eitaa logo
داستان نویس نوجوان
323 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
54 ویدیو
3 فایل
تجربه خوب نوشتن! کانال پشتیبان داستان نویس نوجوان آموزش آنلاین داستان نویسی، قابلیت ارسال داستان، برگزار کننده مسابقات داستان نویسی dastannevis.com ارتباط با ما: @ashkanhasebi آدرس ایمیل پشتیبانی: support@dastannevis.com
مشاهده در ایتا
دانلود
--- در دهه‌ی ۱۹۴۰، در روستایی دورافتاده‌ در ایرلند، یک صومعه کوچک با نور کم و آواز آرام خواهران روحانی، به مثابه پناهگاهی برای افرادی که تنها و بدون خانواده بودند، خدمت می‌کرد. در آنجا، برخی از خواهران روحانی برای مراقبت از این کودکان یتیم، تلاش می‌کردند تا زندگی آنها را بهتر کنند. این کودکان، مانند گل‌های کوچکی بودند که در تنهایی و گرفتاری رشد می‌کردند. اما یکی از این کودکان به نام "آنا" استعداد خاصی داشت. او دلیلی نداشت که یتیم شود. مادرش او را در سنین کودکی به دلیل فقر و ناتوانی به صومعه سپرده بود و او هرگز فرصتی برای دیدن چهره مادر خود را نداشت. اما با وجود همه‌ این مشکلات، آنا دارای یک استعداد بزرگ برای یادگیری هنر و موسیقی بود. وقتی بیشتر بچه‌ها در صومعه به بازی و تحصیل مشغول بودند، او به تنهایی در کنار پیانو نشسته، آهنگ‌های زیبا را اجرا می‌کرد. روزی، یک مربی موسیقی به نام "رُز" به صومعه آمد و به طور اتفاقی آنا را در حال نواختن پیانو دید. او زیبایی صدا و استعداد وی را تشخیص داد و تصمیم گرفت تا به او کمک کند. این اتفاق، شروع یک ماجرای جذاب و پر از امید برای آنا بود که تمام زندگی خود را در جستجوی عشق و پذیرش برای به سر میبرد. آیا رُز می‌تواند به آنا کمک کند تا استعدادش را پرورش دهد؟ و آیا آنا می‌تواند با وجود گذشته‌ی دردناکش، به عشق و رفاقتی که همیشه می‌خواست برسد؟ این داستان ماجرایی پر از امید، تلاش و پذیرش است که دل‌ها را می‌لرزاند و به ما یادآوری می‌کند که هرکسی می‌تواند به عنوان یک قهرمان در دنیا ظاهر شود. --- شما می‌توانید این داستان را با توجه به شخصیت های داستانی و ایده‌های خودتان تکمیل کنید.... dastannevis.com
اصولاً فراگیری فنون داستان نویسی بدون مطالعه نمونه های موفق داستانی کارساز نخواهد بود. گاهی جرقه فکر اولیه در ذهن نویسنده از طریق مطالعه داستانی از نویسنده دیگر ایجاد می شود. dastannevis.com
تولد فکر اولیه قابل کنترل و پیش بینی نیست سیر مراحل تولد فکر اولیه، از برخورد با نشانه به حس و از حس به تولد فکر اولیه، فرایندی قابل پیش بینی، ارادی و قانونمند نیست. بسیاری از هنرمندان با نشانه های بسیاری مواجه می شوند، اما حسی در آنها برانگیخته نمی شود، یا می شود اما آن را در ذهنشان دنبال نمی کنند، یا حتی با شکل گیری فکر اولیه مراحل بعدی طی نمی شود و نطفه به کمال نمی رسد. dastannevis.com
به گردآوری اخبار ماجراهایی بپرداز که نظرت را جلب می‌کنند. ماجرایی را انتخاب کن که با مواد داستانی تو موضوع‌ها و چیزهای‌فوق‌ العاده‌ای که در زندگی خود جذب آنها شده‌ای مرتبط باشند. ببین چگونه می‌توانی مادهٔ داستانی خود را بر بدنهٔ ماجرایی از آن دست پیوند بزنی. تئودور ویسنر تمرین‌های رمان‌نویسی از کتاب 📚اندیشه‌های نو در رمان‌نویسی dastannevis.com
همواره به آینده فکر کن، هنوز کتاب‌هایی برای خواندن، غروب‌هایی برای تماشا کردن و دوستانی برای دیدن وجود دارند ... dastannevis.com
