eitaa logo
داستان زیبا
167 دنبال‌کننده
164 عکس
222 ویدیو
52 فایل
داستان زیبا داستان های معصومین داستان های کوتاه داستان های مستند و علما وشهدا و .. کانال دیگر ما:قرآن وسنت، @ghoranvasonat کانال روانشناسی @ravan110
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸 ۲۴ 🎋🌷🎋🌷 🌸مثل شکوفه هاي بهار! 🍃در بهار اگر بوته ها به گُل نشسته اند، اگر درختان جامه سبز و لطیف به تن دارند، به راحتی به اینجا نرسیدهاند🌴... [ به راحتی نرسید هر که زحمتی نکشید] ◀️یعنی سرماهاي سختی پشت سر گذاشتند و برف و باران و رگبار تگرگها را تحمل کردند؛ ❄️ گاهی حتی شاخه هاشان هم شکست، اما خم به ابرو نیاورده، بلکه پاي بر جا ایستاده و ایستادگی کردند.🏝 هزار نکته ز باران و برف میگوید🌨 شکوفه اي که به فصل بهار در چمن است🌱 Ⓜ️حال ما هم اگر سختیها را تحمل کنیم، یک روزي سبز میشویم،✅ 🍀 یک روزي بهاري میشویم، یک روزي تماشایی میشویم💯 🌴💎🌹💎🌴
🚗🚕🚗🚕🚗🚕 ۱۴ مثل کمربند! 🌀کمربند ماشین را ببین! اگر نرم نرمک بکشی تا آخر با تو میآید، اما اگر پاي شتاب و خشونت در میان باشد همانجا میایستد،⛔️ ذره اي هم جلو نمیآید، یعنی عقب میرود، اما جلو نه‼️ 🔆خب، این یک درس است، درس اخلاق، آن هم با زبان عمل. Ⓜ️میگوید: آقاي راننده! اگر پدري و میخواهی فرزندانت پا به پاي تو تا آخر بیایند، تنها راهش نرمش است، پس خشونت را کنار بگذار.🚫 👨✈️آقاي راننده! اگر همسري و میخواهی خانم یا شوهرت در برابرت نایستد، یک راه بیشتر ندارد، آن هم نرمش است.✅ 👨✈️آقاي راننده! اگر مدیري و میخواهی کارمندانت همراه و همدل تو باشند و در خطرات و بحرانها نگهبان تو باشند و تو را حفظ کنند راهش نرمش و انعطاف است.✅ ♨️حال شما خودت ببین چه سختیها و دشواريها که با نرمش آسان میشود. «... الرِفقُ یُیَسِّرُ الصِعابَ » نرمی و مدارا سختیها را آسان میکند.💯 مثل گوشت با استخوان!🍖 دستت را ببین!💪 همه اش گوشت است❓ نه❗️ همه اش استخوان است❓ نه❗️ بلکه گوشت و استخوان با هم است و همین با هم بودن است که دست را دست کرده است.✅ 💠حال نرمی مثل گوشت است، سختی مثل استخوان، و این دو باید با هم باشند.🍗 کسی که همه اش نرمش و انعطاف است هیچ به درد نمیخورد؛ ❌ همینطور کسی که همیشه و همه وقت خشک و خشن باشد.❌ ❗️چو نرمی کنی خصم گردد دلیر » ❗️و گر خشم گیري شوند از تو سیر ❗️درشتی و نرمی به هم در، به است ❗️« چو رگ زن که جراح و مرهم نِه است « اِخلِط الشّدَةَ برِفقٍ » سختی و نرمی را با هم همراه کن!✅ 🌴💎🌹💙🌹💎🌴
🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳 🌳پیوند درخت 🌴هر درختی را به هر درختی پیوند نمی زنند، بزنند هم نمی گیرد. کدام باغبان درخت گیلاس را به درخت نخل پیوند زده است⁉️ جان من! درختانی به یک دیگر پیوند می خورند که برگ ها و میوه ه شان با هم دیگر شباهتی داشته باشد✅ 🔆 و پیامبر که درود خدا بر او باد فرمود: «انا الشجره من درختم» ♻️و درست مثل یک درخت با او رفتار می شد، کودکان درخت را سنگ می زنند و کودک صفتان نیز پیامبر(ص) را😭 🌴درخت را که سنگ می زنند میوه می دهد، هم چنان که حافظ می گفت: «کم مباش از درخت سایه افکن هر که سنگت زند ثمر بخشش» 🔆و پیامبر هم وقتی مورد بی مهری قرار می گرفت دست به دعا می شد و برای ایشان آمرزش تمنا می کرد. آری، پیامبر درخت بود و هر کجا که درخت باشد آب است و هر کجا که آب باشد آبادانی است.