✨﷽✨
جبرئيل اوّلين بيعت كننده در كعبه الهى
مرحوم شيخ مفيد رضوان اللّه تعالى عليه به نقل از مفضّل بن عمر حكايت كند:
روزى در محضر مبارك امام جعفر صادق عليه السلام بودم، از آن حضرت ضمن فرمايشاتى شنيدم كه درباره جريان ظهور و خروج قائم آل محمّد صلوات اللّه عليه چنين فرمود:
موقعى كه خداوند متعال حضرت قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف را جهت ظهور و خروج اجازه دهد.
حضرت در مكّه معظّمه بالاى منبر مى رود و مردم را به سوى خود دعوت مى نمايد و آن ها را به خداپرستى و معنويّت راهنمائى مى كند.
و دستور مى دهد بر اين كه جامعه بايد در مسير اجراء احكام و روش زندگى رسول خدا صلى الله عليه و آله حركت نمايد.
در همين بين خداوند متعال جبرئيل عليه السلام را مى فرستد و در محلّى به نام حطيم نزد امام عصر صلوات اللّه عليه حضور مى يابد و اظهار مى دارد: برنامه ات چيست؟
و مردم را به چه چيزى دعوت مى كنى؟
حضرت قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف برنامه و مسير حركت خود را با جبرئيل در ميان مى گذارد.
پس از آن جبرئيل مى گويد: من اوّل كسى هستم كه با تو بيعت مى كنم؛ و سپس دست خود را در دست حضرت قرار مى دهد.
و سپس تعداد سيصد و سيزده نفر كه از شهرهاى مختلف جمع شده اند، با حضرت بيعت مى كنند.
بعد از آن، حضرت در شهر مكّه باقى خواهد ماند تا تعداد اصحاب و يارانش به دَه هزار نفر برسد و پس از آن كه تكميل شد به سوى مدينه حركت مى نمايد.
منبع📚:إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 288، روضة الواعظين : ص 265.
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
•✾📚 @dastankoutah 📚✾•
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b
✨﷽✨
از بهترین کارهای ما این است که قرآنی، دعایی بخوانیم، ثوابش را به #امام_زمان عجلاللهفرجه هدیه دهیم.
شما هدیه کوچکی برای آدم عادی بفرستید، بالاخره چیزی در مقابل به شما میدهد! مگر میشود ایشان هدیه ما را ندیده بگیرد؟ میشود او برای ما دعا نکند!
📚آیت الله مصباح یزدی رحمت الله علیه
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
•✾📚 @dastankoutah 📚✾•
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b
✨﷽✨
لعنت به دشمن
🌷گاهی صبحانه ما میشد یک بیسکویت تا شب که میرفتیم خانه. ماه رمضان سحری میخوردیم و میرفتیم رختشویی. بعد از افطار برمیگشتم خانه. شبها هم تا دیروقت کارهای خانه را انجام میدادم. غذای روز بعد بچهها را آماده میکردم. غلامعباس مدام جبهه بود و شوهر و بچههایم هم خانه. مست رختشویخانه بودم و اصلاً خستگی و گرسنگی را نمیفهمیدم. رسیدم خانه. برگهای مچالهشده جلوی در بود. آن را برداشتم و بازش کردم. نفهمیدم چی نوشته، ولی دلم آشوب شد. سریع در را باز کردم. برگه را دادم دست بچهها و گفتم: «ببینید چی نوشته؟» نگاهش کردند و گفتند: «هیچی نیست.» از رنگ و رویشان فهمیدم الکی میگویند.
🌷بلند شدم و رفتم پیش خانمهای توی باغ کنار خانهمان. برگه را دادم به یکی از دخترها که سواد داشت. گفتم: «ببین چی نوشته؟» بازش کرد و گفت: «نوشته غلامعباس شیرزادی شهید شده.» گفتم: «بچه من چند روزه از جبهه برگشته. الان توی بسیجه. چطور شد؟» گفت: «پسرته؟ ای وای! کاش بهت نمیگفتم.» بدنم سست شد. نشستم روی زمین. چنگ میزدم به زمین و مشت مشت خاک میریختم روی سرم و گریه میکردم. خانمها دورم جمع شدند. ولی نشستن بیفایده بود. بلند شدم. ذهنم کار نمیکرد.