نو بودن فکر اولیه مسئله ای که جای تأمل دارد این است که ملاک نو بودن فکر اولیه چیست؟ یعنی فکر اولیه تا چه حد مجاز به مایه گرفتن از فکر اولیه دیگر است. این سؤال از آنجا ناشی می شود که گاه مشاهده می کنیم یک داستان از جهاتی همچون فکر اولیه، طرح، نثر، درون مایه، یا پیام با داستانی دیگر شباهتی انکارناپذیر دارد. چنین شباهت هایی بسیار مشاهده می شود. به خصوص با گذشت زمان و خلق داستانهای بی شماری که هر روز پا به عرصه ادبیات می گذارند گویی احساس می شود که فکر اولیه به کالایی نایاب بدل شده و همچون ماده ای معدنی، مصرفی و کمیاب به تدریج رو به اتمام است. ابتدا باید گفت که تکراری بودن مضمون و پیام به خودی خود اشکالی ندارد؛ یعنی این طبیعی است که اثری هنری درصدد بیان مضمون و پیام تازه ای نباشد، بلکه پیام های گفته شده را به شیوه ای ارائه کند که نو و تازه جلوه کنند. عده ای بر این عقیده اند که اساساً در دنیا سخن و حرف تازه ای برای گفتن باقی نمانده است، بلکه می توان شیوه هایی نو در انتقال این گفته ها به کار گرفت. پس تکرار درون مایه یا پیام یک داستان (با فن و شیوه ای متفاوت) را نمی توان تقلید نامید. اما از مضمون و پیام که بگذریم، شباهت یک اثر به اثر دیگر از نظر فکر اولیه، طرح و نثر محل تأمل است. البته در اینجا نیز وجود شباهت خود به خود دلیل بر تقلیدی یا تکراری بودن اثر دوم نیست. باید دید آیا مطالعه اثر اول خواننده را از مطالعه اثر دوم بی نیاز می کند یا خیر. اگر بی نیاز کند، در آن صورت باید اثر دوم را کاری تکراری قلمداد کرد. اما در صورتی که اثر دوم در عین تأثیرپذیری از اثر اول خود نیز شخصیت مستقلی داشته و از برجستگی ها و ارزش هایی برخوردار باشد، در آن صورت نمی توان آن را تکراری و بی ارزش قلمداد نمود. dastannevis.com
هفتاد ميليون آدم هر جا می‌رسند می‌گويند: ايرانی‌ها کتاب نمی‌خوانند! تيراژ کتاب از سه هزار تجاوز نمی‌کند. شوخی است که هشتاد هزار شاعر ثبت شده‌اند، اما تيراژ کتاب شعر هشتصد نسخه هم نيست، يعنی چی؟ يعنی اينکه ما کتاب نمی‌خوانيم چون فکر می‌کنیم همه چيز را می‌دانيم. يعنی اينکه ما سئوال نمی‌کنيم چون جواب همه چيز را داريم. عباس معروفی dastannevis.com
نیل گیمن گفته :«تالکین برای نوشتن هابیت و ارباب‌حلقه‌ها، کتابهای سبک‌ فانتزی نمی‌خواند، او کتاب های ریشه شناسی زبان فنلاندی می‌خواند. چیزی غیر منتظره را بخوانید.» نویسندگی فقط نوشتن نیست، برای نوشتن یک شاهکار شنیدن موسیقی‌های درجه یک، دیدن فیلم‌های ارزشمند، رقص، درست زندگی کردن، خواندن کتاب‌های خوب و دانستن دربارهٔ انواع و اقسام رشته‌ها تاریخ، روانشناسی، اسطوره‌شناسی و... ضروری است. dastannevis.com
راههایی که می توان شوق خواننده داستان را برای خواندن بیشتر کرد: ۱- پرداختن به اینکه چگونه (چرا) چنین شد؟ به جای اینکه بعدش چه شد؟ به عبارت دیگر روشن ساختن علت و چرایی حادثه ای که در ابتدای داستان اتفاق افتاده یا گرهی که همان ابتدا گشوده شده است. ۲- نثر شاعرانه و برخوردار از تصاویر ذهنی. ۳-شخصیت پردازی یا ارائه تجربیاتی دست اول، ناب و گرانبها از زندگی. ۴- صمیمیت. ۵- طنز، که می تواند، به خصوص در نوشته هایی که مخاطبانش بزرگسالان هستند، جای خالی صمیمیت را پر کند. dastannevis.com
آن‌دم که شادی، شاداب نبود. مادری، فرزند خردسالَش را به دستان جفا‌کار و بی‌مودت خاک سپرد؛ همان خاک که بهانه‌ایست از بهر سرد‌مهری آدمک‌های افسرده و نژند، دختران و بانوانی که از هراس شهوت مردان، اسیر چهار‌دیواری شده‌اند و پسران و مردانی که رعب‌ و‌ وحشت بر جانشان بود، اما از‌خاطر طعنه‌ی دیدگان دیگران برای اشک‌هایشان لالایی خواندند و گریه‌ و بغض را بر‌خاک کشیدند. مردمانی که شوخی‌های شهر زندگی را بر خود چیستان و معما کرده‌اند و جهانی که بازی زندگی را پیچیده و درهم کرده‌است. در آخر هم من، که ضجه‌های درد و رنج‌ روح‌ همه‌را در خاطر و ذهن دارم؛ آیا مقصر و خطاکار، هستم؟ من که وجدان خود را لبالب از عذاب کرده و دنیا‌یم را سیراب از مرداب‌سردرگمی... اینک کیستم؟ اهل کدام دیارم؟ یکی مرا شهاب‌سنگ بیچارگی می‌داند و یکی مرا ملکه‌ی خباثت می‌خواند، اما روزگاری نامم شادمانی و رسم‌ام خشنودی بود و میهنم از گوشه‌ی قلب‌های غبارآلود آغاز و تا سرزمین‌های پرعشق گسترده‌بود... هر پسین جایی پرسه می‌زدم؛ یک‌دم در قلب امیری تکیه می‌دادم و گاهی هم در خانه‌ی کنیزی مهمان می‌شدم، اما آن‌قدر از آنجابه‌اینجا، از آن‌ دل‌به‌ این‌دل پرید‌م که مرا بار‌ها نفرین کرده‌اند. آخر، بشر رابطه‌ای خصمانه با مهمان‌های ناخوانده دارد، حتی اگر مهمان‌اش شادی باشد!... هر چه زمان جلو‌تر می‌رفت ترس و نفرت از من بیشتر می‌شد. - لعنتی! روز‌ها خوب پیش می‌رود، معلوم نیست این شادیِ پلید چه نقشه‌ی خبیثانه‌ای برایم در سر دارد. - چرا حالم خوب است؟ حتما اتفاقی ناگوار در راه‌ست! - این شادمانی حتما از چشم‌هایم در می‌آید... موجی از قبیل این حرف‌ها راه افتاد و آبشار بدبینی بر سر همه آوار شد. کسی نمی‌دید که غم همانند من گاهی باروبندیل جمع می‌کند، کسی نمی‌شنوید صدای فریاد مرا که می‌گفتم: -کافی‌ست! از افکارتان هراسید نه از من! آنها تهمت ناروا به من زدند، سر زدن مرا در شب‌های تیره ندیده‌اند؛ ظلم و دشمنی از آن‌ها بود که مرا هیچ‌گاه پیدا نمی‌کردند. پس من اکنون با‌وجود عذاب‌وجدان پنهان شده‌ام تا روزی که ناقوس‌ها به صدا در بیاید و مردم همراه‌ با آن بخوانند "ما همیشه تو را پیدا خواهیم کرد! بدرود، تا روزی که مرا شهاب‌سنگ بیچارگی نخوانند و ندانند. dastannevis.com
اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶ دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ dastannevis.com
موضوع دیگری که باید درباره نوشتن گفت، در مورد تجربه کردن است. فرض کنید خیلی هم بااستعداد باشیم، وقتی می‌خواهیم بنویسیم چقدر تجربه داریم؟ چقدر اجازه تجربه کردن به خودمان می‌دهیم؟ فریبا وفی dastannevis.com
کتابی که هر نویسنده باید نظیرش را بنویسد. این کتاب خطاب به‌ مخاطب فرضی نوشته شده است. نویسندهٔ آن، از زمانه‌اش جلوتر بوده. هر نویسنده و اصلا هر آدم کنجکاو و دقیقی باید یکی از این ‌کتابها در زندگی ‌اش بنویسد. بقول محمدرضا صفدری اگر هر فرد در سال یک ‌داستان خوب هم بنویسد کارش را درست انجام داده‌ است. مطالعه کنید، دقیق باشید، ارتباط برقرار کنید، الگو بگیرید اما به عقاید و نگرش دیگران وابسته نشوید. در غیر این صورت فرصت نوشتن چیزی واقعا منحصربفرد را نخواهید داشت. حرفهای همسایه نیما یوشیج dastannevis.com
‌چخوف به نویسنده‌های جوان اندرز می‌دهد که نخست داستان را به دو نیمه تقسیم کنند. آن وقت نیمه اول را دور بیندازند و داستان را از نیمه دوم بنویسند. منظورش این است که داستان باید تا حد ممکن نزدیک به ماجرای اصلی آغاز بشود. 📚اندیشه‌های نو در رمان‌نویسی باربارا شوپ dastannevis.com
