#دیدن_امام_زمان_عج
#کرامت_امام_زمان_عج
#طواف
ازْدی به طواف کعبه اشتغال داشت و شش دور را انجام داده بود و می خواست دور هفتم را انجام دهد، که چشمش در سمت راست کعبه، به گروهی از حاجیان افتاد که گرد جوانی خوشرو و خوشبو حلقه زده اند.
او دارای هیبتی مخصوص بود و برای حاضران سخن می گفت.
ازدی به حضورش مشرّف می شود و سخنانش را می شنود.
ازدی می گوید:
خوش سخن تر از او کسی ندیدم و زیباتر از کلامش، کلامی نشنیدم، پرسیدم:
این کیست؟
گفتند: فرزند رسول خداست که سالی یک روز، برای دوستان خاص خود، ظاهر می شود و سخن می گوید.
ازدی به حضرتش عرض می کند: مرا هدایت کنید.
حضرت سنگریزه ای کف دستش می نهد. ازدی دستش را می بندد.
کسی از او می پرسد: چه به تو داد؟
ازدی می گوید:
سنگریزه.
ولی وقتی که دستش را باز می کند، می بیند طلاست.
سپس حضرت به وی می فرماید:
حجت بر تو تمام شد و حق بر تو آشکار گردید.
آیا مرا می شناسی؟
ازدی می گوید: نه.
فرموند: انَا الْمَهْدی وَ انَا قائِم الزَّمان ...؛
من مهدی قائم زمانه هستم که زمین را از عدل و داد پر خواهم کرد، وقتی که از ظلم و جور پر شده باشد. زمین هرگز از حجت خالی نمی ماند و مردم هرگز بدون رهبر نیستند. این امانتی است نزد تو که بجز برای برادران حق جوی خود، به کسی نگو.
📚كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 177
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۷۰