شما مجبور نیستید هر روز چیز بسیار خوبی بنویسید، با این حال همیشه میتوانید یک صفحهٔ ضعیف را ویرایش کنید و غیر ممکن است که بتوانید یک صفحه خالی را ویرایش کنید.
dastannevis.com
✍️تمرین:
در این مورد آزادانه بنویسید:
در حالی که به صدای باران گوش میدادم صفحات روزنامه را ورق زدم. افکارم پریشان بودند. نمیدانستم از این به بعد چه باید بکنم و جهان پیرامونم چه تغییراتی را برایم رقم خواهد زد...
dastannevis.com
♦️ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ
ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ!
ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ...
ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ
ﺭﺍ
ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ!
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ..
ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﯿﻢ!
ﻫﻤﻪﯼ ﺧﻮﺷﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ؛
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ؛
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ ﻧﺮﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﺳﺖ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭘُﻠﻮی ﺧﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ، ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺏ...!
dastannevis.com
شما مجبور نیستید هر روز چیز بسیار خوبی بنویسید، با این حال همیشه میتوانید یک صفحهٔ ضعیف را ویرایش کنید و غیر ممکن است که بتوانید یک صفحه خالی را ویرایش کنید.
dastannevis.com
🍂🍁🍂
قانون نانوشتهٔ نوشتن
آریستان رماشین
آن دسته از نویسندگانی که شخصیتهای جالب خلق کردند، فقط با استفاده از یک فرمول خاص به آن نرسیدند بلکه خودشان هم شخصیتهای جالب و چند جانبهای داشتند.
بدون شک باید فنون «شخصیتپردازی» را بدانیم، چون مهم است که بتوانیم از تکنیکها استفاده کنیم. اما اگر خود نویسنده شخصیتی خسته کننده یا تک بعدی داشته باشد چگونه میتواند شخصیتهایی زنده و جاندار خلق کند؟
یکی از قوانین نانوشتهٔ نوشتن به ما میگوید: به شخصیت یک قطعه از خودتان بدهید.
چطور میتوانیم شخصیت خودمان را آنچنان بپروانیم که مناسب خلق شخصیتهای قدرتمند باشد؟
کنجکاویتان را توسعه دهید. کتابهایی ازجریانهای ادبی مختلف بخوانید. به اصول و آرمانهایتان وفادار باشید، اما از مطالعهٔ دیگران هم دریغ نکنید. نویسنده با درک انگیزههای زندگی اجتماعی، موقع نوشتن داستان، شروع به درک شخصیتهای داستانیاش میکند و امکان مییابد تا شخصیتهایی جذاب خلق کند.
dastannevis.com
دفترچه یادداشت و انفجار ایدهها
چند روزی است که در حال تایپ مطالب دفترچههای یادداشت روزانه ام به ترتیب تاریخیشان هستم. در این یادداشت ها اطلاعات پراکندهای وجود دارد که به مرور از یاد بردهام و خواندنشان برای خودم تازگی دارد. جملات، مفاهیم و ایدههای کوچک و بزرگی که به مرور در آنها یادداشت کردهام و در حکم شمعهای کوچکی هستند که لحظه حالام را گرم و پرنور میکنند.
نوشتن یادداشت ها را در نوجوانی با دیدن مستند لئوناردو داوینچی شروع کردهام. داوینچی در فاصله سالهای ۱۴۵۲ تا ۱۵۱۹ یادداشتهایی به زبان ایتالیایی و به صورت آینهای مینوشت.
در آن سالها کمتر شخصيتی به اندازه او برایم شگفت انگيز بود و از وجوه این شگفتانگیزیاش یکی این بود که به هر کجا که میرفت دفتری با خود بههمراه داشت و هر زمان که ایدهای به ذهنش میرسید یا چیز جالبی میدید آن را در دفترش مینوشت. حتی زمانی تحت تأثیر او بخشی از یادداشت هایم را به صورت آینهای و از چپ به راست، مینوشتم.
