eitaa logo
داستان نویس نوجوان
302 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
54 ویدیو
3 فایل
تجربه خوب نوشتن! کانال پشتیبان داستان نویس نوجوان آموزش آنلاین داستان نویسی، قابلیت ارسال داستان، برگزار کننده مسابقات داستان نویسی dastannevis.com ارتباط با ما: @ashkanhasebi آدرس ایمیل پشتیبانی: support@dastannevis.com
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 " شکلک 2017 " dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
داستان اثر همه‌ی داستان در یک تلفن‌همراه اتفاق می‌افتد؛ ماجراهایی از زندگی شکلک‌ها در درون گوشی موبایل. «جین» شخصیت اصلی داستان است که در خانواده‌ای به دنیا آمده که هم پدر و هم مادرش شکلک‌های بی‌تفاوتی هستند. اما جین نمی‌تواند تمام مدّت یک شکل بی‌تفاوت به خود بگیرد و تمام احساسات درونی‌اش را نادیده بگیرد. جامعه‌ی شکلک‌ها به او اعتماد نمی‌کنند تا بتواند در مربع خودش قرار بگیرد و صاحب گوشی از آن استفاده کند. «جین» با اصرار فراوان خانواده‌اش را راضی می‌کند تا سرکار برود و در مربعش قرار بگیرد. اویل تلاش «جین» ناموفق است. اضطراب می‌گیرد و شکلش مدام تغییر می‌کند و نمی‌توانند او را اسکن کنند. او باعث خرابی‌های زیادی می‌شود و تحت تعقیب قرار می‌گیرد. در این بین با «بزن قدش» آشنا می‌شود و هردو سعی می‌کنند جایی بروند تا از دست ربات‌های تعقیب‌کننده در امان بمانند. «بزن قدش» به جین پیشنهاد می‌کند پیش یک هکر بروند تا او بتواند از نو «جین» را تنظیم کند. وقتی هکر را پیدا می‌کنند، ناگهان ربات‌های تعقیب‌کننده سر می‌رسند و همگی مجبور می‌شوند فرار کنند. هکر آن‌ها را از در دیگری خارج می‌کند و این آغاز ماجرایی است که این سه نفر با یکدیگر دارند. این سه شکلک در تمام قسمت‌های تلفن‌همراه سرک می‌کشند تا بتوانند خود را به «ابر» برسانند. جایی که دست هیچکدام از ربات‌های تعقیب‌کننده به ‌آن نمی‌رسد. در این بین، صاحب تلفن‌همراه حس می‌کند موبایلش خراب شده و باید آن را تعمیر کند. تعمیرکردن تلفن‌همراه یعنی پاک‌شدن همه‌ی اطلاعات و حتی شکلک‌ها و دنیایشان! هکر که در بین راه مشخص می‌شود همان «پرنسس» است که نمی‌خواهد هویّتش فاش شود، به کمک جین و «بزن قدش» از این اتفاق جلوگیری می‌کنند. جین به‌خاطر این کارش مورد تشویق قرار می‌گیرد و می‌تواند کار کند. اما به شکلی متفاوت! جین تبدیل به اولین شکلک متحرک در تلفن‌همراه می‌شود و دیگر لازم نیست همیشه یک قیافه‌ی بی‌تفاوت به خود بگیرد. dastannvis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
بابا لنگ دراز عزیزم! بعضی آدم‌ها را نميشود داشت... فقط ميشود يک جور خاصی دوستشان داشت... بعضی آدم‌ها اصلا برای اين نيستند که برای تو باشند يا تو برای آن‌ها! اصلا به آخرش فکر نميکنی، آن‌ها برای اينند که دوستشان بداری! آن هم نه دوست داشتن معمولی، نه حتی عشق، يک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نيست... اين آدم‌ها حتی وقتی که ديگر نيستند هم در کنج دلت تا ابد يه جور خاص دوست داشته خواهند شد... @dastannevisenojavan نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
در میان گلوله و عشق نویسنده: فرهود عباسی فرد رتبه اول (🥇) داوری تخصصی در مسابقه تابستانی ۱۴۰۱ برای خواندن این داستان، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇 https://dastannevis.com/13078/ جشنواره داستان نویس نوجوان 🏆 dastannevis.com
درماندگی نویسنده: مهدیار باقرپور رتبه دوم (🥈) داوری تخصصی در مسابقه تابستانی ۱۴۰۱ برای خواندن این داستان، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇 https://dastannevis.com/13138/ جشنواره داستان نویس نوجوان 🏆 dastannevis.com
رخنه‌گری در ساحل نویسنده: حنانه فراضی ها رتبه سوم (🥉) داوری تخصصی در مسابقه تابستانی ۱۴۰۱ برای خواندن این داستان، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇 https://dastannevis.com/13235/ جشنواره داستان نویس نوجوان 🏆 dastannevis.com
پسرِ خورشید نویسنده: عسل خوبانی رتبه اول (🥇) داوری مردمی در مسابقه تابستانی ۱۴۰۱ برای خواندن این داستان، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇 https://dastannevis.com/13109/ جشنواره داستان نویس نوجوان 🏆 dastannevis.com
پرونده های مختوم نویسنده: فاطمه ضیاالدینی رتبه دوم (🥈) داوری مردمی در مسابقه تابستانی ۱۴۰۱ برای خواندن این داستان، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇 https://dastannevis.com/13227/ جشنواره داستان نویس نوجوان 🏆 dastannevis.com
الماس یاب نویسنده: محیا گلنبی رتبه سوم (🥉) داوری مردمی در مسابقه تابستانی ۱۴۰۱ برای خواندن این داستان، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇 https://dastannevis.com/13160/ جشنواره داستان نویس نوجوان 🏆 dastannevis.com
سالا نویسنده: امیر علی بزرگی رتبه چهارم داوری مردمی در مسابقه تابستانی ۱۴۰۱ برای خواندن این داستان، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇 https://dastannevis.com/13242/ جشنواره داستان نویس نوجوان 🏆 dastannevis.com
سایه ای بر روی ماه نویسنده: ستایش امیدی بیرگانی رتبه پنجم داوری مردمی در مسابقه تابستانی ۱۴۰۱ برای خواندن این داستان، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇 https://dastannevis.com/13340/ جشنواره داستان نویس نوجوان 🏆 dastannevis.com
دوربین عکاسی قدیمی نویسنده: ملینا قیاسی رتبه ششم داوری مردمی در مسابقه تابستانی ۱۴۰۱ برای خواندن این داستان، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇 https://dastannevis.com/13380/ جشنواره داستان نویس نوجوان 🏆 dastannevis.com
رویای سبز نویسنده: فاطمه محمدی رتبه ششم داوری مردمی در مسابقه تابستانی ۱۴۰۱ برای خواندن این داستان، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇 https://dastannevis.com/13395/ جشنواره داستان نویس نوجوان 🏆 dastannevis.com
دست سرنوشت نویسنده: پارسا فقیه عبدالهی رتبه هشتم داوری مردمی در مسابقه تابستانی ۱۴۰۱ برای خواندن این داستان، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇 https://dastannevis.com/13157/ جشنواره داستان نویس نوجوان 🏆 dastannevis.com
ضمن تبریک به برندگان مسابقه تابستانی ۱۴۰۱ تقدیرنامه های برندگان آماده و در سامانه صدور مدارک داستان نویس نوجوان آپلود شده است. برندگان میتوانند با مراجعه به سامانه صدور مدارک به آدرس certificates.dastannevis.com و با وارد کردن شماره ثبتی تقدیرنامه (که به آن ها داده شده است)، نسبت به دریافت تقدیرنامه خود اقدام کنند. با تشکر جشنواره داستان نویس نوجوان 🏆 dastannevis.com
❇️ شروع داستان شروع داستان چنان اهمیتی دارد که گاه خود پایه طرحی برای نوشتن داستان می شود. شروع های لیز و جذاب سبب می شوند تا خواننده به سرعت به درون داستان بلغزد در حالیکه شروع های کسالت بار اغلب خوانندگان کم حوصله را از ادامه خواندن داستان منصرف می سازند. شروع ها می توانند با توصیف، تک گویی، گفت و گو، پرسش و یا حادثه شروع شوند اما آن چه که آنها را جذاب و لیز می کند برانگیختن حسی است در خواننده که آنها را به خواندن داستان ترغیب کند. @dastannevisenojavan نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
