🍂🍁🍂
پاییز جان!🍁
تا میتوانی زرد شو
انار هایت را قرمز کن
برگ هایت را ببار
خیالت هم راحت؛
ما حالمان خوب است...!♥️
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🍂🍁🍂
💕"داستان دو دوست"
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند.
یکی از آنها از سر خشم؛ بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود؛ سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت “امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد”.
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود؛ لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: “امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد”.
دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛ تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و گفت:
وقتی کسی ما را آزار میدهد؛ باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش؛ آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.🥀
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🍂🍁🍂
● آيا زمستان سختی در پيش است؟
سرخ پوستان از رييس جديد پرسیدند: آيا زمستان سختی در پيش است؟
رييس جوان قبيله که نمیدانست چه جوابی بدهد گفت: برای احتياط برويد هيزم تهيه کنيد
سپس به سازمان هواشناسی زنگ زد :
آقا امسال زمستان سردی در پيش است؟
و پاسخ شنید: اينطور به نظر می آید
پس رييس دستور داد که بيشتر هيزم جمع کنند و بعد يک بار ديگر به سازمان هواشناسی زنگ زد: شما نظر قبلی تان را تأييد میکنيد؟
و پاسخ شنید: صد در صد
رييس دستور داد که همه سرخپوستان، تمام توانشان را برای جمع آوری هيزم بيشتر بکار ببرند.
سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ زد:
آقا شما مطمئنيد که امسال زمستان سردی در پيش است؟
و پاسخ شنید: بگذار اينطور بگویم؛سردترين زمستان در تاريخ معاصر ...
رييس پرسید: از کجا میدانيد؟
و پاسخ شنید: چون سرخ پوستها دارند دیوانه وار هيزم جمع میکنند!
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
یک الگوی خوب برای شخصیت پردازی
موراکامی در جنگل نروژی، شخصیتی به نام ناگاساوا را از زبان راوی داستان اینطور توصیف میکند:
«برخی از جنبههای شخصیتی ناگاساوا به شدت با همدر حال تضاد بودند. اگرچه گاهی اوقات شیفته مهربانی های او شده بودم اما بدجنسی و بیرحمی را نیز در وجودش شاهد بودم. او دارای طبع بلند بود و همچنین یک انسان غیر قابل تغییر با روحیه محکم. او قادر بود آینده را بسازد و حتی اگر قلبش به یک باتلاق تنهایی تبدیل میشد، هرگز خوشبینیهایش را از دست نمیداد. از همان ابتدا این مشخصههای ضد و نقیض را در او شاهد بودم. متاسفانه او در جهنم مخصوص خودش زندگی میکرد.»
همهٔ ما در رویارویی با آدمها شاهد چنین تضادها و تناقضهایی هستیم اما چرا وقتی داستان مینویسیم، شخصیتهایمان تنها یک بعد دارند؟ برای پرداخت شخصیتهایی دارای گوشت و پوست، باید تناقضهای وجودیشان را به مخاطب نشان بدهید. ابعاد شخصیت باعث جذابیت او میشود و این تضاد در رفتار یا سرشت شخصیت است که توجه مخاطب را جلب میکند.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
مرده باشم یا زنده، آسمان ابری باشد یا آفتابی من به سراغ میز کارم میروم و کارم را انجام میدهم.
دانیل استیل
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
✍️تمرین:
در این مورد آزادانه بنویسید:
پنج سال پیش در یک شب پاییز ، در خیابان قدم میزدند و به جایی میرفتند که ...
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
آیا کتابی که قبلا خواندهایم و موضوع آن را کمابیش در ذهن داریم، خاتمه یافته است؟ ما در جریان زندگی معلومات بیشتری پیدا میکنیم. با خواندن دوباره کتابی که در گذشته خواندهایم و رمزش را کشف کرده ایم، ارزیابی دیگری با سطح دانش کنونیمان اتفاق میافتد. برای وصول به عمق معنای یک کتاب باید آن را دوباره بخوانیم و با آن تماس دائمی داشته باشیم.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
ده جمله الهام بخش از نویسندگان بزرگ
نیاز به انگیزه دارید؟ این یکی چطور است؟ وقتی شما نمینویسید ... شخص دیگری همان ایده را مینویسد.
