eitaa logo
داستان زیبا
171 دنبال‌کننده
169 عکس
225 ویدیو
53 فایل
داستان زیبا داستان های معصومین داستان های کوتاه داستان های مستند و علما وشهدا و .. کانال دیگر ما:قرآن وسنت، @ghoranvasonat کانال روانشناسی @ravan110
مشاهده در ایتا
دانلود
📣. 📣 🔴 شیخ جعفر می‌خواهد عزای مرا کم کند؟! من راضی نیستم از این کار او ... استاد بزرگوار آقای شیخ مرتضی مقتدایی - از علمای کنونی شهر مقدسه قم در درس خارج فقه خود بیان نمودند: 🔵 در سال ۱۳۵۰ «ه‌ش» در يك سفر به مكه مشرف شدم و در آنجا «آقای شیخ علی آل‌کاشف‌الغطاء»، نوه مرحوم شیخ جعفر کاشف‌الغطاء - که در حدود ۲۰۰ سال قبل، از مراجع بزرگ شیعه بوده‌اند - را دیدم. 🔹 ایشان به بنده گفت: مرحوم شیخ جعفر کاشف‌الغطاء یک وقت به این فکر می‌افتد که دو جلسه و دو مراسم عزاگرفتن، برای فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، موجب این می‌شود که مثلاً جمعیت در جلسات کم بشود؛ یک عده این تاریخ (فاطمیه اول) را مراسم بگیرند و یک عده آن تاریخ (فاطمیه دوم) را مراسم بگیرند. اگر یکجا بشود، اجتماعات بیشتر شده و رونق جلسات بالاتر می‌رود؛ به هر حال، شهادت يا ۷۵ روز است يا ۹۵ روز. 🔹 بنابراين اگر بعد از تحقیق و بررسی، به این نتیجه رسیدیم که شهادت آن حضرت روی ۷۵ روز يا ۹۵ روز بوده است، همان را اعلام می‌کنیم و مردم هم تبعیت می‌کنند؛ در نتیجه سالروز شهادت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از ترديد خارج شده و رونق جلسات و اجتماعات بیشتر می‌شود. 🔹 روی این فکر، کتاب‌های متعدد احادیث و غیره را جمع می‌کند؛ در همان حالی که ایشان مشغول تحقيق بوده، گويا در آخرين مرحله كه نصف شب بوده و نزديك بود به تصميم نهائی برسد، گفتند همان شب مادر ايشان، خواب فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را می‌بیند و این مادر هم هیچ خبري از كار پسرش نداشت که پسرش چنین تصمیمی گرفته و می‌خواهد چنین کاری کند. 🔹 می‌گویند: فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها (در عالم رؤیا) بر مادر مرحوم كاشف‌الغطاء وارد شدند با یک حال تغیّر و خشم فرمودند: «این کار چیست که پسرت انجام می‌دهد!؟ پسر تو می‌خواهد عزای مردم در شهادت مرا کم کند؟!» 🔹 این زن بیدار می‌شود؛ تعجب می‌کند که مگر پسرش چکار می‌کند!؟ شبانه از اتاقش می‌آید بیرون، می‌بیند چراغ اتاق پسرش مرحوم کاشف الغطاء روشن است آن‌وقت شب؛ درِ اتاق را باز کرده و وارد می‌شود؛ می‌بیند کاشف الغطاء كتاب‌های زيادی دور خود جمع کرده و مطالعه و تحقیق و بررسی مي‌کند که شهادت را در یک تاریخ اعلام کند. 🔹 این مادر خطاب به مرحوم كاشف‌الغطاء می‌گوید: پسرم! چکار می‌کنی!؟ فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از این عمل تو ناراضی است! كاشف الغطاء می‌گوید: مادر! مگر چه شده است؟ مادر خوابش را نقل می‌کند؛ ایشان می‌فهمد که این دو تاريخ برای شهادت (و عزای بیشتر) مورد نظر آن حضرت می‌باشد؛ لذا مرحوم کاشف‌الغطاء از آن تصمیمش بر می‌گردد. 