🌷تنها جایی که بلد بودم بسیج بود. فقط میدویدم. آنقدر تند میرفتم که باد میافتاد زیر چادرم و میبردش هوا. نیمساعت راه را کمتر از ۱۰ دقیقه رفتم. در را باز کردم، نفسزنان خودم را انداختمم توی اتاق و با بغض گفتم: «غلام... غلامعباس رو میخوام.» پسر جوان از پشت میزش بلند شد، آمد پیشم و گفت: «مادر چی شده؟ آروم باش تا بیدارش کنیم.» گفتم: «نه، شهید شده. نامه دارم که شهید شده. پس این نامه چیه؟» گفت: «مادر، بشین ببینم چی شده؟» نامه را خواند و گفت: «خیالت راحت، پسرت دیشب کشیک داشته. الان بالا خوابه، این برگه هم کار دشمنه.»
منبع📚: سایت باشگاه خبرنگاران جوان
❤️ فراموش نشه!
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
•✾📚 @dastan.koutah 📚✾•
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b
✨﷽✨
در قطار، پسر جوان گفت:
رفت و آمد هفتگی بین
تهران و یزد برایتان سخت نیست؟
چیزی که یاد گرفته بودم را به او گفتم:
در زندگیِ هر کسی سختیهایی هست. بگذار سختی زندگی من هم همین رفتوآمد هفتگی باشد.
گل از گلش شکفت و گفت:
راست گفتی!
استادم میگفت:
لحاف دنیا کوتاه است. نمیتوانی کامل خودت را با آن بپوشانی. روی پایت بکشی، سرت بیرون میماند. روی سرت بکشی، پاهایت بدون لحاف میماند. دنیا همین است.
عجب درس قشنگی!
لحاف دنیا کوتاه است درسی بود از جوان بیست و چند سالهی کرجی. که مسافر قطار بود تا در مراسم شهادت حضرت علی (علیه السلام) ، پای دیگ آش گندم نذری، به عزاداران خدمت کند.
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
•✾📚 @dastankoutah 📚✾•
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b
✨﷽✨
سه روز گرسنگى در سنگر
در ماه شوال سال پنجم هجرت ، جنگ خندق به پيش آمد به پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) خبر رسيد كه بالغ بر ده هزار نفر از طوائف مختلف كفّار با ساز و برگ نظامى كافى آيند، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) بى درنگ با اصحاب مشورت كرد، در اين ميان سلمان پيشنهاد حفر خندق را نمود (يعنى در اطراف مدينه يا در خط مقدم جبهه سنگرى عظيم كنده شود، و دشمن نتواند از آن عبور كرده و وارد مدينه شود)، رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) اين پيشنهاد را پذيرفت و مسلمانان را گروه گروه كرد، و كندن هر قسمت از سنگر را بطور عادلانه بين گروهها تقسيم نمود، و شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) نيز در ميان يك گروه ، به كندن سنگر مشغول گرديد.
آنچه در اينجا جلب توجه مى كند اينكه : مسلمانان بر اثر محاصره مدينه از ناحيه دشمن ، از نظر كمبود غذا، سخت به مضيغه افتادند.
حضرت رضا (عيله السلام ) از پدران خود نقل مى كند كه حضرت على (علیه السلام ) فرمود: ما در كندن سنگر همراه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) بودم ، ناگهان فاطمه زهرا (علیه السلام ) آمد و پاره اى از يك نان را آورد و به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) داد، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: اين چيست؟
حضرت زهرا (علیه السلام ) عرض كرد: يك قرص نان براى حسن و حسين ، پختم ، و از آن ، اين مقدار را براى شما آوردم.
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: اما انه اول طعام دخل فم ابيك مند ثلاث : بدانكه اين مقدار نان ، نخستين غذائى است كه پس از سه روز (گرسنگى ) در دهان پدرت قرار مى گيرد.