دالتون ترامبو
مکانها و وضعیتی را که بهترین ایدههایتان را در آن گرفتهاید، به خاطر بسپارید. شاید این گوشه دنج و الهام بخش شما باشد.
جویس کارول اوتس
در پیش نویس اول، همیشه به خودم یادآوری میکنم که فقط شن و ماسه را درون جعبه میریزم تا بعداً بتوانم با آن قلعهها را بسازم.
شانون هیل
اگر در مرحلهای گیر کردید، بیرون بروید و قدم بزنید. حتی اگر مشکل را حل نکرده باشید، باز هم ویتامین D دریافت میکنید.
نورا رابرت
بدترین چیز «شکست دوباره» نیست. بدترین چیز این است که بگویید «دیگر نمی خواهم امتحان کنم»
کارلوس کاستاندا
بخوانید و اصلاح کنید، دوباره بخوانید و دوباره تصحیح کنید تا متن شما شبیه افکارتان شود.
ژاک بارزون
اگر صفحاتی که قبلاً نوشتهاید، در حکم مهرهٔ شطرنج باشد، از صحنهای که میخواهید بنویسید عبور کنید. این به باز شدن مسیر دشوار کمک میکند.
ولادیمیر کاپو
همه چیز در ذهن ما کاملتر است. به محض اینکه یک صحنه خاص را برای نوشتن انتخاب کردید، کلمات را یکی پس از دیگری بنویسید، میبینید که اوضاع بدتر میشود اما راه دیگری وجود ندارد، به خودتان اجازه بدهید نسخه بدی از صحنه را ضبط کنید. اما بعدا برگردید و برطرفش کنید.
رابرت کورمر
در بازنویسی گیر کرده اید؟ سعی کنید از صفحات پرینت بگیرید و با مداد قرمز در دست آن را بخوانید.
نیل گیمن
بصری فکر کنید. درباره آنچه اتفاق میافتد ننویسید، درباره آنچه میبینیم بنویسید.
ویلیام ویدلر
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های خود را برای ما ارسال کنید تا پس از ویرایش در سایت داستان نویس نوجوان در معرض دید دوستداران داستان نوجوان قرار گیرد.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
۱. کاغذها
همه چیز را می فروشم
برای خرید چند کاغذ
تا با آن پرواز کنم
تا فراسوی غمها
تا فراسوی آرزوها
بیژن جلالی
۲. بنویسید تا حرفها و ایدههای خود را پیدا کنید و ویرایش کنید تا بفهمید چگونه میتوان آن را به شکلی درست بیان کرد.
۳. در ابتدای نوشتن، نثرتان را ویرایش نکنید. بازنویسی و ویرایش در حین نوشتن معمولاً بهانهای است برای جلو نرفتن و مانع جریان آزاد افکار و ریتم میشود.
۴.به یاد داشته باشید، اگر از ابتدا خودتان را سانسور کنید، هیچ استعاره یا دیالوگ شگفت انگیزی خلق نخواهید کرد؛ پس اول آزادانه بنویسید، سپس ویرایش کنید.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تریلر_انیمیشن "هوازدگی با تو"
dastannevis.com
بارش بیوقفهی باران، توکیو را غرق آب کرده است. طنین برخورد قطرههای باران روی پنجره، سکوت خانهها را درهم شکسته و دختری لب پنجره حیرتزده به بیرون خیره شده. گوشهای از شهر که با تابش پرتوی باریک نور از میان ابرهای خاکستری روشن شده، او را به سوی خود فرا میخواند. آن نور دخترک را به پشتبام ساختمانی متروکه میرساند، جایی که نور روی سبزهها، شکوفهها و یک دروازه قرمز رنگ از معابد شینتو، ردی افسونگر انداخته است. او محکم دستانش را به حالت دعا به هم میفشارد و با چشمانی بسته از میان دروازه عبور میکند و بدین ترتیب سرنوشت خود و جهان را دگرگون میسازد.
از طرفی دیگر، پسری 15 ساله به نام هوداکا (Hodaka) از خانهاش میگریزد و خودش را به توکیو، این کلانشهر پرهرجومرج، میرساند. او در توکیو با سختیها و مشقتهای زیادی مواجه میشود و پساندازش به اتمام میرسد. همانطور که به دنبال کار میگردد، هینا کارمند جوان رستوران مکدونالد دلش به حال او میسوزد و به او غذای مجانی میدهد. بعد از آن هوداکای سرگردان و بیخانمان از بخت بد تصادفا در یکی از سطلآشغالهای شهر، اسلحهای پیدا میکند که گمان میکند، اسباببازی باشد. او درنهایت از شدت فقر، مجبور میشود تا برای فردی به نام کِیسوکه (Keisuke) کار کند، پدری با ظاهری ژولیده که کارش جمعآوری افسانههای محلی است. آنها در طی این تحقیقات متوجه میشوند که افرادی به نام «دختران آفتاب» وجود دارند که میتوانند بارش باران را کنترل کنند. هوداکا که تازه به شرایط باثباتی رسیده است، در یکی دیگر از روزهای بارانی، هینا کارمند رستوران مکدونالد را میبیند که توسط دو مرد غریبه به کار در کلوپ شبانه واقع در پشت کوچه ترغیب میشود و کمکم این ترغیب جای خود را به اجبار میدهد. هوداکا با دیدن این صحنه ناگهان به سمت آنها میدود تا هینا را فراری دهد. او برای اینکار مجبور میشود تا اسلحهای که قبلا پیدا کرده بود را از جیبش بیرون بکشد و به سمت آسمان شلیک کند تا آن دو مرد غریبه را بترساند و درنهایت با هینا فرار کند. هینا او را به یک انبار متروکه میبرد، جاییکه روی پشتبام آن، دروازه قرمز رنگی شبیه به دروازه معابد شینتو قرار دارد. هینا، هوداکا را به پشتبام راهنمایی میکند و به او نشان میدهد که با دعا کردن قادر است تا برای مدتی ابرها را کنار بزند و آسمان را آفتابی کند! هوداکا که متوجه میشود «دختر آفتاب» مورد نظرش را پیدا کرده، به هینا پیشنهاد میدهد تا با یکدیگر کار کنند. آنها وبسایتی راه میاندازند و به درخواست مردم در مناسبتهای مختلف حضور یافته و آبوهوای آفتابی را تقدیمشان میکنند.
نویسنده و کارگردان ژاپنی، ماکوتو شینکای، این توانایی را دارد که مضمون دوگانهای ایجاد کند و سپس این دوگانگی را با یکدیگر پیوند دهد و سپس اختلاف میان آنها را کمرنگ کند؛ همانطور که در شاهکار قبلی او، یعنی انیمه Your Name، شاهدش بودیم. انیمه «نام تو» بر دختر و پسری تمرکز دارد که در مکانهایی بسیار دور از هم زندگی میکنند و به صورت اسرارآمیزی جایشان باهم عوض میشود و به لحاظ بصری و روایی آینهای در مقابل یکدیگر هستند. پسر داستان انیمه Weathering With You، یعنی هوداکا، یک نوجوان فراری است که در شهر توکیو برای بهدست آوردن لقمهای نان دردسرهای زیادی متحمل میشود. از طرفی دیگر، هینا دختر مهربانی است که با برادر کوچکش بدون پدر و مادر زندگی خود را میچرخاند. هینا و هوداکا کمکم راهشان به یکدیگر میرسد و با هم آشنا میشوند. هینا پس از ملاقات با هوداکا، تصمیم میگیرد از قدرت جادویی خود استفاده کند تا در این روزهای عجیب بارانی، لحظههای آفتابی خوشی را به مردم هدیه دهد. اما به مرور این بزرگواری و لطف هینا ممکن است به یک تراژدی غمانگیز برای دوستی و عشق صمیمانه میان او و هوداکا تبدیل شود.
شینکای داستان این انیمه را با جهشهای جسورانه نماها و پیچیدگیهای روایی به نمایش درآورده است و دقایق اول داستان را به سرعت طی میکند. او همچنین شخصیتها را به گونهای در داستان معرفی میکند که در وهلهی اول به ذهنتان نمیرسد که در طول داستان دوباره با آن شخصیت روبهرو خواهید شد. او همچنین از یک ترفند زیرکانه در داستانش استفاده میکند و شما را با حضور شخصیتهای انیمه Your Name غافلگیر میکند و لبخند گرمی به روی لبانتان مینشاند. با همه این تعاریف داستان نقاط ضعفی نیز دارد. به عنوان مثال، در هیچ یک از صحنهها توضیحی دربارهی علت فرار شخصیت هوداکا از خانهاش داده نمیشود و همچنین آینده شهر توکیو با چنین بحران عظیم آبوهوایی که نیمی از آن را در آب فرو برده است، نامعلوم باقی میماند. شاید دلیل آن این بوده که شینکای به جای نگرانی درباره معضل آبوهوایی و در خطر بودن سرنوشت بشریت، هدفش شکست دیوار تنهایی شخصیتهای اصلی بوده است. همانطور که آندو در سکانس پایانی با پیدا کردن یکدیگر و با رضایت از انتخاب خود به سوی یکدیگر میدوند و داستان بدون توجه به بحران عظیم آبوهوایی، با موسیقی پاپ مخصوص خود، به پایان میرسد؛ و به این صورت نشان میدهد که فدا کردن یک نفر برای برقراری آرامش جهان به همان اندازه خودخواهانه است که این دو جوان عاشق آن را نادیده میگیرند و انتخاب میکنند که با یکدیگر باشند.
dastannevis.com
فواید و اثرهای کتابخوانی در زندگی روزمره انسان
کتاب خواندن تاثیرات باورنکردنی روی ذهن و عملکرد انسان در زندگی شخصی و اجتماعی میگذارد و فواید فوقالعادهای بدنبال دارد. خیلی از افراد از تاثیر کتاب خواندن روی ذهن اطلاع ندارند و نمیدانند که کتاب خواندن از همان دوران کودکی چه تاثیری بر زندگی شان میگذارد. آیا می دانستید که کودکان شش ماههای که والدینشان چندبار در هفته برایشان کتاب میخوانند در مقایسه با کودکانی که از چنین تجربهای محروم هستند در چهار سالگی مهارت خواندن و نوشتن بهتری دارند، نمره بالاتری در آزمونهای هوش میگیرند و سالها بعد در زندگی شغل بهتری خواهند یافت؟
لذت خواندن کتاب با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. هیچ فناوری دیجیتالی یارای رقابت با کتاب خواندن را ندارد. میگویند مطالعه کتاب چه کاغذی باشد یا کتابهای الکترونیک، مزایای بیشماری دارد. مطالعه و خواندن کتاب فوایدی باورنکردنی به همراه دارد که در این مقاله تنها به ۱۵ مورد از فواید کتاب خواندن اشاره میکنیم.
مطالعه کتاب موجب بهبود سلامت ذهن و روان میشود
پژوهشها نشان میدهند که میزان ابتلا به بیماری آلزایمر در افرادی که با کتاب خواندن یا انجام بازیهایی که ذهن را به چالش میکشند مانند بازی شطرنج، از ذهن و مغز خود کار میکشند در مقایسه با افرادی که بیشتر زمان خود را صرف انجام فعالیتهای کمتر تحریک کننده میکنند حدودا دو و نیم برابر کمتر است. پژوهشها نشان میدهند که هوشیاری ذهنی روند ابتلا به آلزایمر و زوال عقل را کند میکند (یا حتی از وقوع آن پیشگیری میکند).
کتاب خواندن استرس را کاهش میدهد
یک کتاب خوب در چشم برهم زدنی شما را وارد دنیای دیگری بدور از تمام نگرانیها و دغدغههایتان میکند و بدین ترتیب باعث میشود اندکی از میزان استرستان کاسته شود. براساس پژوهشی که دانشگاه Sussex انجام داده، تنها شش دقیقه مطالعه کتاب تا ۶۸ درصد میزان استرس را کاهش میدهد. دکتر لویس (Lewis) نوروپسیکولوژیست (روانشناس عصب شناس) شناختی در گفتگو با خبرگزاری تلگراف (Telegraph) گفت: غرق شدن و رها کردن خود در یک کتاب نهایت آرامش است؛ بخصوص در دوران بد اقتصادی که همگی به نوعی بدنبال فرار از واقعیت و انزوا هستیم.
خواندن مقالات برجسته و موثق نیز همین تاثیر را روی مغز میگذارد.
خواندن کتاب اطلاعات عمومی را افزایش می دهد
اگر میخواهید فردی باشید که درباره موضوعات و مسائل مختلف اطلاعات دارد، باید کتاب بخوانید و مطالعه کنید. لزومی هم ندارد که درباره موضوع خاص مهمی مطالعه کنید، هرچیزی که دم دستتان باشد و به اطلاعاتتان اضافه میکند برای خواندن مناسب است.
بیشتر افراد کتابخوان اهل مطالعه آدمهای جالب و جذابی هستند اما معمولا آنهایی که کتاب نمیخوانند جزو آدمهای دوستداشتنی نیستند و همنشینی با آنها کسالتبار خواهد بود. هرچقدر اطلاعات و دانش بیشتری داشته باشید امکانات بیشتری برای مقابله با مشکلات زندگی در اختیارتان قرار میگیرد.
همدلی تان بیشتر می شود
یکی دیگر از فواید کتاب و کتابخوانی این است که مطالعه کردن درباره زندگی و دورانی متفاوت با شرایط و زمانه شما باعث میشود که بهتر و راحتتر با افرادی ارتباط برقرار کنید که با شما متفاوت هستند. کتابی درباره روابط همجنس گرایان واقعا چشم و گوشتان را نسبت به این مسئله باز میکند؛ کتابی درباره زندگی آفریقاییهای مقیم پاریس نیز ناگفتههای زیادی را آشکار میسازد.
کتابهای زیادی هستند که ما را به دنیای بزرگتری میبرند بطوریکه از محیط شخصی خود دور شده و وارد واقعیات زندگی سایرین میشویم. برخی کتابها حتی قدرت تغییر طرز فکر و دیدگاهتان را نیز دارند.
مطالعه کتاب دامنه لغات تان را افزایش می دهد
از دیگر فواید کتاب خواندن آن است که هرچه بیشتر مطالعه کنید، دامنه لغاتتان بیشتر میشود. هرچه دامنه واژگانی گستردهتر و قویتری داشته باشید، بهتر میتوانید احساسات و تفکراتتان را بروز دهید.
افرادی که بخوبی با انواع واژههای توصیفی از زبان استفاده میکنند همواره مورد تحسین بقیه قرار گرفتهاند. این یک واقعیت است که توانایی خوب صحبت کردن روی سایرین تاثیر میگذارد و راه را برای ترفیع، پیشرفت، نقشهای رهبری و دولتی هموار میسازد. محققان دانشگاه Santiago de Compostela اسپانیا به این نتیجه رسیدند که دامنه واژگانی غنی، زوال عقل را به تاخیر میاندازد. بنابراین هرچه دامنه واژگان شما گستردهتر باشد، احتمال سلامت روانی در سنین پیری بالاتر میرود.
خواندن کتاب مهارت های نوشتاری تان را بهبود می بخشد
وقتی دامنه واژگانیتان بهتر شود طبعا روی نوشتارتان نیز تاثیر میگذارد. افرادی که از تاثیر مطالعه بر مغز مطلع هستند و زیاد مطالعه میکنند بخصوص متون دقیق و موثق، با سبکهای نوشتاری مختلف آشنا میشوند و به سبک نوشتاری خوبی برای خود دست خواهند یافت؛ چرا که بصورت نیمه ناخودآگاه تحت تاثیر کتابهای خوانده شده قرار میگیرند. هرچقدر بیشتر کتابهای با کیفیتتر بخوانید توانایی نوشتاریتان بهتر میشود.
با کتابخوانی مهارت های تفکر تحلیلی تان قوی تر می شوند
یک رمان پلیسی پرفروش، معمایی را برای خواننده مطرح میکند تا آن را حل کند؛ بدین ترتیب مهارتهای تحلیلی فرد توسعه مییابند. خواندن یک کتاب اسرارآمیز و تلاش برای حل آن راز، بسیار هیجانانگیز است. حتی اگر خودتان معما را حل نکنید، با این حال تفکر تحلیلی و انتقادیتان را به بهترین نحو ممکن بکار گرفتهاید.
