🌹🍃🌸🍃
🌹🍃🌸
🍃
🔹 با آمدنت قاعده ی عشق به هم خورد
🔹 لیلای تو مجنون شد و مجنون تو لیلا
🌺 فرخنده میلاد با سعادت حضرت علیاکبر ( علیه السلام ) و روز جوان بر شما دوستان عزیز مبارک باد🌺
#روز_جوان
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#شبتون_بخیروشادی
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
کاش هر روز #صبح یادمان بیوفتد که
❁چہقدر دوسٺمان داری😍
❁و برایمان #دعا می کنی
سلام دوسٺ صمیمی♥️
#دوستٺ_دارم و برای ظهورٺ
دعا می کنم🤲
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
✨ ﷽ ✨
هزار آرزوی بشر
درمقابل یک تقدیر الهی
محکوم به فناست
آرزو دارم خداوند
امروز بهترین و زيباترين تقدیرها
را برایتان رقم بزند
🌺🍃🌻🌹
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌺🌹🌺
🏝آرزو بر جوانان عیب نیست!
آرزو دارم نامِ من نیز
پیشوندِ نام #امام_زمانم باشد!!
همچون
علی اکبرِ حسین ...
چقدر زیباست
وقتی برای #امام_زمانت فدایی شوی!
میلاد سرو قامت آل ياسين ، جوان رعنای
حسين بن علي علیه السلام
شير مرد صحنه نبرد کربلا،رنگين کماني ازجلوه هاي ايثار
و جانبازي ، نورچشم آقا ابا عبدالله الحسين علیه السلام ،
الگوي جوانان غيور مسلمان
حضرت علي اکبرعليه السلام
و بزرگداشت روز جوان بر جوانان دلير
ايران اسلامي و جميع عاشقان و پيروان
طريق سرخ علوي مبارک باد
🌺🌹🌺
ڪلیڪ ڪنید 👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه معبر شُّہَدٰاء👇
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
گنجینه داستان معبر شهدا
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 46 🌷 "گمانی فوقِ هر گمان" 🔹اصلاً نفهمیدم زینب چطور بزرگ شد ... علی کارِ
🎆 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 47
"سومین پیشنهاد"
🌷 علی اومد به خوابم ... بعد از کلّی حرف، سرش رو انداخت پایین ...
- ازت درخواستی دارم ... می دونم سخته امّا رضای خدا در این قرار گرفته ... به زینب بگو سومین درخواست رو قبول کنه... تو تنها کسی هستی که می تونی راضیش کنی ...
🔷 با صدای زنگِ ساعت از خواب پریدم ... خیلی جا خورده بودم... و فراموشش کردم ... فکر کردم یه خوابِ همین طوریه ... پذیرشِ چنین چیزی برای خودم هم خیلی سخت بود ...
🌌 چند شب گذشت ... علی دوباره اومد ... امّا این بار خیلی ناراحت ...
- هانیه جان ... چرا حرفم رو جدّی نگرفتی؟ ... به زینب بگو باید سومین درخواست رو قبول کنه ...
خیلی دلم سوخت ...
🔶 - اگر اینقدر مهمه خودت بهش بگو ... من نمی تونم ... زینب بوی تو رو میده ... نمی تونم ازش دل بِکَنم و جدا بشم ... برام سخته ... 😔
🌹با حالتِ عجیبی بهم نگاه کرد ...
- هانیه جان ... باور کن مسیرِ زینب، هزاران بار سخت تره ... اگر اون دنیا شفاعتِ من رو می خوای ... راضی به رضای خدا باش ...
🔹 گریه ام گرفت ... ازش قولِ محکم گرفتم ... هم برای شفاعت، هم شبِ اوّلِ قبرم ...
💖 دوری زینب برام عینِ زندگی توی جهنم بود ... همه این سال ها دلتنگی و سختی رو ... بودن با زینب برام آسون کرده بود ...
🌺 حدودِ ساعتِ یازده از بیمارستان برگشت ... رفتم دمِ در استقبالش ...
- سلام دخترِ گلم ... خسته نباشی ...
با خنده، خودش رو انداخت توی بغلم ...
- دیگه از خستگی گذشته ... چنان جنازه ام پودر شده که دیگه به دردِ اتاقِ تشریح هم نمی خورم ... یه ذره دیگه روم فشار بیاد توی یه قوطی کنسرو هم جا میشم ...😊
🔸 رفتم براش شربت بیارم ...🥃
یهو پرید توی آشپزخونه و از پشت بغلم کرد ...
- مامانِ گلم ... چرا اینقدر گرفته است؟ ...
❇️ ناخودآگاه دوباره یادِ علی افتادم ... یادِ اون شب که اونطور روشِ رگ گرفتن رو تمرین کردم ... همه چیزش عینِ علی بود ...
