هدف امروز من، نوشتن یک پیش نویس ساده از داستانم بود. آن را با یک مشت کلمات سست و بیمزه شروع کردم. هدف بعدی تجدید نظر روی کلمات و جملات است. این روند به من کمک میکند تا به فرایند نوشتنم اطمینان کنم، چون میدانم قرار است هر جمله در بازبینی بهتر شود.
شروع هر داستان همیشه سخت است اما پیشنویسهای بعدی در مقایسه با زندگی قبلیشان بهتر میشوند. ما در هر پیشنویس بیآنکه متوجه شویم کارهای مهمی انجام دهیم و پیشنویسها به ما مجال میدهند تا سرانجام بتوانیم حس درونیمان را در قالب الفاظی مناسبتر بیان کنیم.
✍️معصومه حامیدوست
dastannevis.com
کتاب هایی که هر دختری باید بخونه :
- لحظه صعود
- زنان کوچک
- سرگذشت ندیمه
- خودت باش دختر
- تغییر مسیر
- حباب شیشه
- شرمنده نباش دختر
- داستان من اثر مرلین مونرو
#معرفی_کتاب
dastannevis.com
راه دستیابی به ایدههای خوب این است که ایدههای زیادی بدست آورید و عقاید بد را دور بریزید.
لینوس پائولینگ
انیشتین هم گفته است: «اگر در ابتدا این ایده مضحک نیست، پس دیگر امیدی به آن نیست.»
dastannevis.com
«خاطرات میتوانند بنمایههای خوبی برای نوشتن داستان باشند. چه خاطرات خودمان و چه خاطرات دیگران. یک داستاننویس، علاقمند درجه یک خاطرات است.»
محمد رضا شرفی خبوشان
اگر خاطرهای دارید که به هر دلیلی در ذهنتان جا خوش کرده، بهترین مواد را برای نوشتن داستانی جذاب دارید. راه تبدیل یک خاطره به داستان هم این است که حسّی را که از یک خاطره دارید، به صورت چند تصویر، گفتوگو و شخصیت های داستانی بنویسید. فقط از طریق نوشتن است که میتوانید به یک عمل داستانی دست بزنید، موانعی ایجاد کنید، یا موقعیّتی برساخته را شکل دهید.
پس فقط اجازه دهید خاطرهٔتان، شما را به عوالم داستان ببرد و سررشتهی این تخّیل را بگیرید و آن را توسعه بدهید و به هزار و یک موقعیّت داستانی تبدیلش کنید.
یک داستاننویس این مجوز را دارد تا خاطرات را تغییر بدهد و آنها را به مدد تخیل به چیز دیگری تبدیل کند. بنابراین تخیلتان را آزاد بگذارید و نترسید از این که ماهیّت خاطرهیتان عوض بشود.
✍️ معصومه حامی دوست
dastannevis.com
برنامهٔ نوشتن روزانهٔ من
«چهارصد صفحه نوشتن یکباره را بیخیال شوید و روزی یک صفحه بنویسید. این به دردتان میخورد.»
جان اشتاین بک
اگر پای حرفهای نویسندگان بزرگ بنشینیم، متوجه میشویم اغلب آنان در فرایند نوشتنشان، طرحی کلی و کامل برای نوشتن رمان یا داستانهایشان نداشتهاند بلکه فقط هر روز به طور منظم، تعدادی کلمه مینوشتهاند و در پایان کار داستان یا رمانی برای انتشار در دست داشتهاند. بنابراین برای نویسنده شدن کافی است هر روز فقط تعداد معینی کلمه بنویسیم و این برنامه را رها نکنیم.
این روزها یک فایل ایجاد کردهام و یکی از خاطرات قدیمیام را مینویسم. هر روز ۵۰۰ کلمه به این فایل اضافه میکنم. سعی کردهام روایتی متفاوت از خاطراتم را شکل دهم. یعنی از ذهنم برای یادآوری و کامل کردن خاطره و در عین حال فعال کردن تخیلم استفاده میکنم.