تاثیر مطالعه بر مغز و تقویت حافظه
طبق تحقیق محققان، تاثیر مطالعه بر مغز و فوایدی که برای آن دارد بسیار چشمگیر است. برای دنبال کردن یک طرح باید اطلاعات زیادی را در ذهن بسپارید که تمرین خوبی برای مغزتان است. باید نشانهها و علایم مختلف، پیشنیه این علایم، و نقش آنها را بخاطر بسپارید تا داستان در یک زنجیره متوالی شکل بگیرد. در نهایت اگر حین خواندن، این جزئیات معین را بخاطر نسپارید چیزی از متن نخواهید فهمید. درنتیجه خواندن کتاب عملا توانایی حفظ کردن و به خاطر سپردن مغز را تقویت میکند.
کتاب خواندن خواب تان را تقویت می کند
بیشتر خورههای کتاب میتوانند به این مسئله اعتراف کنند. هیچچیزی به اندازه گرفتن کتاب در دست احساس خواب آلودگی نمیآورد. کتاب خواندن مثل قرص خوابآور است که آرامشبخش بوده و خصوصا زمانی که خستهاید یا استرس زیاد دارید باعث خواب میشود.
کتابخوانی علاوه بر اینکه به خوابیدن کمک میکند، کیفیت کلی خواب را نیز بهبود میبخشد. از آنجاییکه مطالعه آرامشبخش است و از میزان استرس و تنش میکاهد، شما را به خواب عمیق و آرامی فرو خواهد برد.
کتاب خواندن تمرکز را افزایش می دهد
از دیگر فواید مطالعه کردن آن است که تمرکز را تقویت می کند چرا که برای فهمیدن مطالب کتاب باید روی آن متمرکز شوید. اگر نتوانید روی کتاب متمرکز شوید قطعا نمیتوانید سیر مطالعهتان را حفظ کنید. در واقع، کتاب خواندن پادزهری است در مقابل وسواس فکری امروز بشر در انجام چند کار همزمان و باهم؛ مانند ایمیل زدن و همزمان چت کردن با دوستان در حالیکه یک چشمتان به گوشی موبایل است قهوه مینوشید و پاسخ توئیتتان در توییتر را نگاه میکنید. این رفتار باعث پرت شدن حواس میشود و بهره وری فردی را مختل میسازد.
مطالعه کردن نیازمند تمرکز است؛ مولفهای که حلقه گمشده این روزهای جامعه بشریت است. با اختصاص دادن ۱۵ تا ۲۰ دقیقه روزانه به مطالعه و کتاب خواندن میتوانید توانایی تمرکزتان را بهبود ببخشید و نهایتا بهرهوریتان افزایش مییابد.
با مطالعه کتاب بدون پرداخت هیچ هزینه ای تفریح می کنید
آیا واقعا جالب نیست که تنها از طریق مطالعه یک کتاب خوب، بدون هیچ هزینهای به اقصی نقاط دنیا سفر میکنید؟ کتابها قیمت بالایی دارند اما لزومی ندارد که حتما کتابها را بخرید. کتابخانههایی در سراسر دنیا هستند که بصورت رایگان یا در ازای بهایی ناچیز، کتابهای دست دوم را میفروشند؛ به علاوه منابع آنلاینی که براحتی و بدون پرداخت هزینه می توانید کتابهای الکترونیک را رایگان دانلود کنید.
تاثیر کتاب در آرامش درونی
علاوه بر کاهش استرس، احتمال دارد موضوعی که درباره آن مطالعه میکنید باعث آرامش درونی و آسایش خاطر شود. تحقیقات نشان دادهاند که خواند کتابهای معنوی باعث کاهش فشار خون میشود. کتابهای خودیاری میتوانند به خوانندگانی که حالتهای روحی مناسبی ندارند، کمک کنند. احتمالا کتابی برای هر حالت روحی که میخواهید به آن دست پیدا کنید وجود دارد.
گفتگوهای شما با خواندن کتاب بهتر می شود
با مطالعه زیاد، شما با موضوعات بسیاری آشنا میشوید و شاید سوالاتی هم برای خودتان پیش بیاید. بنابراین دفعه بعدی که با دوستان خود ملاقات میکنید، موضوع جدیدی برای گفتگو دارید که باعث میشود لذت بیشتری از سپری کردن وقت با دوستان خود ببرید. این امر برای دوستان شما هم صادق است چرا که در هر بار ملاقات با شما، با موضوعات جدیدی آشنا میشوند.
کتابخوانی یک تمرین برای مغز شما است
تفاوت زیادی بین یک فعالیت بی کنش مانند تماشا کردن تلویزیون و یک فعالیت مانند کتابخوانی وجود دارد. از دیگر فواید کتاب خواندن آن است که وقتی شما مطالعه میکنید، به ذهن خود آموزش میدهید که روی اطلاعات جدید تمرکز کرده و آنها را جذب کند. همانطور که پیشتر ذکر شد، این امر باعث بهبود حافظه و مهارتهای تحلیلی مغز میشود. این امر یعنی مطالعه تبدیل به یک ورزش برای مغز شما میشود.
کتاب خواندن مسری است
در نهایت یکی دیگر از فواید مطالعه کردن آن است که میدانید مطالعه شما میتواند تاثیرات ثانویهای داشته باشد، مخصوصا اگر دارای فرزند باشید. زمانی که افراد پیرامون شما مطالعه میکنند، به احتمال زیاد شما هم این کار را انجام خواهید داد.
شما میتوانید از این امر برای خواندن کتاب برای کودکان خود بهره ببرید. طبق گزارشی از Scholastic، خواندن کتاب برای کودکان در دوران ابتدای مدرسه آنها میتواند باعث شود که آنها در آینده به مطالعه بیشتری بپردازند.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶ پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۱
dastannevis.com
هیچکس بدون داشتن برنامهای دقیق و مشخص و بیرعایت نظم وترتیب در کارها، موفقیتی به دست نخواهد آورد. کار هنری بخصوص نویسندگی، یک کار شبانه روزی است هر روز باید نوشت. شما حتی زمانی که قدم میزنید، غذا میخورید یا ورزش میکنید، نباید از تفکر درباره کار هنری غافل باشید.
علی اشرف درویشیان
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
تنها در ۳۷ سالگی بود که این حقیقت بزرگ برای من کشف شد که هیچکس جز من، کتابهایم را نخواهد نوشت. همه چیز در زندگی من از آن زمان تغییر کرده است.
ویلیام گولدینگ
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
قدرت ورق زدن
حتی اگر زمان زیادی برای خواندن کتابها ندارید، پیشنهادهای زیر کمک میکند تا علاقهتان را به دنیای کتابها تازه نگه دارید و میل کتابخوانیتان را روز به روز افزایش دهید:
۱. هرچند وقت یکبار به وب سایتهای مخصوص فروش کتابها سر بزنید و به عنوان کتابها توجه کنید.
۲. اخبار مربوط به کتابها و فهرست تازههای کتاب انتشارات مختلف و بزرگ را دنبال کنید.
۳. درباره کتابهایی که مطالعه میکنید با دوستانتان یا افراد کتابخوان صحبت کنید.
۴. به کتابفروشی محلهتان بروید و ببینید چه کتابهایی در ویترین آن قرار گرفته است.
۵. میان قفسه کتابها گردش کنید و به جلد و معرفی پشت کتابها نگاهی بیندازید و ببینید موضوع کلی آنها چیست یا چه نویسندگانی از کتاب تعریف کردهاند؟
۶. آیا کتابهایی را که از آن نویسندگان منتشر شده، میشناسید؟
۷. یک صفحه از هر کتاب را باز کنید و شروع کنید به خواندن.
۸. به فهرست و ترتیب مطالب کتاب نگاه کنید.