دفترچه یادداشت داوینچی صفحاتی بود که در آن فهرست کارهایی را میآورد که در طول روز انجام میداد: کارهایی مانند پیدا کردن یک جمجمه سر متعلق به انسان، خرید کتاب های آناتومی، بررسی پردههای مغزی و تشریح فک سوسمار و حتی کارهای روزانه معمولیتری مانندخرید گچ، کاغذ و مداد سیاه.
و فهرستی از لوازمی را که باید در سفرهایش با خود همراه میداشت: ابزارهایی مانند تیغ، ارهای که با آن استخوان ها را ببرد، گیره و تحقیقات آنتومیاش.
از آنجا که به ضرب المثل های عاميانه بسیار علاقه داشت؛ صفحاتی از دفترچه را به مثال ها و چيستان هایی که میشنید اختصاص میداد. در دوستون، پيش بينی های مربوط به آينده را مینوشت. در زير صفحه، فهرستی از اشياء خانه اش را يادداشت می کرد و در بالای همان صفحه، به اصول پرواز پرندگان می پرداخت و در صفحات بعدی، مطالعات و آزمايش های گستردهاش را درباره خواص آينه ها و علم نورشناسی ترسيم میکرد. به همین خاطر دانشمندان امروزه آن را انفجار ایدهها میدانند.
داوینچی امیدوار بود بتواند این یادداشتها را که مجموعه ای نامنظم از موضوعات گوناگون بود، بعدا در فرصتی مناسب و مطابق با موضوعی که دربرمیگیرد، مرتب کند.
خوب است هر از چندی بخشی از وقتتان را صرف سروسامان دادن و تایپ دفترچههای یادداشتروزانهتان کنید. این کار خیر و برکت زیادی برایتان دارد از جمله اینکه میتواند لحظهحالتان را سرشار از شادی کند.
dastannevis.com
❗️داشتن دفترچه خاطرات، سلامت جسمی را تقویت می کند.
▫️کسانی که اختلالات غذا خوردن دارند یا از افسردگی رنج میبرند، می توانند از دفترچه خاطرات استفاده کنند.
▫️داشتن دفترچه خاطرات سیستم ایمنی را تقویت می کند، به مبارزه با استرس کمک می کند.
▫️و حتی علائم آسم را کاهش میدهد و مهم تر از همه فرصت دارید درباره اشتباهاتتان فکر کنید تا در آینده اتفاق نیفتند.
➕لازم نیست زیاد بنویسید: کافی ست یک دو جمله در روز بنویسید، و ترجیحا در یک زمان مشخص. این یادداشت ها به شما کمک می کند احساساتتان را بیان کنید و شرایط را تجزیه و تحلیل کنید
dastannevis.com
🍂🍁🍂
کلاس پرنده
نویسنده: اریش کستنر
مترجم: علی پاک بین
ناشر:کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
اریش کستنر، نویسنده ی پر آوازه ی آلمانی، در آخرین سال قرن نوزده، در شهر ورسدن بدنیا آمد.اریش کسنتر در دوران نازی ها اجازه ی چاپ آثارش را نداشت، اما سرزمین آلمان را ترک نکرد و به کار نوشتن ادامه داد.آثار او در زمینه های گوناگون مجموعه ی بزرگی را تشکیل می دهد که سهم بزرگی از آن، داستان هایی است که برای کودکان و نوجوانان نوشته است.در همه ی این داستان ها، اریش کستنر مانند پدری مهربان برای فرزندان خود قصه می گوید؛ گوشه های روشن و تاریک زندگی را به آن ها نشان می دهد،آن ها را می خنداند، می گریاند و مهم تر از همه،
آن ها را به تفکر وادار می کند.
اریش کسنتر در سال 1960به خاطر مجموعه آثارش برای کودکان و نوجوانان، موفق به دریافت مدال هانس کریستین شد.
این کتاب داستان دانش آموزانی است، که در مدرسه ی شبانه روزی یوهان زیگسموند در کرشبرگ زندگی می کنند.قصه ی ماتیاس، ئولی، فریدولین و... و مدیر خوب مدرسه دکتر یوهان بوخ است، نویسنده قصه را، در روزهای برفی و نزدیک سال نو برایمان نوشته است.
در روزهای آخر مدرسه بچه ها برای رفتن به خانه خوشحال هستند؛ اما اختلافی بین بچه ها پیش می آید و عده ای از آنان برای اینکه پیروز شوند خلاف مقررات مدرسه عمل می کنند، که منجر به ناراحتی مدیر مدرسه می شود، اما وقتی مدیر خاطراتی از دوران کودکی اش تعریف می کند قصه وارد مرحله ی جدیدی می شود.
مدیر مدرسه هیچ گاه دانش آموزانش را تنها نمی گذارد و همواره مراقب آن هاست و حتی باعث می شود یکی از بچه های مدرسه به آرزویش برسد و پایان کتاب برای خواننده به یاد ماندنی باشد.
و در آخر اینکه قسمت جذاب و خواندنی داستان در مورد نام کتاب،کلاس پرنده است. کلاس پرنده نام یک نمایشنامه ی جالب است که
بچه ها؛ برای اجرایش تلاش می کنند.
#عاطفه_مشتری
dastannevis.com
🍂🍁🍂
چگونه میتوانیم با یادداشتهای خلاقانه درآمد کسب کنیم؟
بخش اول
بهمن فرسی در رمان شب یک، شب دو مینویسد: «ادبیات واقعی و صمیمانه دفترچههای خاطرات هستند که کرورها در نهانخانه آدمها حفاظت میشوند و هرگز هم برای سراسر خوانده شدن به کسی عرضه نمیشوند.»
یادداشت ها و خاطرات یک موضوع شخصی و صمیمی هستند. در میان یادداشتهای روزانه هر چندوقت یکبار به چیز جالبی میرسید اما ممکن است شرایط اجازه ندهد درست دربارهٔ آن فکر کنید و آن را بپرورانید. فکری روشنی که در خواب به سراغتان میآید و با خودتان میگویید صبح آن را یادداشت میکنم ویا ایدهای که مضحک و نامفهوم به نظرمیرسد. دربیشتر مواقع دست یابی به یک دفترچه یادداشت به سازماندهی افکار بالقوه و اندیشههایتان کمک میکند.
نویسندگان زیادی یادداشت های خود را درکشوی میز یا کمد نگهداری میکنند. در مواردی هم دفتر یادداشت یک نویسنده به کتاب مورد علاقه خوانندگان تبدیل میشود. دیدن این یادداشت هابه ما انگیزه میدهد وتشویقمان میکند تا کتاب مخصوص مان را از میان یادداشتهای روزانه مان شکل بدهیم. موفق ترین نویسنده ازنظر درآمدزایی از طریق یادداشتهای روزانه لئو تولستوی است.
شروع به یادداشت برداری وتوصیفهای کوتاه از همه چیزهایی کنید که دوست دارید یا از آن متنفرید. در این یادداشتها چیزهای را افشا کنید که خودواقعیتان است.
dastannevis.com
شاهنامه - قسمت ۷۸ - داستان نویس نوجوان.mp3
4.54M
#داستان_شبانه 🌙
🔹 شاهنامه
🔸 قسمت ۷۸
🎙 راوی: ایراندخت
داستان نویس نوجوان 😎
هدف امروز من، نوشتن یک پیش نویس ساده از داستانم بود. آن را با یک مشت کلمات سست و بیمزه شروع کردم. هدف بعدی تجدید نظر روی کلمات و جملات است. این روند به من کمک میکند تا به فرایند نوشتنم اطمینان کنم، چون میدانم قرار است هر جمله در بازبینی بهتر شود.
شروع هر داستان همیشه سخت است اما پیشنویسهای بعدی در مقایسه با زندگی قبلیشان بهتر میشوند. ما در هر پیشنویس بیآنکه متوجه شویم کارهای مهمی انجام دهیم و پیشنویسها به ما مجال میدهند تا سرانجام بتوانیم حس درونیمان را در قالب الفاظی مناسبتر بیان کنیم.
✍️معصومه حامیدوست
dastannevis.com
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶
یکشنبه ۱ آبان ۱۴۰۱
dastannevis.com
هدف امروز من، نوشتن یک پیش نویس ساده از داستانم بود. آن را با یک مشت کلمات سست و بیمزه شروع کردم. هدف بعدی تجدید نظر روی کلمات و جملات است. این روند به من کمک میکند تا به فرایند نوشتنم اطمینان کنم، چون میدانم قرار است هر جمله در بازبینی بهتر شود.
شروع هر داستان همیشه سخت است اما پیشنویسهای بعدی در مقایسه با زندگی قبلیشان بهتر میشوند. ما در هر پیشنویس بیآنکه متوجه شویم کارهای مهمی انجام دهیم و پیشنویسها به ما مجال میدهند تا سرانجام بتوانیم حس درونیمان را در قالب الفاظی مناسبتر بیان کنیم.
✍️معصومه حامیدوست
dastannevis.com
کتاب هایی که هر دختری باید بخونه :
- لحظه صعود
- زنان کوچک
- سرگذشت ندیمه
- خودت باش دختر
- تغییر مسیر
- حباب شیشه
- شرمنده نباش دختر
- داستان من اثر مرلین مونرو
#معرفی_کتاب
dastannevis.com
راه دستیابی به ایدههای خوب این است که ایدههای زیادی بدست آورید و عقاید بد را دور بریزید.
لینوس پائولینگ
انیشتین هم گفته است: «اگر در ابتدا این ایده مضحک نیست، پس دیگر امیدی به آن نیست.»
dastannevis.com
«خاطرات میتوانند بنمایههای خوبی برای نوشتن داستان باشند. چه خاطرات خودمان و چه خاطرات دیگران. یک داستاننویس، علاقمند درجه یک خاطرات است.»
محمد رضا شرفی خبوشان
اگر خاطرهای دارید که به هر دلیلی در ذهنتان جا خوش کرده، بهترین مواد را برای نوشتن داستانی جذاب دارید. راه تبدیل یک خاطره به داستان هم این است که حسّی را که از یک خاطره دارید، به صورت چند تصویر، گفتوگو و شخصیت های داستانی بنویسید. فقط از طریق نوشتن است که میتوانید به یک عمل داستانی دست بزنید، موانعی ایجاد کنید، یا موقعیّتی برساخته را شکل دهید.
پس فقط اجازه دهید خاطرهٔتان، شما را به عوالم داستان ببرد و سررشتهی این تخّیل را بگیرید و آن را توسعه بدهید و به هزار و یک موقعیّت داستانی تبدیلش کنید.
یک داستاننویس این مجوز را دارد تا خاطرات را تغییر بدهد و آنها را به مدد تخیل به چیز دیگری تبدیل کند. بنابراین تخیلتان را آزاد بگذارید و نترسید از این که ماهیّت خاطرهیتان عوض بشود.
✍️ معصومه حامی دوست
dastannevis.com
برنامهٔ نوشتن روزانهٔ من
«چهارصد صفحه نوشتن یکباره را بیخیال شوید و روزی یک صفحه بنویسید. این به دردتان میخورد.»
جان اشتاین بک
اگر پای حرفهای نویسندگان بزرگ بنشینیم، متوجه میشویم اغلب آنان در فرایند نوشتنشان، طرحی کلی و کامل برای نوشتن رمان یا داستانهایشان نداشتهاند بلکه فقط هر روز به طور منظم، تعدادی کلمه مینوشتهاند و در پایان کار داستان یا رمانی برای انتشار در دست داشتهاند. بنابراین برای نویسنده شدن کافی است هر روز فقط تعداد معینی کلمه بنویسیم و این برنامه را رها نکنیم.
