eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
845 ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠ماه محرم سال ۶۹ برادران اردوگاه ۱۲ تکریت با شور و حال بسیاری شروع به زمینه‌سازی برای انجام مراسم عزاداری سالار شهیدان، حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران با وفایش کردند. اشعار حاج منصور را با مکافات و دردسرهای فراوان جمع­‌آوری کردیم و چند قطعه­‌ای از آن را حفظ کردیم تا در میان محفل عزاداران حسینی فضای آسایشگاه را عطرآگین کنیم. در آن عزاداری بی­‌سابقه چشمان آزادگان غریب بر غربت امام حسین (ع) می­‌گریستند و فریاد «حسین منی، انا من حسین»، «حسین جان»؛ که از اعماق وجود بسیجی­‌ها برمی‌خاست در تمام آسایشگاه­‌ها شنیده می­‌شد. شب­‌های محرم آن سال از جمله شب­‌های فراموش نشدنی محرم، است. نوحه­‌ها و مرثیه­‌هایی که ما خوانده بودیم زبان زد نگهبانان عراقی شد تا حدی که.... تا حدی که یکی از آن‌ها در هنگام ورود به حمایه، غافل از آن‌که فرمانده اردوگاه در آن‌جا نشسته است با صدای بلند فریاد «یا حسین یا حسین نورعینی یا حسین» را سرمی­‌دهد. فرمانده اردوگاه نیز بسیار خشمگین و غضبناک شده و دستور توبیخ و ۶ ماه اضافه خدمت وی را صادر می‌کند. 📚راوی: آزاده سرافراز فرزاد دلبریان ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 آمیختند با خون، خون دلی که خوردیم 🔺روضه خوانی حاج محمود کریمی در مراسم عزاداری شب اوّل ماه محرم ۱۴۰۳
29.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 ای محرم ماه ماتم آمدی 📹 روضه‌خوانی مرحوم کوثری در حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آستانه نخستین ماه محرم پس از رحلت امام خمینی (ره) 🏴 💻 Farsi.Khamenei.ir
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی، در سخنرانی خود در مدرسه مجتهدی تهران در دهه اوّل صفر سال1396 قمری، خطاب به طلاّب علوم دینی می فرمود: حضرت رضا علیه السلام مرقوم فرمودند: «كُنْ مُحِبّاً لآِلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ‏ كُنْتَ‏ فَاسِقاً، وَ مُحِبّاً لِمُحِبِّيهِمْ وَ إِنْ كَانُوا فَاسِقِين»‏ حضرت در بخش اوّل نوشته خود مرقوم فرمود: دوست‌دار آل محمد باش، اگرچه فاسق باشی. این گوهر گران‌بهای محبّت آل محمّد را از دست نده، و لو اعمال صالحه نداری. حضرت در بخش دوم می فرمایند: «وَ مُحِبّاً لِمُحِبِّيهِمْ وَ إِنْ كَانُوا فَاسِقِين» دوستداران آل محمد را هم دوست بدار، و لو آن‌ها فاسق باشند. عجیب است. در اوائل عمر طلبه بودم ولی خشک. از این جوان‌های سر گذر بدم می ‌آمد. می ‌نشستند قاپ بازی و پاسور بازی می ‌کردند، گاهی چاقوکشی می ‌کردند، از این کثافت ‌کاری ‌هایی که این باباشمل‌های سر چهارراه‌ ها می ‌کنند. سر گذر ما در محلّه نوغان مشهد فراوان بودند. نوغانی ‌ها اراذل ‌ترین مردم خراسان و چاقوکش بودند. من از آنها راستی بدم می ‌آمد، و آنها را فاسق می ‌دانستم. ولی از این ‌طرف، همین افراد، دهه محرم که می ‌شد، بی ‌داد می ‌کردند، مخصوصاً از شب هفتم به بعد که آب به روی اهل بیت بسته شده است، این ‌ها غوغا می ‌کردند و تا ساعت یک بعد از نصف شب، در هوای سرد، در هوای گرم، لخت می‌ شدند، سینه می ‌زدند، زنجیر می‌ زدند و هیاهوی عجیبی راه می ‌انداختند. یکی از بابا شمل‌های مهم نوغان، بچه خان‌حبیب علی اکبر بود. او دوره سال مشروبش ترک نمی ‌شد، امّا هلال محرم که آشکار می‌ شد، تعطیل می ‌کرد. می‌گفت: دهه محرم است، از این گه ‌ها نمی ‌شود خورد. تعطیل می‌ کرد. دو تا دستمال ابریشمی ‌داشت، می‌آمد منزل مرحوم شیخ مرتضی بجنوردی. پای منبر می ‌نشست و تا می ‌گفتی: السلام علیک یا ابا عبدالله! آن‌چنان اشک می ‌ریخت که من طلبه قسیّ القلب از گریه او به گریه می ‌افتادم. دستمالش خیس می ‌شد و می ‌انداخت بالای سماور تا خشک شود. روزی دو دستمال از گریه چشم او خیس می‌شد. سالی هم یک گوسفند، نذر آش شله قلمکار می‌کرد، و در همان خانه شیخ باید خودش گوسفند را توی دیگ بیاندازد. عاقبة‌الامر، همین محبّتش به امام حسین علیه السلام او را روانه کربلا کرد، توبه کرد، و چند سال آخر عمرش، ریش گذاشت، مشروب نمی ‌خورد، نمازش ترک نمی‌ شد. به برکت محبّت به امام حسین با یک دیانت تمام عیار از دنیا رفت. بله من این بچه‌ ها را می ‌دیدم که از روز هفتم محرم به بعد، شب‌ها خود کشی می ‌کنند. ساعت یازده شب به بعد کسی نیست که ببیند، امّا این‌ها همینطور حسین حسین می‌ کردند،  به سینه ‌شان می‌ زدند و سینه ‌شان کبود می ‌شد. دو بعد از نصف شب، ته کوچه، ته خیابان، با آن زنجیر، خودشان را خون آلود می‌ کردند، آن‌جا ریائی نیست، خودنمایی نیست، پولی نیست. فقط به عشق امام حسین علیه السلام بود. بنده این روایت را که نگاه کردم اصلاً صفحه وجودم عوض شد، نسبت به تمام این ‌ها محبّت پیدا کردم که الان هم آن محبّت را عمیق دارم و تا دم مرگ خواهم داشت، زیرا اینها محبّ آل محمد هستند. نشانه محبّتشان هم همین است. این فداکاری‌ها به چه انگیزه ‌ای است؟ پول به آن‌ها می ‌دهند؟ مقام به آن‌ها می ‌دهند؟ خیر. کسی اینها را می ‌بیند؟ نخیر. نیمه شب، ته کوچه، به پشتشان می ‌زنند، به طوری‌که خون‌آلود می ‌شود، به سینه ‌هایشان می ‌زنند، به طوری‌که خون آلود می ‌شود. همین لات‌ها، همین چاقوکش‌ها، از جیب خودشان پول در راه امام حسین علیه السلام خرج می‌ کنند. محبّت که دیگر شاخ و دم ندارد، این‌ها آثار محبّت است و به حکم این فرموده، وقتی روایت را خواندم عوض شدم. این‌ها محبّ آل محمد هستند، و لو فاسق باشند، و من باید آن‌ها را دوست داشته باشم، چون حبّ محبوب خدا، حبّ خداست. اینها محبّ امام حسین علیه السلام هستند، و محبّت اینها، عین محبّت به امام حسین است. ~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود ملائکه ، پیراهن امام حسین (علیه السلام) را خدمت حضرت زهرا (علیهاالسلام) آورده و از عرش الهی آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است. ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت و نه چشم سر می‌بینیم پس اشک های ما سرازیر می شود. 📚(ثمرات الاعواد: ج۱ ص ٣٧)
💠▪️روز دوّم ماه محرّم سال ۶۱ هجری، روز ورود اباعبدالله علیه السّلام و اهل بیت و اصحاب کرام آن بزرگوار به کربلا بود. ▫️بنا به روایاتی که وجود دارد حضرت اباعبدالله الحسین علیه السّلام این موضوع را که شهادت‌گاه آن حضرت کربلا خواهد بود، از قبل در مکّه اعلام کردند. ▪️حضرت در یک سخنرانی در مکّه فرمودند: ▫️گویا می‌بینم که این‌ گرگ‌ها و حیوانات درندۀ بیابان، بین نواویس و کربلا مرا تکّه تکّه می‌کنند. (کربلا دهی بوده و نواویس هم ظاهراً قبوری بوده مورد احترام مسیحیان، که دشت کربلا بین این دو منطقه واقع است) ▫️فرمودند: گویا می‌بینم که این حیوانات درندۀ بیابانی بین نواویس و کربلا بدن مرا تکّه تکّه می‌کنند و شکنبه‌های خودشان را از قطعات بدن من پر می‌کنند؛ انبان تهی خودشان را که گرسنه‌اند از قطعات بدنم پر می‌کنند. ▫️بعد فرمودند : هَیچ مفرّی نیست از آن سرنوشتی که قلم مشیّت آن را رقم زده؛ هیچ راه گریزی وجود ندارد؛ این اتّفاق واقع خواهد شد. طبیعتاً مقصود از این گرگ‌های درنده همین سپاهیان عمرسعدند که پیکر مطهّر اباعبدالله علیه السّلام را آنطور مورد حمله قرار دادند.....