✅ 🔆و منظورم از آب همان آب حیات یا آب طرب ناک، یعنی خداست که حافظ می گفت:🔰 «خیز و در کاسه ی زر آب طرب ناک انداز پیش تر زان که شود کاسه ی سر خاک انداز» 🔅حافظ، کاسه ی سر را کاسه ی زر – طلایی – می داند و می گوید: 💫در کاسه ی طلایی ته سیگار و زباله نمی ریزند بلکه آب طرب ناک - که خداوند است - جای می دهند. ✨بگذریم، پیامبر درخت بود و ما نیز هم. و ما وقتی به آن وجود نازنین پیوند می خوریم که شباهت هایی در میان باشد.💯✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رابطه آیت الله بجهت با حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء حجت الاسلام 🔻لینک آپارات https://www.aparat.com/v/yj8it @velayatTV
هدایت شده از امین چهاردهی
♥️ پس نمیگیریم ... ♥️ روزى يكى از حاجیان در در گوشه ای خوابش برد . وقتى بيدار شد ، فکر کرد كه كيسه ی پول او را دزديده ‏اند . به راه افتاد . علیه السلام را در حال دید . ایشان را نشناخت و با امام درآويخت كه كيسه ی پول مرا تو برداشته‏ اى! امام كه وضع را چنين ديد، پرسيد : چقدر پول در كيسه داشتى؟ مرد پاسخ داد : هزار دينار . امام او را همراه خود به خانه برد و هزار دينار طلا وزن كرد و به او تحويل داد . مرد به خانه برگشت و اتفاقاً كيسه ی پولش پيدا شد . نزد امام آمد و پوزش خواست و پول را هم برگرداند . امام صادق ( علیه السلام ) از پس گرفتن پول خوددارى کردند و فرمودند : ما چيزى را كه بخشیدیم ، دیگر پس نمیگیریم . « ... قَالَ : شَيْ‌ءٌ خَرَجَ مِنْ يَدِي لَا يَعُودُ إِلَيَّ ... » مرد از اطرافيان پرسيد كه اين شخص كيست ؟ گفتند : كه او جعفر بن محمد عليهما السلام است . پس از آنكه امام را شناخت ، گفت : حقاً كه شخصى چون ایشان باید چنین رفتارى داشته باشد. 🗂منبع : مناقب ابن شهر آشوب ، ج ۴ ، ص ۲۷۴
🕌 در وقت اذان مغرب در تاکسی نشسته بودم. سرنشینان علاوه بر راننده جوانی که ظاهری غیرمذهبی (کاملاً غیرمذهبی) داشت و کنارم بود، دو خانم کم حجاب هم در عقب نشسته بودند. وقت اذان مغرب شد و در تاکسی با صدایی مناسب فضای داخل ماشین شروع به اذان گفتن کردم. بعد از اتمام اذان گفتنم در تاکسی یکی از آن دو خانم که با هم بودند با گلویی بغض‌کرده که هر لحظه احتمال می‌دادم گریه کند و معلوم بود بسیار از فضای ایجادشده متأثر شده بود گفت: «آقا ما مسلمان نیستیم. تو را به خدا ما گنهکارها را دعا کنید». من در جواب گفتم: «اتفاقاً دین ما می‌گوید گنهکارها در وقت اذان، اذان بگویند تا گناهان آن‌ها ریخته شود. من هم چون خودم را گنهکار می دانم اذان می‌گویم. این باعث می‌شود روزانه مؤذن سه بار به پاک شدن خود کمک کند. و از طرفی روایت داریم در خانه‌ای که اذان گفته می‌شود، شیطان از آن خانه فراری است». بعد آن خانم پرسید: «یعنی همه باید بگویند؟ آخر شاید بعضی‌ها صدایشان خوب نباشد؟!» گفتم: «بله! اتفاقاً حضرت رسول (صلوات الله علیه و آله) بلال را برای اذان گفتن می‌فرستادند. بنابراین برای اذان گفتن الزاماً نیازی به صدای زیبا نیست. در روایت داریم اگر اهمیت و جایگاه اذان گفتن را بدانید بر روی همدیگر شمشیر می‌کشید که چه کسی اذان بگوی» خلاصه به لطف الهی آن‌قدر تحت تأثیر قرارگرفته بودند که یکی از خانم‌ها می‌گفت «آقا می‌شود من اسم یکی را بگویم که خطایی از او سرزده و شما برایش دعا کنید؟!» برای اینکه آن‌ها ناراحت نشوند گفتم بفرمائید و نام او را گفتند. همین جا بود که راننده تاکسی گفت: «آقا شما نیت دارید اذان می‌گویید؟!» تصور کرده بود که شاید من نذری کرده‌ام. گفتم: «نه چون دستور خداوند است انجامش می دهم». سپس راننده پرسید: «یعنی همه جا می‌گویید؟!» گفتم بله در وقت اذان هرجا که باشم در مسجد باشم یا در خانه، خانه فامیل باشم یا در تاکسی و اتوبوس، هرجا فرقی ندارد. بعد راننده تاکسی گفت: «آقا من فوق‌لیسانس روانشناسی دارم. شما اعتماد به نفست خیلی بالاست» در جواب گفتم: «علت این اعتماد به‌ نفس این است که اذان گفتن را دستوری از ناحیه خداوند تبارک و تعالی می‌دانم. بزرگی خداوند باعث می‌شود که هر کسی در کنارم باشد را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند گویی کسی حساب نمی کنم و اینگونه از شما که اینجا کنارم هستید نه خجالت می کشم و نه می ترسم و این باعث می‌شود اعتماد به نفسم بالا رود که در واقع این از اعتماد و توکل به خداوند حاصل می گردد» @haerishirazi
🕌 حجه الاسلام قرائتی: طلبه اگر نتواند اذان بگوید چطور می خواهد زنجیر را از پای مردم باز کند؟ من در خانه یکی از بزرگان مهمان بودم. اول اذان بلند شدم در حیاط و یک اذان گفتم. صاحبخانه بلند شد گفت راستش من هم دوست دارم اذان بگویم ولی خجالت می کشم. گفتم در خانه خودت هم خجالت می کشی؟ گفت بله. گفتم پس زیر لحاف بگو! آخر بابا، الله اکبر در خانه خجالت دارد؟ آخر توی [طلبه] چطور می خواهی زنجیر را از پای مردم باز کنی درحالیکه خودت گیر هستی؟! @haerishirazi
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 ✨کسی می گفت: در بیمارستان نوزاد مُرد و آن را به پدرش دادند که دفنش کند، من نیز همراه او سوار ماشین شدم و به سوی قبرستان حرکت کردیم .... 💫او نوزادش را در آغوش گرفته بود و نگاهش می کرد ..تا اینکه در راه رفتن به قبرستان، ماشین به خیابانی پیچید و نور آفتاب به داخل ماشین و روی نوزاد افتاد .. 💫پدر حرکت عجیبی از خود نشان داد ! سبحان الله، پارچه سفید روی سر خود را در آورد و با آن نوزادش را پوشاند تا آفتاب به او نخورد ! انگار فراموش کرده بود که فرزندش مرده است . 💫از عطوفت و رحمت پدر نسبت به فرزندش؛ بغضم ترکید و گریه کردم . و معنی این آیه را خوب فهمیدم و تکرارش می کردم ﴿.. و قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا ﴾ بگو : پروردگارا ! به آنان رحمت آور، همانگونه که مرا در کودکی پرورش دادند 💫پدر و مادر می توانند همزمان ده کودکشان را دوست داشته باشند و به آنها توجه کنند اما ده پسر نمی توانند از یک پدر یا یک مادر مراقبت کنند 🙏 ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فضائل بسیار حضرت امام علی علیه السلام در قرآن به اعتراف بزرگان اهل سنت استاد 🔻لینک آپارات https://www.aparat.com/v/Eq3Kr 🔹پخش زنده برنامه دوشنبه ها ساعت 22 @velayatTV
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی که حجت را بر همه تمام می‌کند وقتی ضربه‌ها بر بدن شهید، از آب خنک در گرمای تابستان هم گواراتر می‌شوند مستند درباره مجاهدانی است که گروه و دسته و رسته و لشکر برایشان مهم نیست، فقط یک هدف دارند و برای همان هدف می‌جنگند ⏯ ویدئوی مستند ابوتراب را در آپارات ببینید aparat.com/v/fr4Mp 🆔 @ofogh_tv
هدایت شده از قرآن وسنت
به خدا گفتم بیا جهان را قسمت کنیم:🌎 🌫آسمون مال من ☁️ ابراش مال شما 💦دریا برا من 🌊موجش مال شما 🌛ماه مال من 🌞خورشید مال شما خدا خندیدو گفت: بندگی کن همه ی دنیا مال تو من هم مال تو 🌷🌺🌸🌼🥀🌹🌴🌳🌲
‍ ‍ حجت‌الاسلام‌ علی بهجت می‌گوید: دستم به قفسۀ کتاب‌ها خورد و زخم عمیقی برداشت.جراحی کردند؛ زخم، دهان بست و بهبود یافت. چند ماه بعد در مشهد بودیم که در جای زخم احساس درد شدیدی کردم،مخفی کردم و حرفی نزدم. یک روز که به کارهای خودم مشغول بودم، آقا فرمودند: بر من مکشوف... تمام حواسم را جمع کردم؛ ازآنجاکه ایشان در هیچ موردی نمی‌گفت: «بر من مکشوف شد». ایشان ادامه داد که: «بر من معلوم شد که اگر کسی جایی‌اش درد می‌کند، جای درد را به هر کجای حرم_امام_رضا علیه‌السلام بمالد، آن درد مرتفع می‌شود.» من در حال نوشتن گفته‌های ایشان بودم و به مفهومش توجهی نداشتم. آقا برای تجدید وضو برخاستند. من هم برای مراقبت، ایشان را همراهی کردم. وقتی برگشتم، نوشته‌ها را دوباره خواندم. منظورشان خود من بودم. فردا به حرم رفتم. احساس کردم دردم کمتر شده؛ تا روز سوم که دردم کاملاً تمام شد. از مشهد برگشته بودیم. یکی از دوستان که مقام و مسئولیتی داشت، برای دیدن آقا آمد؛ اما ملاقات میسر نشد. وقت رفتن، ماجرای مشهد را برایش نقل کردم؛ رفت. چندین هفته بعد دوباره دیدمش. گفت: «درد کتفم مداوا نمی‌شد، به هر پزشکی که مراجعه می‌کردم بی‌فایده بود. برای همین آمده بودم با آقا دیدار کنم؛ داستان مشهد را که شنیدم، گفتم این حواله‌ای است از آقا، رفتم مشهد، بیماری ام درمان شد.» 📖 این بهشت، آن بهشت، ص٧٨-٨٠ 💯 @karballa_ir 🔙
هدایت شده از قرآن وسنت
🌷شعری بسیار عالی🌷 🔲◾️▪️سالروزتخریب قبور ائمه بقیع تسلیت باد دردهای بیکران تا بیکران دارد بقیع در دلش چون کربلا دُرِ گران دارد بقیع فخرِ بر هفت آسمان هر دم کند این سرزمین زان که در اغوشِ خود صد آسمان دارد بقیع چون که دارد گوهری همچون امامان در دلش نعمتی بالاتر از حور و جنان دارد بقیع قبر زهرا سِرِ اکبر ... سرِ اکبر شامِ قدر تا به محشر این چنین سِری نهان دارد بقیع هر که گردد زائرش هرگز نلغزد بر صراط(۱) گفته چون مولایِ ما خطِ امان دارد بقیع از کنار قبرها سیلی به زائر می زنند غافلند از اینکه در دل ها مکان دارد بقیع کوری چشمانتان ای قومِ کافر تا ابد صد هزاران نوکر از پیر و جوان دارد بقیع گر چه خلوت باشدش اما یقین هر صبح و شام زائری چون مهدیِ صاحب زمان دارد بقیع میرسد روزی که میگوید (بداغی) اینچنین: صحنِ زیبایی چو صحنِ جمکران دارد بقیع