یک جملهٔ حقیقی گاهی كه داستان تازه‌ای را شروع می‌كردم و نمی‌توانستم پيش بروم، بلند می‌شدم و به تماشای بام‌های خانه‌ها می‌ايستادم و به خود می‌گفتم: «همه‌ كوشش‌ات باید این باشد كه يك جمله‌ی حقيقی بنويسی. حقيقی‌ترين جمله‌ای را كه می‌دانی بنويس.»به اين ترتيب بالاخره يك جمله حقیقی می‌نوشتم. بعد كار آسان می‌شد، چون هميشه یک جمله‌ی حقیقی بود كه بدانم يا ديده باشم و يا از زبان کسی شنيده باشم. ارنست همینگوی dastannevis.com
من کتابهایی را نوشته ام که دوست داشتم بخوانم. این همان چیزی است که همیشه مرا وادار می‌کند تا قلم به دست بگیرم. هیچ کس نمی‌خواهد کتابهای مورد نیاز مرا بنویسد، بنابراین باید خودم این کار را انجام بدهم. کلایو لوئیس dastannevis.com
در نوشتن داستان، آن‌کس که نتواند صحنه را در ذهن مجسم کند، قادر به نوشتن آن نیز نمی‌باشد. قبل از پرداختن به صحنه پردازی خوب است نگاهی به آنچه سنت صحنه پردازی است بیندازید و آن به کارگرفتن صحنه به وسیله داستان‌نویسان در آثار ادبی اولیه چون افسانه‌ها، اساطیر، تمثیلات و قصه های بلند است. جیمز هال dastannevis.com
تنها هدیه مهم برای نویسنده، یک ردیاب ضد سرقت است. ارنست همینگوی dastannevis.com
طبق افسانه‌ها دیوژن بزرگ، فیلسوف بدبین، درخواست‌هایش را از مجسمه‌ها می‌‌خواست. وقتی که اهالی شهر از او پرسیدند :«چرا این کار را انجام می‌دهد؟» او پاسخ داد: «برای اینکه خودم را به رد کردن درخواست‌ها عادت دهم.» این یک مهارت مهم برای نویسنده است. با شروع نوشتن، پیش از هر چیز متوجه می‌شوید که هیچ کس منتظر شما نیست، مجلات آغوش خود را به روی شما باز نمی‌کنند، ناشران به نامه های‌تان پاسخ نمی‌دهند و جوایز ادبی عجله ای ندارند تا شما را در لیست‌های طولانی و کوتاه خود قرار دهند. اولین چیزی که می‌شنوید سکوت است. امور به این ترتیب است. صبور باشید، برای بار دوم، سوم و بیستم امتحان کنید. اگر برای موفقیت‌تان آماده یک مبارزه طولانی نیستید، بهتر است فوراً از نوشتن‌ دور شوید. چون‌ پس از آن این‌کار دردناکتر خواهد شد. ویا استاوتسکی dastannevis.com
کلمات غلتکهایی است که روی احساس کشیده می‌شود. گوستاو فلوبر dastannevis.com
ژانر را فراموش کنید، صدای خود را بیابید. زیاد به این فکر نکنید که در چه ژانری باید بنویسید، شاید شما توانستید ژانری کاملا جدید را ابداع کنید. به جای فکر کردن به ژانر با خودتان بگویید که می خواهم یک داستان بنویسم و منتظر می‌شوم تا دیگران برای آن ژانری مناسب پیدا کنند. موضوع مهم این است که شما داستان و صدای ویژه خودتان را پیدا کنید. هر کسی داستانی برای گفتن دارد و هر کسی می تواند نگارش خود را بهتر کند. برخی از تکنیک های نویسندگی را می‌توان آموخت و شما هم باید سعی کنید که یاد بگیرید و کارتان را بهتر کنید. من هنوز هم با نوشتن هر کتاب نکات جدیدی را یاد می گیرم. به نظر من دلیلی وجود ندارد که همه مردم حداقل یک کتاب ننویسند. به نظرم همه مردم جهان به حد کافی جالب هستند و بنابراین چرا نباید داستان خود را بنویسند؟ شما چیزی را می نویسید که می شود و می توانید بنویسید. به نظرم نمی توان تصمیم گرفت که من می خواهم این یا آن کتاب مشخص را بنویسم. به اعتقاد من این نوشتن است که شما را پیدا می کند. بنابراین با خودتان فکر نکنید که می خواهم داستانی مثل رمز داوینچی و یا چیزی شبیه آثار اسیتون کینگ بنویسم. خود بعدی تان را بنویسید، شما پدیده بزرگ بعدی خواهید بود. سوفی کینسلا dastannevis.com