📚 درس خارج استاد مقتدایی، به تاریخ ۱۳۸۸/۰۲/۱۶ (با اندکی تلخیص) ◾️ آجرک الله یامولای یاصاحب العصر و الزمان فی مصیبت امک فاطمه الزهرا سلام الله علیها و ساعدالله قلبک الشریف فی مصیبت جدتک المظلومة الشهیدة ، المضروبه و لعن الله اعدائکم و محبیهم و محبی محبیهم و تابعیهم و شیعتهم و جعلنا الله من موالیکم و معکم فی الدنیا و الآخره و عجل الله تعالی فی فرجکم الشریف. 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶پسر جوان: آقا اگر الان امام خمینی ره بود شما ازش چی میخواستید؟ همون رو بدید به من😁 ☘امام خامنه ای خب فرق میکنه! اگر امام خمینی ره بود و من در سن شما بودم یه چیز میخواستم.اگر در سن خودم بودم یه چیز دیگه.. 🔷پسر جوان: حالا اگر در سن من بودید ☘امام خامنه ای در سن شما؟ بهترین چیز دعاست،دعا ازش میخواستم،حالا انگشتر هم اگر بخواید میدم بهتون😁 🔶پسر جوان: 😉هم انگشتر هم چفیه (Ⓜ️)@MOSES313STAFF
138-fa-dastanhaye-shegeft.pdf
3.01M
داستانهاي شگفت مشخصات كتاب: سرشناسه : دستغيب، عبدالحسين، ۱۲۹۲ - ۱۳۶۰. عنوان و نام پديدآور : داستانهاي شگفت/ بقلم عبدالحسين دستغيب. مشخصات نشر : تهران: صبا، ۱۳۶۲. مشخصات ظاهري : ۳۲۴ ص.: عكس. شابك : ۲۰۰ ريال ؛ ۲۰۰ريال (چاپ دوم) يادداشت : مهر شده روي صفحه عنوان: مقدمه و تنظيم و تصحيح محمدهاشم دستغيب. يادداشت : چاپ دوم: آذر ۱۳۶۱. يادداشت : چاپ سوم. يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس. موضوع : داستان هاي اخلاقي رده بندي كنگره : BP۲۴۹/۵/د۵د۲ ۱۳۶۲ رده بندي ديويي : ۲۹۷/۶۸ شماره كتابشناسي ملي : م ۶۳-۶۳۰ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ ╭┅─────────┅╮ 𖡨⃟ٖٖ𖠷͚̥̆̑⃟📚══✼🍃🌺🍃●═┅┄•
✳️ ظرف وجود 📖 داستانک: 🔹 روزی شاگردی از استاد خود خواست که درسی به یاد ماندنی به وی دهد. استاد به او یک استکان آب و یک قاشق نمک داد و از او خواست نمک را داخل استکان ریخته و آب را بنوشد. شاگرد می‌بیند خیلی شور و بد مزه شده و نمی‌تواند آن را بخورد. 🔹 سپس به او کوزه آبی داده و می‌گوید یک قاشق نمک داخل آن بریز و بخور. شاگرد به راحتی از آب کوزه می‌خورد. 🔹 استاد این بار هم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: کاملاً معمولی بود. چون مزه شوری نگرفته بود. ♻️ استاد می‌گوید: نمک همان نمک بود اما ظرف ها فرق می کرد. ✅ این سعه صدر است. 📍 رنج‌ها و سختی‌‌هایی که انسان در طول زندگی با آن‌‌ها روبرو می‌‌‌شود، همچون یک مشت نمک است و این روح و قدرت پذیرش انسان است که هرچه بزرگتر و وسیع‌تر شود، می‌‌‌تواند بار آن همه رنج و اندوه را به ‌راحتی تحمل کند. 🔹 مشکلاتی که به ما هجوم می‌آورند یکی هستند اما ظرف وجودی متفاوت است. ⏺ یک شخص با دیدن این مشکلات رشد پیدا می‌کند مانند حضرت ایوب علیه السلام یا امام حسین علیه السلام. ⏺ یک شخص هم تا یک مشکل می‌بیند خودش را می‌بازد و عاقبت به شر می‌شود. 🔺 در تاریخ بسیاری از افراد بودند که با یک مشکل کوچک در زندگی همه چیز را کنار گذاشتند، نه نمازی، نه روزه‌ای، نه خدایی… ❇️ ما باید ظرف وجودی‌مان را بزرگ کنیم. 💠 🆔 @manbarak