ثواب خدمت به زائر امام رضا (ع) 🔻خاطره ای از امام راحل عظیم الشان🔻 🔸آقاى سید حمید روحانى می‏گوید: یكى از علما براى من نقل می‏كرد كه یك سال تابستان به اتفاق ‏امام و چندتن دیگر از روحانیون به مشهد مشرف شدیم و خانه‏ دربستى گرفتیم. 🔸برنامه ما چنین بود كه بعد از ظهرها، پس از یكى دو ساعت استراحت، از خواب بلند می‏شدیم و به طور دسته ‏جمعى‏ روانه حرم مطهر می‏شدیم و پس از زیارت و نماز و دعا به خانه ‏مراجعت و در ایوان باصفایى كه در آن خانه بود، مى ‏نشستیم و چاى ‏مى‏خوردیم. 🔸 برنامه امام این بود كه با جمع به حرم میآمدند، ولى‏ دعا و زیارتشان را خیلى مختصر مى‏ كردند و تنها به منزل‏ برمی‏گشتند 🔸و آن ایوان را آب و جارو مى ‏كردند، فرش پهن‏ مى‏ كردند، سماور را روشن مى‏ كردند و چاى را آماده می‏ساختند و وقتى ‏كه ما از حرم باز میگشتیم، براى ما چاى مى ‏ریختند. 🔸یك روز من از ایشان سوال كردم كه این چه كاریه؟ زیارت و دعا را به خاطر آنكه براى رفقا چاى درست كنید مختصر میكنید و با عجله به منزل باز می‏گردید. 🔸امام در جواب فرمودند: من ثواب این‏ كار را كمتر از آن زیارت و دعا نمی‏دانم. 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 --------------------------------------------------- https://eitaa.com/joinchat/3945857070C4755270547
Mohsen Chavoshi - Maleka (128).mp3
4.29M
🎼 آوایی بسیار زیبا و دلربا 🎶 نجوا با عشق ازلی و وصفِ صفاتِ عالیِ؛ عالیِ اعلا😍 🎤 محسن چاووشی JOiN 💖 @dastanezibaa💖
هدایت شده از قرآن وسنت
🌹ازطرف خدا🌹 🎆 عالم ز برایت آفریدم، گله کردی 🎇 از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی 🎆 گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند 🎇صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی 🎆 جان و دل و فطرتی فراتر ز تصو 🎇 از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی 🎆 گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم 🎇 بر بخشش بی منت من هم گله کردی 🎆 با این که گنه کاری و فسق تو عیان است 🎇 خواهان توأم، تویی که از من گله کردی 🎆 هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم 🎇 با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی 🎆 صد بار تو را مونس جانم طلبیدم 🎇 از صحبت با مونس جانت، گله کردی 🎆 رغبت به سخن گفتن با یار نکردی 🎇 با این که نماز تو خریدم، گله کردی 🎆 بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟؟ 🎇 بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟! 🎆 از عالم و آدم گله کردی و شکایت 🎇 خود باز خریدم گله ات را، گله کردی.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکر میکنین گفتن این ذکر چقد طول میکشه؟ نهایتا دو دقیقه و نیم!
