eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
801 ویدیو
14 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
کارزار حمایت از به ۱۲۳۰ امضا رسید که برای ثبت رسمی به ۲۰۰۰ امضا نیاز دارد و برای انتشار در رسانه ها به ۵۰۰۰ امضا نیاز هست. حمایت خودتون از فعال رسانه ای کشور را با انتشار این مطلب و دعوت به مشارکت در آن ، انجام بدین. ممنون از محبت تک تک‌شما 🙏🙏 https://www.karzar.net/134451 ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 💠امام رضا عليه السّلام فرمودند: اى پسر شبيب! اگر مى‌خواهى براى چيزى بگريى، براى حسين [بن على] بن ابیطالب عليهما السّلام گريه كن؛ زيرا همان گونه كه قوچ را سر مى‌برند آن حضرت را سر بريدند و از افراد خانواده او هيجده مرد كشته شدند، كه در روى زمين نظير نداشتند. الإمامُ الرِّضا عليه السّلام: يَا بنَ شَبيبٍ، إن كُنتَ باكِيا لِشَيءٍ فَابكِ لِلحُسَينِ [بنِ عليِّ] بنِ أبي‌طالِبٍ عليهما السّلام؛ فإنَّهُ ذُبِحَ كَما يُذبَحُ الكَبشُ، و قُتِلَ مَعَهُ مِن أهلِ بَيتِهِ ثَمانِيَةَ عَشَرَ رَجُلاً ما لَهُم في الأرضِ شَبيهونَ. 📚عیون أخبار الرّضا علیه السّلام، ج۱، ص۲۹۹. ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
گر چه در خیل تو بسیار به از ما باشد ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر
💠مرحوم حاج اسماعیل سبزواری در کتاب عددالسنه کیفیت خواب مقبل را از حزن المؤمنین نقل نموده و فرموده که خود احقر در اصفهان در خانواده مقبل کیفیت خواب را به خط او نیز دیدم که خوابش را چنین نقل نموده:   در سالی که زوار بسیاری، از اصفهان به جهت زیارت عاشورا عازم کربلا شدند و من مرد تهی دستی بودم، به یکی از دوستان خود گفتم که میترسم بمیرم و آرزوی زیارت سیدالشهداء روحی له الفداء در دلم بماند، پس او دلش بر من سوخت و بر حال من رقت برد. پس به اتفاق همه و این رفیق شفیق، روانه شدیم ولی در نزدیکی گلپایگان جمعی از قطاع الطریق (راهزنان) ، شبانه بر سر زوار ریختند و همه را غارت نمودند و ایشان برهنه و عریان وارد گلپایگان شدند. بعضی قرض کردند و رفتند و من همانجا ماندم، نه اسباب رفتن داشتم و نه دل برگشتن، تا آنکه ماه محرم شد، حسینیه ای در آنجا بود که شبها، شیعیان در آن مشغول عزاداری بودند، من هم در آنجا به سر بردم و شب و روز میگریستم. در اواخر شب خوابم ربود، و در عالم واقعه دیدم وارد کربلا شدم، و رفتم به جانب حرم که مشرف شوم و اذن دخول میخواستم. شخصی مرا مانع شد و به دست اشاره کرد که برگرد، که الآن وقت زیارت کردن تو نیست، گفتم بنا نبود حرم جناب ابی عبدالله الحسین(ع) حاجب و مانع داشته باشد.    هر که خواهد گو بیا و گو برو    کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست     گفت ای مقبل در این لحظه، حضرت زهرا(س) و مادرش خدیجه کبری(س) و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمده اند. قدری تأمل کن، آن ها که فارغ شدند نوبت تو میشود. گفتم تو کیستی؟ گفت من ملکی هستم از جمله حافٌین حول حرم مطهر، که دائم برای زوار استغفار میکنم. پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن گردش میداد، جمعی را در صحن مقدٌس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقٌر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید: آیا اینها را میشناسی؟ گفتم نه، گفت اینها حضرات انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیٌدالشٌهداء(ع) آمده اند. آنکه بر همه مصدٌر (و مقدٌم) نشسته، حضرت آدم ابوالبشر صفیٌ الله علی نبینا و آله و علیه السٌلام است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت نوح نجیٌ الله است و در طرف چپش حضرت ابراهیم خلیل الله است و آن یکی شیث است و دیگری ادریس است و آن هود و آن صالح و آن اسماعیل و آن اسحاق و آن داود و آن سلیمان و آن کلیم الله و آن روح الله است. در این اثناء دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نقر زیر بغلهای او را گرفته بودند، پس همه انبیاء برخاستند و تعظیم او نمودند و آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست و بعد از لحظه ای سر بلند کرد و فرمود محتشم را بیاورید. پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم الانبیاء محمٌد مصطفی(ص) است. لحظاتی نگذشت که محتشم را آوردند و او مردی خوش سیما و کوتاه قد و عمامه ژولیده بر سر داشت، و چون وارد شد تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: ای محتشم امشب شب عاشوراء است، پیامبران برای زیارت فرزندم حسین(ع) آمده اند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای منبر و از اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم. به امر پیامبر اکرم(ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پلٌه اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پلٌه دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پلٌه نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان. مقبل میگوید حواسم را جمع نمودم ببینم محتشم کدام بند مرثیه را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند:   👇👇👇   ~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
کشتی شکست خورده طوفان کربلاء     در خاک و خون فتاده به میدان کربلاء   گر چشم روزگار بر او فاش میگریست     خون می گذشت از سر ایوان کربلاء   از آب هم مضایقه کردند کوفیان     خوش داشتند حرمت مهمان کربلاء    عرض کرد: یا رسول الله    بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید     خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا     صدای پیامبر(ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کردند و فرمودند: ببینید امٌت من با فرزند من چه کرده اند، آبی را که خدا بر کلاب (سگها) و ذئاب (گرگها) و کفٌار مباح کرده، امٌت من، بر اولاد من حرام کرده اند. پس محتشم شروع کرد به این مرثیه:    روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار     خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار   موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه     ابری به بارش آمد و بگریست زارزار      چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه دست بر سر زدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت:    جمعی که پاس محملشان بود جبرئیل     گشتند بی عماری و محمل شترسوار     پیامبر(ص) فرمود بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند. محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر(ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید. حضرت پیامبر اکرم(ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان، محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمده که پیامبر(ص) میل دارد از اشعار او بگرید عمامه را از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره نمود، به طرف قبر سیٌدالشٌهداء(ع) و عرض کرد: یا رسول الله منتظری من بخوانم و بشنوی؟ اینجا نظر کن    این کشته فتاده به هامون حسین توست                             وین صید دست و پا زده در خون حسین توست   خاموش محتشم که دل سنگ آب شد                             مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد     ملکی صدا زد، محتشم پیامبر غش کرد، در این هنگام محتشم از منبر به زیر آمد. چون رسول خدا(ص) به هوش آمد، ردای مبارک خود را به عنوان خلعت به او عطاء فرمود. مقبل میگوید با خود گفتم خاک بر سرت، ای بی قابلیٌت، این همه شعر و مرثیه گفته ای، حال معلوم شد که پسند نشده، تو حاضر بودی و پیامبر(ص) اعتنا نفرمود به تو، محتشم را احضار فرمود و اشعار خود را خواند و پیامبران گریستند و به خلعت مفتخر گردید. پس خود را بسیار ملامت نمودم و راضی بودم که زمین شکافته شود و من بر زمین فرو روم و خواستم زودتر از صحن بیرون روم که مبادا آشنایی مرا ببیند و خجالت بکشم. چون روانه شدم، و نزدیک درب صحن رسیدم، دیدم حوریه سیاه پوش، از حرم بیرون آمد و دوان دوان رفت خدمت پیامبر(ص) و عرض کرد یا رسول الله (ص) دخترت فاطمه(س) میگوید: چرا دل مقبل را شکستی، او هم برای فرزندم حسین صلوات الله و سلامه علیه مرثیه گفته است.   در این هنگام فرمود مقبل بیا، دخترم فاطمه(س) میل دارد تو هم اشعار خود را بخوانی. مقبل میگوید بدین شعف چیزی نمانده بود، که جانم از بدنم برود، آمدم تعظیم کردم و رفتم بالای منبر، در پله اول ایستادم، حضرت نفرمود بالاتر برو فرمود بخوان. پس دانستم که میان من و محتشم، چقدر فرق است، با خود خیال میکردم که در مقابل آن مرثیه های دلسوز و پر گریه محتشم چه بخوانم، یادم آمد که واقعه شهادت را از همه بهتر به نظم آورده ام سه شعر خواندم و عرض کردم یا رسول الله:  روایت است که چون تنگ شد بر او میدان     فتاده از حرکت ذوالجناح از جولان   نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت     نه سیٌدالشٌهداء بر جدال طاقت داشت   هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید     عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید   بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد     اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد      چون این شعر را خواندم، صدای شیون بلند شد، و پیامبر اکرم(ص) بر سر می زد و می گفت وا ولداه،‌ که یک مرتبه حوریه ای صدا زد، مقبل بس است. فاطمه زهرا(س) روی قبر حسین(ع) غش کرد. مقبل میگوید از منبر فرود آمدم در دلم گذشت کاش مرا هم خلعتی مرحمت میکردند، که در نزد امثال و اقران، و نزد محتشم سرافراز میشدم. که ناگاه دیدم از حرم مطهٌر، جوانی بی سر، و با بدن پاره پاره، بیرون آمد، و از حلقوم بریده فرمود: مقبل دلت نشکند، خلعت تو را هم خودم میدهم 📚کتاب عددالسنه ~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
زندگی نامه محتشم کاشانی مولانا کمال الدین محتشم کاشانی از مشهورترین و نامدارترین شعرای دوره صفوی و شاعر دربار شاه طهماسب صفوی بوده است نام شریفش على و فرزند خواجه میر احمد بود. همانطوری که در عالم آرای عباسی و در رساله معروف نقل عشاق وی درج است، گرچه در اوان جوانی اشعار ذوقی و قصیده مدحی و غزل می‌گفت ولی سپس به علت تمایل دینی و تشویق سلطان صفوی و احساسات مذهبی تشیع در دربار روش خود را عوض کرد و اشعاری مبنی بر تذکره مصائب و سختی‌ها و وقایع دینی و خلاصه مرثیه پرداخت و در همین سبک نیز شهرت گرفت به طوری که می‌توان او را معروفترین شاعر مرثیه سرای ایران دانست. گرچه پیش و بعد از او چندی از شعرا از این راه رفتند لكن هیچکدام نتوانستند به او برسند و پایه سخن تا مرتبه او بالابرند. مولانا قصاید را به سبک قدما و غزلیات را به سبک جامی و وحشی که به سبک عراقی نزدیک تر است می ساخته و مهارت خود را مخصوصا در ساختن غزل‌های شورانگیز و عاشقانه نمایان نموده است. مرثیه دوازده بند محتشم کاشانی که شاید اولین نمونه از این طرز شعر است در ادبیات پارسی با آنکه قریب چهارصد سال از زمان آن می‌گذرد و هزاران شاعر به پیروی از آن، ترکیب بندهای مختلف ساخته‌اند به جرات می توان گفت که هنوز هیچ کدام به گیرائی و تأثیر عمیق آن در روح نمی رسد.