منبع📚:داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
•✾📚 @dastankoutah 📚✾•
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b
✨﷽✨
حکایتی جالب از امام صادق سلام الله علیه
علامه مجلسی رحمَهُ الله مینویسد:
وقتی منصور دوانیقیِ ملعون به إمام گفت تو بر علیه من توطئه کردهای و توسط غلام خود معلّی بن خُنیس سلاح و یار جمع میکنی ، حضرت تکذیب کردند . منصور فرستاد و آن بدبخت را که به دروغ چنین مطلبی گفته بود طلبید و در حضور حضرت از او پرسید. گفت بلی چنین است و آنچه در حقّ او گفتهام صحیح است. حضرت به او گفت سوگند یاد میکنی؟ گفت بلی و شروع کرد به قسم خوردن و گفت و الله الّذی لا إله الّا هو الغالب الحیّ القیّوم .
حضرت فرمود در سوگند تعجیل مکن و به هر نحو که میگویم سوگند یاد کن. منصور گفت این سوگند که او یاد کرد چه علّت داشت؟ حضرت فرمود حقّ تعالی صاحب حیا و کریم است ، کسی که او را مدح کند به صفات کمالیّه و به رحمت و کرم ، او را معاجله به عقوبت نمی کند. پس حضرت فرمود بگو بیزار شوم از حول و قوّت خدا و داخل شوم در حول و قوّت خودم اگر چنین نباشد. چون آن بدبخت چنین سوگند یاد کرد ، در حال افتاد و مُرد و به عذاب الهی واصل شد. منصور از مشاهده این حال بر خود لرزید و خایف گردید و گفت دیگر سخن کسی را در حقّ تو قبول نخواهم کرد.
منبع📚:جلاء العیون / باب ۸ ، فصل ۲ .
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
•✾📚 @dastankoutah 📚✾•
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b
✨﷽✨
اخلاص
نقل است که: مرحوم شیخ سبزواری رضوان الله علیه برای عیادت بیماری می رفت و عده ای هم با او بودند.
نزدیک منزل بیمار که رسید، برگشت و نرفت. اطرافیان پرسیدند: آقا چرا تا این جا آمدید و حالا بر می گردید؟
آقا جواب داد: خطوری به قلبم کرد که بیمار وقتی مرا ببیند، از من خوشش خواهد آمد و می گوید که سبزواری، چه انسان والا و بزرگی است که به عیادت من بیمار آمده است!
چون داخل نیتم ناخالصی خوش آمدن خلق خدا پیش آمده،حالا برمی گردم
تا هنگامی که اخلاص اولیه را بیابم و این بار تنها برای رضای خدا به عیادت بیمار بیایم....
🔵چگونه نیتمان را خالص کنیم؟
⚡️معمولا دوستان پی نتیجه اعمالند؛ مثلا می پرسند این کار را بکنیم ثوابش چیست و...
✳️ اگر انسان پی اینها نباشد یعنی:
به دنبال نتیجه و اینکه عملش چه بلایی را دفع میکند و چه سود و ثوابی می رساند نباشد و هدفش فقط بخاطر رضای خدا باشد آن وقت عملش خالص میشود.
منبع 📕: داستان های عارفانه، عباس عزیزی
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
•✾📚 @dastankoutah 📚✾•
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b
✨﷽✨
روزی فردی معاند؛
خدمتِ امام صادق (علیه السلام) آمد وُ به ایشان عرض کرد:
اگر روزی یکی از دوستانِ شما گناهی کند، عاقبتش چگونه خواهد بود؟
امام در پاسخ به وی فرمودند:
خداوند به او یک بیماری عطا می نماید تا سختی های آن بیماری کفاره ی گناهانش شود.
آن مرد دو مرتبه پرسید:
اگر مریض نشد چه؟
امام مجدد فرمودند:
خداوند به او همسایه ای بد می دهد تا او را اذیت نماید وُ این اذیت وُ آزارِ همسایه، کفاره ی گناهانش شود.
آن مرد گفت:
اگر همسایا ی بد نصیبش نشد چه؟
امام فرمودند:
خداوند به او دوستِ بدی می دهد تا وی را اذیت نماید وُ آزارِ آن دوستِ بد،کفاره ی گناهانِ دوستِ ما باشد.
آن مرد گفت:
اگر دوستِ بد هم نصیبش نشد چه؟!
امام فرمودند:
خداوند همسرِ بدی به او می دهد تا آزارهای آن همسرِ بد،کفاره ی گناهانش شود.
آن مرد گفت:
اگر همسرِ بد هم نصیبش نشد چه؟
امام فرمودند:
خداوند قبل از مرگ به او توفیقِ توبه عنایت می فرماید.
باز هم آن مرد از روی عنادی که داشت گفت:
وَ اگر نتوانست قبل از مرگ توبه کند چه؟
امام فرمودند:
«به کوریِ چشمِ توُ ما او را شَفاعت خواهیم کرد.»
منبع📚:عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية،ج ۱،ص:۳۴۵
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
•✾📚 @dastankoutah 📚✾•
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b
✨﷽✨
كشاورزى و كار افتخار است
امام جعفر صادق عليه السلام حكايت فرموده است :
محمّد بن منكدر(1) معتقد بود كه پس از حضرت سجّاد، امام زين العابدين عليه السلام كسى در فضل و علم و عبادت ، هم رديف آن حضرت نخواهد بود.
تا آن كه روزى از روزها، در يكى از باغستان هاى اطراف شهر مدينه ، حضرت باقرالعلوم عليه السلام را مشاهده كرد كه مشغول كارگرى و كشاورزى است.
با خود گفت : بايد او را نصيحت كنم تا خود را در اين كهولت سنّ و سنگينى بدن به زحمت نيندازد، پس در حالى كه امام محمّد باقر عليه السلام در اثر خستگى بر دو غلام خود تكيه زده بود محمّد بن منكدر جلو آمد.
و چون نزديك امام عليه السلام رسيد، سلام كرد و حضرت با حالتى گرفته و ناراحتى ، جواب سلام او را داد.
سپس محمّد بن منكدر حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! خداوند امور تو را اصلاح نمايد، شما در اين كهولت سنّ؛ و با اين كه يكى از بزرگان قريش هستى ، در اين گرماى سخت ، در طلب و تحصيل دنيا مى باشى ؟!
اگر در چنين حالتى مرگ فرا رسد چه خواهى كرد؟
و در پيشگاه خداوند چه جوابى دارى ؟
امام باقر عليه السلام خود را از آن دو غلام كنار گرفت و آزاد روى پاى خود ايستاد و سپس فرمود:
به خدا سوگند، چنانچه در اين حالت ، مرگ سراغ من آيد در بهترين حالت ها خواهم بود؛ چون كه مشغول طاعت خدا هستم و مى خواهم خود را از افرادى همانند تو بى نياز گردانم و سربار جامعه نباشم ؛ زيرا هر كه سربار جامعه باشد، گناه و معصيت خداى تعالى را كرده است .
امام جعفر صادق عليه السلام افزود: در اين هنگام محمّد بن منكدر اظهار داشت :
خداوند تو را مورد رحمت خويش قرار دهد، خواستم تو را نصيحتى نمايم ؛ وليكن تو مرا ارشاد و نصيحت نمودى .(2)
منابع📚:
1- محمّد بن منكدر از سران صوفيّه بود كه تنها اوقات خود را به عبادت و بطالت مى گذراند و اهل كار و تلاش نبود و خود را نيازمند ديگران و سربار جامعه قرار مى داد.
2- أ عيان الشّيعة : ج 1، ص 652.
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
•✾📚 @dastankoutah 📚✾•
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b
✨﷽✨
راوي حديث فردي جوان است كه از دوستداران و علاقه مندان به امام صادق (علیه السلام) است.
وي نقل ميكند روزي مست بودم و در كوچههاي مدينه راه ميرفتم كه ناگهان با امام صادق برخورد كردم؛ ديدار ناگهاني با آن حضرت در حال مستي مرا به خود آورد و بسيار شرمنده شدم، از شدت شرمساري و احساس گناه فرار كردم. امام صادق (علیه السلام) كوچه به كوچه مرا دنبال و تعقيب كردند؛ تا آنجا اين جستوجو از طرف ايشان ادامه پيدا كرد كه من به كوچه بنبست رسيدم و ديگر هيچ راهي براي فرار نبود. از شدت شرمساري روي خود را به ديوار كرده بودم كه امام صادق (علیه السلام) مرا صدا كرد و فرمود: «در هيچ حالي از ما روي برنگردانيد».
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
•✾📚 @dastankoutah 📚✾•
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b