هدایت شده از قرآن وسنت
از مدینه تا کربلا.pdf
2.86M
🌹#داستان_آموزنده
آقایی نقل میکرد، یکی از دوستانم مدتی سردرد عجیبی گرفت و مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود.
دکتر برای او آزمایشهایی نوشت.
بعد از تحمل استرس طولانی و صرف هزینه زیاد برای گرفتن نتیجه آزمایش به بیمارستان رفتیم؛
چشمان و قلبش میلرزید.
متصدی آزمایشگاه جواب آزمایش را به ما داد و خودش به ما گفت: شکر خدا چیزی نیست.
دوستم از خوشحالی از جا پرید؛ انگار تازه متولد شده؛ رفت بسته شکلاتی خرید و با شادی در بیمارستان پخش کرد.
متصدی آزمایشگاه به من هم کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو! چیزی نیست شکر خدا تو هم سالم هستی!!!
از این کار او تعجب کردم!
متصدی که مرد عارفی بود گفت: دیدی دوستت الان که فهمید سالم است، چقدر خوشحال شد و اصلا به خاطر هزینهها و وقتی که برای این موضوع گذاشته ناراحت نشد.
پس من و تو هم قدر سلامتیمان را بدانیم و با صرف هزینهای کم در راه خدا، با زبان و در عمل شکرگزار باشیم که شکر نعمت باعث دوام و ازدیاد نعمت است.
«و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن…»
(ضحی آیه ۱۱).
«اگر شکرگزار باشید قطعا برای شما زیاد میگردانیم…»
(ابراهیم آیه ۷).
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از قرآن وسنت
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
رتبه ۴ ڪنڪور شد، پزشڪی شیراز .
از دانشگاههای فرانسه و ڪانادا هم دعوت نامه داشت . میتونست بره دنبال تحصیل و بعدش هم درآمد بالا و یڪ زندگی راحت . حتی میتونست یه رنگ و لعاب مذهبی هم به ڪارش بده و توجیه ڪنه ڪه میرم پزشک میشم و بعدش هم خدمت به مردم !
اما به همه اینا پشت پا زد و برای حفظ ڪشور موند .
#شهید_مهدی_زینالدین♥️🕊
.
.
هدیه با روح بلندش صلوات🍂
🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 کلیپ تصویری: «تشییع جنازه»
▪️ روایتی از عنایت ویژه امام رضا (ع) به شیعیانش
هدایت شده از قرآن وسنت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داستان زن ازغدی که در حرم امام رضا (علیهالسلام) از دست امام رضا علیهالسلام پول میگرفت!
✅ #استادعالی به نقل از #امام_خامنه_ای رهبر انقلاب
✍ آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی:
وقتی مادرم مرا می فرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم ، بعضی وقت ها می دیدم پدر به خاطر خستگی ، در حال مطالعه خوابش برده است . دلم نمی آمد ایشان را بیدار کنم .
همان طور که پایش دراز بود، صورتم را کف پای پدر می مالیدم تا از خواب بیدار شود . در این حال که بیدار می شد ، برایم دعا می کرد و طلب عاقبت به خیری می نمود . من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم .
┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
کسی می گفت:
در بیمارستان نوزاد مُرد و آن را به پدرش دادند که دفنش کند، من نیز همراه او سوار ماشین شدم و به سوی قبرستان حرکت کردیم ....
او نوزادش را در آغوش گرفته بود و نگاهش می کرد ..تا اینکه در راه رفتن به قبرستان، ماشین به خیابانی پیچید و نور آفتاب به داخل ماشین و روی نوزاد افتاد ..
پدر حرکت عجیبی از خود نشان داد !!!
سبحان الله، پارچه سفید روی سر خود را در آورد و با آن نوزادش را پوشاند تا آفتاب به او نخورد !!!
انگار فراموش کرده بود که فرزندش مرده است ...
از عطوفت و رحمت پدر نسبت به فرزندش؛ بغضم ترکید و گریه کردم ... و معنی این آیه را خوب فهمیدم و تکرارش می کردم👇
﴿.. و قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا ﴾
بگو : « پروردگارا ! به آنان رحمت آور، همانگونه که مرا در کودکی پرورش دادند ».
پدر و مادر می توانند همزمان ده کودکشان را دوست داشته باشند و به آنها توجه کنند اما ده پسر نمی توانند از یک پدر یا یک مادر مراقبت کنند ...