این روزها یک فایل ایجاد کردهام و یکی از خاطرات قدیمیام را مینویسم. هر روز ۵۰۰ کلمه به این فایل اضافه میکنم. سعی کردهام روایتی متفاوت از خاطراتم را شکل دهم. یعنی از ذهنم برای یادآوری و کامل کردن خاطره و در عین حال فعال کردن تخیلم استفاده میکنم.
شما هم به تنها کاری که برایتان اهمیت دارد بپردازید و برایش انرژی بگذارید. این تنها جایی است که شما واقعا به آن تعلق دارید. پس یک فایل ایجاد کنید و سعی کنید از هر چه برایتان مهم است روایتی سرهم کنید. روایتی که متعلق به خودتان است و باعث میشود در پایان کار کتاب خودتان را داشته باشید.
✍️ معصومه حامی دوست
dastannevis.com
❣️بز را بکش تا تغییر کنی...!
روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. شبی را در خانه ی زنی با چادر محقر و چند فرزند گذراندند واز شیر تنها بزی که داشت خوردند. مرید فکر کرد کاش قادر بود به او کمک کند، وقتی این را به مرشد خود گفت او پس از اندکی تامل پاسخ داد: "اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد
و بزشان را بکش!".
مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت و شبانه بز را در تاریکی کشت ...
سال ها گذشت و روزی مرید و مرشد وارد شهری زیبا شدند و سراغ تاجر بزرگ را گرفتند که زنی بود با لباس های مجلل و خدم و حشم فراوان. وقتی راز موفقیتش را جویا شدند، زن گفت سال ها پیش من تنها یک بز داشتم ویک روز صبح دیدیم که مرده. مجبور شدیم برای گذران زندگی هر کدام به کاری روی آوریم. فرزند بزرگم یک زمین زراعی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا و دیگری با قبایل اطراف داد و ستد کرد... مرید فهمید هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشد و تغییرمان است و باید برای رسیدن به موفقیت و تغییرات بهتر آن را قربانی کرد.
🔺بز شما چیست!؟
dastannevis.com
عادت مؤثر نویسندگان مشهور
برنامهی روزانهی انوره دوبالزاک اعجوبهای که طی ۳۲ سال نوشتن، ۹۰ رمان و ۲۰ اثر غیرداستانی به نگارش در آورد:
«ساعت شش بعدازظهر: خوردن شام سبک و بعد خواب/ بیدار شدن در ساعت یک نیمه شب/ هفت ساعت نوشتن/ خواب از ساعت هشت تا نه و نیم/ نوشتن از ساعت نه و نیم تا چهار بعدازظهر/ پیادهروی/ دوش/ ملاقات با دوستان تا ساعت شش/ بعد خوردن شامی سبک و رفتن به بستر.»
dastannevis.com
☯️کوکب خانم زن پاکیزه و باسلیقه ای است. سطل شیر را همیشه درجای خنک نگاه میدارد. روی سطل پارچه ای می اندازد تا گرد و خاک بر آن ننشیند و پاکیزه بماند.
کوکب خانم هر روز از شیرگاو چیزی درست میکند.
گاهی به آن مایه ی پنیر میزند و پنیر درست میکند. گاهی مایه ی ماست میزند و ماست میبندد و از ماست کره میگیرد.
روزی عده ای از ده دیگر سرزده به خانه آنها آمدند. کوکب خانم با تخم مرغ تازه و روغن نیمرو درست کرد. نان و کره وماست و پنیر هم سر سفره گذاشت.
همه از مهمان نوازی وسلیقه ی کوکب خانم تعریف کردند. عباس میخورد و میگفت من که از خوردن این نان و کره و نمیرو سیر نمیشوم. چه غذاهای خوشمزه ای. خدا را شکر میکنم که این همه نعمتهای خوب آفریده است....
#نوستالژی
dastannevis.com