بازنویسی همان تغییر سبک زندگی است.
جرج ساندرز دربارهٔ نوشتن و بازنویسی داستانهایش میگوید:
«وقتی دانشجو بودم اولین داستانم را برای مجله فرستادم و آنها محترمانه آن را رد کردند. آنها از من نخواستند که دوباره داستان را بازنویسی کنم و البته من هم آدمی نبودم که یک داستان را دوبار بنویسم. سال ها بعد که دوباره داستانی برای آنها فرستادم برایم نوشته بودند که چیز دیگری بنویس و برای ما بفرست. تغییر دادن داستان چیزی شبیه عوض کردن سبک زندگی است و همین موضوع باعث میشود بازنویسی سخت باشد.
شاید برای بعضی از آنها چهار یا پنج ماه وقت میگذاشتم. گاهی اوقات یک پاراگراف را چند بار مینوشتم. پیشرفت داستان همراه با ویرایش بود. معمولاً داستانها که از نیمه میگذشتند راحتتر میشد. کمی تفریح میکردم و از نوشتن لذت میبردم.
گاهی هم انتهای داستانی را ۲۰ یا ۳۰ مرتبه بازنویسی کردهام. در واقع وقتی تعداد بازنویسیها از انگشتان دست تجاوز میکند به طور حتم باید انتظار تعداد بیشتری از آن را داشته باشید. هر بار که مینویسی احساس میکنی بهتر شده و همینطور ادامه پیدا میکند.»
دو روز از تمام شدن داستانم گذشته و وقت ویرایش کارم رسیده است. معمولا بهترین زمان برای بازنویسی و ویرایش کار، فاصلهٔ دو روز تا یک هفته پس از نوشتن داستانتان است. در این فاصله شما میتوانید از نویسنده به خوانندهاش تبدیل شوید و نکات اضافی و بخشهای غیرواقعی و ملاآور متنتان را ببینید. به گفتهٔ زادی اسمیت : «برای ویرایش یک رمان، به سری روی شانههایتان نیاز دارید که نه مال نویسندهٔ داغ رمان باشد و نه مال ویراستاری که دوازده نسخهٔ مختلف از آن خوانده. یعنی باید فراموش کنید که چنین متنی نوشتهاید.» و دو روز فاصله گرفتن، این امکان را به شما میدهد تا در این جایگاه قرار بگیرید که بنظرم زمان منصفانهای است.
dastannevis.com
ایدهٔ جذاب نامه نوشتن نویسنده به آیندهاش
«منِ عزیز»: نامههایی است که آن ناپولیتانو رماننویس به خودِ آیندهاش نوشته است.
«چهارده ساله بودم که اولین نامه را نوشتم، این ایده را از یک رمان گرفته بودم. داشتم در اتاق خوابم تنهایی امیلی در نیومون۱، مجموعهای از ال. ام. مونتگومری را میخواندم که رمان معروفتر آن شرلی در گرین گیبلز۲ را نیز نوشته است. کتابهای مجموعۀ امیلی سه تا هستند و با اینکه عاشق آن شرلی بودم، با امیلی بیشتر ارتباط برقرار میکردم. آنه یک برونگرای جسور است اما امیلی تودارتر و جدیتر است. من یک بچۀ جدی و کرم کتاب بودم. در واقع، میتوانم رد کودکیام را در شخصیتهای ادبی مونث مورد علاقهام پیدا کنم: از تریکسی بلدن تا بتسی و تریسی، امیلی در نیومون تا مورگئین در مهگرفتگیهای آوالون۳ و تمام زنهای دفترچۀ طلایی۴ دوریس لسینگ.
چهارده ساله بودم و تنهایی عمیق امیلی درونم طنین میانداخت. وقتی بخشی از رمان دوم را میخواندم که در آن امیلی به خودش در آینده نامه مینویسد، کتاب را زمین گذاشتم و همان کار را کردم. برایم مثل یکجور تلنگر بود، ایدۀ نوشتن نامه مرا به شوق میآورد. کار فوقالعادهای بود و در عین حال بچهای درونگرا مانند من میتوانست بی آن که کسی بو ببرد از پس کار برآید. وضعیت موجود زندگیام را توصیف کردم و از امیدها و آرزوهایم برای خودِ ده سال بعدم گفتم. نوشتن نامه که تمام شد، آن را مهر و موم کردم و از همان لحظه با میل خودم به بازکردنِ آن نامه مبارزه کردم. هنوز یادم هست که در ۱۶، ۱۸ و ۲۰ سالگی چقدر سخت بود که جلوی خودم را بگیرم و نامه را باز نکنم. موضوع همان به تأخیرانداختنِ لذت بود. در آن برهه از زندگی، یک دهه برایم به معنای ابدیت بود. حالا برایم عجیب است. واقعاً فکر میکردم بناست چه چیزی در آن صفحات پیدا کنم! حقیقتی دربارۀ خودم که اگر از آن آگاه میشدم، میتوانستم شاد زندگی کنم؟ پاسخی به این سؤال که من که بودم و چه اهمیتی داشتم؟
صبح روز تولد بیستوچهار سالگیام آن نامه را باز کردم؛ قبل از خواب نامه را کنار تختم گذاشتم تا صبح که چشم باز میکنم اولین چیزی باشد که میبینم. مانند حسوحال صبح روز کریسمس بود.
منبع : مد و مه
dastannevis.com
هر داستان از جوانه شروع میشود ، از زدن یک جرقه. انسان عادی نیز جرقهها را جذب میکند ولی آنها را از دست میدهد اما انسان هنرمند از جرقهها استفاده میکند. گاه سالها طول می کشد تا جوانهای که به ذهن نشسته باور شود.
نادر ابراهیمی
dastannevis.com
شبی که آسمان پر از ستاره بود و ماه با نور خود دهکده را روشن کرده بود. مردم دهکده در خانههای خود در آرامش خوابیده بودند. صدای جریان آب رودخانه و زمزمه باد در برگها تنها صدایی بود که در آن سکوت تاریک شب به گوش می رسید.
در یکی از خانهها، خانم ماریا که دختری شجاع و مهربان بود، به خوابی آرام و دلنشین فرو رفته بود. او در خواب به دنیایی پر از آرامش و شادی سفر میکرد. در آن دنیا، همه انسانها با هم در آرامش و صلح زندگی میکردند و هیچ نگرانی و اندوهی در آنجا حضور نداشت.
در زمانی دیگر، در دیگر سوی دهکده، یک مرد جوان به نام لئونارد بر روی یک سنگ زینتی در کنار رودخانه نشسته بود. او با نگرانی به آسمان ستارهای نگاه میکرد و به دنبال پاسخی برای سوالاتی بود که در ذهنش پررنگ شده بودند.
همینجا تصمیم میگیرد لئونارد به دنبال پاسخی برای سوالاتش بگردد و مسیری پر ماجرا و پر از راز و رمزها را طی کند. اما او از اینکه دیگران از او ناراحت شوند و یا برای خودش خطری به وجود آید نگران بود. به همین خاطر تصمیم میگیرد تنها و بدون کسی از مسیری که انتخاب میکند، مطمئن شود.
با طلوع آفتاب، لئونارد آماده میشود تا سفر خود را آغاز کند و در آستانه راهی تازه و ناشناخته، قدم برمیدارد...
dastannevis.com
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶
سهشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
dastannevis.com
🖇
آدمی را میتوان شناخت...
از کتابهایی که میخواند،
دوستانی که دارد؛
ستایشهایی که میکند و لباسها، سلیقههایش
از آنچه علاقهای ندارد...!
👤 رالف والدو امرسون
dastannevis.com
📝تمرین نوشتن
این عبارت را در نظر بگیرید: سام مطمئن نبود آیا این علامت خوبی است یا نشانه ای از مصیبت،اما می دانست...
با این سرآغاز شروع کنید و ادامه دهید.آزادانه نوشتن به این معنی است که بدون توقف یا فکر کردن زیاد،فقط بنویسید. فقط با شتاب بنویسید. به هرشکلی که کلمات بیرون می آیند. باید حداقل پنج دقیقه به این نحو بنویسید. اما اگر هم می خواهید بیشترش کنید آزادید.
هیچکس کاری به این نوشته ندارد به جز خودتان و شما هم به آن به جز به دید حرف هایی قلمبه سلمبه نگاه نمی کنید.
فقط احساس کنید که دارید از عصبانیت و حرارت تند تند چیزهایی را روی کاغذ می آورید.