💠روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در راهی با گروهی از اصحاب می‌گذشتند، کودکانی را دیدند که با هم بازی می‌کردند. حضرت در کنار کودکان نشستند و یکی از آن‌ها را بسیار نوازش کردند و پیشانی اش را بوسیدند، سپس او را بر دامن خود نشاندند. از رسول خدا پرسیدند: علت محبت بسیار شما به این کودک چیست؟ حضرت فرمودند: «روزی این کودک را سرگرم بازی با حسینم دیدم که در آن حال خاک زیر پای او را بر می‌داشت و بر سر و چشمان خود می‌مالید. من این کودک را دوست دارم چون حسین خردسال مرا دوست دارد. اکنون جبرئیل برای من خبر آورد که همین کودک یار و یاور حسین در واقعه ناگوار کربلا خواهد بود.» 📚 بحارالانوار ج ۴۴، ص: ۲۴۲ ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روایت رهبر انقلاب از ماجرای شهادت غلام سیاه حبشی در کربلا و رفتار امام حسین(ع) با او ☝ هر روز یک ماجرا از کربلا در بیانات رهبر انقلاب 🏴 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ باور می‌کنید این مقدس‌نماها حسین(ع) را کشتند؟! ❗️امام را به قتل رساندند و رفتند تا نماز عصر بخوانند! 👈 این خطر در کمین ما هم هست؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده 🔹شب سوم محرم شب حضرت رقیه(س)
امشب به اندازه‌ی بغض همه‌ی دختر‌بچه‌های جهان غم‌انگیزه...😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 استاد عظیم الشأن ما علامه طباطبایی (رحمه الله) از قول یکی از دوستان خود نقل می کردند که گفته بود: در راه کربلا بودم و در صندلی پهلوی من یک جوان نشسته بود. خیلی مؤدّب و مشغول راز و نیاز خودش بود. وقتی رسیدیم به جایی که حدود چهار فرسخ تا حرم مطهّر فاصله داشت، دیدم آن جوان یک تلاطم درونی پیدا کرد و شروع کرد به گریه کردن. به وی گفتم: ای جوان چه شده؟ گفت: می دانی اینجا کجاست؟ اینجا کربلا است. من هم اینک شنیدم که امام حسین (ع) به همه ما خوش آمد گفتند. آن شخص می گوید: خیلی تعجّب کردم و با خود گفتم این جوان به کجا رسیده است که صدای خوش آمد گوئی امام حسین (ع) را می شنود. از او پرسیدم تو چه کرده ای و چه شد که به این مقام رسیدی؟ جوان گفت: من سر تا پا گناه بودم. عادت به گناهان خود کرده بودم و نمی توانستم دست از عصیان بکشم. شبی در یک جلسه گناه تا نیمه شب ماندم و بعد از خروج از جلسه، به خدا گفتم: خدایا دست من را بگیر، ای خدا خسته شده ام. از این نوع زندگی و از گناه کردن خسته شده ام. به طور جدّی و همراه با انصراف از گناهان گذشته از خداوند طلب اصلاح کردم. صبح فردا عالم شهر مرا خواست و قبول کرد که من شاگرد او بشوم. اوّل یک دوره اعتقادات به من آموخت. سپس گفت: تو اعتقادات را از نظر علمی آموختی. ولی به تنهایی کاربرد ندارد. تو را به خواندن قرآن و دعا و توسّل به اهل بیت (علیهم السلام)، مخصوصاً توسّل به حضرت عصر «ارواحنافداه» سفارش می کنم. اگر هم گناه کردی، فوراً جبران کن. فوراً از خداوند عذر خواهی کن. در این صورت می توان گفت که دلت اصول دین را پذیرفته است. بعد از مدّتی هم استادم به من گفت: الحمدلله عقل و دل تو اعتقادات و دین را باورکرده است. امّا اکنون لازم است قدری اعتقادات خود را با «ولایت»، تزئین کنی تا تکمیل شود. به همین جهت من را به کربلای معلّی فرستاد. آمده ام به کربلا تا از امام حسین (ع) یک توفیق و جذبه ای بگیرم و برگردم. استقامت در انصراف از گناهانی که برای انسان به صورت عادت در آمده است، مشکل است. امّا پاداشی اینچنین دارد. 📚منبع کتاب سیر و سلوک، ص181 ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
💠 آیت‌الله بهجت هر وقت قصهٔ کسی [امثال شمر و...] را نقل می‌کردند همیشه می‌فرمودند: «فکر نکنید ما از این امور بَری هستیم! باید جای آن پیش بیاید، در همان شرایط ببینیم که ما هم مثل آن‌ها رفتار می‌کنیم یا نه. دنیا خیلی به آن‌ها رو کرده بود.» «اعمال» انسان در «تصمیم‌گیری» او خیلی اثر دارد؛ یعنی یک موقع از انسان نعوذ بالله «معصیتی» سر زده است، همین باعث می‌شود راحت‌تر از «ائمه» ببُرد. اما یک جایی «طاعتی» از انسان سر زده است، به همین خاطر با وجود وسوسهٔ شیطان، سخت‌تر از آن‌ها می‌بُرد. یعنی همهٔ اعمالی که انسان به‌طور روزمره انجام می‌دهد دائما دارد این پیچ را شل‌وسفت می‌کند. این‌طور نیست که یک پیچ سفتی تمام مانده باشد و خیال ما راحت باشد که دیگر آن را کنار بگذاریم و بقیهٔ فضائل را درست کنیم! نه، دائما دارد این پیچ شل‌وسفت می‌شود و آچار آن ‌دست انسان است که از کدام طرف بچرخاند. ایستادن در مقابل وسوسه‌های شیطان، محکم کردن پیچ «ایمان» است و اجابت شیطان، شُل کردن آن پیچ و یک دفعه هم ممکن است کاملاً باز شود و از محبت «اهل‌بیت» و بلکه ایمان به خداوند سبحان جدا شود. استاد محمدرضا عابدینی 📚 از کتاب | ج 1، ص 212
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۞ شخصی بود که چندان مقید به احکام شرعی نبود، ولی هر وقت در مسیرش به بیرق و پرچم مجالس عزاداری امام حسین علیه السّلام برمی‎خورد، به حضرت سلام می‎داد. ▪️آن شخص از دنیا رفت و در قیامت پرونده‎ی اعمالش را رسیدگی کردند و دیدند جهنّمی ‎تمام عیار است. لذا حکم صادر شد او را به جهنّم ببرند. ملائکه پرونده‎ی او را گرفتند و او را به سمت جهنّم بردند. ▪️در بین راه آن شخص بیرق امام حسین علیه السّلام را دید. محکم ایستاد و به ملائکه‎ای که او را می‎بردند گفت من در دنیا هیچ‌‎وقت بدون سلام کردن از این بیرق‎ها رد نشدم و الآن هم باید بروم یک سلام بکنم، بعد با شما به جهنّم می‎آیم. ملائکه گفتند نمی‎شود، کار تو تمام است و باید به جهنّم بروی. ▪️تا این گفتگو بین آنها در گرفت، حضرت اباعبدالله علیه السّلام که پای آن بیرق ایستاده بودند یک نگاه به آنها کردند و با همین نگاه، آن شخص و ملائکه‎ی همراهش، خود را در حضور حضرت مشاهده کردند. ▪️حضرت فرمودند گفتگوی شما بر سر چه بود؟ ملائکه پرونده‎ی اعمال آن شخص را تقدیم حضرت کردند. حضرت نگاهی به آن کردند و به آن شخص فرمودند: این چیه؟ (یعنی چیز خوبی نیست) و پرونده را به ملائکه پس دادند. ملائکه هم راه افتادند تا آن شخص را به جهنّم ببرند؛ امّا در بین راه متوجّه شدند که به سمت بهشت می‎روند. خیلی تعجّب کردند. ▪️به پرونده‎ی آن شخص نگاه کردند، دیدند حضرت با همان نگاهشان زیر نامه‎ی اعمال آن شخص نوشته‎اند: یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ الحَسَناتِ: ای کسی که بدی‎ها را به خوبی تبدیل می‎کنی. ملائکه هم آن شخص را به بهشت بردند و تحویل دادند. ▪️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️ 📗 مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب @ahlevela_channel
💠 دو نفر از شیعیان به زحمت داشتند می رفتند زیارت قبر ابی عبدالله چون موکل ملعون نگهبان می گذاشت کسی نرود آقا را زیارت کند اینجوری بود. مظلومیت آقا یکی دوتا نیست . نزدیک قبر مولا شدند دیده بودند که یک شیری در کنار قبر هست ، و وحشت کرده بود یکی از اینها گفته بود این همه ما زحمت کشیدیم آمدیم ، بلاخره توی غربت خانه نبود کربلا بیابان بود یک بقعه ای برای ابی عبدالله ساخته بودند . یک‌مرتبه آنها ترسیده بودند وحشت کرده بودند که ما این همه زحمت کشیدیم حالا شیر آمده به حیوان درنده نزدیک نمی توانیم شویم. یکی از اینها گفته بود که انقدر بدان که این هم ‌مثل من و تو زائر است کاری با ما ندارد. یکی از اولیا به من‌گفته، می گوید رفته بودم نزدیک دیده بودم که شیر آمده پایش زخم‌است هی زخم را می مالد به قبر آقا؛ چند دفعه پایش را مالید به قبر آقا . (سلام دوستان فقط باب یادآوری دوازده امام بزرگوار ما امامت بر تمام موجودات داشتن یاعلی ) 📚سخنراتی استاد فاطمی نیا ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منم نوکر تویی آقای من میگم با قلب سوزان دوست دارم حسین جان