هدایت شده از قرآن وسنت
اجر صبر.mp3
4.94M
🌸زندگی فقیرانه علامه طباطبایی استاد عالی🎤
چند سال قبل ، آقای حسینی قمی در مهدیه شهر رشت سخنرانی داشتند و بعد از اینکه برگشتند گفتند که بعد از سخنرانیشان فردی به ایشان مراجعه کرده و گفته است که میخواهد مقداری پول به صورت قرض الحسنه برای چند ماه در اختیار ایشان قرار بدهند. بنا شد آن فرد با ماتماس بگیرند ، ایشان تماس گرفتند و گفتند مبلغ بیست میلیون تومان را برای مدت نه ماه میخواهند قرض بدهند تا با آن کار برخی نیازمندان حل شود و چکی هم به این مبلغ برای نه ماه بعد دریافت کردند و پول را هم واریز کردند( البته برای ما سوال شد که چرا نه ماهه و مثلا چرا یکساله این پول را ندادند ؟) در طی این مدت ، کار چندین نفر از نیازمندان با پول ایشان راه افتاد و سر موعد هم چک تضمینی پاس شد. مدتی بعد ایشان با ما تماس گرفتند و گفتند شما چیزی از من در مورد این پول و اینکه چرا آن را نه ماهه قرض دادم نپرسیدید ؟ گفتیم که لزومی ندیدیم و با خودمان گفتیم که شاید شرایط شما اقتضای زمان و مبلغ بیشتر ندارد! ایشان گفتند که من یک آدم معمولی هستم و آدم ثروتمندی نیستم ، یک روز که پای صحبت آقای حسینی قمی در مهدیه رشت نشسته بودم ایشان روایتی را خواندند و بر اساس آن گفتند که اگر شما در زندگی خودتان مشکلی دارید ، تصمیم بگیرید که مشکلی را از دیگران حل کنید تا خداوند نیز مشکل شما را حل کند. من و همسرم چند سال بود ازدواج کرده بودیم و صاحب فرزندی نشده بودیم ، چند روزی هم بود که خانه خودمان را فروخته بودیم و دنبال خرید یک خانه مناسب تر بودیم ، با شنیدن این روایت به ذهنمان رسید که با خدا عهدی بکنیم به این مضمون که ما با این پولی که در دستمان هست گرهی از کار افراد نیازمند باز کنیم و خداوند هم به لطف خودش گره از کار ما که چند سال است فرزند دار نمیشویم باز کند. لذا قسمتی از پول خانه را برای قرض به نیازمندان در اختیار گذاشتیم و موعد آن را هم نه ماهه قرار دادیم که انشاالله در این نه ماه به خواسته خودمان هم برسیم و خدا حاجت ما را روا کند و ما صاحب فرزند بشویم. الان که با شما صحبت میکنم ، دختر خانم ما " فاطمه زهرا " چند روزیست که به دنیا آمده و از طرفی هم همان روزهایی که پول را قرض دادیم ، خانه مناسبی را پیدا کردیم و فروشنده هم قبول کرد که بیست میلیون تومان را از ما چک نه ماهه قبول کند و ما چکی که از شما گرفته بودیم به فروشنده دادیم . الان که با شما صحبت میکنم به برکت گره گشایی از کار مردم ، هم دختر زیبا و نازنینی داریم و هم خانه ای که آن را میپسندیم! پ‌ن: در این سالها با موارد این چنینی زیاد مواجه شده ایم که اگر موافق باشید برخی از آنها را نقل خواهیم کرد.
هدایت شده از قرآن وسنت
4_625468218936397215.pdf
1.33M
👆👆 📚 آیین همسرداری ✍ مرحوم آیت الله امینی 🌹 🌹 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید.