خداوندا به ما توفیق بده که به پدر
و مادر خود نیکی کنیم و ما را ببخش
به خاطر کوتاهی و خطایمان در حق آنان...
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
#پندانه
✍ انفاق در راه خدا، مالت را بیشتر میکند
یکی از دوستانم نقل میکرد:
در مسیر روستایی هنگام غروب ماشینم خراب شد. ایراد از باتری ماشین بود. پیکان فرسودهای داشتم که عمر خودش را کرده بود.
کنار جاده نشستم تا خدا رهگذری را بفرستد که کمکم کند.
پیرمردی از میان باغها رسید و گفت:
بنشین تا ماشین را هُل بدهم.
اصرار میکرد که بنشینم و به تنهایی میتواند ماشین را هُل بدهد. قدرت عجیبی داشت. ماشین را هُل داد و روشن شد.
او را به خانهاش بردم. بین راه توضیح داد چند باغ بزرگ دارد که در آن انواع میوهها را پرورش میدهد.
سپس حرف خیلی زیبایی زد و گفت:
من هر بار باران میآید یک کنتوری برای خدا حساب میکنم و مبلغش را جدا پرداخت میکنم.
هر بار که باران میآید یک حق کارگر برای تقسیم آب و یک پول آب برای خدا کنار میگذارم و تمام محصولات باغ را جمع نمیکنم.
یکپنجم محصولات را روی درختان باقی میگذارم و فقیرانی خودشان میدانند و سالهاست، برای جمعکردن سهم خود به باغ میآیند. به لطف خدا وقتی تگرگ میآید، باغ مرا نمیزند.
روزی ملخها به باغهای روستای ما حمله کردند، به باغ من کوچکترین آسیبی نزدند، طوری که مردم روستا در باغ من گوسفند قربانی کردند، تا ملخها روستا را رها کنند.
و ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقينَ؛
و آنچه که انفاق کنید او به شما عوض میدهد و او بهترین روزیدهندگان است. (سبأ:۳۹)
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
🔴مقابله علامه طباطبایی با مرتاضهندی
آیت الله شبیری زنجانی نقل میکند، 70سال پیش، مرتاضی از هند به قم آمده بود وادعاهای عجیبی داشت.از جمله اینکه میگفت میتوانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم. تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی امام موسی صدر به او گفت مرا بلند کن، ما با خود فکر کردیم سید موسی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد
ما سید موسی صدر را که جوانی نو خط بود سرزنش کردیم که چرا آبروی ماها را بردی؟ سید گفت: می خواستم طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم
مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی بردیم.
برخی از ما که جمعی از شاگردان علامه بودیم، ناامید شده بودیم. وارد اتاق علامه شدیم. گفتیم که این مرتاض از هند آمده و کارهای خارق العاده می کند
علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب مرا بلند کند، من به نوشتن ادامه میدهم، او کارخودش را بکند
مرتاض مقداری دم و دستگاهش را درآورد و اورادی میخواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم مشغول نوشتن. مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد ودوباره سرش راپایین انداخت
مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری خواند، اداها و اطواری هم در میآورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد
مرتاض که آثار ناراحتی و عصبانیت در چهره اش موج می زد باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه بار سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و سراسیمه باحالت فرار بیرون رفت. رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟
باعصبانیت گفت من تمام نیروی خود را بکار گرفتم تا روح وی راتسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ولی ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد. به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. دفعه دوم کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم هر چه بلد بودم بکار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار جوری نگاه کرد که انگار کسی میخواهد خفهام کند. این بود که فهمیدم این روح را نمیتوان تسخیر کرد وخیلی عظمت دارد
مرتاض که قدرت روحی یکی از پروردگان مکتب امام صادق علیه السلام را دیده بود همان شب ازقم رفت وتمام برنامه هایش به ریخت
منبع، سایت علامه طباطبایی
آیت الله شبیری زنجانی
عضو کانال بشید، داستان آیت الله کشمیری و مرتاض هندی که از امام زمان خبر داد خیلی حیرتانگیزه، بعدا میگذارم
#حسین_دارابی 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 خاطره ای شنیدنی آیت الله مصباح یزدی از ارادت عجیب آیت الله بهجت نسبت به حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) و تبرک جستن به خاک پای زائران حرمش
📘#داستانهایبحارالانوار
💠راه عذر بسته میشود...