- از کی تا حالا توی دانشگاه، واحدِ ذهن خوانی هم پاس می کنن؟ ...
خندید ...☺️
- تا نگی چی شده ولت نمی کنم ...
🔹بغض گلوم رو گرفت ...
- زینب ... سومین پیشنهادِ بورسیه از طرف کدوم کشوره؟...
دست هاش شل شد و من رو ول کرد.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹إلَهِي قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِي فِي النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا
🌸🍃معبودا، با گرایشم به خواهش نفس، برخود ستم کردم. پس وای بر من اگر بر آن آمرزش نیاوری!
#مناجات_شعبانیه
اللهم عجل لولیک الفرج
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
گنجینه داستان معبر شهدا
🎆 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 47 "سومین پیشنهاد" 🌷 علی اومد به خوابم ... بعد از کلّی حرف، سرش رو اندا
🎑 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 48
"کیش و مات"
🔹دست هاش شل و من رو ول کرد ...چرخیدم سمتش ... صورتش بهم ریخته بود ...
- چرا اینطوری شدی؟ ...
💠 سریع به خودش اومد ... خندید و با همون شیطنت، پارچ و لیوان رو از دستم گرفت ...
- ای بابا ... از کی تا حالا بزرگ تر واسه کوچیک تر شربت میاره ...
شما بشین بانوی من که من برات شربت بیارم خستگیت در بره ... از صبح تا حالا زحمت کشیدی ...
🔸رفت سمت گاز
- راستی اگه کاری مونده بگو انجام بدم ... برنامه نهار چیه؟... بقیه اش با من ...
✅ دیگه صد در صد مطمئن شدم یه خبری هست ... هنوز نمی تونست مثل پدرش با زیرکی، موضوعِ حرف رو عوض کنه ... شایدم من خیلی پیر و دنیا دیده شده بودم ...
🔹- خیلی جای بدیه؟ ...
🔸- کجا؟ ...
🔹- سومین کشوری که بهت پیشنهاد بورسیه داده ...
🔸- نه ... شایدم ... نمی دونم ...
📌 دستش رو گرفتم و چرخوندمش سمت خودم ...
- توی چشم های من نگاه کن و درست جوابم رو بده ... این جواب های بریده بریده جوابِ من نیست ...
✳️ چشم هاش دو دو زد ... انگار منتظرِ یه تکانِ کوچیک بود که اشکش سرازیر بشه ...
💢 اصلاً نمی فهمیدم چه خبره ...
- زینب؟ ... چرا اینطوری شدی؟ ... من که ...
🔶 پرید وسط حرفم ... دونه های درشت اشک از چشمش سرازیر شد ...
- به اون آقای محترمی که اومده سراغت بگو ... همون حرفی که بار اول گفتم ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم ... نه سومیش، نه چهارمیش ... نه اولیش ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم ...
اینو گفت و دستش رو از توی دستم کشید بیرون ...
🔹 اون رفت توی اتاق ... من، کیش و مات ... وسطِ آشپزخونه ...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
#سلام_امام_زمانم ❤
◽️شیرینتر از نامِ شما اِمڪان ندارد
◽️مخرۅبہ باشد هردِلۍ جانان ندارد
◽️جانِ من ۅ جانان من مھدۍ زهرا
◽️قلبم بجز صاحبزَمان سلطان ندارد
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌺
سلام دوستای گل و دوست داستنی ☺️
#صبحتون_مهدوی 🌸
#روزتون _منور_به_نگاه_امام_زمان_عج
🌱گنجینه داستان معبر شهدا
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
💌 #یه_فنجان_دریا
• خودت درس نداری که به اینا برای درسشون کمک کنی؟!!! 😊
• این حجاب چیه آخه! گرمت نیست؟!!! 😑
حالا مثلا این پولو دادی برای نیازمندا، اونا دارا شدند؟!!! 😂
موقع انجام هر کار خوبی
زیاد پیش میاد که کسی
بهمون طعنه بزنه و
حتی کارمون رو مسخره کنه 😥
اما وقتی
😇 نگاهت به آسمون باشه
دلت پر از امید به لطف خدا
شنیدن این حرفا ناراحتی نداره...
🔆 امیرالمومنین(علیه السلام)
توی یکی از نامههاشون نوشتند:
... #و_لاتأخذک_فی_الله_لومه_لائم
یعنی
مبادا وقتی
کار خوبی انجام میدی،
سرزنشِ ملامتگران
تو رو
باز داره
از تلاش در راه خدا... 🌸🍃
. . . کار خوبت رو محکم ادامه بده . . . ✌️
📗 نهج البلاغه. نامه ۳۱
💚🤍❤️
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
گنجینه داستان معبر شهدا
🎑 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 48 "کیش و مات" 🔹دست هاش شل و من رو ول کرد ...چرخیدم سمتش ... صورتش بهم
🌠 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 49
"خداحافظ زینب"
✅ تازه می فهمیدم چرا علی گفت ... من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه ...
🔹اشک توی چشم هام حلقه زد ... پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال ... دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ...
- بی انصاف ... خودت از پسِ دخترت برنیومدی ... من رو انداختی جلو؟ ... چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟😭
🔸برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره ... دنبالش راه افتادم سمتِ دستشویی ... پشتِ در ایستادم تا اومد بیرون... زُل زدم توی چشم هاش ... با حالتِ ملتمسانه ای بهم نگاه کرد ...
🔵 التماس می کرد حرفت رو نگو ... چشم هام رو بستم و یه نفسِ عمیق کشیدم ...
-یادته 9 سالت بود تب کردی ...
سرش رو انداخت پایین ...
منتظرِ جوابش نشدم ...
- پدرت چه شرطی گذاشت؟ ... هر چی من میگم، میگی چشم ...
🔸التماسِ چشم هاش بیشتر شد ... گریه اش گرفته بود ...
- خوب پس نگو ... هیچی نگو ... حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه ...
🔷 پرده اشک جلوی دیدم رو گرفته بود ...
- برو زینب جان ... حرفِ پدرت رو گوش کن ... علی گفت باید بری ...
و صورتم رو چرخوندم ... قطراتِ اشک از چشمم فرو ریخت ...😭 نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه ...
❇️ تمامِ مقدماتِ سفر رو مامورِ دانشگاه از طریقِ سفارت انجام داد ...
براش یه خونه مبله گرفتن ... حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم ...
هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود ...
✈️ پای پرواز ... به زحمت جلوی خودم رو گرفتم ... نمی خواستم دلش بلرزه ... با بلند شدنِ پرواز، اشک های من بی وقفه سرازیر شد ... تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود ...
بچه ها، حریفِ آرام کردن من نمیشدن....
ادامه دارد...
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
kasra_zahedi_shakhe_gol_128.mp3
3.01M
نم نمای بارون آروم توی خیابون اومد ●♬♩
شاخه گل من نیومد ●♬♩
سایه بونم آسمون شد ماه آسمون دراومد ●♬♩
شاخه گل من نیومد ●♬♩
وای همه ی گلا میدونن تو نیای بهار نمیشه ●♬♩
باغ آرزوی قلبم بی تو لاله زار نمیشه ●♬♩
وای همه ی گلا میدونن تو نیای بهار نمیشه ●♬♩
نم نمای بارون آروم توی خیابون اومد ●♬♩
شاخه گل من نیومد ●♬♩
سایه بونم آسمون شد ماه آسمون دراومد ●♬♩
شاخه گل من نیومد ●♬♩
اللهم عجل لولیک الفرج...🌿
🌛#شبتون_بخیر
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🕊🌹🕊
❣️ #سلام_امام_زمانم ❣️
💚 #سلام_آقای_من💚
گمگشته ام به اشک که پیدا کنم تو را
دل شسته ام زخود که تمنّا کنم تو را
دل برده اختیار ز دستم وگــرنه من
قابل نیم که جان و دل اهدا کنم تو را
گو از کدام کوچه کنی گه گهی عبور
کآیـم کنار راه و تماشــا کنم تو را
از کوچه ای بیا که من افتاده ام به خاک
تا ســـر نثار خاک کف پا کنم تو را
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌱#اللہمعجللولیڪالفرج 🌱
ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
خدای خوبم
🌸 به تو پناه میبرم از اینکه
به گناهی، پافشاری کنم...
از اینکه
قدمهام رو
توی راهی محکم کنم
که راه تو نیست، بیراههست...
راهی که تو نمیپسندی . . .
💝 بارالها...
آسایش زندگی
و برکت و فراوونیِ
روزیها رو
به سوی ما روانه کن . . .💚🍃 💚
#الهی_آمین ✨
آرامش مهمان لحظه ها تون ✨
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
❤️ اعمال شب نیمه شعبان
به نیت تعجیل در فرج امام زمان (ع)
و به نیت سلامتی رهبر عزیزمون
و به نیت سرافرازی و سربلندی ملت ایران
التماس دعا 🌷
#نیمه_شعبان
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
AUD-20220317-WA0026.mp3
6.35M
#تلنگری
#استاد_شجاعی 🎤
ویژه #نیمه_شعبان
🌠 شب نیمهی شعبان، یک شب قدر
قدرتمند و باعظمت است که ؛
خداوند آن را فرصت ویژه ای برای رشد انسان قرار داده است !
- چگونه میتوان بهترین بهره را از آن برد؟
#ما_و_امام_زمان علیهالسلام
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
ڪلیڪ ڪنید 👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada