eitaa logo
داستانکده 📚
88 دنبال‌کننده
354 عکس
9 ویدیو
0 فایل
مجموعه داستانهای پیامبران،ائمه معصومین، طنز جبهه ها، پندآموزو...
مشاهده در ایتا
دانلود
😍😍قرعه کشی شماره دوم 😍😍 😍😍ماه شعبان 😍😍 مناسب های ماه شعبان 1⃣میلاد امام حسین علیه السلام نام مادر بزرگوارشان زهرا 2⃣میلاد حضرت عباس علیه السلام نام مادر بزرگوارشان ام البنین 3⃣میلاد امام سجاد علیه السلام نام مادر بزرگوارشان فاطمه 4⃣میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام نام مادربزرگوارشان ام لیلا 5⃣میلاد حضرت مهدی علیه السلام نام مادر بزرگوارشان نرجس به مناسبت اعیاد ما شعبان به ۱۰ نفر از عزیزانی که هم نام این بزرگواران باشن جوایزی اهدا می گردد اسامی که می‌توانند شرکت کنند آقایان حسین❤️احسان❤️ثارالله❤️عباس❤️ابوالفضل ❤️سجاد❤️زین العابدین ❤️علی❤️اکبر❤️مهدی❤️محمد❤️صالح❤️ بانوان زهرا🌹ام البنین 🌹فاطمه 🌹لیلا🌹نرگس🌹نرجس🌹ملیکا🌹 عزیزان تا تاریخ۱۴۰۳/۱۲/۱۰ ساعت ۱۲ شب فرصت شرکت در قرعه کشی را دارن ان شاءالله روز یازدهم اسفند ماه اسامی برندگان اعلام می گردد این اسامی می‌توانند با پسوند و پیشوند هم شرکت کنند در ضمن اگر اسامی فرزندان شما نیز جز اسامی باشد می‌توانید در مسابقه شرکت کنید به اطلاع می رسانیم باید عزیزان شرکت کننده حتما عضو کانال شهدای شهر گلسار باشند در غیر این صورت ربات نامشان را حذف می کند ایدی جهت ثبت نام 👇👇 @Gomnam032 آیدی کانال شهدای شهر گلسار جهت عضویت 👇👇 @shohada032 شماره یازدهم
هدایت شده از الصابره
🔸ای ماه بنی هاشم مرحوم حاج میرزا فخرالدین جزایری از شاگردان حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل می‌کرد: ناراحتی چشم پیدا کردم. دکتر امین‎الملک اوّلین چشم‎پزشک تهران چشمم را عمل کرد. من از حاج آقا جمال اصفهانی شنیده بودم که خواندن این ابیات برای توسّل خیلی مؤثر است: ای ماه بنی هاشـم، خورشیدلقـا عباس ای نـور دل حیـدر، شمـع شـهـدا عباس از محنت و درد و غم ما رو به تو آوردیم دست من مسکین گیر از بهرخدا عباس در میان اهل دعا معروف است که این شعر تأثیر فوق العاده‌ای دارد اگرچه از نظر شعری ارزش چندانی ندارد. شعر را خواندم و خوابیدم. درخواب گفتند به حاج شیخ هم متوسّل شو. از خواب بیدار شدم و فاتحه‌ای برای حاج شیخ خواندم و دوباره خوابیدم. درخواب دیدم در دریا افتاده‌ام و درحال غرق شدن هستم. شخصی بیرون آب بود به من فرمود: دستت را به من بده و مرا نجات داد. پرسیدم شما کیستید؟ فرمود: عباس! فردا دکتر امین الملک چشمم را معاینه کرد و گفت: آقا سیّد، معجزه کردی؟ گفتم چطور؟ گفت: آن چشمی که من عمل کردم چشم نبود. چه اتفاقی افتاده؟ گفتم: بله معجزه شده است و ماجرای توسّلم را برایش نقل کردم. 📚جرعه ای از دریا؛ آیة الله شبیری زنجانی، ج۳؛ ص۵۷۵
🎉 قرعه کشی بزرگ مجمع دعوت جهانی به قرآن کریم به مناسبت ایام اعیاد شعبانیه 🎊جوایز: 🎁 5 نفر : به هر نفر 2 میلیون تومان 🎁 10 نفر : به هر نفر 1 میلیون تومان 🎁 15 عدد : کد تخفیف 100 درصد 🎁 20 عدد : کد تخفیف 80 درصد 🎁 30 عدد : کد تخفیف 65 درصد ویژه خرید دوره های غیر رایگان مجمع دعوت جهانی به قرآن کریم و باشگاه مهدی یار تعداد جوایز در مجموع : 80 عدد (۲۰ میلیون تومان) 👇مراحل ثبت نام کاملا رایگان👇 برای شرکت در قرعه کشی می بایست : 1⃣ عضویت در سه کانال زیر : 💠@davatejahani 💠@tarbiat_kudak 💠@tadaboor_quran 2⃣ ارسال این پیام به ۳ نفر یا ۱ گروه 3⃣ بعد از انجام مراحل بالا، شماره خود را در لینک زیر ثبت نمایید‌. (لینک با تاخیر باز می شود) 🔻🔻🔻 davatejahani.ir/shaban 🛎 زمان قرعه کشی: روز نیمه شعبان
╭━═━━🔵⊰🍃🌸🍃⊱🔵━━═━╮ 🍁حضرت سلیمان(ع) ومورچه ╰━═━━🔵⊰🍃🌸🍃⊱🔵━━═━╯
╭━═━━━━🔵⊰🍃🌸🍃⊱🔵━━━━═━╮ ♦ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ .. ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎﺩ. ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ... ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !! ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﻴ ﻜﻪ ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ... ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵﻛﻨﻲ،، ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ " ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ : ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺧﺪﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﺁﻥ. ﻣﺎﻫﻴﺎﻥ ﺍﺯﺁﺷﻮﺏ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﺑﺮﺩﻧﺪ، ﺩﺭﻳﺎﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪ ﻭﺁﻧﻬﺎﺻﻴﺪ ﺗﻮﺭ ﺻﻴﺎﺩﺍﻥ ﺷﺪﻧﺪ. ﺁﺷﻮﺑﻬﺎﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺣﻜﻤﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﺍﺯﺧﺪﺍ،ﺩﻝ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ، ﻧﻪ ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺁﺭﺍﻡ. * ﺩﻟﺘﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﺭﺍﻡ *.... ╰━═━━━━🔵⊰🍃🌸🍃⊱🔵━━━━═━╯ ┏━━━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ 🦋 🦋 @Dastankadeh20 داستانکده ┗━━━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╔══════•|❁❀❁|•══════╗ 🔺ابن سیرین و تعبیر خواب ╚══════•|❁❀❁|•══════╝
─┅────═इई 🌸🌺🌸ईइ═────┅─ ⚜️نامش محمد فرزند سیرین بصری است، در تعبیر خواب قدرت فوق العاده ای داشت، سرچشمه تعبیرش ذوق سالم و فکر نافذ او بود. در تطبیق خواب با حقایق انسان عجیبی بود، برای تعبیر خواب از لطایف قرآن و روایات استفاده می‌کرد. نوشته اند مردی از او پرسید: تعبیر اذان گفتن در عالم خواب چیست؟ گفت: رفتن به حج. دیگری همین مسأله را پرسید، گفت: دست به دزدی برده ای. آنگاه درباره اختلاف این دو تعبیر با اینکه خواب هر دو یکی بود گفت: چهره اولی را چهره ای نیکو و پسندیده و دینی دیدم، تعبیر خوابش را از آیه «وَ أَذِّنْ فِی النّٰاسِ بِالْحَجِّ » [۱] گرفتم. اما چهره دومی را چهره خوبی ندیدم، تعبیر خوابش را از آیه «أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسٰارِقُونَ » [۲] گرفتم. ابن سیرین می‌گوید: در بازار به شغل بزازی اشتغال داشتم، زنی زیبا برای خرید به مغازه‌ام آمد، در حالی که نمی دانستم به خاطر جوانی و زیباییم عاشق من است، مقداری پارچه از من خرید و در میان بغچه پیچید، ناگهان گفت: ای مرد بزاز! فراموش کرده‌ام پول همراه خود بیاورم، این بغچه را به کمک من تا منزل من بیاور و آنجا پولش را دریافت کن! من به ناچار تا کنار خانه او رفتم، مرا به دهلیز خانه خواست، چون قدم در آنجا گذاشتم در را بست و پوشش از جمال خود برگرفت و اظهار کرد: مدتی است شیفته جمال توام و راه رسیدن به وصالت را در این طریق دیدم، اکنون در این خانه تویی و من، باید کام مرا برآوری، ورنه کارت را به رسوایی می‌کشم. به او گفتم: از خدا بترس، دامن به زنا آلوده