داستانهای قرآنی و مذهبی
ب) درخواست سؤال در تمامی زمینهها «فَأَقْبَلَ عَلَیْهِ یَحْیَی بْنُ أَکْثَمَ فَقَالَ أَ تَأْذَنُ لِی جُعِلْتُ فِدَاکَ فِی مَسْأَلَةٍ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) سَلْ إِنْ شِئْتَ...»[۵]
یحیی بن اکثم رو به امـام رضـا(ع) کرده و گفت: فدایت شوم اجازه میفرمایید مسئلهای را مطرح کنم؟ امام(ع) فرمودند: ازهرچه میخواهی بپرس...
«جَاءَ رَجُلٌ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا مِنْ وَرَاءِ نَهَرِ بَلْخَ قَالَ إِنِّی أَسْأَلُکَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَإِنْ أَجَبْتَنِی فـِیهَا بـِمَا عـِنْدِی قُلْتُ بِإِمَامَتِکَ فَقَالَ أَبُو الْحـَسَنِ (ع) سـَلْ عـَمَّا شِئْت...»[6]
مردی خدمت حضرت رضا رسید از پشت نهر بلخ گفت من یک سؤال از شما میکنم اگر جوابش را آن طور که مـن مـیدانم دادی قـائل به امامت شما میشوم. حضرت رضا فرمود هـر چـه مایلی سؤال کن...
«فَإِنِّی إِنَّمَا جَمَعْتُکُمْ لِتَسْأَلُوا عَمَّا شِئْتُمْ ... فَهَلُمُّوا مُسَائِلَکُمْ فَابْتَدَأَ عَمْرُو بْنُ هَدَّاب»[۴]
امام(ع) فرمود: مـن شـماها را در ایـن مجلس جمع کردم از هرچه دوست دارید بپرسید...
پی نوشت:
۱.عیون اخبار الرضا(ع)، شیخ صدوق ، 1389، ج1، ص 317
۲.بحارالانوار، علامه مجلسی ، 1403، ج49، ص175
۳.بحارالانوار، علامهمجلسی ، 1403، ج49، ص176
۴. عیون اخبار الرضا(ع)، شیخ صدوق ، 1389 ،ج1، ص333
۵.بحارالانوار، علامه مجلسی ، 1403، ج50، ص76
۶.بحارالانوار، علامه مجلسی ، 1403 ج49، ص105.
۷.بحارالانوار، علامه مجلسی ، 1403 ، ج50، ص74.
منبع:
شیوه ها و ویژگی های مناظره امام رضا علیه السلام ، عنایت الله شریفی، حسین دنیادیده ، مجموعه مقالات دانشگاه علامه طباطبایی ، زمستان 1392 ، شماره 290 - قابل دسترس در پایگاه مجلات تخصصی نور
موسسه تنظیم و نشر آثار اهلبیت علیهمالسلام
#شهادت_امام_رضا
داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای ائمه: امام رضا (ع): اسلحه مسموم در توبره
مرحوم راوندى به نقل از محمّد بن زيد رزامى حكايت كند:
روزى در خدمت حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام بودم ، كه شخصى از گروه خوارج - كه درون توبره و خورجين خود نوعى سلاح مسموم نهاده و مخفى كرده بود - وارد شد.
آن شخص به دوستان خود گفته بود: او گمان كرده است ، كه چون فرزند رسول اللّه است ، مى تواند وليعهدى طاغوت زمان را بپذيرد، مى روم و از او سؤ الى مى پرسم ، چنانچه جواب صحيحى نداد، او را با اين سلاح نابود مى سازم .
پس چون در محضر مبارك امام رضا عليه السلام نشست ، سؤ ال خود را مطرح كرد.
حضرت فرمود: سؤ الت را به يك شرط پاسخ مى گويم ؟
منافق گفت : به چه شرطى مى خواهى جواب مرا بدهى ؟
امام عليه السلام فرمود: چنانچه جواب صحيحى دريافت كردى و قانع و راضى شدى ، آنچه در توبره خود پنهان كرده اى ، درآورى و آن را بشكنى و دور بيندازى .