بمناسبت بزرگداشت مقام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله العظمی جوادی آملی: ریانِ بْنِ شَبِیب‏ که خدمت امام رضا (سلام الله علیه) مشرّف شد، به حضرت عرض کرد که چرا غمگین هستید؟ حضرت فرمود امروز اول محرم است و گریه بر سالار شهیدان فضایل فراوانی دارد، آن‌گاه دستورهای متعدّدی امام رضا به «ریانِ بْنِ شَبِیب‏» داد. وجود مبارک امام (سلام الله علیه) فرمود اگر خواستی گریه کنی برای سالار شهیدان گریه کن! «یا بْنَ شَبِیب» هر وقت به یاد «حُسَین بْنِ عَلِی» و شهدای کربلا افتادی، به ذات مقدس «حُسَین بْنِ عَلِی» خطاب بکن و بگو: «یا لَیتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ»؛ ای کاش در راه دین جهاد کنم و در راه دین شهید بشویم. این «یا لَیتَنِی» آرزوی است، آرزوی است و آرزوی است، پس این پیام، زنده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم بیرق های خونین عاشورا هر چه بیشتر افراشته شود امام خمینی رحمت الله علیه
خواص عاشورایی: عبیدالله بن حرّ جعفی در روز اول محرم، امام حسین ع سپاه خویش به منزل «قصر بنی مقاتل» رسید. در این منزل، امام حسین ع «عبیدالله بن حرّ جعفی» را به یاری طلبید، اما او نپذیرفت. عبیدالله بن حرّ گفت: "ای فرزند رسول خدا، اگر در کوفه یارانی داشتی که تو را یاری می‌کردند، من مقاوم‌ترینشان بودم. اما دیدم که پیروانت از ترس بنی‌امیه به خانه‌ها پناه بردند. من نمی‌توانم این خواهش را بپذیرم، ولی اسب و شمشیرم را به تو می‌دهم." امام حسین ع فرمود: ما برای اسب و شمشیرت نیامده‌ایم، بلکه برای یاری تو آمده‌ایم. اگر از جان‌دادن در راه ما دریغ می‌ورزی، به مالت نیازی نداریم. من از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: 'هر کس فریاد استغاثه اهل بیت مرا بشنود و به یاریشان نشتابد، خداوند او را به رو در آتش دوزخ اندازد. رویکرد امام حسین ع نشان میدهد که با هر کس در این مسیر روبرو می‌شود با او اتمام حجت می‌کند و مؤمنان راستین را با خود همراه می‌سازد تا در کارزار عاشورا شهد شیرین شهادت را بنوشند و با خون‌های پاک خود نهال اسلام را آبیاری کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال و هوای بین‌الحرمین در مراسم تعویض پرچم حرم امام حسین(ع) علیه السلام
تو آن خیالِ مَحالے، بہ حالِ هر شبِ مَن من آن حضورِ پریشان، نشستہ بر غَمِ تو . . . ؛
💠ماه محرم سال ۶۹ برادران اردوگاه ۱۲ تکریت با شور و حال بسیاری شروع به زمینه‌سازی برای انجام مراسم عزاداری سالار شهیدان، حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران با وفایش کردند. اشعار حاج منصور را با مکافات و دردسرهای فراوان جمع­‌آوری کردیم و چند قطعه­‌ای از آن را حفظ کردیم تا در میان محفل عزاداران حسینی فضای آسایشگاه را عطرآگین کنیم. در آن عزاداری بی­‌سابقه چشمان آزادگان غریب بر غربت امام حسین (ع) می­‌گریستند و فریاد «حسین منی، انا من حسین»، «حسین جان»؛ که از اعماق وجود بسیجی­‌ها برمی‌خاست در تمام آسایشگاه­‌ها شنیده می­‌شد. شب­‌های محرم آن سال از جمله شب­‌های فراموش نشدنی محرم، است. نوحه­‌ها و مرثیه­‌هایی که ما خوانده بودیم زبان زد نگهبانان عراقی شد تا حدی که.... تا حدی که یکی از آن‌ها در هنگام ورود به حمایه، غافل از آن‌که فرمانده اردوگاه در آن‌جا نشسته است با صدای بلند فریاد «یا حسین یا حسین نورعینی یا حسین» را سرمی­‌دهد. فرمانده اردوگاه نیز بسیار خشمگین و غضبناک شده و دستور توبیخ و ۶ ماه اضافه خدمت وی را صادر می‌کند. 📚راوی: آزاده سرافراز فرزاد دلبریان ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 آمیختند با خون، خون دلی که خوردیم 🔺روضه خوانی حاج محمود کریمی در مراسم عزاداری شب اوّل ماه محرم ۱۴۰۳
29.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 ای محرم ماه ماتم آمدی 📹 روضه‌خوانی مرحوم کوثری در حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آستانه نخستین ماه محرم پس از رحلت امام خمینی (ره) 🏴 💻 Farsi.Khamenei.ir
