eitaa logo
✨داستان‌ها و حکایات✨
58 دنبال‌کننده
253 عکس
48 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 گفتگوى جبرئيل با آدم عليه‏السلام‏ در روايت آمده: 👈آدم و حوا عليهماالسلام وقتى كه از بهشت دنيا اخراج شدند، در سرزمين مكه فرود آمدند، حضرت آدم عليه‏السلام بر كوه صفا در كنار كعبه، هبوط كرد و در آن جا سكونت گزيد و از اين رو آن كوه را صفا گويند كه آدم صفى الله (برگزيده خدا) در آن جا وارد شد. حضرت حوا عليهاالسلام بر روى كوه مَروه (كه نزديك كوه صفا است) فرود آمد و در آن جا سكونت گزيد. آن كوه را از اين رو مروه گويند كه مرئه (يعنى زن كه منظور حوّا باشد) در آن سكونت نمود. 🌧آدم عليه‏السلام چهل شبانه روز به سجده پرداخت و از فراق بهشت گريه كرد. جبرئيل نزد آدم عليه‏السلام آمد و گفت: اى آدم! آيا خداوند تو را با دست قدرت و مرحمتش نيافريد، و روح منسوب به خودش را در كالبد وجود تو ندميد، و فرشتگانش بر تو سجده نكردند؟! آدم گفت: آرى، خداوند اين گونه به من عنايت‏ها نمود. 🍀جبرئيل گفت: خداوند به تو فرمان داد كه از آن درخت مخصوص بهشت نخورى، چرا از آن خوردى؟ آدم عليه‏السلام گفت: اى جبرئيل! ابليس سوگند ياد كرد كه خيرخواه من است و گفت: از اين درخت بخورم. من تصور نمی‏كردم و گمان نمیبردم موجودى كه خدا او را آفريده، سوگند دروغ به خدا، ياد كند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹نشر حداکثری.. @dastanha_18 @dastanha_18
❌ گفت و گوي حضرت يحيي و شيطان👹👺 🔹 شيطان به صورتي تمثل پيدا کرده و نزد حضرت يحيي بن زکريا(ع) حاضر شد و گفت: مي خواهم تو را نصيحت کنم. حضرت يحيي فرمود: من نصيحت تو را نمي خواهم. اما از انسانها (و اصنافن آنها) مرا باخبر کن. شيطان گفت: انسانها در نزد ما سه گروه هستند: ⭕️ يک گروه که سخت ترين گروه نزد ما هستند، آنهايند که ما به سوي ايشان مي رويم، آنها را فريب مي دهيم و آنها گناه مي کنند، اما بعد استغفار کرده و توبه مي کنند و تمام زحمات ما به هدر مي رود. بار ديگر به سراغ آنها مي رويم، نه ما از آنها مأيوس مي شويم و نه کاملاً به خواسته خود مي رسيم، و از آنها در زحمت هستيم. 🔴 اما گروه دوم آنها هستند که در نزد ما مثل توپي هستند که بچه ها با آن بازي مي کنند، به هر طرف بخواهيم آنها را مي چرخانيم و آنها در اختيار ما هستند. 🔵 و اما گروه سوم آنهايند که داراي عصمت هستند مثل شما (حضرت يحيي بن زکريا) که ما قدرت نفوذ در آنها نداريم. ❌ ماه شیاطین در غل و زنجیرند👌 @dastanha_18 @dastanha_18
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🌸 🌺 توبهٔ واقعی جابر بن عبداللّه انصاری گوید: «شخصی به مسجد آمد و گفت: خدایا! من از تو آمرزش می‌خواهم. سپس مشغول نماز شد. پس از نماز، علی علیه السلام به او فرمود: استغفار تنها با زبان، توبه دروغ گویان است. او گفت: پس توبه حقیقی چگونه است؟ علی علیه السلام فرمود: پشیمانی از گناهان گذشته؛ انجام واجبات ازدست رفته (قضا) ؛ حقوق مردم را به آنها رد کردن؛ ذوب کردن گوشت بدن در راه اطاعت، همان گونه که در راه گناه روییده شده بود؛ چشاندن رنج و سختی اطاعت به جان، همان گونه که شیرینی گناه را به جان می‌چشاندی؛ گریه عوض همه خنده‌هایی که کرده ای». 🌙 💫 🆔 @dastanha_hekayat 🆔 @dastanha_hekayat 🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🌸 🌸 بخوان، اثر دارد...! از دانشمندی پرسیدند: «کسی که قرآن می‌خواند و نمی داند که چه می‌خواند، آیا هیچ اثری دارد؟ » گفت: «کسی که دارو می‌خورد و نمی داند که چه می‌خورد، اثر می‌کند. چگونه قرآن اثر نکند، بلکه بسیار اثر می‌کند. پس چگونه خواهد بود اگر بداند که چه می‌خواند». 🌙 💫 🆔 @dastanha_hekayat 🆔 @dastanha_hekayat 🌸🍃🌼🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺🍃
💐 خدایا، برای تو روزه گرفتیم... 🌙 💫 🆔 @dastanha_hekayat 🆔 @dastanha_hekayat 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃
🌹 آمــــین... 🌙 💫 🆔 @dastanha_hekayat 🆔 @dastanha_hekayat 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🔴 مرد اگر مثل امام رضاش غیور باشد چه شود! 📖 در مشهد، به خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضاعلیه‌السلام شد. آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار می‌رفتیم. در مسجد، مکبری بود به نام کربلایی که نابینا بود و حتی به او کربل رضای عاجز می‌گفتند. (آقا فرمودند که مشهدی‌ها به نابینا عاجز می‌گویند.) کربلایی رضای عاجز به مسجد می‌آمد و تکبیر می‌گفت. ما بچه بودیم و سال‌ها بود که او را می‌شناختیم و کوری او را دیده بودیم. روزی من پیش پدرم بودم که این کربلایی رضا آمد، اما بینا شده بود. پدرم از او پرسید: کربلایی رضا من را می‌بینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدر من را شرح داد. پدرم شنیده بودند که کربلایی شفا گرفته است و می‌خواستند خودشان ببینند. من هم آن‌جا بودم و دیدم همان کربلایی رضایی که هر روز کور می‌آمد، امروز بینا شده بود. این کربلایی دختری داشت که در وقت کوری دست کربلایی را می‌گرفت و پدر نابینایش را به مسجد می‌آورد. بعد از اینکه در مسجد مستقر می‌شد، دیگر به کسی نیاز نداشت. ما جستجو کردیم که چرا شفا داده‌اند. گفتند: سال‌ها بود که این دختر بچه دست کربلایی را می‌گرفت و به مسجد می‌آورد. کم‌کم دختر بزرگ شد و به‌اصطلاح آب و رنگی پیدا کرده بود. روزی بعضی از بچه‌های بازار متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود. او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود دست من را بگیر و مرا به حرم ببر. در حرم، کربلایی به دخترش می‌گوید تو برو خانه من این‌جا می‌مانم. او به امام رضاعلیه‌السلام عرض کرده بود: آقا! من سال‌هاست که نابینا هستم و حتی یک‌بار هم گله نکردم، زندگی من با فقر گذشته است، اما یک‌بار هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به ناموسم را تحمل نمی‌کنم؛ یا من را شفا بدهید یا همین‌جا مرگم بدهید. من دیگر طاقت ندارم متلک‌های مردم را به ناموس خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل می‌شود و بعد از مدتی خوابش می‌برد. در خواب، حضرت رضاعلیه‌السلام او را شفا می‌دهند. مقام معظم رهبری خودشان این داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم این جریان را دیده‌ام. 📚منبع: بیانات حضرت آیت‌الله مصباح در جمع بسیج دانشجویی خوزستان و دانشگاه شهید چمران اهواز - ۱۳۹۱/۰۴/۱۷ 🌴 https://eitaa.com/joinchat/2509897778C3d9a9afe8f
فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود! تابجنبیم تمام است تمام!! مهردیدی که به برهم زدن چشم گذشت... یا همین سال جدید! بازکم مانده به عید!! این شتاب عمر است ... من وتو باورمان نیست که نیست!! زندگی لحظه بیداری ماست... زندگی میگذرد. چه بخوای چه نخواهی رفیق تا توانی خوش باش، اهل جود و کرم و بخشش باش با صفا و صادق و بی غل و غش باش سال نو و بهار طبیعت مبارک باد. دوستدار شما حسینی یزدی 🌴 https://eitaa.com/joinchat/2509897778C3d9a9afe8f