آن شخص منافق با شنيدن چنين سخن و مشاهده چنين برخوردى متحيّر شد و آنچه در توبره نهاده بود، بيرون آورد و شكست ؛ و بعد از آن اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! با اين كه مى دانى مامون طاغى و ظالم است ، چرا داخل در امور او شدى و ولايتعهدى او را پذيرفتى ، با اين كه آن ها كافر هستند؟!
امام رضا عليه السلام فرمود: آيا كفر اين ها بدتر است ، يا كفر پادشاه مصر و درباريانش ؟
آيا اين ها به ظاهر مسلمان نيستند و معتقد به وحدانيّت خدا نمى باشند؟
و سپس فرمود: حضرت يوسف عليه السلام با اين كه پيغمبر و پسر پيغمبر و نوه پيغمبر بود، از پادشاه مصر تقاضا كرد تا وزير دارائى و خزينه دار اموال و ديگر امور مملكت مصر گردد و حتّى در جاى فرعون مى نشست ، در حالى كه مى دانست او كافر محض مى باشد.
و من نيز يكى از فرزندان رسول اللّه صلى الله عليه و آله هستم و تقاضاى دخالت در امور حكومت را نداشتم ؛ بلكه آنان مرا بر چنين امرى مجبور كردند و به ناچار و بدون رضايت قلبى در چنين موقعيّتى قرار گرفتم .
آن شخص جواب حضرت را پسنديد و تشكّر و قدردانى كرد؛ و از گمان باطل خود بازگشت .(۱)
۱- الخرايج والجرايح : ج ۲، ص ۷۶۶، ح ۸۶.
منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی
موسسه تنظیم و نشر آثار اهلبیت علیهمالسلام
#همه_خادم_الرضاییم
🔴
مائده : ۳ 👈🏻 ناامیدی تمامی کفار جهان با ظهور امام مهدی (عج)
الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا
امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
الباقر (علیه السلام)- ... یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ یَوْمَ یَقُومُ الْقَائِمُ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یَئِسَ بَنُوأُمَیَّهًْ فَهُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَئِسُوا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ
امام باقر (علیه السلام)- الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ؛ روزی که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام میکند، بنی امیه که همان مأیوسان هستند، نومید میشوند؛ از آل محمّد (نومید میشوند.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۵۷۴ بحارالأنوار، ج۵۱، ص۵۵/ العیاشی، ج۱، ص۲۹۲/ نورالثقلین/ البرهان
#امام_زمان
آیه شراء
آیه ۲۰۷ سوره بقره، کسانی را ستوده است که حاضرند جان خود را در ازای بهدستآوردن رضایت خداوند فدا کنند. بهگفته ابن ابیالحدید عالم معتزلی، همه مفسران بر این باورند که این آیه در فضیلت امام علی(ع) نازل شده است. علامه طباطبایی نوشتهاست: طبق روایات اینآیه درباره ماجرای لیلةالمَبیت نازلشدهاست. در لیلةالمبیت مشرکان قصد داشتند به خانه پیامبر اسلام(ص) در مکه حملهکنند و او را بهقتلبرسانند. دراینشب، امام علی(ع) برای حفظ جان پیامبر در بستر او خوابید.
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ
بعضی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی (ع) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر (ص)، جان خود را بهخاطر خشنودی خدا میفروشند؛ و خداوند نسبتبه بندگان مهرباناست.
غار ثور
مشرکان نقشه کشیده بودند تا پیامبر ما را از بین ببرند. امّا خدای مهربان، حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) را از این توطئهی آنها باخبر ساخت.
شبانه، پیامبر عزیز از مکّه به سمت یثرب حرکت کردند.
در این شب امام علی جان در بستر پیامبر خوابیدند تا معجزهای باشد برای مشرکان، تا هم بدانند خداوند از همهی نیّتها باخبر است. نیّتهایی که به گمان خودشان هیچکس از آن باخبر نبود. هم نشانهی شجاعت امام علی جان باشد.
قرآن به این موضوع، در سورهی بقره، آیهی ۲۰۷، اشاره فرموده است؛ که به آیهی لَیْلَةُ الْمَبیت یا آیه شِراء، شهرت دارد.
پیامبر عزیز ما با نفر دومی، به دستور خداوند، در غار ثور پنهان شدند و سه شبانه روز در آنجا بودند.