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی، در سخنرانی خود در مدرسه مجتهدی تهران در دهه اوّل صفر سال1396 قمری، خطاب به طلاّب علوم دینی می فرمود: حضرت رضا علیه السلام مرقوم فرمودند: «كُنْ مُحِبّاً لآِلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ‏ كُنْتَ‏ فَاسِقاً، وَ مُحِبّاً لِمُحِبِّيهِمْ وَ إِنْ كَانُوا فَاسِقِين»‏ حضرت در بخش اوّل نوشته خود مرقوم فرمود: دوست‌دار آل محمد باش، اگرچه فاسق باشی. این گوهر گران‌بهای محبّت آل محمّد را از دست نده، و لو اعمال صالحه نداری. حضرت در بخش دوم می فرمایند: «وَ مُحِبّاً لِمُحِبِّيهِمْ وَ إِنْ كَانُوا فَاسِقِين» دوستداران آل محمد را هم دوست بدار، و لو آن‌ها فاسق باشند. عجیب است. در اوائل عمر طلبه بودم ولی خشک. از این جوان‌های سر گذر بدم می ‌آمد. می ‌نشستند قاپ بازی و پاسور بازی می ‌کردند، گاهی چاقوکشی می ‌کردند، از این کثافت ‌کاری ‌هایی که این باباشمل‌های سر چهارراه‌ ها می ‌کنند. سر گذر ما در محلّه نوغان مشهد فراوان بودند. نوغانی ‌ها اراذل ‌ترین مردم خراسان و چاقوکش بودند. من از آنها راستی بدم می ‌آمد، و آنها را فاسق می ‌دانستم. ولی از این ‌طرف، همین افراد، دهه محرم که می ‌شد، بی ‌داد می ‌کردند، مخصوصاً از شب هفتم به بعد که آب به روی اهل بیت بسته شده است، این ‌ها غوغا می ‌کردند و تا ساعت یک بعد از نصف شب، در هوای سرد، در هوای گرم، لخت می‌ شدند، سینه می ‌زدند، زنجیر می‌ زدند و هیاهوی عجیبی راه می ‌انداختند. یکی از بابا شمل‌های مهم نوغان، بچه خان‌حبیب علی اکبر بود. او دوره سال مشروبش ترک نمی ‌شد، امّا هلال محرم که آشکار می‌ شد، تعطیل می ‌کرد. می‌گفت: دهه محرم است، از این گه ‌ها نمی ‌شود خورد. تعطیل می‌ کرد. دو تا دستمال ابریشمی ‌داشت، می‌آمد منزل مرحوم شیخ مرتضی بجنوردی. پای منبر می ‌نشست و تا می ‌گفتی: السلام علیک یا ابا عبدالله! آن‌چنان اشک می ‌ریخت که من طلبه قسیّ القلب از گریه او به گریه می ‌افتادم. دستمالش خیس می ‌شد و می ‌انداخت بالای سماور تا خشک شود. روزی دو دستمال از گریه چشم او خیس می‌شد. سالی هم یک گوسفند، نذر آش شله قلمکار می‌کرد، و در همان خانه شیخ باید خودش گوسفند را توی دیگ بیاندازد. عاقبة‌الامر، همین محبّتش به امام حسین علیه السلام او را روانه کربلا کرد، توبه کرد، و چند سال آخر عمرش، ریش گذاشت، مشروب نمی ‌خورد، نمازش ترک نمی‌ شد. به برکت محبّت به امام حسین با یک دیانت تمام عیار از دنیا رفت. بله من این بچه‌ ها را می ‌دیدم که از روز هفتم محرم به بعد، شب‌ها خود کشی می ‌کنند. ساعت یازده شب به بعد کسی نیست که ببیند، امّا این‌ها همینطور حسین حسین می‌ کردند،  به سینه ‌شان می‌ زدند و سینه ‌شان کبود می ‌شد. دو بعد از نصف شب، ته کوچه، ته خیابان، با آن زنجیر، خودشان را خون آلود می‌ کردند، آن‌جا ریائی نیست، خودنمایی نیست، پولی نیست. فقط به عشق امام حسین علیه السلام بود. بنده این روایت را که نگاه کردم اصلاً صفحه وجودم عوض شد، نسبت به تمام این ‌ها محبّت پیدا کردم که الان هم آن محبّت را عمیق دارم و تا دم مرگ خواهم داشت، زیرا اینها محبّ آل محمد هستند. نشانه محبّتشان هم همین است. این فداکاری‌ها به چه انگیزه ‌ای است؟ پول به آن‌ها می ‌دهند؟ مقام به آن‌ها می ‌دهند؟ خیر. کسی اینها را می ‌بیند؟ نخیر. نیمه شب، ته کوچه، به پشتشان می ‌زنند، به طوری‌که خون‌آلود می ‌شود، به سینه ‌هایشان می ‌زنند، به طوری‌که خون آلود می ‌شود. همین لات‌ها، همین چاقوکش‌ها، از جیب خودشان پول در راه امام حسین علیه السلام خرج می‌ کنند. محبّت که دیگر شاخ و دم ندارد، این‌ها آثار محبّت است و به حکم این فرموده، وقتی روایت را خواندم عوض شدم. این‌ها محبّ آل محمد هستند، و لو فاسق باشند، و من باید آن‌ها را دوست داشته باشم، چون حبّ محبوب خدا، حبّ خداست. اینها محبّ امام حسین علیه السلام هستند، و محبّت اینها، عین محبّت به امام حسین است. ~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