eitaa logo
داستان نویس نوجوان
304 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
54 ویدیو
3 فایل
تجربه خوب نوشتن! کانال پشتیبان داستان نویس نوجوان آموزش آنلاین داستان نویسی، قابلیت ارسال داستان، برگزار کننده مسابقات داستان نویسی dastannevis.com ارتباط با ما: @ashkanhasebi آدرس ایمیل پشتیبانی: support@dastannevis.com
مشاهده در ایتا
دانلود
جنگ‌های هولناک دنیای نورس حالا که تا حد زیادی با دنیای نورس آشنایی پیدا کردید، وقت آن رسیده است که نگاهی به مهم‌ترین جنگ‌های آن بیندازیم. جنگ اولیه جنگ اولیه میان دو نژاد از خدایان اسیر و ونیر رخ داد. جرقه‌ی آن هم با شکنجه شدن یکی از خدایان ونیر به‌دست اسیرها شروع می‌شود که بعد از رگناروک سهمگین‌ترین جنگ دنیای نورس به شمار می‌رود. این جنگ مدت‌ها طول کشید و با وجود تلاش زیاد دو طرف، هیچ‌‌کدام موفق نشدند بر دیگری پیروز شوند. چرا که قدرت‌های آن‌ها هر چند متفاوت بود اما درنهایت با هم برابری می‌کرد. به‌دنبال این تلاش‌های ناموفق دو گروه به فکر صلح افتادند. اولین اقدام آن‌ها برای صلح با جابه‌جا کردن تعدادی از خدایان صورت گرفت؛ نیورد، فری و فریا در ازای میمیر و هونیر. اما این صلح دوام چندانی نداشت. چرا که ونیرها متوجه شدند که تنها میمیر فرد ارزشمندی برای آن‌ها بوده و هونیر تنها یک دغل‌کار بود که تنها با حضور میمیر می‌توانست به آن‌ها مشاوره بدهد. ونیرها سپس در یک اقدام شوکه‌کننده سر میمیر را قطع می‌کنند و برای اودین می‌فرستند. اودین شیفته‌ی علم و دانش بود؛ پس برای هدر نرفتن دانش بی‌نهایت میمیر از جادوی خود برای برگرداندن سرش به زندگی استفاده کرد. بعد از این اتفاق خدایان راه‌های دیگری برای صلح کردن پیدا کردند که نهایتا به پیداش شعر و شاعری منجر شد. dastannevis.com
رگناروک از راه می‌رسد رگناروک از همان روزی که اودین و برادرانش یمیر را به قتل رساندند اجتناب ناپذیر بود و اودین حتی با به‌دست آوردن دانش آینده و تلاش‌های زیاد برای رفع خطر نمی‌توانست جلوی وقوع آن را بگیرد. اولین نشانه‌ی وقوع رگناروک زمستانی سخت و طولانی به نام فیمبل وینتر است. این زمستان آن‌قدر طاقت‌فرسا است که در انتهای آن تنها تعداد کمی از انسان‌ها از آن جان سالم به در برده‌اند و سایر در اثر سرما، گرسنگی یا جنگ جان خود را از دست داده‌اند. سپس اسکال و هاتی هدف دیرین خود را به سرانجام می‌رسانند. دیگر خورشید و ماهی در کار نیست که دنیا را با نور خود روشن کنند و همه جا در تاریکی فرو می‌رود. با رخ دادن این رشته اتفاقات، هر نژادی که تا آن زمان کینه‌ای از خدایان ازگارد به دل داشته راهی میدان جنگ می‌شود. این نژاد‌ها عبارت‌اند از: جاینت‌های یخی (فرزندان لوکی شامل این دسته هستند) جاینت‌های آتشین به رهبری سورت ارتش مردگان به رهبری لوکی هایمدال با دیدن این وضعیت وظیفه‌ی اصلی خود را انجام داده و شیپور را به صدا در می‌آورد. به‌دنبال آن خدایان ازگارد به همراه مبارزان والهالا آماده‌ی نبرد نهایی می‌شوند. پایان دنیای نورس به دهشتناک‌ترین شکل ممکن دارد از راه می‌رسد و هر اتفاقی که اودین فکر می‌کرد از وقوع آن پیش‌گیری می‌کند بیشتر به آن دامن زد. پایان دنیای نورس به دهشتناک‌ترین شکل ممکن دارد از راه می‌رسد و هر اتفاقی که اودین فکر می‌کرد از وقوع آن پیش‌گیری می‌کند بیشتر به آن دامن زد اولین خدایی که در نبرد با سورت کشته می‌شود فری است؛ و به‌دنبال آن خواهرش فریا. تور با دشمن دیرین خود، یورمانگاندر روبه‌رو می‌شود و نبرد عظیمی میانشان شکل می‌گیرد. در اساطیر نورس، تور نفرت عمیقی از یورمانگاندر داشت و این موضوع به برخوردهای نه چندان خوشایند این دو برمی‌گشت. در یکی از داستان‌ها و زمانی‌که تور به سرزمین جاینت‌ها رفته بود، پادشاه غول‌ها او را به چالش کشید. در یکی از چالش‌ها از تور خواست که گربه‌ی جاینت‌ها را بلند کند اما تور با وجود تمام تلاشش توانست اندکی گربه را از روی زمین بلند کند. بعدا مشخص شد که این گربه درواقع یورمانگاندر بوده و تور توهم دیدن یک گربه را داشته است. این، جرقه‌ی کینه‌ای بزرگ بود. این جنگ هر چند با کشته شدن یورمانگاندر به پایان می‌رسد، اما سم‌های این مار عظیم کار خودش را کرده است و تور پس از برداشتن چند قدم از پا در می‌آید. نوبتی باشد نوبت فنریر است تا به تنها چیزی که در طول سال‌های اسارت به آن فکر می‌کرده است برسد؛ کشتن اودین. گرگ غول‌پیکر پیش از آن‌که اودین بتواند واکنشی نشان بدهد او را می‌بلعد و به این ترتیب رهبر خدایان نیز کشته می‌شود. پسر اودین، ویدار با دیدن این صحنه آن‌قدر خشمگین می‌شود که به گرگ حمله کرده و فک او را از هم می‌درد. درواقع می‌توان گفت خشم ناشی از دیدن مرگ پدرش چنین قدرتش را درون او به وجود آورده بود. مبارزه با رویارویی لوکی و هایمدال ادامه پیدا می‌کند ولی به مرگ هر دوی آن‌ها منجر می‌شود. دیگر می‌توان گفت که اکثر خدایان و جاینت‌هایی که بیشتر از همه با آن‌ها آشنایی داشتیم به نحوی کشته شده‌اند. دیگر چیزی جز خاکستر از دنیا باقی نمانده و قیامتی که همه از آن وحشت داشتند بالاخره به پایان رسید. ولی حتی در دل تاریکی هم کورسویی از امید وجود دارد؛ چرا که قبل از وقوع رگناروک دو انسان در درخت زندگی پناه گرفته بودند توانستند از این فاجعه جان سالم به در ببرند. از بین خدایان نیز چند توانستند زنده بمانند؛ نیورد، ویدار، بالدر از مرگ برگشته، مگنی و مودی. شاید از خودتان بپرسید که چرا جاینت‌ها با اینکه پایان کار خود را می‌دانستند اما باز هم از آن دوری نکردند؟ خدایان اسیر از همان ابتدا چیزهای زیادی از آن‌ها گرفته بودند و همچنان در هر موقعیتی تعدادی از آن‌‌ها را سلاخی می‌کردند. تعدادی دیگر مانند سورت هر چند با خدایان اسیر مشکل شخصی نداشتند، ولی برای تبدیل شدن جهان به یک جای بهتر به سرنوشت خود راضی بودند. به هر حال آن‌ همه مرگ و نابودی برای هیچی نبود و بازماندگان رگناروک با درس گرفتن از اشتباهات سابق خود سعی کردند که دنیای بهتری را به وجود بیاورند. البته ظاهرا در این بین موجود دیگری نیز از رگناروک جان سالم به در برده است. نیدهاگ اکنون در دنیای زیرین از اجساد تغذیه می‌کند و انتظار رگناروک دیگری را می‌کشد. اما آیا چنین اتفاقی رخ خواهد داد و اگر جواب مثبت است، چگونه؟
در هر منبع یکی از جبهه‌های جنگ به‌عنوان طرف خوب ماجرا نشان داده شده است. اما واقعا نمی‌توان گفت که کدام طرف هدف نیکی را دنبال می‌کرده است و این به برداشت مخاطب بستگی دارد. درحالی‌که دنیای مارول خدایان را طرف خوب ماجرا نشان می‌دهد، گاد او وار طرف جاینت‌ها را می‌گیرد. در این مقاله سعی کردیم تا جای ممکن از منابع اصلی پیروی کنیم اما این موضوع با وجود خلاهای داستانی ما را به این واداشت تا از منابع تکمیلی کمک بگیریم. در نتیجه ممکن است بخشی از داستان با چیزی که شما در جای دیگر شنیده یا خوانده‌اید تفاوت‌هایی داشته باشد. dastannevis.com
اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶ یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ dastannevis.com
بهترین روش برای شروع نوشتن این است که شروع کنید! با شروع کردن و تجربه کردن، با گذشت زمان، شما بهتر و ماهرتر در نوشتن خواهید شد. dastannevis.com
برای فضاسازی داستان و ایجاد تخیلات و بشقاب پرنده‌ها می‌توانید از روش‌ها و تکنیک‌های مختلف استفاده کنید. در زیر چند راهنمایی برای شما آورده شده است: توصیف محیط: توصیف دقیق محیط‌ها و مناظر طبیعی می‌تواند به خواننده کمک کند تا در دنیای داستان شما غرق شود. شرح جزئیات مانند آسمان آبی، ابرها، کوه‌ها، درختان و رودخانه‌ها می‌تواند تصویرسازی فضا را برای خواننده بهبود بخشد. توصیف بشقاب پرنده‌ها: برای ایجاد بشقاب پرنده‌ها در داستان، می‌توانید از توصیفات دقیقی از ظاهر و عملکرد آن‌ها استفاده کنید. شرح فناوری‌ها و قابلیت‌های بشقاب‌ها، سرعت حرکت آن‌ها و نحوه کنترل واحد‌های پروازی می‌تواند تصورات خواننده را به واقعیت نزدیک کند. استفاده از تکنولوژی: از توصیفاتی از تکنولوژی‌های پیشرفته و فضایی مانند مواد سوخته، موتورها، کنترل‌های پروازی و سایر تجهیزات فضایی استفاده کنید تا داستان را واقعی‌تر به نظر بیاورید. ایجاد رویدادهای داستانی: وقایع و رویدادهای جذابی را در داستان ایجاد کنید که باعث شود بشقاب پرنده‌ها و تخیلات فضایی به دلخواهتان در داستان جا بیافتد. توصیف شخصیت‌ها و تعاملاتشان با بشقاب‌ها: شرح عملکرد شخصیت‌های داستان با بشقاب‌ها، رفتارهایشان در فضا و تعاملاتشان با این وسایل پرنده می‌تواند جذابیت داستان را افزایش دهد. با استفاده از این راهنمایی‌ها و توصیفات جذاب، می‌توانید تخیلات و بشقاب پرنده‌ها را به شکلی زیبا و جذاب در داستان خود فضاسازی کنید. dastannevis.com
قهرمانان ورزشهای رزمی می‌توانند نقش‌های بسیار جذاب و متنوعی در داستانها برعهده بگیرند. این نوع شخصیت‌ها معمولاً دارای ویژگی‌هایی همچون استعداد فیزیکی بالا، استقامت، انضباط و تمرکز بالا هستند که این ویژگی‌ها می‌توانند به شخصیت‌های داستانی اعتبار و جذابیت بخشد. در داستان‌ها، قهرمانان ورزشهای رزمی می‌توانند از طریق مواجهه با مخاطرات فیزیکی و روانی، توسعه پیدا کنند و از این تجارب برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند. آن‌ها می‌توانند به عنوان قهرمانان اصلی داستان باشند که در مسابقات ورزشی شرکت می‌کنند و در مواجهه با چالش‌ها و رقبا به دنبال پیروزی هستند. همچنین، قهرمانان ورزشهای رزمی می‌توانند به عنوان مربیان یا مشاوران شخصیت‌های دیگر داستان عمل کنند و از تجربیات و دانش خود برای راهنمایی و انگیزه بخشی به دیگران استفاده کنند. آن‌ها می‌توانند نقش مهمی در توسعه و رشد شخصیت‌های دیگر داستان ایفا کنند. به طور کلی، قهرمانان ورزشهای رزمی می‌توانند به عنوان نمادهای قدرت، اراده و تلاش برای دستیابی به هدف در داستانها ظاهر شوند و برای خوانندگان الهام بخش باشند. dastannevis.com
--- در دهه‌ی ۱۹۴۰، در روستایی دورافتاده‌ در ایرلند، یک صومعه کوچک با نور کم و آواز آرام خواهران روحانی، به مثابه پناهگاهی برای افرادی که تنها و بدون خانواده بودند، خدمت می‌کرد. در آنجا، برخی از خواهران روحانی برای مراقبت از این کودکان یتیم، تلاش می‌کردند تا زندگی آنها را بهتر کنند. این کودکان، مانند گل‌های کوچکی بودند که در تنهایی و گرفتاری رشد می‌کردند. اما یکی از این کودکان به نام "آنا" استعداد خاصی داشت. او دلیلی نداشت که یتیم شود. مادرش او را در سنین کودکی به دلیل فقر و ناتوانی به صومعه سپرده بود و او هرگز فرصتی برای دیدن چهره مادر خود را نداشت. اما با وجود همه‌ این مشکلات، آنا دارای یک استعداد بزرگ برای یادگیری هنر و موسیقی بود. وقتی بیشتر بچه‌ها در صومعه به بازی و تحصیل مشغول بودند، او به تنهایی در کنار پیانو نشسته، آهنگ‌های زیبا را اجرا می‌کرد. روزی، یک مربی موسیقی به نام "رُز" به صومعه آمد و به طور اتفاقی آنا را در حال نواختن پیانو دید. او زیبایی صدا و استعداد وی را تشخیص داد و تصمیم گرفت تا به او کمک کند. این اتفاق، شروع یک ماجرای جذاب و پر از امید برای آنا بود که تمام زندگی خود را در جستجوی عشق و پذیرش برای به سر میبرد. آیا رُز می‌تواند به آنا کمک کند تا استعدادش را پرورش دهد؟ و آیا آنا می‌تواند با وجود گذشته‌ی دردناکش، به عشق و رفاقتی که همیشه می‌خواست برسد؟ این داستان ماجرایی پر از امید، تلاش و پذیرش است که دل‌ها را می‌لرزاند و به ما یادآوری می‌کند که هرکسی می‌تواند به عنوان یک قهرمان در دنیا ظاهر شود. --- شما می‌توانید این داستان را با توجه به شخصیت های داستانی و ایده‌های خودتان تکمیل کنید.... dastannevis.com
اصولاً فراگیری فنون داستان نویسی بدون مطالعه نمونه های موفق داستانی کارساز نخواهد بود. گاهی جرقه فکر اولیه در ذهن نویسنده از طریق مطالعه داستانی از نویسنده دیگر ایجاد می شود. dastannevis.com
تولد فکر اولیه قابل کنترل و پیش بینی نیست سیر مراحل تولد فکر اولیه، از برخورد با نشانه به حس و از حس به تولد فکر اولیه، فرایندی قابل پیش بینی، ارادی و قانونمند نیست. بسیاری از هنرمندان با نشانه های بسیاری مواجه می شوند، اما حسی در آنها برانگیخته نمی شود، یا می شود اما آن را در ذهنشان دنبال نمی کنند، یا حتی با شکل گیری فکر اولیه مراحل بعدی طی نمی شود و نطفه به کمال نمی رسد. dastannevis.com
به گردآوری اخبار ماجراهایی بپرداز که نظرت را جلب می‌کنند. ماجرایی را انتخاب کن که با مواد داستانی تو موضوع‌ها و چیزهای‌فوق‌ العاده‌ای که در زندگی خود جذب آنها شده‌ای مرتبط باشند. ببین چگونه می‌توانی مادهٔ داستانی خود را بر بدنهٔ ماجرایی از آن دست پیوند بزنی. تئودور ویسنر تمرین‌های رمان‌نویسی از کتاب 📚اندیشه‌های نو در رمان‌نویسی dastannevis.com
همواره به آینده فکر کن، هنوز کتاب‌هایی برای خواندن، غروب‌هایی برای تماشا کردن و دوستانی برای دیدن وجود دارند ... dastannevis.com
نو بودن فکر اولیه مسئله ای که جای تأمل دارد این است که ملاک نو بودن فکر اولیه چیست؟ یعنی فکر اولیه تا چه حد مجاز به مایه گرفتن از فکر اولیه دیگر است. این سؤال از آنجا ناشی می شود که گاه مشاهده می کنیم یک داستان از جهاتی همچون فکر اولیه، طرح، نثر، درون مایه، یا پیام با داستانی دیگر شباهتی انکارناپذیر دارد. چنین شباهت هایی بسیار مشاهده می شود. به خصوص با گذشت زمان و خلق داستانهای بی شماری که هر روز پا به عرصه ادبیات می گذارند گویی احساس می شود که فکر اولیه به کالایی نایاب بدل شده و همچون ماده ای معدنی، مصرفی و کمیاب به تدریج رو به اتمام است. ابتدا باید گفت که تکراری بودن مضمون و پیام به خودی خود اشکالی ندارد؛ یعنی این طبیعی است که اثری هنری درصدد بیان مضمون و پیام تازه ای نباشد، بلکه پیام های گفته شده را به شیوه ای ارائه کند که نو و تازه جلوه کنند. عده ای بر این عقیده اند که اساساً در دنیا سخن و حرف تازه ای برای گفتن باقی نمانده است، بلکه می توان شیوه هایی نو در انتقال این گفته ها به کار گرفت. پس تکرار درون مایه یا پیام یک داستان (با فن و شیوه ای متفاوت) را نمی توان تقلید نامید. اما از مضمون و پیام که بگذریم، شباهت یک اثر به اثر دیگر از نظر فکر اولیه، طرح و نثر محل تأمل است. البته در اینجا نیز وجود شباهت خود به خود دلیل بر تقلیدی یا تکراری بودن اثر دوم نیست. باید دید آیا مطالعه اثر اول خواننده را از مطالعه اثر دوم بی نیاز می کند یا خیر. اگر بی نیاز کند، در آن صورت باید اثر دوم را کاری تکراری قلمداد کرد. اما در صورتی که اثر دوم در عین تأثیرپذیری از اثر اول خود نیز شخصیت مستقلی داشته و از برجستگی ها و ارزش هایی برخوردار باشد، در آن صورت نمی توان آن را تکراری و بی ارزش قلمداد نمود. dastannevis.com
هفتاد ميليون آدم هر جا می‌رسند می‌گويند: ايرانی‌ها کتاب نمی‌خوانند! تيراژ کتاب از سه هزار تجاوز نمی‌کند. شوخی است که هشتاد هزار شاعر ثبت شده‌اند، اما تيراژ کتاب شعر هشتصد نسخه هم نيست، يعنی چی؟ يعنی اينکه ما کتاب نمی‌خوانيم چون فکر می‌کنیم همه چيز را می‌دانيم. يعنی اينکه ما سئوال نمی‌کنيم چون جواب همه چيز را داريم. عباس معروفی dastannevis.com
نیل گیمن گفته :«تالکین برای نوشتن هابیت و ارباب‌حلقه‌ها، کتابهای سبک‌ فانتزی نمی‌خواند، او کتاب های ریشه شناسی زبان فنلاندی می‌خواند. چیزی غیر منتظره را بخوانید.» نویسندگی فقط نوشتن نیست، برای نوشتن یک شاهکار شنیدن موسیقی‌های درجه یک، دیدن فیلم‌های ارزشمند، رقص، درست زندگی کردن، خواندن کتاب‌های خوب و دانستن دربارهٔ انواع و اقسام رشته‌ها تاریخ، روانشناسی، اسطوره‌شناسی و... ضروری است. dastannevis.com
راههایی که می توان شوق خواننده داستان را برای خواندن بیشتر کرد: ۱- پرداختن به اینکه چگونه (چرا) چنین شد؟ به جای اینکه بعدش چه شد؟ به عبارت دیگر روشن ساختن علت و چرایی حادثه ای که در ابتدای داستان اتفاق افتاده یا گرهی که همان ابتدا گشوده شده است. ۲- نثر شاعرانه و برخوردار از تصاویر ذهنی. ۳-شخصیت پردازی یا ارائه تجربیاتی دست اول، ناب و گرانبها از زندگی. ۴- صمیمیت. ۵- طنز، که می تواند، به خصوص در نوشته هایی که مخاطبانش بزرگسالان هستند، جای خالی صمیمیت را پر کند. dastannevis.com
آن‌دم که شادی، شاداب نبود. مادری، فرزند خردسالَش را به دستان جفا‌کار و بی‌مودت خاک سپرد؛ همان خاک که بهانه‌ایست از بهر سرد‌مهری آدمک‌های افسرده و نژند، دختران و بانوانی که از هراس شهوت مردان، اسیر چهار‌دیواری شده‌اند و پسران و مردانی که رعب‌ و‌ وحشت بر جانشان بود، اما از‌خاطر طعنه‌ی دیدگان دیگران برای اشک‌هایشان لالایی خواندند و گریه‌ و بغض را بر‌خاک کشیدند. مردمانی که شوخی‌های شهر زندگی را بر خود چیستان و معما کرده‌اند و جهانی که بازی زندگی را پیچیده و درهم کرده‌است. در آخر هم من، که ضجه‌های درد و رنج‌ روح‌ همه‌را در خاطر و ذهن دارم؛ آیا مقصر و خطاکار، هستم؟ من که وجدان خود را لبالب از عذاب کرده و دنیا‌یم را سیراب از مرداب‌سردرگمی... اینک کیستم؟ اهل کدام دیارم؟ یکی مرا شهاب‌سنگ بیچارگی می‌داند و یکی مرا ملکه‌ی خباثت می‌خواند، اما روزگاری نامم شادمانی و رسم‌ام خشنودی بود و میهنم از گوشه‌ی قلب‌های غبارآلود آغاز و تا سرزمین‌های پرعشق گسترده‌بود... هر پسین جایی پرسه می‌زدم؛ یک‌دم در قلب امیری تکیه می‌دادم و گاهی هم در خانه‌ی کنیزی مهمان می‌شدم، اما آن‌قدر از آنجابه‌اینجا، از آن‌ دل‌به‌ این‌دل پرید‌م که مرا بار‌ها نفرین کرده‌اند. آخر، بشر رابطه‌ای خصمانه با مهمان‌های ناخوانده دارد، حتی اگر مهمان‌اش شادی باشد!... هر چه زمان جلو‌تر می‌رفت ترس و نفرت از من بیشتر می‌شد. - لعنتی! روز‌ها خوب پیش می‌رود، معلوم نیست این شادیِ پلید چه نقشه‌ی خبیثانه‌ای برایم در سر دارد. - چرا حالم خوب است؟ حتما اتفاقی ناگوار در راه‌ست! - این شادمانی حتما از چشم‌هایم در می‌آید... موجی از قبیل این حرف‌ها راه افتاد و آبشار بدبینی بر سر همه آوار شد. کسی نمی‌دید که غم همانند من گاهی باروبندیل جمع می‌کند، کسی نمی‌شنوید صدای فریاد مرا که می‌گفتم: -کافی‌ست! از افکارتان هراسید نه از من! آنها تهمت ناروا به من زدند، سر زدن مرا در شب‌های تیره ندیده‌اند؛ ظلم و دشمنی از آن‌ها بود که مرا هیچ‌گاه پیدا نمی‌کردند. پس من اکنون با‌وجود عذاب‌وجدان پنهان شده‌ام تا روزی که ناقوس‌ها به صدا در بیاید و مردم همراه‌ با آن بخوانند "ما همیشه تو را پیدا خواهیم کرد! بدرود، تا روزی که مرا شهاب‌سنگ بیچارگی نخوانند و ندانند. dastannevis.com
اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶ دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ dastannevis.com
موضوع دیگری که باید درباره نوشتن گفت، در مورد تجربه کردن است. فرض کنید خیلی هم بااستعداد باشیم، وقتی می‌خواهیم بنویسیم چقدر تجربه داریم؟ چقدر اجازه تجربه کردن به خودمان می‌دهیم؟ فریبا وفی dastannevis.com
کتابی که هر نویسنده باید نظیرش را بنویسد. این کتاب خطاب به‌ مخاطب فرضی نوشته شده است. نویسندهٔ آن، از زمانه‌اش جلوتر بوده. هر نویسنده و اصلا هر آدم کنجکاو و دقیقی باید یکی از این ‌کتابها در زندگی ‌اش بنویسد. بقول محمدرضا صفدری اگر هر فرد در سال یک ‌داستان خوب هم بنویسد کارش را درست انجام داده‌ است. مطالعه کنید، دقیق باشید، ارتباط برقرار کنید، الگو بگیرید اما به عقاید و نگرش دیگران وابسته نشوید. در غیر این صورت فرصت نوشتن چیزی واقعا منحصربفرد را نخواهید داشت. حرفهای همسایه نیما یوشیج dastannevis.com