شما هم به تنها کاری که برایتان اهمیت دارد بپردازید و برایش انرژی بگذارید. این تنها جایی است که شما واقعا به آن تعلق دارید. پس یک فایل ایجاد کنید و سعی کنید از هر چه برایتان مهم است روایتی سرهم کنید. روایتی که متعلق به خودتان است و باعث میشود در پایان کار کتاب خودتان را داشته باشید.
✍️ معصومه حامی دوست
dastannevis.com
❣️بز را بکش تا تغییر کنی...!
روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. شبی را در خانه ی زنی با چادر محقر و چند فرزند گذراندند واز شیر تنها بزی که داشت خوردند. مرید فکر کرد کاش قادر بود به او کمک کند، وقتی این را به مرشد خود گفت او پس از اندکی تامل پاسخ داد: "اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد
و بزشان را بکش!".
مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت و شبانه بز را در تاریکی کشت ...
سال ها گذشت و روزی مرید و مرشد وارد شهری زیبا شدند و سراغ تاجر بزرگ را گرفتند که زنی بود با لباس های مجلل و خدم و حشم فراوان. وقتی راز موفقیتش را جویا شدند، زن گفت سال ها پیش من تنها یک بز داشتم ویک روز صبح دیدیم که مرده. مجبور شدیم برای گذران زندگی هر کدام به کاری روی آوریم. فرزند بزرگم یک زمین زراعی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا و دیگری با قبایل اطراف داد و ستد کرد... مرید فهمید هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشد و تغییرمان است و باید برای رسیدن به موفقیت و تغییرات بهتر آن را قربانی کرد.
🔺بز شما چیست!؟
dastannevis.com
عادت مؤثر نویسندگان مشهور
برنامهی روزانهی انوره دوبالزاک اعجوبهای که طی ۳۲ سال نوشتن، ۹۰ رمان و ۲۰ اثر غیرداستانی به نگارش در آورد:
«ساعت شش بعدازظهر: خوردن شام سبک و بعد خواب/ بیدار شدن در ساعت یک نیمه شب/ هفت ساعت نوشتن/ خواب از ساعت هشت تا نه و نیم/ نوشتن از ساعت نه و نیم تا چهار بعدازظهر/ پیادهروی/ دوش/ ملاقات با دوستان تا ساعت شش/ بعد خوردن شامی سبک و رفتن به بستر.»
dastannevis.com
☯️کوکب خانم زن پاکیزه و باسلیقه ای است. سطل شیر را همیشه درجای خنک نگاه میدارد. روی سطل پارچه ای می اندازد تا گرد و خاک بر آن ننشیند و پاکیزه بماند.
کوکب خانم هر روز از شیرگاو چیزی درست میکند.
گاهی به آن مایه ی پنیر میزند و پنیر درست میکند. گاهی مایه ی ماست میزند و ماست میبندد و از ماست کره میگیرد.
روزی عده ای از ده دیگر سرزده به خانه آنها آمدند. کوکب خانم با تخم مرغ تازه و روغن نیمرو درست کرد. نان و کره وماست و پنیر هم سر سفره گذاشت.
همه از مهمان نوازی وسلیقه ی کوکب خانم تعریف کردند. عباس میخورد و میگفت من که از خوردن این نان و کره و نمیرو سیر نمیشوم. چه غذاهای خوشمزه ای. خدا را شکر میکنم که این همه نعمتهای خوب آفریده است....