۹. از ابتدا، میانه و انتهای کتاب به صورت تصادفی سطحیخوانی کنید و به سؤالهای زیر درباره کتابها فکر کنید:
الف.برداشت کلیتان از مطالب آن چیست؟
ب.احساستان درباره ضرباهنگ کتاب چیست؟
ج. آیا عنوان کتاب و نام نویسنده آن، شما را به یاد نویسنده یا کتاب دیگری میاندازد؟
د. آیا شخصیتی در کتابها وجود دارد که به آن علاقمند باشید؟
۱۰. فهرستی از کتابهای باارزشی که دوست دارید بخوانید، تهیه کنید.
اینها جرقههایی هستند که شما را به طرف کتابها میکشاند و کنجکاویتان را برای خواندن آنها زیاد میکند.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
دربارهٔ لحظهای بنویسید که تغییری ایجاد شده است.
تجربههایی را نشانمان بدهید که به طریقی تغییرتان دادهاند. بعضی از رخدادهای زندگی عظیماند، اما لزوماً تغییرتان نمیدهند. اخراج میشوید، ترکتان میکنند، بیمار میشوید، یا جفا میبینید. این تجربهها بیتردید شرایطتان را عوض میکنند و عمیقاً بر شما اثر میگذارند، و به همین سبب حس میکنید معنایی دارند. اما آیا برای خواننده هم همانقدر معنا دارند؟ خیلی از رویدادهای ناراحتکننده در دستهی «بالاخره پیش میآید»ها قرار میگیرند. ممکن است در تلاش برای نوشتن دربارهی آنها وقت زیادی را تلف کنید.
چند وقتی خون خونتان را میخورد و یادداشتهایی مینویسید. اتفاق عظیمی به نظرتان میرسد، و عظیم هم هست. اما قربانیِ بیعدالتی بودن، قصه نیست. همتای ادبیِ با ماشین به کسی زدن و در رفتن است. شما همان شما میمانید، فقط کجخلقتر، تلختر و در مهمانیها کمنشاطتر.
شش ماه است که شما و برادرتان با هم حرف نزدهاید. بعد، او میمیرد. وقتی چهاردهساله بودید آزارِ جنسی میدیدید ولی مادرتان هیچ کاری نمیکرد که جلویش گرفته شود. سالها فکر و ذکرتان کسی بوده است که در نهایت فهمیدهاید آدمِ چندشآوری است (ما خوانندهها در همان صفحهی دوم این را فهمیدهایم). بگذارید از رخدادهای اثرگذاری که با وجودِ اثرگذاریشان، نشانی از تغییر ندارند مثالی بزنم:
خواهرم نورا برایم تعریف کرد که در شهر تایپه در خیابان فرعیِ تاریکی تاکسی گرفت تا به جلسهای کاری در یک هتل برود، اما راننده اما راننده ناگهان از ماشین بیرون پرید و پا به فرار گذاشت. نورا با چمدان و ساک آبیرنگ کوچکش در تاکسیِ خالی تنها ماند. حتی نمیتوانست تابلوهای خیابانها را بخواند و هیچ نمیدانست کجاست. اما دست آخر، بیاینکه زیاد دردسر بکشد، راه برگشت به هتل را پیدا کرد.
روزی از او پرسیدم «این تجربه تغییرت داد؟»
جواب داد «فهمیدم اگه لازم باشه میتونم گلیمم رو از آب بیرون بکشم.»
پرسیدم «قبل از اینکه سوار اون تاکسی بشی، فکر میکردی نمیتونی گلیمت رو از آب بیرون بکشی؟»
گفت «خب، نه. همیشه فکر میکردم میتونم.» تغییری در کار نبود. بعد از آن تجربه، او همان آدمِ با اعتمادبهنفسی بود که قبلش هم بود. هیچ چیز تازهای دربارهی خودش کشف نکرده بود.
اینکه در کافهای در نیویورک به میک جَگِر برخوردهاید هیجانانگیز است، اما کشمکش کجاست؟ تغییرتان کجاست؟ نقاط تغییر (نقاط عطف، نقاط یادگیری) را در زندگیتان پیدا کنید. اینطوری، مادهٔ خامتان را خواهید یافت. حواستان باشد که موضوع تغییر شرایط نیست؛ بلکه باید از تغییر در خودتان حرف بزنید.
نویسنده: اَدایر لارا
مترجم: الهام شوشتریزاده
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