🔹امام صادق علیه السلام میفرمایند:
زن زیبایی را روز قیامت در دادگاه عدل الهی حاضر میکنند که به خاطر جمال و زیبایی خود به گناه افتاده است؛ میپرسند:
چرا گناه کردی؟
در پاسخ میگوید:
«خدایا! چون مرا زیبا آفریدی به این جهت به گناه آلوده شدم.»
خداوند دستور میدهد حضرت مریم را میآورند، و به آن زن گفته میشود که تو زیباتر بودی یا مریم؟ در حالی که او را زیبا آفریدیم، اما، او به خاطر جمال خود فریب نخورد.
🔹آنگاه مرد صاحب جمالی را در دادگاه حاضر میکنند که بخاطر زیبایی خود به گناه آلوده شده است میگوید:
«پروردگارا! مرا زیبا آفریدی و زنان به سوی من میل و رغبت پیدا کردند و مرا فریفتند و گرفتار گناه گشتم.»
در این وقت یوسف علیه السلام را میآورند و به او میگویند:
تو زیباتر بودی یا یوسف؟ ما به او جمال و زیبای دادیم ولی فریب زنان نخورد!!
🔹سپس صاحب بلا را میآورند که به خاطر بلاها و گرفتاری هایش معصیت کرده است. او هم میگوید:
«خداوندا! بلاها و مصیبتها را بر من سخت کردی لذا به گناه افتادم.»
در این موقع ایوب علیه السلام را میآورند و به آن شخص میگویند:
بلای تو سخت تر بود یا بلای ایوب؟ در صورتی که ما او را به بلای سخت مبتلا کردیم اما مرتکب گناه نشد.!
بدین گونه راه عذر و بهانه بر گناهکاران بسته میشود.
📚 بحار: ج ۷، ص ۲۸۵ و ج ۱۲ ص ۳۴۱.
#حکایت_شفاهی
💠 نذر غدیر
👶 فرزند سومم را باردار بودم که برای معاینه پیش پزشک رفتم. ایشان بعد از بررسیهایی به من گفت: بچه از نظر سلامت مشکل دارد و باید سقط شود. راستش چون دو فرزند دیگر هم داشتم در ابتدا خیلی ناراحت نشدم، اما دکتر ادامه داد: باید اول با آمپول قلب بچه را از کار بیندازیم و بعد از آن هم به شکل چرخ شده بچه سقط شود.
جمله دکتر تمام نشده بود که حالم خیلی بد شد و توسل کردم به ائمه و این نذر به ذهنم رسید و از دلم گذشت تا هر سال، سه عروس را به قید قرعه در این ایام (ایام غدیر) رایگان درست کنم.
بعد از کلی توکل و توسل و توبه، به دکتر دیگری مراجعه کردم. دکتر بعدی با چکاپ و بررسی کامل گفت: بچه شما سالم است و هیچ مشکلی ندارد.
من این را معجزه و نشانهای از عظمت امام علی(ع) میدانم.
✍️ راوی: خانم زهره مولوی (مدیر آرایشگاه زنانه)
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
🍃
🌸✨
🍃✨✨
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮آیا علم کیمیا حقیقت دارد؟
🔥امام خمینی و علم کیمیا!
📍درخواست امام خمینی از شیخ حسنعلی نخودکی برای کسب علم کیمیا و دستورالعمل از کیمیا برتر👇
بعد از نمازهای واجب
یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» میخوانی: اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَوَتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَوَتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ؛
و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را میگویی؛
و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را میخوانی؛
و بعد سه بار صلوات میگویی: اللهم صل علی محمد و آل محمد؛
و بعد سه بار آیه مبارکه: وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا (سوره طلاق آیه 2 و 3)
هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه برونشو ( و نجات از مشکلات) برایش فراهم میکند و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد، و هرکس بر خداوند توکل کند خدا او را بس است (وکفایت امرش را میکند)، خداوند فرمان خود را به انجام میرساند، و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است.
🎤 #حجت_الاسلام_حیدری_کاشانی
🔹روزی در محضر مرحوم علّامه #طباطبایی بودیم که یکی از دوستان حاضر در آن جلسه این بیت عارف شیراز را زمزمه کرد:
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
یکباره مرحوم علّامه، دست در مقابل صورت گرفت و سخت گریست و در حالی که شانههایش به شدت تکان میخورد، با خود زمزمه فرمود: «کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟» گویا آن کس که در بیابان از کاروان بازمانده و راه نمیداند، خود او است. آن گریه قلب حضار را چنان به آتش کشید که هرگز شعله آن در جانشان به سردی نمیگراید.