#نوستالژی
dastannevis.com
داستان: پِدی و بابی
نویسنده: امیر محمد پورحسینی
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/14097/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک داستان هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/story/
🔹 تأثیر کتاب در زندگی و فرهنگ جامعه
به گفته اکثر جامعهشناسان اقوام و مالی که با مطالعه مأنوس بوده و کتاب و کتابخوانی در میان آنها رواج بیشتری داشته است، توانستهاند فرهنگی ماندگارتر و پویاتر از خود برجای گذارند. در این راستا باید دانست که فرهنگ مطالعه نه تنها عادتی فردی، سازنده و عقلانی است، بلکه پر کننده بسیاری از حفرههای اجتماعی نیز است. حل این معادله نیز بسیار ساده است که آیا تأثیر پذیری یک ملت بیاطلاع و بیسواد از فرهنگ بیگانه محتملتر و پر هزینهتر است یا ملت و فرهنگی که اهل مطالعه، تحقیق و پژوهش است!؟
🔸 ادامه مقاله را در مجله داستان نویس نوجوان بخوانید:
https://dstn.ir/tgTQ6q
مجله داستان نویس نوجوان 📙
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶
دوشنبه ۲ آبان ۱۴۰۱
dastannevis.com
شما مجبور نیستید هر روز چیز بسیار خوبی بنویسید، با این حال همیشه میتوانید یک صفحهٔ ضعیف را ویرایش کنید و غیر ممکن است که بتوانید یک صفحه خالی را ویرایش کنید.
dastannevis.com
🍂🍁🍂
💥اگر کتاب بخوانید، نویسندهٔ خوبی خواهید شد، و اگر نویسنده باشید، درست کتاب میخوانید.
dastannevis.com
🍂🍁🍂
قانون نانوشتهٔ نوشتن
آریستان رماشین
آن دسته از نویسندگانی که شخصیتهای جالب خلق کردند، فقط با استفاده از یک فرمول خاص به آن نرسیدند بلکه خودشان هم شخصیتهای جالب و چند جانبهای داشتند.
بدون شک باید فنون «شخصیتپردازی» را بدانیم، چون مهم است که بتوانیم از تکنیکها استفاده کنیم. اما اگر خود نویسنده شخصیتی خسته کننده یا تک بعدی داشته باشد چگونه میتواند شخصیتهایی زنده و جاندار خلق کند؟
یکی از قوانین نانوشتهٔ نوشتن به ما میگوید: به شخصیت یک قطعه از خودتان بدهید.
چطور میتوانیم شخصیت خودمان را آنچنان بپروانیم که مناسب خلق شخصیتهای قدرتمند باشد؟
کنجکاویتان را توسعه دهید. کتابهایی ازجریانهای ادبی مختلف بخوانید. به اصول و آرمانهایتان وفادار باشید، اما از مطالعهٔ دیگران هم دریغ نکنید. نویسنده با درک انگیزههای زندگی اجتماعی، موقع نوشتن داستان، شروع به درک شخصیتهای داستانیاش میکند و امکان مییابد تا شخصیتهایی جذاب خلق کند.
dastannevis.com
🍂🍁🍂
کمترین تحریری از یک آرزو این است
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی
کمترین تصویری از یک زندگانی:
آب،
نان،
آواز،
ور فزونتر خواهی از آن،
گاهگه،
پرواز.
آنچنان بر ما به نان و آب،
اینجا تنگسالی شد
که کسی در فکرِ آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد،
شوقِ پروازی نخواهد بود.
محمدرضا شفیعی کدکنی
dastannevis.com
🍂🍁🍂
شش یا هفت ساله که بودم
دست چک پدرم را با دفتر نقاشی ام اشتباه گرفتم
و تمام صفحاتش را خط خطی کردم
مادرم خیلی هول شده بود
دسته چک را از دست من کشید و به همراه کت پدرم آنرا به حمام برد تا بعد بگوید بخاطر سهل انگاری من دسته چکت خیس و خراب شده
آخر شب صدایشان را می شنیدم
حواست کجاست زن
میدانی کار من بدون آن دسته چک لنگ است؟
می دانی باید مرخصی بگیرم و نصف روز علاف بانک شوم؟
میدانی چقدر باید دنبال کارهای اداری اش بدوئم؟
"صدای مادرم نمی آمد"
میدانستی و سر به هوا بودی؟
"بازهم صدای مادرم نمی آمد"
سالها از اون ماجرا می گذرد
شاید پدرم اصلا یادش نیاید چقدر برای دوباره گرفتن آن دسته چک اذیت شد
مادرم هم یادش نمی آید چقدر برای کار نکرده اش شرمندگی کشید
اما من خوب یادم مانده است که مادرم آن شب سپر بلای من شد تا آب در دل من تکان نخورد
خوب یادم مانده است تنها کسی که قربانت شوم هایش واقعیست اسمش مادر است
dastannevis.com
ایجاد انگیزه برای نوشتن در کودکان و نوجوانان (۲)
استفاده از چیزهای روزمره:
-از کودکتان بخواهید درباره اشیای ملموس بنویسد، مثلاً گلدان گوشه اتاق یا میز یا کاغذ پارهٔ که وسط اتاق افتاده است.