جالب است بدانيد كه اسپارتاکوس و لطفعلی خان زند را به عنوان بهترین شمشیرزن های تاریخ می دانند ! لطفعلی خان زند با لقب آخرین شمشیر زن شرق شناخته می شود ! @dastannevisenojavan نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 🔹 شاهنامه 🔸 قسمت ۷۶ 🎙 راوی: ایران‌دخت داستان نویس نوجوان 😎
اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۱ dastannevis.com
🍂🍁🍂 پاییز جان!🍁 تا میتوانی زرد شو انار هایت را قرمز کن برگ هایت را ببار خیالت هم راحت؛ ما حالمان خوب است...!♥️ dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🍂🍁🍂 💕"داستان دو دوست" دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آنها از سر خشم؛ بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود؛ سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت “امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد”. آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود؛ لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: “امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد”. دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛ تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد؛ باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش؛ آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.🥀 dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🍂🍁🍂 ● آيا زمستان سختی در پيش است؟ سرخ پوستان از رييس جديد پرسیدند: آيا زمستان سختی در پيش است؟ رييس جوان قبيله که نمیدانست چه جوابی بدهد گفت: برای احتياط برويد هيزم تهيه کنيد سپس به سازمان هواشناسی زنگ زد : آقا امسال زمستان سردی در پيش است؟ و پاسخ شنید: اينطور به نظر می آید پس رييس دستور داد که بيشتر هيزم جمع کنند و بعد يک بار ديگر به سازمان هواشناسی زنگ زد: شما نظر قبلی تان را تأييد میکنيد؟ و پاسخ شنید: صد در صد رييس دستور داد که همه سرخپوستان، تمام توانشان را برای جمع آوری هيزم بيشتر بکار ببرند. سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ زد: آقا شما مطمئنيد که امسال زمستان سردی در پيش است؟ و پاسخ شنید: بگذار اينطور بگویم؛سردترين زمستان در تاريخ معاصر ... رييس پرسید: از کجا میدانيد؟ و پاسخ شنید: چون سرخ پوست‌ها دارند دیوانه وار هيزم جمع میکنند! dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
یک الگوی خوب برای شخصیت پردازی موراکامی در جنگل نروژی، شخصیتی به نام ناگاساوا را از زبان راوی داستان این‌طور توصیف می‌کند: «برخی از جنبه‌های شخصیتی ناگاساوا به شدت با هم‌در حال تضاد بودند. اگرچه گاهی اوقات شیفته مهربانی های او شده بودم اما بدجنسی و بی‌رحمی را نیز در وجودش شاهد بودم. او دارای طبع بلند بود و همچنین یک انسان غیر قابل تغییر با روحیه محکم. او قادر بود آینده را بسازد و حتی اگر قلبش به یک باتلاق تنهایی تبدیل می‌شد، هرگز خوش‌بینی‌هایش را از دست نمی‌داد. از همان ابتدا این مشخصه‌های ضد و نقیض را در او شاهد بودم. متاسفانه او در جهنم مخصوص خودش زندگی می‌کرد.» همهٔ ما در رویارویی با آدم‌ها شاهد چنین تضادها و تناقض‌هایی هستیم اما چرا وقتی داستان می‌نویسیم، شخصیت‌هایمان تنها یک بعد دارند؟ برای پرداخت شخصیت‌هایی دارای گوشت و پوست، باید تناقض‌های وجودیشان را به مخاطب نشان بدهید. ابعاد شخصیت باعث جذابیت او می‌شود و این تضاد در رفتار یا سرشت شخصیت است که توجه مخاطب را جلب می‌کند. dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