قرآن به این موضوع، در سورهی توبه، آیهی ۴۰، اشاره فرموده است.
مشرکان در جستجوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تا در غار ثور هم آمدند، امّا خداوند آنان را از ورود به غار بازداشت.
زیرا به برکت وجود پیامبر در آن غار، تار عنکبوت جلوی در ورودی غار تنیده شد و دو کبوتر وحشی در آنجا تخم گذاشتند. مشرکان با دیدن این صحنه، فکر کردند که غار متروک است و کسی وارد آن نشده است و گرنه تار عنکبوت پاره میشد و تخم کبوتر میشکست و کبوتر، آنجا نمینشست. (ارتفاع غار، به اندازهی قد یک انسان بود)
📚الگو ایرانی
این داستان در سوره توبه در جزء ۱۰ آیه ۴۰ آمدهاست.
✍ داستانی بسیاااار زیبا و تاثیر گذار👌👌
👈به عیادت دوستی رفته بودم، پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجاحضور داشت. چند دقیقه بعد از ورود ما #اذان مغرب گفتند
آقای پیرکراواتی، باشنیدن اذان ، درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نماز شد.!!برای من جالب بود که یک پیرمرد صورت تراشیده #کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد. از او دلیل نماز خواندن اول وقتش را پرسیدم؟
🌹در جوانی مدتی از طرف #رضا_شاه مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم. ازطرفی پسرم مبتلا به #سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظرمرگ بچه ام بودم.!!
روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، #مشهد🕌 برویم و دست به دامن امام رضا(علیه السلام) بشویم. آن موقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادر بچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم.
🌳 رسیدیم مشهد و بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی گریه میکرد . گفت برویم داخل حرم که من امتناع کردم بچه را گرفت و گریه کنان داخل #حرم آقا رفت.
🎅 #پیرمردی توجه ام را به خودش جلب کردکه رو زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری انجیر و نبات خرد شده در آن بود. هرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان میرفت!
❤️به خود گفتم عجب مردم ساده ای داریم پیرمرد چطور همه را دل خوش كرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات!
پيرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟⁉️
گفتم:چه شرطی و برای چی؟
👈شیخ گفت :قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه را #سر_وقت اذان بخوانی.!
متعجب شدم که او قضيه مرا ازکجا میدانست!؟ كمی فکرکردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد...
✅خلاصه گفتم :باشه قبوله و با اینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم و اصلا قبول نداشتم گفتم:باشه.!
💚همین که گفتم قبوله آقا، دیدم سر و صدای مردم بلند شد و در ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید و مردم هم بدنبالش چون #شفاء گرفته وخوب شده بود. من هم از آن موقع طبق قول و قرارم با مرحوم "شیخ حسنعلی نخودکی" نمازم را سر وقت میخوانم.
💂♂روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتند رضا شاه جهت #بازدید آمده. درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدید شاه نمازم را بخوانم. چون به خودم قول داده بودم وضو گرفتم و ایستادم به #نماز. رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم. نمازم که تمام شد بلند شدم دیدم درست پشت سرم ایستاده.
👈 گفتم: قربان درخدمتگذاری حاضرم. رضاشاه هم پرسید : مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟ گفتم : قربان ازوقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا(علیه السلام) شرط کردم. رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد و با چوب تعلیمی محکم به یکی زد و گفت: مردیکه پدرسوخته، کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، و نماز اول وقت بخوانه دزد و #عوضی نمیشه.! اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد!
♨️بعدها متوجه شدم، آن شخص زیر آب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما #نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود. از آن تاریخ دیگر هرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"شیخ حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم.
🌷(خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان)
msg-1001472826450-105.ogg
2.75M
📌 بشارت آمدن قائم بعد از ۴۰۰ سال
1️⃣ گفتن الحمدالله رب العالمین در برابر عطسه فرعون
4️⃣ غیبت دوم حضرت موسی ⁉️
5️⃣ دلیل حاصل شدن فرج
🎙میثم ذوالقدر
🔽 بازگشت به فهرست موضوعی
🎬 قسمت ۸۷
⏰️ ده دقیقه
↙️ به ما بپیوندید ↙️
🆔️https://eitaa.com/meysamzolghadr
🌎mzolghadr.ir