مکن، زنا از گناهان کبیره و موجب ورود به آتش جهنم است. نصیحتم فایده نکرد، موعظه‌ام اثر نبخشید، از او خواستم از رفتن من به دستشویی مانع نشود، به خیال اینکه قضای حاجت دارم مرا آزاد گذاشت. به دستشویی رفتم، برای حفظ ایمان و آخرت و کرامت انسانی‌ام سراپای خود را به نجاست آلوده کردم، چون با آن وضع از آن محل بیرون آمدم، درب منزل را گشود و مرا بیرون کرد، خود را به آب رساندم، بدن و لباسم را شستم، در عوض اینکه به خاطر دینم خود را ساعتی به بوی بد آلودم، خداوند بویم را همچون بوی عطر قرار داد و دانش تعبیر خواب را به من مرحمت فرمود [۳]! [۱]: ۱) حج: ۲۷. [۲]: ۲) یوسف: ۷۰. [۳]: ۳) سفینة البحار: ۴ / ۳۵۲، باب السین بعده الیاء. ─┅────═इई 🌸🌺🌸ईइ═────┅─ ┏━━━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ 🦋 🦋 @Dastankadeh20 داستانکده ┗━━━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
ـ⁣⁣⁣⁣🍂🌼🍂🌼🍂 ـ⁣⁣⁣⁣🌼🍂🌼🍂 ـ⁣⁣⁣⁣🍂🌼🍂 ـ⁣⁣⁣⁣🌼🍂 ـ⁣⁣⁣⁣🍂 🦋 شادی و غم ──────┅═❥⋅⊰🌼⊱⋅❥═┅────── 🍃 مردی که شهر خود را ترک کرده بود، برمی‌گردد و متوجه می‌شود که خانه‌اش در آتش است. آن خانه یکی از زیباترین خانه‌های شهر بود و آن مرد خانه را بیشتر از هرچیزی دوست داشت! خیلی‌ها حاضر بودند برای خانه قیمت دو برابر پیشنهاد بدهند، اما او هرگز با هیچ قیمتی موافقت نکرده بود و حالا خانه جلوی چشمانش در حال سوختن است. هزاران نفر جمع شده‌اند، اما کاری نمی‌توان کرد، آتش چنان گسترش یافته است که حتی اگر سعی کنید آن را خاموش کنید، چیزی نجات پیدا نخواهد کرد (همه چیز سوخته بود). بنابراین او بسیار غمگین شد. پسرش دوان دوان می‌آید و چیزی در گوشش زمزمه می‌کند: «نگران نباش. دیروز فروختمش با قیمت خیلی خوب. پیشنهاد خیلی خوب بود، نمی‌توانستم منتظرت بمانم. من را ببخش.» پدر گفت: «خدا را شکر، الان مال ما نیست!» سپس آرام شد و مانند 1000 ناظر دیگر به عنوان یک ناظر ساکت ایستاد. سپس پسر دوم دوان دوان می‌آید و به پدر می‌گوید: «داری چه کار می‌کنی؟ خانه در آتش است و تو فقط سوختن آن را تماشا می‌کنی؟» پدر گفت: "مگر نمی‌دانی برادرت آن را فروخته است." او گفت: «ما فقط یک مبلغ پیش پرداخت گرفته‌ایم، نه اینکه به طور کامل تسویه شود. اکنون شک دارم که آن مرد قصد خرید آن را داشته باشد.» اشکی که ناپدید شده بود دوباره به چشمان پدر آمد و قلبش تند تند تپید. و سپس پسر سوم می‌آید، و می‌گوید: «آن مرد مردی است که به قول خودش عمل می‌کند. من تازه از طرف او آمده‌ام.» گفت: «خانه سوخته یا نه مهم نیست، مال من است. و من بهایی را که با آن توافق کرده‌ام، پرداخت می‌کنم. نه تو می‌دانستی و نه من می‌دانستم که خانه قرار است آتش بگیرد.» 😪 سپس همه ایستادند و بدون نگرانی سوختن خانه را تماشا کردند. ┏━━━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ 🦋 🦋 @Dastankadeh20 داستانکده ┗━━━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ 🍂 🌼🍂 🍂🌼🍂 🌼🍂🌼🍂 🍂🌼🍂🌼🍂
┏⊰✾🌹✾⊱━━━━━━─━━━━━━━┓ 🔴 ازدواج وبهلول ┗━━━━━━─━━━━━━━⊰✾🌹✾⊱┛ 🌹جوانی نزد بهلول آمد و پرسید:من از بدبختی دائم در فکرم که چه خاکی به سر کنم! سبب چیست که پدر می گوید:زن بگیر، درست میشود! بهلول گفت:حکمت آن است که پس از ازدواج دوتایی فکر خواهید کرد که چه خاکی به سر کنید. ┏━━━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ 🦋 🦋 @Dastankadeh20 داستانکده ┗━━━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا