eitaa logo
داستان نویس نوجوان
319 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
54 ویدیو
3 فایل
تجربه خوب نوشتن! کانال پشتیبان داستان نویس نوجوان آموزش آنلاین داستان نویسی، قابلیت ارسال داستان، برگزار کننده مسابقات داستان نویسی dastannevis.com ارتباط با ما: @ashkanhasebi آدرس ایمیل پشتیبانی: support@dastannevis.com
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 تاریخچه داستان نویسی داستان نویسی برخلاف داستان گویی، تاریخ دور و درازی ندارد. اگر عمر داستان گویی به دوره غارنشینی انسان های اولیه برگردد که آنها شب ها هنگام خوردن گوشت شکار، وقایع روزانه را برای هم تعریف می کرده اند تاریخ داستان نویسی فقط به کمتر از چهار قرن پیش می رسد. رمان نویسی به شیوه کلاسیک و امروزی آن اوایل قرن هفدهم و با رمان معروف دن کیشوت اثر سروانتس زاییده شد. @dastannevisenojavan نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
نخستین کلاس صمد بهرنگی، چند ماه پس از فارغ‌التحصیلی از دانشسرای مقدماتی پسران (تبریز) در سال @dastannevisenojavan نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
برخی از نویسندگان ادبیات کودکان ایران از ۱۳۵۷ تا به امروز احمد شاملو
دوران فعالیت سیاسی و زندان در اوایل دههٔ ۲۰ خورشیدی، پدرش برای سر و سامان دادن به تشکیلات از هم پاشیدهٔ ژاندارمری به گرگان و ترکمن‌صحرا فرستاده شد. او همراه با خانواده به گرگان رفت و به ناچار در کلاس سوم دبیرستان ادامه تحصیل داد. در بحبوحهٔ جنگ جهانی دوم و ورود متفقین به خاک ایران، در فعالیت‌های سیاسی علیه متفقین در شمال کشور شرکت کرد و بعدها در تهران دستگیر و به بازداشتگاه سیاسی شهربانی و از آنجا به زندان شوروی در رشت منتقل شد. پس از آزادی از زندان با خانواده به رضائیه (ارومیه) رفت و تحصیل در کلاس چهارم دبیرستان را آغاز کرد. با به قدرت رسیدن پیشه‌وری و فرقه دموکرات آذربایجان همراه پدرش دستگیر شد و تا کسب تکلیف از مقامات بالاتر دو ساعت مقابل جوخه آتش قرار گرفت. سرانجام آزاد شد و به تهران بازگشت. او برای همیشه ترک تحصیل کرد و در یک کتاب‌فروشی مشغول به کار شد. در سال ۱۳۳۲ پس از کودتای ۲۸ مرداد علیه دکتر مصدق و با بسته شدن فضای سیاسی ایران مجموعه شعر آهن‌ها و احساس توسط پلیس در چاپخانه سوزانده‌شد و با یورش مأموران به خانهٔ او، ترجمهٔ طلا در لجن اثر زیگموند موریس و بخش عمدهٔ کتاب پسران مردی که قلبش از سنگ بود اثر مور یوکایی با تعدادی داستان کوتاه نوشتهٔ خودش و کتاب‌ها و یادداشت‌های کتاب کوچه از میان رفت و با دستگیری مرتضی کیوان، نسخه‌های یگانه‌ای از نوشته‌هایش از جمله مرگ زنجره و سه مرد از بندر بی‌آفتاب توسط پلیس ضبط شد که دیگر هرگز به دست نمی‌آید. شاملو موفق به فرار می‌شود اما پس از چند روز فرار از دست مأموران در چاپخانه روزنامهٔ اطلاعات دستگیرشده، به عنوان زندانی سیاسی به زندان موقت شهربانی و زندان قصر برده می‌شود. در زندان، در کنار شعر، به بررسی شاهنامه هم می‌پردازد و دست به نگارش پیش‌نویس دستور زبان فارسی می‌زند و قصهٔ بلندی به سیاق امیر ارسلان و ملک بهمن می‌نویسد که در انتقال از زندان شهربانی به زندان قصر از بین می‌رود. مرتضی کیوان به همراه ۹ افسر سازمان نظامی حزب توده اعدام می‌شود و او در زمستان ۱۳۳۳ پس از تحمل یک سال حبس، از زندان آزاد می‌شود. با این‌حال «مردی که قلبش از سنگ بود» پس از سال‌ها توسط نشر ثالث به‌چاپ رسید. رویدادهای مهم در زندگی شعری آشنایی با نیما یوشیج برخی از بنیان‌گذاران انجمن ادبی شمع سوخته. از راست به چپ: هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، نیما یوشیج، احمد شاملو و مرتضی کیوان. در سال ۱۳۲۵، شاملو که هنوز به عنوان شاعری نوپرداز شناخته نمی‌شد با نیما یوشیج، پدر شعر نو فارسی آشنا می‌گردد. او تصویر نیما یوشیج، نقاشی رسام ارژنگی و شعر ناقوس، سروده نیما را در روزنامه «پولاد» می‌بیند و اندکی پس از آن، رابطه‌ای ادبی میان آن دو شکل می‌گیرد. شاملو می‌گوید: «نشانی‌اش را پیدا کردم رفتم درِ خانه‌اش را زدم. دیدم مردی با همان قیافه که رسام ارژنگی کشیده بود آمد دمِ در. به او گفتم استاد، اسم من فلان است، شما را دوست دارم و آمده‌ام به شاگردی‌تان. فهمید کلک نمی‌زنم. در من صمیمیتی یافته بود که آن را کاملاً درک می‌کرد. دیگر غالباً من مزاحم این مرد بودم و بدون این‌که فکر کنم دارم وقتش را تلف می‌کنم، تقریباً هر روز پیش نیما بودم.» این آشنایی که باعث به وجود آمدن رابطه‌ای عاطفی و خانوادگی میان آن‌ها گشته بود، تا سال‌ها ادامه پیدا کرد. در ۱۴ خرداد ۱۳۳۰، نیما یوشیج با نوشتن یادداشتی برای شاملو و هدیه جلدی از کتاب «افسانه» از او قدردانی می‌کند: «عزیز من، این چند کلمه را برای این می‌نویسم که این یک جلد افسانه از من، در پیش شما یادگاری باشد. شما واردترین کس به کار من و روحیه من هستید و با جرأتی که التهاب و قدرتِ رؤیت لازم دارد، واردید…» در این سال‌ها، شاملو به گفته خود، تحت تأثیر نیما و نوآوری‌های او در شعر بوده‌است و در کتاب‌هایی که به چاپ رسانید، شعرهای بسیاری در قالب نیمایی می‌سراید. او به قصد معرفی شعر نیما، دست به انتشار مجلات کوچک مقطعی (چون سخن نو، هنر نو (ساعت ۴ بعد از ظهر)، روزنه، راد، آهنگ صبح و… زد؛ اما پس از آشنایی‌اش با فریدون رهنما و انتشار دفتر شعر «قطع‌نامه»، مسیر شاعری او به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. آشنایی با فریدون رهنما آشنایی با فریدون رهنما، که از اروپا برگشته بود و با شعر روز جهان آشنا بود، تأثیر زیادی بر شاملو گذاشت.
احمد شاملو (۲۱ آذر ۱۳۰۴ – ۲ مرداد ۱۳۷۹) متخلص به الف. بامداد و الف. صبح، شاعر، فیلم نامه نویس، روزنامه‌نگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگ‌نویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران بود. شاملو تحصیلات مدرسه‌ای نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از شهری به شهری گسیل می‌شد، و از همین روی خانواده‌اش هرگز نتوانستند مدتی طولانی جایی ماندگار شوند. زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ به‌سبب فعالیت‌های سیاسی پایانِ همان تحصیلات نامرتب بود. شهرت اصلی شاملو به‌خاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونه‌ای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر شاملویی که هم‌اکنون یکی از مهم‌ترین قالب‌های شعری مورد استفادهٔ ایران به‌شمار می‌رود و تقلیدی است از شعر سپید فرانسوی یا شعر منثور شناخته می‌شود. شاملو که هر شاعر آرمانگرا را در نهایت امر یک آنارشیست تام و تمام می‌انگاشت، در سال ۱۳۲۵ با نیما یوشیج ملاقات کرد و تحت تأثیر او به شعر نیمایی روی آورد؛ اما نخستین بار در شعر «تا شکوفهٔ سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و به صورت پیشرو سبک نویی را در شعر معاصر فارسی شکل داد. «نخستین شب شعر بزرگ ایران» در سال ۱۳۴۷، از سوی وابسته فرهنگی سفارت آلمان در تهران برای احمد شاملو ترتیب داده شد. شاملو، گذشته از شعر، فعالیت‌هایی مطبوعاتی، پژوهشی و ترجمه‌هایی شناخته‌شده نیز دارد. مجموعهٔ کتاب کوچه او بزرگ‌ترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامه مردم ایران است. بعضی از آثار وی به زبان‌های سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی ترجمه شده. او از سال ۱۳۳۱ به مدت دو سال، مشاور فرهنگی سفارت مجارستان بود. شاملو در سینما نیز فعّال بود و برای فیلم‌سازان نامداری چون ساموئل خاچیکیان و ناصر ملک‌مطیعی و ایرج قادری فیلمنامه نوشته‌است. پاره‌ای از شهرت شاملو نیز از نگرش جنجالی‌اش به شعر و موسیقی کلاسیک و سیاست روز سرچشمه می‌گیرد: تصحیحِ دیوان حافظ او کم‌ارزش شمرده شد، فردوسی و سعدی را سخت می‌نکوهید و بعضی از شاعران اروپایی چون فدریکو گارسیا لورکا و پل الوار را می‌ستود، و در اواخر عمر از موسیقی کلاسیک ایرانی بیزاری می‌جست. در سیاست نیز شیوه‌ای دوگانه داشت: ضدّ حکومت ایران شعر می‌سرود، و در عین حال مخارج درمانی خود را از سفارت ایران می‌گرفت. احمد شاملو پس از یک دورهٔ طولانی بیماری، در تاریخ ۲ مرداد ۱۳۷۹ درگذشت و پیکرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شده‌است. سنگ گور او بارها توسط افرادی ناشناس شکسته شده‌است. از سال ۱۳۹۴ به مناسبت بزرگداشت این شاعر، جایزه شعر احمد شاملو راه‌اندازی شده‌است، مراسم پایانی این رقابت ادبی روز ۲۱ آذر و همزمان با سالروز تولد این شاعر برگزار می‌شود. سرگذشت تولد و سال‌های پیش از جوانی احمد شاملو در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ در خانه شماره ۱۳۴ خیابان صفی‌علیشاه تهران از پدری بنام حیدر (که اصالتاً از قریه شاملو در۲۰کیلومتری تبریز بعداز بخش خواجه و از تبار اسماعیل میرزای صفوی) و مادری بنام کوکب، چشم به جهان گشود و به گفتهٔ شاملو در شعر «من بامدادم سرانجام…» از مجموعه مدایح بی‌صله مادرش کوکب شاملو، از مهاجران قفقازی بود که طی انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه، به همراه خانواده‌اش بالاجبار به ایران کوچانده شده بود. دورهٔ کودکی را به‌خاطر شغل پدر که افسر ارتش رضا شاه بود و هر چند وقت را در جایی به مأموریت می‌رفت، در شهرهایی چون رشت و سمیرم و اصفهان و آباده و شیراز گذراند. (آیدا می‌گوید: «چون مدت کوتاهی بعد از تولد، خانواده‌اش رفته‌اند رشت و بعد دوباره آمده‌اند تهران، محل تولدش را اشتباهی رشت ثبت کرده‌اند») دوران دبستان را در شهرهای خاش، زاهدان، مشهد، بیرجند و قریه شاملو در (۲۰ کیلومتری تبریز بعداز بخش خواجه) گذراند و از دوازده ـ سیزده سالگی شروع به ضبط لغات متداول عوام (که در فرهنگ‌های رسمی ثبت نمی‌شود) کرد. دورهٔ دبیرستان را در بیرجند، مشهد، گرگان و تهران گذراند و سال سوم دبیرستان را مدتی در دبیرستان ایران‌شهر و مدتی در دبیرستان فیروز بهرام تهران خواند و به شوق آموختن زبان آلمانی در مقطع اول هنرستان صنعتی ایران و آلمان ثبت‌نام کرد.
او در سال ۱۳۳۰، دفتری به نام قطع‌نامه چاپ و منتشر کرد که رهنما نیز پیش‌گفتاری نقادانه بر آن نوشته بود. انتشار این مجموعه، که دربرگیرنده سروده‌های بی وزن شاعر بود و با معیارهای شعر نیمایی ناسازگار می‌نمود، باعث تیره شدن روابط نیمای زودرنج و شاملو گشت. رهنما در پیش‌گفتارش در وصف شعر شاملو نوشت: ریتم اشعار صبح (شاملو) را با ریتم اشعار اسپانیولی و اشعار آمریکای لاتینی بعد از لورکا می‌شود مقایسه کرد. دنیای پر از اشکال و تصاویر نابرابر نیما یوشیج که نتیجه خشکی (در بهترین آثارش) به دهان‌مان می‌برد، با احساسات از بند رسته صبح (شاملو) به راه افتاده‌اند و ما را به نقاط عمیقِ درد پاشیده شده هدایت می‌کنند… شاملو دربارهٔ این مقدمه گفته: رهنما با خواهش من هم زیر بار حذف آن جمله نرفت. گفت نیما منطقی تر از آن است که از قضاوت کسی برنجد، وانگهی این سلیقه شخص من است و قرار نیست قوانین اخلاقی حاکم بر روابط تو و نیما در آن دخالت داده شود. او دربارهٔ کنار گذاشتن وزن عروضی، چه به شکل قدیمی و چه نیمایی آن، معتقد است: خط کشیدن بر عروض قدیم و جدید، عملاً حاصل درس بزرگی بود که من از کارهای خود نیما گرفتم، ولی او حاضر به تجدید نظر نبود که هیچ، آن را مستقیماً دهان‌کجی به خود تلقی کرد و با انتشار «قطعنامه» هم به کلی از من کنار کشید و هر بار که به خدمتش رفتم با سردی بیشتری مرا پذیرفت و هرگز حاضر نشد توضیحات مرا بشنود. شاید هم حق داشت. فریدون رهنما نمی‌بایست در مقدمه آن دفتر دل او را با آن قضاوت به درد می‌آورد. اگرچه شاملو خود بر این باور بود که فریدون رهنما جهان دیگری را به او معرفی کرد که در سایه آن به بینش شعری خود رسید، اما او به هیچ وجه از نیما دست نکشید، به طوری که در شعرهای نیماییش در شمار شاعران موفق دوران معاصر قرار می‌گیرد. ضیاء موحد معتقد است امروزه تأثیر شعر شاملو بر شعر معاصر ایران از تأثیر شعر نیما بیشتر مشهود است. dastannevis.com
🍃 خواننده کم تجربه خواننده کم تجربه به خواننده ای گفته می شود که به تازگی خواندن داستان را در پیش گرفته و طبیعتا داستان های ساده و سر راست را برای مطالعه انتخاب می کند. چنین خواننده ای با خواندن آثار داستانی، در پی هیجان و ماجراست و طبیعتا از درگیری های موجود در داستان، لذت می برد. اساسا یکی از هدف های ادبیات داستانی، لذت بخشی به خواننده است. @dastannevisenojavan نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
شخصی وارد شهری شد و سراغ عبادتگاه را گرفت. به او گفتند که دراین شهر عبادتگاه وجود ندارد. آن‌ شخص گفت مگر شما خدا پرست نیستید؟ گفتند آری هستیم پرسید مگر عبادت خدا را بجا نمی آورید؟ گفتند آری خدا را عبادت میکنیم مرد گفت: اگر عبادتگاهی ندارید پس چگونه خداوند را عبادت میکنید؟ چه کسی شما را موعظه و از خطرات دنیا و آخرت آگاه میکند؟ شخصی به وی گفت: فردا صبح به میدان شهر بیا تا به تو نشان دهم چگونه خدا را عبادت میکنیم. آن مرد فردا صبح اول وقت به میدان شهر رفت و آن شخص او را با خود به محل کارش برد و مشغول کار شد و از مرد نیز خواست که به او کمک کند. مرد از آنجا که به کار کردن عادت نداشت خیلی زود خسته شد و دست از کار کشید و به کناری نشست. هنگام ناهار که شد مرد همراه مقدار کمی به او غذا داد و خود نیز مشغول خوردن غذا شد. او گفت: این مقدار غذا خیلی کم است و مرا سیر نمیکند. مرد پاسخ داد چون تو خیلی زود خسته شدی و کاری انجام ندادی همین مقدار غذا بیشتر به تو تعلق نمی گیرد. مرد پس از خوردن ناهار و کمی استراحت راز و نیازش را به شیوه خود در برابر خدایش انجام داد و دوباره مشغول کار شد و در غروب هم دست از کار کشید و یک سکه به به مرد تازه وارد داد و گفت: دستمزد یک روز کار ۱۵ سکه است چون تو خیلی کم کار کردی یک سکه بیشتر حق تو نیست و سپس با هم به سمت میدان شهر حرکت کردند. مرد تازه وارد پرسید: پس عبادت خداوند به شیوه ای که من می دانم چه شد؟ آن مرد به او پاسخ داد ما کار کردن را عبادت خداوند می دانیم بنابراین سعی می کنیم کار خود را به بهترین شکل انجام دهیم. مثلا شخصی که بنا است و کارش ساختن خانه برای مردم است چون کارش را عبادت می داند سعی می کند این کار را به بهترین شکل انجام دهد کسی که شغلش خرید و فروش است تلاش می کند که بهترین اجناس را به مردم بفروشد خلاصه هرکس به بهترین شکل کار خودش را انجام می دهد و هیچ کس در شهر ساعتها نشستن و عبادت کردن را به کار کردن و کسب روزی حلال ترجیح نمی دهد. تازه وارد فریاد کشید پس جهان آخرت چه؟ شما برای ثواب و آن دنیای خود چه می کنید؟ آن شخص که اتفاقأ فرد فاضل و دانشمندی هم نبود وکسی بود مانند بقیه مردم در پاسخ به او گفت: تو خود کار این دنیایت را به درستی و خوبی انجام نمیدهی، آن وقت ادعای جهان آخرت و دنیایی دیگر را داری؟ مرد فکری کرد و گفت سطح سواد مردم این دیار چقدر است؟ آن شخص در حالیکه از شادی در پوست خود نمی گنجید دست تازه وارد را گرفت و به کتابخانه بزرگ شهر برد. او با کمال تعجب دید مردان و زنان و کودکان زیادی در کتابخانه مشغول خواندن کتاب هستند. او که به خیالی به آن شهر رفته بود، فریاد کشان آنجا را ترک کرد و رفت تا دیاری با مردمانی بیسواد پیدا نماید. و چه زیبا گفت آن معلم اخلاق سعدی شیرین سخن : عبادت بجز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست @dastannevisenojavan نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
تأثیر مخاطب بر نوشتن نویسنده رویه من در نگارش بر پایه صداقت است. فرض اول برای کسی که می‌خواهد چیزی را به دیگران عرضه کند، صداقت است. اگر نویسنده با این فرض جلو بیاید، نمی‌تواند صرفا برای خوشایند مخاطب تغییر جهت دهد. بار‌ها گفته‌ام در آن‌چه می‌نویسم، مطلقا به مخاطب فکر نمی‌کنم، ولی در چگونه گفتن و نوع نوشتن، حتما مخاطب را در نظر می‌گیرم؛ به این معنا که بتواند همراه من باشد و کار را بخواند. شریعتی می‌گوید هیچ قدرتی نمی‌تواند نویسنده‌ای را ساکت کند، مگر خواننده‌اش. معنای دوم یا مفهوم مخالف جمله این است که هیچ‌کس نمی‌تواند به نویسنده قدرت دهد، مگر خواننده‌اش. اگر این اتفاق بیفتد، من دیگر نگران جوایز ادبی یا منتقد‌ها و این قبیل مسائل نیستم. وقتی می‌نویسم که حالم بد است و این حال بد، یعنی پرسش یا دغدغه‌ای داری، چیز‌هایی هست که تو را آزار می‌دهد یا به تعبیری از چیزی عصبانی هستی که بابت آن هم بسیار رنج کشیده‌ای و در نهایت درباره آن‌ها می‌نویسی. عقیده‌ام هم این است جا‌هایی که نویسنده بابت آن رنج بیشتری کشیده و نوشته، خواننده بیشتر لذت می‌برد. این رنج‌ها می‌تواند ذهنی، روحی یا انواع دیگری باشد و وقتی که با این رنج‌ها درگیر هستی، انگار فردیتت ساخته می‌شود. مصطفی مستور dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
شاهنامه - قسمت ۷۵ - داستان نویس نوجوان.mp3
3.95M
🌙 🔹 شاهنامه 🔸 قسمت ۷۵ 🎙 راوی: ایران‌دخت داستان نویس نوجوان 😎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶ دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱ dastannevis.com
READING IS ESSENTIAL FOR THOSE WHO SEEK TO RISE ABOVE THE ORDINARY. – JIM ROHN مطالعه برای کسانی که قصد دارند بالاتر از حد معمول باشند، ضروری است “جیم ران” ****** dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
چگونه کتاب بخوانیم تا بیشترین استفاده را ببریم؟ اگر می‌خواهید برای دل خودتان کتاب بخوانید، برای خرید کتاب احتمالا به دو گزینه فکر می‌کنید: کتاب‌های داستانی یا غیرداستانی. از میانِ میلیون‌ها کتاب داستانی و غیرداستانی موجود، یافتنِ کتاب دل‌خواه و مناسب خودتان، کار سختی است. برای شروع انتخاب کتاب، بهتر است به دو دسته از موضوعات بیندیشید: موضوعاتی که به آنها علاقه دارید و موضوعاتی که علاقه‌ای به آنها ندارید. سعی کنید از تنوع گسترده‌ی موضوعات کتاب غافل نشوید. برخی از انواع موضوعات ادبیات داستانی عبارتند از: داستان‌های علمی-تخیلی به سبک پادآرمانشهر (عطش مبارزه نوشته‌ی سوزان کالینز)، داستان‌های واقع‌گرایانه (بیگانگان نوشته‌ی اس.ای.هینتون)، داستان‌های فانتزی (سرزمین قصه‌ها نوشته‌ی کریس کولفر) و داستان‌های تاریخی (بربادرفته نوشته‌ی مارگارت میچل). با ملاک قراردادن سلیقه‌ی شخصی‌تان، راحت‌تر می‌توانید کتاب مورد علاقه‌تان را پیدا کنید. خرید کتاب به صلاح‌دید دیگران، لزوما لذت‌بخش بودن آن را برای شما تضمین نمی‌کند. بعضی از افراد از خواندن رمان‌های فانتزی لذت می‌برند و برخی دیگر از این نوع رمان‌ها متنفرند. به این بیندیشید که دوست دارید هنگام خواندن یک کتاب، چه چیزهایی را تجربه کنید؟ آیا در جست‌وجوی یک داستان ماجراجویانه‌‌ی پرشور هستید یا کشفِ اندیشمندانه‌ی ایده‌ها؟ دوست دارید حجم کتابی که می‌خوانید، چقدر باشد؟ دوست دارید داستانی که می‌خوانید چقدر چالش‌بر‌انگیز باشد؟ عقاید خاصی وجود دارند که دوست دارید نویسنده از آنها دوری یا استقبال کرده باشد؟ اگر پاسخ این پرسش‌ها را بدانید، حوزه‌ی انتخاب‌تان محدود می‌شود و کتاب مناسب خودتان را راحت‌تر پیدا می‌کنید. محدود کردنِ حوزه‌ی انتخابِ کتاب‌های غیرداستانی نسبت به کتاب‌های داستانی، آسان‌تر است. بیشترِ کتاب‌های غیرداستانیِ معروف، روایتگر تاریخ یا زندگی‌نامه‌ی افراد مشهور هستند. پس برای خرید این‌گونه کتاب‌ها باید از خودتان بپرسید: دوست دارم با سرگذشت کدام شخصیت مشهور بیشتر آشنا بشوم؟ دوست دارم از کدام کشور، رویداد بزرگ، جنگ یا واقعه‌ی تاریخی بیشتر بدانم؟ آیا به کسب اطلاعات بیشتر درباره‌ی اقیانوس‌ها، دایناسورها، دزدان دریایی یا شعبده‌بازی علاقه دارم؟ تقریبا درباره‌ی هر موضوعی که فکرش را بکنید، کتاب غیرداستانی وجود دارد. یافتن یک کتاب غیرداستانی درباره‌ی موضوعی که به آن علاقه دارید، پایان کار نیست. شما باید سبک نگارش نویسنده را اجمالا ارزیابی کنید تا حدس بزنید از آن لذت خواهید برد یا نه. ازآنجاکه ما با همه‌ی سبک‌های نگارشی راحت نیستیم، بهتر است قبل از خرید کتاب، دو صفحه‌ی نخست آن را بخوانیم. اگر سبک نگارش نویسنده برای شما دشوار و کسل‌کننده است، بهتر است از خرید آن منصرف شوید. dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
به راه خود ادامه دهید و دنیا را کشف کنید! آن لموت می‌گوید: «در این دنیای تاریک و محزون، نوشتن می‌تواند به شما لذت دیدن دارکوبی را بدهد که در تنه درخت، سوراخی برای آشیانه ساختن شما ایجاد می‌کند، تا به خود بگویید: « این مأوای من است، خانه من است، جایی که به آن تعلق دارم.» این آشیانه، کوچک و تاریک است اما از آن شماست و پس از سالها سرگردانی و به دور خود چرخیدن، می‌توانید با چیزی که سالها از آن دوری می‌جستید، مقابله کنید یعنی زخم‌هایتان و به بیان حقیقتی بپردازید که از شما برای نوشته شدن التماس می‌کنند.» کیهان خانجانی یکبار هنرجویانش را جمع کرد و به آنها گفت:« آنهایی که نوشتن با روحشان پیوند خورده، حتی اگر سالها به خاطر مشغله‌های زندگی، همسر و فرزند و... از نوشتن دور بمانند، سرانجام به لحظه‌ای می‌رسند که هیچ چیز هیچ چیز، بجز همان قلم و کاغذ راضی‌شان نمی‌کند. روزی که خودتان می‌مانید و یک کاغذ و خودکار؛ پس چه بهتر که از همین الان شروع کنید. متوقف نشوید و آنچه را برای کارتان به آن نیاز دارید، به خوبی یاد بگیرید.» dastannevis.com
چه کسی می‌تواند نکتهٔ بدی درباره آخرین روز یک رمان بگوید؟ چنان شادمانی در آن است که صفتی برایش پیدا نمی‌کنم. گاهی فکر می‌کنم بهترین دلیل برای رمان نویسی تجربهٔ آن چهار ساعت و نیم بعد از نوشتن آخرین کلمه است. آخرین باری که برایم اتفاق افتاد رفتم حیاط پشتی، مدت‌ها روی سنگ فرش دراز کشیدم و گریه کردم. اواخر پاییز بود و هوا آفتابی و همه جا پر از سیب‌های ترشیدهٔ بدبو. زادی اسمیت dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
اگر وقتی برای نوشتن پیدا نکنید، به شما اطمینان می دهم که دنیا وقتی برای گوش دادن به شما نخواهد یافت. جک لندن dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
هر چه می خواهی بنویس. مشخص کن که برای تو چه جالب است، جالب ترین موضوعات را در زندگی ات پیدا کن و از نگاه خاص خودت بنویس. بزرگترین مزیت ها در صنعت نشر این است که ما مالک داستانیم و تنها ما می توانیم بنویسیم. از این فرصت باید استفاده کرد. لسلی کاین dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
آیا وقتی بچه بودید افسانه‌ها را دوست داشتید؟ شاید هنوز هم خواندن آنها برایتان جالب باشد. در حال حاضر مشغول خواندن «آلیس در سرزمین عجایب» هستم. حتما می‌دانید لوییس کارول (نویسندهٔ کتاب) علاوه بر نوشتن قصه و شعر، ریاضی‌دان برجسته‌ای هم بود. خیلی از داستان‌های افسانه‌ای جهان هم در ابتدا برای بزرگسالان نوشته شده‌‌اند. مثل شازده کوچولو که نویسنده‌اش آن را به کودکی یک آدم بزرگ تقدیم کرده و یا پوشکین که‌ خروس طلایی‌اش را به عنوان "افسانه‌ایی برای بزرگسالان" چاپ کرد. ممکن است بیان تصویرهای ذهنی‌مان به یک شیوهٔ ثابت، خسته کننده باشد. پس خوب است شیوه‌های مختلفی را در نوشتن بیازماییم. این کار باعث می‌شود حرف‌های تازه‌ای برای گفتن داشته باشیم. دربارهٔ همهٔ آنچه می‌دانید بنویسید و هرگز خودتان را محدود نکنید که صرفا از یک شیوهٔ خاص استفاده کنید و تنها پس از نوشتنش، دربارهٔ اینکه دوستش ‌دارید یا نه تصمیم بگیرید. آخرین داستان افسانه‌ای که نوشته‌ام با این‌ جمله شروع می‌شد: «هر چه سنم بالاتر می‌رفت اعتقادم به وجود اسبهای تک‌شاخ، بیشتر می‌شد.» dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
آیا تا به حال قلبت به خاطر تمام شدن کتابی به درد آمده است؟ آیا شده تا مدت‌ها بعد از تمام کردن کتابی نویسنده اش همچنان در گوشَت نجوا کند؟ 📚الیزابت مگوایر/ در گشوده dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
تولستوی در ۸۲ سالگی کتاب «من نمی توانم ساکت باشم» را نوشت. جرج برناردشاو در ۹۳ سالگی نمایشنامه «قصه های خارق العاده پند آموز» را نوشت. پیکاسو در ۹۰ سالگی بهترین نقاشی هایش را کشید. سامرست موام در ۸۴ سالگی کتاب «دیدگاه ها» را نوشت. اکو در ۵۰ سالگی کتاب « نام گل سرخ» را نوشت. برای دنبال کردن رؤیایت هیچ وقت دیر نیست. dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
شخصیت پردازی و مشخص کردن انگیزه ها ما شخصیت هایمان را از طریق گفت و گو به خواننده معرفی می کنیم. گفت و گو آمیزه ای از حالت های صورت و زبان بدن است که به خواننده نشان می دهد شخصیت ما کیست. گفت و گو یکی از عناصر مهم داستان نویسی است. 📚 از کتاب گفت و گو نویسی گلوریا کمپتون dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
چطور سبک‌مان را پرورش دهیم؟ لورا ویتکامپ اگر در وادی نوشتن تازه‌کارید، باید در حال توسعه سبکتان باشید. بخش بزرگی از تکمیل سبک از طریق گزینش لحن انجام می‌شود.اما اگر درصدد نوشتن کتابی با لحن خودتان هستید، نباید فکر کنید که داستان از زبان شما روایت می‌شود، بلکه باید مثل داستانی باشد که از زبان یک شخصیت دیگر روایت می‌شود. راوی شخص دیگری است و کافی است فقط مثل آن شخص رفتار کنید. اگر می‌خواهید راوی داستان مانند شما صحبت نکند، باید لحنی برایش کشف کنید. از خودتان بپرسید: ۱. نکته جذاب در شیوه حرف زدن این راوی چیست؟شاید او نترس و شجاع است یا جالب و شوخ‌طبع. مهمترین ویژگی لحن او که نوشتنی باشد کدامست؟ ۲. جنبۀ چالش‌برانگیز داستان‌گویی این راوی کدام است؟او می‌تواند در گویشش از زبان محاوره‌ای استفاده کند، چیزی که شما با آن آشنا نیستید، یا از لغات غیرمعمولی؛ چون به زبانی غیر از زبان مادری مسلط است. ۳. برای اینکه خود را با این راوی هم‌صدا کنید با تحقیق هم نیاز دارید؟ می‌توانید فیلم‌هایی کرایه کنید که شخصیت‌هایش متعلق به همان دوره و سرزمین راوی شما باشند یا به داستانهایی صوتی گوش کنید که راویان مشابهی دارند. ۴. آیا می‌توانید روی شیوۀ گفتاری این راوی کار کنید؟اگر راوی شما از دوران بسیار دور گذشته است و دیگر کسی به زبان او صحبت نمی‌کند (مثل روم یا یونان باستان) یا اگر از آینده‌ای آمده که در آن به‌طور غیرمنتظره‌ای زبان محاوره رایج شده، یا اگر از یک دنیای ساختگی آمده، در این صورت نه تنها می‌توانید آزادانه حوزه معنایی و کلمات مأنوس و آشنا به گوشتان را خلق کنید بلکه حتی می‌توانید کلمات محاوره‌ای ابتکاری خودتان را به کار ببرید. در رمان «الفبای رؤیاها»، سوزان فلچر برای شخصیتی از دوران قرون وسطا، واژه savage را ساخت که تقریباً هم‌معنی با لغات great و cool است (به معنای فوق‌العاده) با کاربردی آن‌چنان طبیعی که به تمام و کمال با متن همخوانی دارد. یادتان باشد لازم است صدای راوی داستان، لحن و طرز فکرش با داستان تناسب و همخوانی داشته باشد. بخشی از کتاب «میانبرهای رمان» لورا ویتکامپ dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