eitaa logo
داستان زیبا
184 دنبال‌کننده
294 عکس
399 ویدیو
116 فایل
داستان زیبا داستان های معصومین داستان های کوتاه داستان های مستند و علما وشهدا و .. کانال دیگر ما:قرآن وسنت، @ghoranvasonat کانال روانشناسی @ravan110
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قرآن وسنت
اسرار فضل ابن شاذان از امام رضا علیه السلام.pdf
حجم: 20.1M
📗اسرار فضل بن شاذان از امام رضا علیه السلام 📝مولف: فضل بن شاذان نیشابوری/ با توضیح و بیان علامه مجلسی رضوان الله علیهما تعداد صفحات:۱۴۹ زبان:فارسی 🔹توضیح: کتاب حاضر برگردانی از کتاب «علل ابن شاذان» است. «فضل بن شاذان نیشابوری» در جلسات متعددی خدمت امام هشتم حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه السلام حاضر می‌شد و اسرار و منافع و علت بسیاری از اعتقادات و احکام دین را از ایشان سؤال می‌کرد. این کتاب مجموعه نفیسی است که او از مطالب این جلسات گردآوری کرده و در اختیار مسلمانان و شیعیان قرارداده است. یکی از دلایل اعتبار این مجموعه، شخصیت والا و جایگاه علمی و معنوی «فضل بن شاذان» در میان شیعیان و ائمه اطهار است. لینک دانلود مستقیم 🌷هزینه دانلود: صلوات
💠 گناهکاری که با توصیه امام صادق(ع) توبه کرد 🟢 ابو بصیر می‌گوید: 🔻 من همسایه‌ای داشتم که از پیروان حکومت (ظالم) بود. مال زیادی به دست آورده بود، برای خودش خواننده‌هایی تهیه کرده بود و همه را به خانه‌اش دعوت می‌کرد. شراب می‌نوشید و مرا آزار می‌داد. چند بار به خودش شکایت کردم، اما دست برنداشت. وقتی پافشاری کردم، به من گفت: ای مرد، من گرفتار [گناهم] و تو سالمی؛ اگر مرا به دوستت (امام صادق علیه‌السلام) سفارش کنی، امید دارم خداوند به واسطه تو مرا نجات دهد. 🔻 ابوبصیر می‌گوید: این سخن در دلم جا گرفت. وقتی [به مدینه رفتم و] خدمت امام صادق علیه‌السلام رسیدم، حال او را عرض کردم. امام فرمودند: وقتی به کوفه برگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو جعفر بن محمد به تو می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن، من بهشت را برایت نزد خدا تضمین می‌کنم. 🔻 وقتی به کوفه برگشتم، او همراه جمعی نزد من آمد. او را نگه داشتم تا خانه‌ام خلوت شد. سپس به او گفتم: ای مرد، من سفارش تو را نزد جعفر بن محمد الصادق علیه‌السلام کردم، فرمود: وقتی به کوفه برگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو جعفر بن محمد به تو می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن، من بهشت را برایت نزد خدا تضمین می‌کنم. 🔻 او گریست و گفت: به خدا سوگند، آیا این را واقعاً امام صادق به تو گفته؟ گفتم: آری، به خدا قسم همین را فرمود. گفت: کافی است و رفت. 🔻 چند روز بعد، پیغام داد و مرا دعوت کرد. دیدم پشت خانه‌اش ایستاده، برهنه است. گفت: ای ابا بصیر، به خدا قسم، هیچ چیز در خانه‌ام نمانده، همه را بیرون انداخته‌ام و همان‌گونه که می‌بینی هستم. من به نزد دوستانمان رفتم، برایش لباس فراهم کردم. 🔻 چند روزی نگذشت که دوباره پیغام داد: بیمار شده‌ام، به دیدنم بیا. مرتب به عیادتش می‌رفتم و او را پرستاری می‌کردم تا اینکه مرگش فرا رسید. در لحظه‌ی جان دادن، بی‌هوش شد، سپس به هوش آمد و گفت: ای ابا بصیر، دوستت (امام صادق) به وعده‌اش برای ما وفا کرد. سپس از دنیا رفت، رحمت خدا بر او باد. 🔻 وقتی به حج رفتم و نزد امام صادق علیه‌السلام رسیدم و اجازه ورود خواستم، همین‌که وارد شدم، ایشان از داخل خانه، بدون اینکه من حرفی بزنم، فرمودند: ای ابا بصیر، ما به وعده‌مان به دوستت وفا کردیم. 📚 کافی، اسلامیه، ج1، ص475. 📎 📎 📎 📎 💐 لطفاً نشر دهید 💐