✍اجازه دهید عبایتان را بشویم. ❗من که شوکه شده بودم گفتم: ➖اولا من معنای حرکات و رفتار قبل با حالت امروزتان را نمیفهمم؛ ثانیاً شما هم زائر هستید هم پزشک؛ در شأن شما نیست که عبای من را بشوئید، من این کار را نمی کنم. درحالیکه گریه می‌کرد از من خواهش کرد که اجازه دهم!! توجه که کردم دیدم واکس تهیه کرده و تمام کفش های کاروان را واکس زده بود. به او گفتم تا نگویی چه شده من نمی‌گذارم❗ باحال گریه گفت: دیشب وقتی وارد کربلا شدیم من در عالم رؤیا خدمت سـیدالشهـدا آقا ابـاعبـدالله الحسین علیه السلام شرفیاب شدم. حضرت من را به اسم مستعاری که دوست داشتم صدا زدند و فرمودند: دخترم ؛ من خواستم که تـو به کربـلا و به زیارت من بیایی و تا وقتی که من کسی را دعـــوت نکنــم هیچکس نمی‌تواند به این مکان بیاید. حرف‌هایی که مدیر کاروان می‌زد همانی بود که ما دوست داشتیم و به زبانش جاری می‌شد، برو عبایش را بگیر و آن را بشوی تا از او دلجویی کرده باشی. و بعد فرمودند: دخترم تو دکتر اطفال هستی، طفل مریضی دارم می‌خواهم درمانش کنی. او در حالیکه گریه می‌کرد می گفت: حضرت طبیب همه عالم هستند... ولی به من فرمودند دنبال من بیا... بـه همراه حضرت از دو اتاق رد شدیم و وارد اتاق دیگری شدیم، روی سکویی طفلی شـش ماهه دیدم که مثل قرص ماه می‌درخشید و تیری سه شعبه به گلویش اصابت کرده بود. حضرت فرمودند: پسرم را درمان کن. (خانم دکتر در حالیکه بشدت گریه می‌کرد، سؤال کرد: حاج آقا مگر امام حسین علیه السلام فرزند ۶ماهه داشتند؟ چرا تیر ۳شعبه به گلویش زده بودند؟) من که بغض گلویم را گرفته بود گفتم: بله، ولی این سؤال‌ها را نپرس... ایـن‌ها روضه‌های سوزناکی است که جگر انسان را کباب می‌کند. اما او که تازه وقایع کربلا را شنیده بود دوباره پرسید: چرا تیر 3شعبه به گلوی این طفل زدند؟ گفتم:چون امام حسین علیه السلام طفل شیرخواره اش را بر روی دست گرفته بودند و به دشمنان منافق و کافر فرمودند: حالا که به زعم خودتان با من دشمن هستید و می جنگید خودتان این بچه را بگیرید و سیراب کنید. خانم دکتر در حالیکه بسیار منقلب شده بود و هق هق گریه می‌کرد گفت: آخر کجای عالم در جواب درخواست آب دادن به طفل 6ماهه، آن هم فرزند پیامبرشان، با تیر سه شعبه به گلوی آن بچه پاسخ می‌دهند؟! حاج آقا من در عالم رؤیا دیدم که حتی آن تیر سمی و زهر آلود نیز بود!!! و بلند بلند گریه می کرد.. به برکت سید الشهدا علیه السلام آن خانم دکتر جوان چنان متحول شده بود که موقع بازگشت کاروان به ایران می‌گفت: من با شما نمی آیم و می خواهم اینجا باشم... من قلبم و روحم در کربلاست... بالأخره با اصرار فراوان و قول به اینکه دوباره برای پابوس و عرض ارادت به کربلا می آید حاضر شد برگردد. بعد از چند هفته که به مشهد مقدس مراجعت کردیم، روزی وارد مطبش شدم، دیدم که عکس‌ها و نوشته‌هایی بر روی دیوار از امام حسین علیه السلام زده شده بود. آنجا دیگر دکتری مؤمنه و صالحه و دلباخته سید الشهداء علیه السلام بود، دکتری که حالا بسیار باوقار و امام حسینی شده بود و حتی مریض ها هم در مطبش صف کشیده بودند. با خوش‌رویی ار من پذیرایی کرد و گفت: باور نمی‌کنید از زمانی که از کربلا به مشهد آمدم، امام حسین علیه السلام به نگاهم و قلمـم اثری عجیب داده اند چرا که من با همان نگاه اول درد و مرض اطفال را تشخیص می‌دهم و حتی آنها را برای آندوسکوپی هم نمی‌فرستم و با اولین نسخه مریض‌ها خوب می‌شوند، فقط به برکت آقای مظلوم و کریم مولانا اباعبدالله الحسین علیه السلام 📕کتاب خروش خدا صفحه 83📕 علیرضا ثبتی گجوان •┈┈••❥•🌺⁩•⁦⁦❥••┈┈• ╔═🦋🌿════╗ @dastane313 ╚════🌿🦋═╝