#قدم_به_قدم_تا_نوشتن_داستان
#ترجمه_انیسا_دهقانی
#نشر_افکار
#تمرین_نوشتن
dastannevis.com
قهوه اغلب به عنوان یک نوشیدنی محبوب برای افزایش تمرکز و انرژی شناخته شده است. بسیاری از افراد معتقدند که قهوه میتواند به بهبود تمرکز، تحرک ذهنی و افزایش توانایی نوشتن کمک کند. به همین دلیل، بسیاری از نویسندگان، شاعران و هنرمندان قهوه را به عنوان یک نوشیدنی الهامبخش در هنگام نوشتن استفاده میکنند. از طرف دیگر، برخی افراد ممکن است حساسیت به قهوه داشته باشند و مصرف آن بر روی تمرکز و نوشتن آنها تاثیر منفی داشته باشد.
dastannevis.com
🦇 جوجوتسو کایزن در دنیای DC ؟
توی کمیک جدید منتشر شده از Nightwing، میتونیم یوجی ایتادوری رو در بین شخصیتها ببینیم.
dastannevis.com
قد ایتادوری یوجی ۱۷۳ سانتیمتر است و مو او در مانگا بلوند است، اما رنگ مو او در انیمه به رنگ سیاه و صورتی در آمده است، اما چقدر از شخصیت او میدانیم؟ او توسط پدر بزرگش بزرگ شده است که برای او حکمی مانند پدر را دارد. یوجی ایتادوری تا دوران دبیرستان زندگی نرمال و سادهای در شهر سندای داشت تا اینکه با مگومی آشنا شد و با خوردن یکی از انگشتان سوکونا عملا زندگی او برای همیشه تغییر کرد. او در ادامه به یکی شاگردان گوجو ساتورو در دبیرستان جوجوتسو در توکیو تبدیل شد که درکنار مگومی و نوبارا یکی از سه دانشآموز سال اولی این دبیرستان است.
dastannevis.com
ایتادوری پس از خوردن انگشت سوکونا نهتنها توانست پادشاه نفرینها را کنترل کند و کنترل بدن خود را بهدست بگیرد، بلکه خوردن انگشت سوکونا باعث مرگ او نشد. بدین ترتیب ایتادوری به حامل سوکونا تبدیل شد که با خوردن هر انگشت این پادشاه نفرین، قدرت سوکونا بیشتر میشد و او میتوانست زمان بیشتری کنترل بدن ایتادوری را بهدست بگیرد. همین توانایی باعث شد تا ایتادوری نظر گوجو ساتورو را جلب کند و تصمیم بگیرد که به او کمک کند تا به زندگی خود بهعنوان دانشآموز مدرسه جوجوتسو ادامه دهد.
dastannevis.com
گاهی دو ساعت، کار روزانه میتواند شامل خواندن یک دو داستان کوتاه و نوشتن پیشنویس یک طرح باشد. اما گذاشتن همین زمان، به طور مداوم و نشستن پشت میز میتواند دریچههای جدیدی به روی جهان نویسنده بگشایند. برای نوشتن متنهای خوب باید خودتان را آماده کنید، سوادتان را کامل کنید؛ بسیار بخوانید و همزمان بسیار بنویسید.
dastannevis.com
جغرافیای یک کشور میتواند تاثیر زیادی بر نحوه نوشتن نویسندگان و داستاننویسان آن کشور داشته باشد. این تاثیر ممکن است به چندین شکل مشهود شود:
محیط طبیعی: آب و هوا، مناظر طبیعی، اقلیم و طبیعت یک کشور میتواند الهامبخش برای داستانها و شخصیتهای آنها باشد. به عنوان مثال، کشورهای با مناظر طبیعی غنی مانند کانادا باعث القا احساسات خاص و محتوایی در داستانها میشوند.
تاریخ و فرهنگ: تاریخ و فرهنگ یک کشور نقش مهمی در شکلدهی به داستانها و شخصیتها دارد. رویدادهای تاریخی مهم، افراد معروف و مقولات فرهنگی میتوانند به عنوان زمینه یا شخصیتهای اصلی در داستانها به کار روند.
مسائل اجتماعی و سیاسی: مسائل اجتماعی و سیاسی یک کشور میتواند به عنوان موضوعات و زمینههای داستانها مورد استفاده قرار بگیرد. نویسندگان ممکن است از موضوعاتی مانند تبعیض، تنشهای اجتماعی، وضعیت اقتصادی و سیاسی برای ایجاد داستانهای قوی و پرمحتوا استفاده کنند.
زبان و لهجه: زبان و لهجه مردم یک کشور نیز میتواند نقش مهمی در ایجاد شخصیتها و ایجاد محیط داستانی داشته باشد. لهجهها، اصطلاحات محلی و واژگان خاص میتوانند به داستانها و شخصیتها واقعگرایی و واقعیت بخشند.
dastannevis.com
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶
چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
dastannevis.com
ما نویسندهها در واقعیت و خیال زندگی میکنیم. هر داستان هم ترکیبی از خیال و واقعیت است. آدمهایی که هنری دارند ممکن است در زندگی در شرایط روزمره و دشواری قرار بگیرند اما با پناه بردن به نوشتن خودشان را نجات میدهند و به خلق آدمهایی میپردازند که برایشان جالبتر از آدمهای اطرافشان است.
گلی ترقی
dastannevis.com
جغد به عنوان یک نماد، در فرهنگها و ادبیات مختلف، معانی و نمادهای متفاوتی دارد. در برخی فرهنگها و ادبیات، جغد به عنوان نماد حکمت، دانش، پیشبینی و حتی تاریکی و مرگ شناخته شده است. اما در دیگر فرهنگها، ممکن است معانی دیگری نیز داشته باشد. به طور کلی، معانی مختلفی که به جغد نسبت داده میشود عبارتند از:
۱-حکمت و دانش: بسیاری از فرهنگها به جغد به عنوان نماد حکمت و دانش اشاره میکنند، زیرا این پرنده به عنوان نمادی از بیداری در شب و دیدن در تاریکی شناخته شده است.
۲- پیشبینی و شمایل: جغد یکی از حیواناتی است که اغلب به عنوان نماد پیشبینی و شمایل در فرهنگها و ادبیات مورد استفاده قرار میگیرد. این مرتبط با قدرت جغد در دید در شب و توانایی پیشبینی رویدادها است.
۳- مرگ و تاریکی: در برخی فرهنگها، جغد به عنوان نماد مرگ و تاریکی شناخته شده است، زیرا به دلیل فعالیتهایش در شب، به عنوان نمادی از مرگ و تاریکی معروف است.
۴- حیات و نیروی طبیعت: در برخی فرهنگها، جغد به عنوان نماد حیات و نیروی طبیعت شناخته شده است، زیرا به عنوان یکی از حیواناتی که بر علیه شرایط سخت طبیعت مقاومت میکند، شناخته میشود.
۵- حیوان معمایی و ماورایی: جغد به عنوان یک حیوان معمایی و ماورایی در بسیاری از فرهنگها و ادبیات به کار رفته است، زیرا دارای ویژگیهایی است که مربوط به دنیایی ماورایی و غیبی است.
dastannevis.com
اهمیت واقعی مطالعه این است که در فرایند نویسندگی، نوعی سهولت و شناخت ایجاد میکند. مطالعهٔ دائم شما را به فضایی میکشاند که با اشتیاق و بدون خودآگاهی مینویسید. ضمنا دانش شما را توسعه میدهد که چه کاری باید انجام بدهید و از انجام چه کاری پرهیز کنید. چه چیزی مبتذل و چه چیزی خوب است. چه چیزی مؤثر و چه چیزی روی صفحه کاغذ بی مورد است. هر چه بیشتر بخوانید، ضعف نگارشتان کمتر خواهد شد.
استیون کینگ
dastannevis.com
برای مرتب کردن و به کار بردن ایدههایی که در محیط باز برای داستان نویسی پیدا میکنید، میتوانید از روشهای زیر استفاده کنید:
۱- نوشتن ایدهها: اولین قدم برای مرتب کردن ایدهها این است که آنها را بنویسید. ممکن است ایدههای شما در ذهنتان پراکنده باشند، اما با نوشتن آنها، میتوانید آنها را سازماندهی کرده و به یک لیست مرتب تبدیل کنید.
۲- تفکر خلاق: با تفکر خلاق و ارتباط دادن ایدهها با یکدیگر، میتوانید داستانهای جالب و جذابی ایجاد کنید. به دنبال ترکیبهای جدید و غیرمعمول بگردید.
۳- ساخت نقشه ذهنی: با ساخت یک نقشه ذهنی، میتوانید ایدههای خود را به صورت گرافیکی مرتب کنید و ارتباطات بین آنها را نشان دهید.
۴- تحقیق و مطالعه: برای تثبیت ایدههای خود و افزایش دانش خود، میتوانید تحقیق کنید و کتابها و منابع مختلف را مطالعه کنید.
۵- تمرین و تجربه: با شروع به نوشتن داستانهای کوتاه و تمرین داستان نویسی، میتوانید مهارت خود را بهبود بخشید و ایدههای خود را به عمل بپیچید.
dastannevis.com