❗️ موجودی کافی نیست! 📖 داستانک: 🔹 خریدش تمام شده بود. کارت را داد به صاحب مغازه که مبلغ را با کارت حساب کند. 🔸 فروشنده کارت را کشید.گفت: «موجودی کافی نیست»! 🔹 خیلی جا خورد. گفت: من مطمئنم چند برابر این مبلغ داخل کارتم پول داشتم! 🔸 گفت: لطفا دوباره بکشید. 🔹 دوباره کشید.اینبار گفت: «رمز نامعتبر است»! 🔸 فروشنده گفت: شاید کارتتان را کنار وسیله‌ای گذاشتید و خراب شده. نقد حساب کنید! 🔹 پول نقد همراهش نداشت. معامله بهم خورد. 🔸 توی راه که می‌رفت مدام به این جمله فکر می‌کرد: 🔹 نقد حساب کنید… نقد حساب کنید. 💭 یک دفعه ذهنش رفت سمت قیامت… ✅ کارت‌ها همه پر از موجودی‌اند… نماز، روزه، زیارت، خمس، صله رحم و… ⁉️ اما اگر به ما بگویند کارتتان را کنار چیزهایی گذاشتید که سوخته،آن موقع چه کار می‌کنیم؟ ❌ کنار یک غیبتی، کنار بخلی، حسدی، غیبتی … ❓ اگر گفتند نقد حساب کن… چیزی همراهمان هست؟ ✅ انسان باید خیلی مراقب باشد. 🔹 «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى کَالَّذی یُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ…» 🔹 ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بخشش‌های خود را با منت و آزار، باطل نسازید! همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم،انفاق می‏کند… [سوره بقره، آیه ۲۶۴] 📍 گاهی اعمال ما با برخی از کارها ضایع می‌شود مثل آزار و منت‌گذاری و ریا و… . 🔹 عبادت‌ها و اعمال ما به لطف خدا ممکن است خوب باشد،اما باید مراقب باشیم چیزی آنها را از بین نبرد. 👌 خودمان را آماده کنیم برای قیامت، تا کارت‌های ما پر و سالم باشد… 💠 🆔 @manbarak
💢 پای مفسری که قطع شد   📗 در قرآن ۴ بار ”و بالوالدین احسانا” آمده است؛ که در تمام این موارد قبلش بحث پرستیدن خدا مطرح شده است: 1⃣ … لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً … 2⃣ وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً … 3⃣ … أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً … 4⃣ وَ قَضى‏ رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا … ♨️ خدا نکند پدر و مادری؛ فرزندشان را نفرین کنند و یا از او راضی نباشند. 📖 داستانک: 🔹 «زمخشری»، دانشمند بزرگ اهل سنت و صاحب تفسیر معروف «کشّاف»، یک پای خود را در حادثه‌ای از دست داد. 🔹 او پس از ورود به بغداد و ملاقات با فقیه دامغانی، علت قطع شدن پایش را اینگونه شرح می‌دهد: 🔸 نفرین مادرم موجب پدید آمدن چنین گرفتاری است؛ زیرا من، در ایام کودکی، گنجشکی را گرفتم و نخی به پایش بستم و پرهایش را کندم. در این میان، ناگهان پرنده از دستم فرار کرد و در اثر این کار پای چپش جدا شد. 🔸 مادرم وقتی از این ماجرا باخبر شد، برآشفت و به من گفت: خدا پای چپت را قطع کند، همچنان که پای چپ این حیوان زبان بسته را جدا ساختی! 🔸 پس از مدتی از اسب افتادم و پای چپم شکست. ✅ پزشکان چاره‌ای جز قطع پایم ندیدند. و این در اثر نفرین مادر بود. 📚 منبع: کتاب عظمت یک نگاه صفحه ۱۸۰ به نقل از کتاب مقام والدین در اسلام صفحه ۱۲۵ 💠 🆔 @manbarak