🔹شیطان و شیخ مرتضی انصاری🔹 ✍روزى شخصى خدمت‏ شیخ رسید و گفت:«اى شیخ!شب گذشته در خواب‏ دیدم که شیطان به سراى شما آمد و طناب بر گردن شما انداخت و کشان کشان شما را تاسر کوچه برد و شما در تمام مدت تلاش مى‏ کردید که هر جور شده خود را از بند وى ‏برهانید،و بالاخره سر کوچه طناب را از گردن خود به دور افکنده و به خانه برگشتید. 🔸محبت ‏بفرمائید و مرا راهنمایى کنید که تعبیر آن خواب آشفته چه بوده؟» ✍شیخ(رحمه ‏الله علیه)با تبسمى آهسته فرمود:«خدا لعنت کند شیطان را،خواب شما راست‏ بوده ‏است. ✍دیروز ما در خانه خرجى نداشتیم و وجوهات فراوانى نیز رسیده بود،با خودگفتم من یک دینار برمى‏ دارم و ما یحتاج زندگى را تهیه مى ‏کنم و بعدا آن را به جاى خودبرمى ‏گردانم. ✍با این خیال دینارى برداشته و به قصد خرید از خانه خارج شدم،ولى دربین راه با خود فکر مى ‏کردم که آیا این کار درست است که من کردم؟تا بالاخره سرکوچه که رسیدم سخت متنبه شدم و با خود گفتم ✍شیخ این چه کارى است که مى‏ کنى،وپشیمان شدم و برگشتم و دینار را در سر جاى خود قرار دادم!»ا فقهای نامدار شیعه// ┄┄┅═✧❁🌼🍁🌼❁✧═┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3945857070C4755270547
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 ⭕️اَیَحْسَبُ الْاِنْسانُ اَنْ یُتْرَکُ سُدًی آیا آدمی پندارد که اورا مُهمِل از تکلیف وثواب وعقاب گذارند ؟ (۳۶ /قیامت) مهمل یعنی فرو گذاشته شده ، رها شده ،بی اساس ، بیهوده 🌕داستان سه دقیقه تا قیامت 🌕 💬احوال کسی که لحظاتی توانسته از محدوده ی زمان ومکان که کالبد انسان درآن گیراست خارج شود ۰ پیمانه ی عمر تمام نشده وفرشته ی مرگ ، آنان را برای همیشه از بدن جدانکرده است ۰ خداوند از این طریق به بقیه ی انسانها یاد آور می شود که غرق دنیای مادی نشوند وخودرا برای و آماده سازند ۰ ✍در اینجا به سراغ یکی از کسانی می رویم که تجربه ای خاص داشته ۰ کسی که برای چند دقیقه از دنیای مادی خارج می شود و با التماس به دنیا برمی گردد او گوئی بیان مطلب کتاب‌های است شما هم با ما همراه شوید۰ 😊 پسری بودم که در مسجد و پای منبر ها بزرگ شدم۰ در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم۰ در دوران مدرسه و سال‌های پایانی شب و روز ما حضور در مسجد بود ۰ 🔹سال های آخر دوران دفاع مقدس با اصرار و التماس و دعا و ناله به درگاه خداوند سرانجام توانستم برای مدتی کوتاه حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای معنوی جبهه را تجربه کنم ۰ 🔹راستی من در آن زمان در یکی از شهرستان های کوچک استان اصفهان زندگی می کردم ۰ دوران و برای من خیلی زود تمام شد و بر دل من ماند۰ 🔹 اما از آن روز، تمام تلاش خودم را در راه انجام میدادم ۰ می دانستم که شهدا قبل از در موفق بودند لذا در نوجوانی تمام من این بود که گناه نکنم وقتی به مسجد می‌رفتم سرم پایین بود که یک وقت با نداشته باشم ۰ 🔹 یک شب با خدا کردم و خیلی گریه کردم در همان حال و هوای هفده سالگی از خدا خواستم تا من این و ها و نشوم۰ ❌ بعد با التماس از خدا خواستم که مرگ مرا زودتر برساند گفتم من نمیخواهم داشته باشم من میترسم به دنیا مبتلا شوم و خود را کنم لذا به حضرت عزرائیل التماس می‌کردند که زودتر به سراغم بیاید۰ ✍ادامه دارد ۰۰۰۰۰ •┈┈••❥•🌺⁩•⁦⁦❥••┈┈• ╔═🦋🌿════╗ @dastane313 ╚════🌿🦋═╝