-چیزهای متفاوت در دیدرسش قرار دهید و او بخواهید شباهتها و تفاوتهای آنها را بنویسد.
-از او بخواهید پابرهنه روی چمنها راه برود، دراز بکشد و به شرشر آب، خواندن پرندگان، صدای باران و.... گوش بسپارد. لحظهای بیندیشد و بعد درباره احساسش بنویسد.
-پرسشگری درباره یک موضوع: بگذارید، پرسشهایی درباره یک موضوع طرح کند، پاسخ آن را کنارش بنویسد. احتمالاً جابه جا کند و متن را بخواند.
-دستور تهیّه یک غذا، شیرینی یا کاردستی را بنویسد.
-درباره یک روز خوب در مدرسه بنویسد.
-در مورد یک موضوع اطلاعات جمع کند.
-آن چه را در راه مدرسه میبیند، بنویسند.
-موضوع "همسایههای ما" انگیزه خوبی برای نوشتن است. کودکان و به ویژه نوجوانان، چیزهایی از همسایههایشان در ذهن دارند که از بازگوکردن آن لذّت میبرند.
- سرگذشت کسی را که در فامیل به او احترام میگذارد، بنویسد.
خواندن شعر:
خواندن شعر میتواند انگیزه خوبی برای نوشتن باشد. نوشتن صفت یا صفتها برای یک اسم، کنش برای آن، واژههای هم وزن و هماهنگ، انگیزه خوبی برای نوشتن ایجاد میکند.
-به کودکتان بیاموزید که شعر گفتن کار سختی نیست.
-شعر را با احساس و بلند بخوانید و از کودک بخواهید احساس و اندیشهاش را درباره آن بنویسد.
-شعری در اختیار کودک قرار دهید تا حسّی را که از خواندن آن پیدا میکند، بنویسد.
- نوشتن به نثر یک شعر روایی، معمولاً انگیزه خوبی برای نوشتن است.
اجرای برنامه صندلی داغ:
برای آشنا شدن با نویسندگان، شاعران، هنرمندان و دانشمندان، از کودک بخواهید تا نقش او را به عهده بگیرد و اطلاعات لازم درباره آن شخصیت را گردآوری کند و بنویسد.
خاطره نویسی:
کودکتان را در حالتی کاملاً آزاد و راحت با چشمهای بسته، به دوران گذشته زندگیاش ببرید: نخستین روزی که به مهدکودک رفت، خاطرات پیش از دبستان، نخستین روز دبستان، خاطرات دبستان و.... از او بخواهید دورترین خاطرهاش را به یاد آورد و بنویسد. نوشتههایش را مرتب کنید و برایش کتاب "خاطرات من" را بسازید.
-نظرش را در مورد خودش بنویسد. ویژگی های جسمی و روحی خود را روی کاغذ بیاورد.
-اگر خاطره بدی دارد، دلش می خواست آن خاطره چگونه باشد، تا خوشش بیاید.
-از پدر و مادر، دوستان و دیگر آشنایان بخواهید خاطراتی را که از کودکی او دارند، نقل کنند و خودش آن را بنویسد.
-پدر و مادر، خواهر یا برادرش نظرش را درمورد او بگویند.
ایجاد فرصت برای گسترش تخیّل:
-"جان بخشی" به اشیا یکی دیگر از انگیزههای نوشتن است.
-از کودکتان بخواهید فکر کند وقتی از اتاق بیرون برود، صندلی یا تخت چه می گویند؟ دربارهاش بنویسد.
-گفت وگوهایی بین مردم دو زمان مختلف بنویسد.
-از کودکتان بخواهید با بازیافت، یک کاردستی به دلخواه خود درست کنند و سپس داستانی واقعی یا تخیلی بنویسند درباره "آن چه من ساخته ام"
چند نکته:
_برای کودکتان، هنگام نوشتن، فضای آرام و تمرکزدهنده به وجود بیاورید.
-حتماً به او فرصت بدهید نوشتهاش را بخواند. خود این کار برای نوشتن ایجاد انگیزه میکند.
-وقتی کودک نوشتهاش را میخواند، به او آموزش ندهید. نکاتی را که میخواهید به او بیاموزید در جلسه دیگری بدون ارتباط با نوشتهاش آموزش دهید.
-توجّه داشته باشید که در نوشتن، جرئت قلم روی کاغذ گذاشتن بسیار مهّمتر از درست نوشتن است. پس ایراد نگیرید و تشویقش کنید.
dastannevis.com
🍂🍁🍂
☯️ تمرینات کارگاهی و تکنیک هایی برای شروع نویسندگی
❇️ روی کاغذ حرف بزنید و آنچه قصد گفتنش را دارید، کشف کنید.
❇️ به ذهن خود نظم و ترتیب داده و از پراکندگی آن اجتناب کنید.
❇️ همان چیزی را بنویسید که راجع به آن حرف می زنید، حتی اگر درباره آن موضوع فقط با خودتان حرف می زنید.
❇️ کلام خاص خود را بیابید، کلامی که فقط و فقط مختص شماست.
dastannevis.com
🍂🍁🍂
چگونه یک متن خوب بنویسیم؟
نوشتن به طور مداوم دشوار است. همهٔ ما مشغولیتهای مهمتری در زندگی داریم. پس چگونه به خودمان یاد بدهیم که به طور پیوسته بنویسیم؟
۱.موضوعی را پیدا کنید که به نوشتنش مشتاقید.
۲. زمان و مکان آن را مشخص کنید.
۳. خودتان را هر روز و در زمان مشخص غرق نوشتن کنید.
۵. نوشتن داستان، آسان نیست و گاهی اوقات نویسنده دلش میخواهد وقت بیشتری صرف کامل کردن متن کند، اما همیشه مهلتی برای تمام کردن آن، در نظر بگیرید.
۶. اگر موضوع و زمان خود را برای نوشتن داستان پیدا کنید، به فردی شاد تبدیل میشوید و بیش از پیش مشتاق نوشتن میشوید.
dastannevis.com
🍂🍁🍂
♑️ حرف زدن روی کاغذ
🌈 شیوه ای برای نوشتن
شما ابدا چیزی نمی نویسید فقط روی کاغذ حرف می زنید. به جای اینکه به خود بگویید " باید کاملترین کار را انجام دهم، اما نمی دانم چگونه؟ "
بگویید " روی کاغذ فقط حرف می زنم. هر چه بیشتر حرف بزنم؛ شانس بیشتری برای تسلط و بهتر گفتن دارم. بعد می توان بازگشت و در آخر آن را تصحیح کرد - ولی بعد از اینکه آن را گفتم!"
#ژول_سالزمن
@dastannevisenojavan
✍️تمرین:
در این مورد آزادانه بنویسید:
گربه همسایه میو میو می کند میدانستی چرا؟ ...
dastannevis.com
🍂🍁🍂
دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت.
از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟
صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم.
کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟
مادر گفت: دارد نردبان می سازد!
ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد!
سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟
حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت: برای آنکه عده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد.
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست
dastannevis.com
🍂🍁🍂
_ جودی آبوت :
قلبت رو قفل کن و اون و بسته نگه دار تا یکی کلید اون و پیدا کنه و قفلش و باز کنه.
#بابا_لنگ_دراز
#جین_وبستر
@dastannevisenojavan