رَحِمَهُ اللّهُ وَاَنْزَلَه فِی جِوارِ قُرْبِهِ.
✍️ شهود و شناخت، آیت اللّه #ممدوحی ، ج۱، ص۱۰۶
#حافظ_غزل_458
کانال رسمی حضرت آیت الله ممدوحی(رحمة الله علیه) در ایتا
@mamduhi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینیم و لذت ببریم؛ چقدر برخی باسخاوت و شریفند؛
🌺🍀💐🌷🍀🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌این کلیپِ ناب را برای افرادی که حوادث اخیر، "دلهایشان را نگران" کرده، بفرستید تا «دلشان قرص و محکم» شود.
چه زیبا فرمود؛ بسیار حقیرتر از آن هستند...
استاد قاضی.pdf
3.09M
💐بسیار زیبا💐
🔰 دریافت رایگان کتاب «استاد»
📚 ١٠٠روایت کوتاه و خواندنی از زندگی آیةالله سید علی قاضی رحمه الله علیه
با آب طلا بنویس!
مرحوم ديلمى از علماى قرن نهم در كتاب «ارشاد القلوب» خود حديث را به اين صورت از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل كرده، که می فرماید:
«خَمْسُ كَلِماتٍ فِي التَّوْراةِ وَ يَنْبَغي أَنْ تُكْتَبَ بِماءِ الذَّهَبِ أَوَّلُها حَجَرُ الْغَصْبِ فِي الدّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرابِها وَ الْغالِبُ بِالظُّلْمِ هُوَ الْمَغْلُوبُ وَ ما ظَفَرَ مَنْ ظَفَرَ الاِثْمُ بِهِ وَ مَنْ أَقَلَّ حَقَّ اللهِ عَلَيْكَ أنْ لَا تَسْتَعِينَ بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِيهِ وَ وَجْهُكَ ماءٌ جامِدٌ يَقْطُرُ عِنْدَ السُّؤالِ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تَقْطُرُهُ»
پنج جمله در تورات آمده است كه سزاوار است با آب طلا نوشته شود:
۱-نخستين آنها اين است كه سنگ غصبى در بناى خانه گروگان ويرانى آن است
۲- و آن كس كه با ظلم غلبه مى كند در حقيقت مغلوب و شكست خورده است
۳-و كسى كه از طريق گناه پيروز شود در واقع پيروز نشده است
۴-و كمترين حق خداوند بر تو اين است كه از نعمت هاى او براى معصيتش كمك نگيريد
۵- و آبروى تو همچون آب منجمدى است كه تقاضا آن را آب مى كند مراقب باش نزد چه كسى آن را آب مى كنى.
👈هر پنج مورد هم در نهج البلاغه شریف و کلمات حضرت سید الشهدا بیان شده است.
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
حمله شیطان از جهات چهارگانه
قرآن کریم در آیه ۱۷ اعراف میفرماید:
-ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ-
[شیطان گفت] سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان میروم؛ و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهی یافت!»
حضرت باقر آل محمد در حدیثی در تفسیر این آیه چنین فرمودند:
«ورود ابليس از پيشِ رو بدين شكل است كه امر آخرت را براى انسان ساده و سبك جلوه مىدهد.
و از پشت سر به اين است كه ثروتاندوزى و بخل و توجّه به اولاد و وارث را تلقين مىكند.
و از طرف راست با ايجاد شبهه، دين را متزلزل و تباه مىسازد
و از طرف چپ، لذّات و شهوات و منكرات را غالب مىكند».
... ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ مَعْنَاهُ أُهَوِّنُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ الْآخِرَهًِْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ آمُرُهُمْ بِجَمْعِ الْأَمْوَالِ وَ الْبُخْلِ بِهَا عَنِ الْحُقُوقِ لِتَبْقَی لِوَرَثَتِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ أُفْسِدُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ دِینِهِمْ بِتَزْیِینِ الضَّلَالَهًِْ وَ تَحْسِینِ الشُّبْهَهًِْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ بِتَحْبِیبِ اللَّذَّاتِ إِلَیْهِمْ وَ تَغْلِیبِ الشَّهَوَاتِ عَلَی قُلُوبِهِم وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِین....
بحار الانوار جلد ۶۰ ص ۱۵۲
تفاسیر نور الثقلین و البرهان ذیل آیه ۱۷ اعراف.
✍در حديث مىخوانيم: آن هنگام كه شيطان سوگند خورد از چهار طرف در كمين انسان باشد تا او را منحرف يا متوقّف كند، فرشتگان از روى دلسوزى گفتند: پروردگارا! اين انسان چگونه رها خواهد شد؟ خداوند فرمود: «دو راه از بالاى سر و پايين باز است و هرگاه دست به دعا بر دارد، يا صورت بر خاك نهد، گناهان هفتاد سالهاش را مىبخشايم»
فيروى ان الشيطان لما قال هذا الكلام رقت قلوب الملائكة على البشر فقالوا: يا الهنا كيف يتخلص الإنسان من الشيطان مع كونه مستوليا عليه من هذه الجهات الأربع فأوحى اللّه تعالى إليهم انه بقي للإنسان جهتان: الفوق و التحت فإذا رفع يديه الى فوق في الدعاء على سبيل الخضوع او وضع جبهته على الأرض على سبيل الخشوع غفرت له ذنب سبعين سنة و اللّه اعلم.
تفسیر نور به نقل از تفسیر الفرقان
تفسیر فخر رازی ذیل آیه ۱۷ اعراف.
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
رتبه ۴ ڪنڪور شد، پزشڪی شیراز .
از دانشگاههای فرانسه و ڪانادا هم دعوت نامه داشت . میتونست بره دنبال تحصیل و بعدش هم درآمد بالا و یڪ زندگی راحت . حتی میتونست یه رنگ و لعاب مذهبی هم به ڪارش بده و توجیه ڪنه ڪه میرم پزشک میشم و بعدش هم خدمت به مردم !
اما به همه اینا پشت پا زد و برای حفظ ڪشور موند .
#شهید_مهدی_زینالدین♥️🕊
.
.
هدیه با روح بلندش صلوات🍂
🌹🍃🌹🍃
هدایت شده از قرآن وسنت
سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت و خوشگل نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!!
دختر خیلی سرد گفت میدونم
گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه
گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم!
هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!!
دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما
چی میدونید از زندگی من؟!
صبح تاشب دوشیفت مثل سگ کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم.
۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم!
به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن.
دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم.
همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست.
دختر گفت همون اطراف حرم دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم.
گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟
منم مشغول بستن شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت.
شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟
ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه
گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟
دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم
خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟
دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول
برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم.
همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال.
من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست.
من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود.
دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد
منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟
عکس گرفتیم و شماره منو گرفت و پیاده شدم...
دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید💔
خاطره زیبایِ یکی از خادمان حرم امام رضا ع در تاریخ ۹ آذر۱۴۰۱
@DasTanaK_ir | داناب 👈
🔘عنايت خداوند به خادمه حضرت زهرا سلام الله عليها
ام ایمن از بانوان بسیار ارجمند و پاک سرشت است که فرزندش «اَیمن» در جنگ حنین به شهادت رسید.
از افتخارات این بانوی بلند مقام اینکه از شاگردان و کنیزان حضرت زهرا علیها السلام بود، پس از شهادت حضرت زهرا علیها السلام ام ایمن به قدری ناراحت شد که دیگر نتوانست در مدینه بماند و جای خالی حضرت زهرا علیها السلام را بنگرد، تصمیم گرفت به مکه برود و در آنجا در کنار خانه خدا به زندگی ادامه دهد. بار سفر بست و به سوی مکه حرکت کرد، در مسیر راه در بیابان تشنه شد، آبی که همراه داشت، تمام شده بود، شدت تشنگی او به حدی رسید که در خطر مرگ افتاد، در این لحظه دل به خدا بست و چنین دعا کرد: «یا رب انا خادمه فاطمه اتقتلنی عطشا؟»؛ پروردگارا! آیا مرا بر اثر تشنگی می مرانی، با اینکه من کنیز فاطمه علیها السلام هستم. پس از این دعا، خداوند دلوی پر از آب از آسمان برای او نازل کرد، او از آب آن آشامید، از آن پس، تا هفت سال گرسنه و تشنه نشد، حتی در روزهای گرم تابستانی، در بیابانها مردم می دیدند او تشنه نمی شود.
📚 بحار الانوار، ج ۴۳، ص ٢٨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #استاد_قرائتی
✅ یک گونی پر از گربه...
🌺🍀💐🌷🍀🌺