eitaa logo
کانال 📚داستان یا پند📚
1.8هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
46.4هزار ویدیو
242 فایل
کارکانال:رمان و داستانک،سلام و صبح بخیر،پیامهای امام زمانی عج، کلیپ طنز،سخنان پندی،سیاسی، هنری و مداحی پیامها به مناسبتها بستگی دارد. مطالبی که با لینک کانال دیگران است با همان لینک آزاده بقیه مطالب آزاده @Dastanyapand
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻📚کانال داستان یا پند📚🌻       بنــــ﷽ــام خـــــدا : یکی تویی و یکی من... با این ماه که هنوز هم این شهر را تحمل می کند... همین سه تا بس است.. حتی اگر ماه هم نبود... من قانعم... به یک تو و یک من.. مگر میان تو و ماه فرقی هم هست؟! ای کاش بود.. آن وقت شاید همه چیز جز تو معنایی داشت.. اما...حالا که ندارد.. حالا همه چیز تویی.. تمام شعرهایی که با عشق می خوانم.. تمام روزهای خوب.. تمام لبخندهای من.. تمام گناه های با لذت.. تمام زندگی.. همه چیز تویی.. چیز دیگری هم اگر جز تو بود.. فدای یک تبسمت به نام یگانه بهانه هستی -پاشو رها... بلند شو ببینم...چقدر می خوابی دختر؟!پاشو!!...دیرشده! این دیگه کیه کله ی صبحی؟؟؟... انگار فکرم و بلند گفتم چون یارو بایه صدای مسخره ودرحالیکه ادای دخترای لوس و درمیاورد گفت: ارغوان هستم...از آشناییتون خوش بختم وشما؟؟!!وبعدش دوباره صداش جدی شد و عصبی گفت:پاشو ببینم...تومن و نمیشناسی؟!!!!!!جلسه معارفه راه انداخته واسه من...پاشو...دیرشده! دهه...یه امروز و میخواستیم کلاسارو بپیچونیم و نریما...این خانوم اومده مارو باخودش ببره...چشمام و بازکردم و روی تخت نشستم کلافه گفتم: -اه...اری...من حوصله دانشگاه ندارم!بیخیال شو. - یعنی چی حوصله دانشگاه نداری؟! - یعنی اینکه حسش نیست!بیخیال شو دیگه ارغوان. - امروز با حسینی کلاس داریما! - خب داشته باشیم. - خب داشته باشیم؟!تو می فهمی داری چی میگی؟دلت میخواد سرمون و ببره بذاره رو سینمون؟ پتورو کشیدم روی سرم وبا لحن خواب آلودی گفتم:اون هیچ کاری ازدستش برنمیاد. وچشمام و بستم. - رها!!! اذیت نکن دیگه.پاشو! - بیخیال شو!دیشب دیر خوابیدم،خوابم میاد.الانم سرم درد میکنه! - چه غلطی می کردی که دیر خوابیدی؟! همون طور که چشمام بسته بود و سعی می کردم بخوابم،باشیطنت گفتم:داشتم باآقامون اس بازی می کردم،نفهمیدم زمان چجوری گذشت!عشقه دیگه! ارغوان خندید وبه سمتم اومد.پتو رو از روی سرم کنار کشیدوگفت:پاشو ببینم!خر خودتی...خدا پسِ کله هیچکی نمیزنه که بیاد بشه آقای تو! چشمام و بازکردم و باشیطنت گفتم:خیلی دلشم بخواد!دختر به این ماهی!مثه پنجه آفتاب می مونم. ارغوان باخنده گفت:توازخودت تعریف نکنی،کی تعریف کنه؟! خندیدم وگفتم:عزیزم من چه از خودم تعریف کنم،چه نکنم،تعریفی هستم! - اوهو!اعتماد به سقفتون تو طحالم خانوم! بعداز گفتن این حرف،درحالیکه داشت پتو رو جمع می کرد،گفت:پاشو ببینم!مرده شوره ریختت و ببرن!میدونی ساعت چنده؟ 7:45 پاشو!پاشو بریم که امروز دخلمون اومده! دهن بازکردم تا چیزی بگم که باچشم غره عصبی ارغوان روبرو شدم.واسه همینم،سریع ازروی تخت بلند شدم و بعداز شستن دست و صورتم در عرض ایکی ثانیه حاضر و آماده بودم!!.... ادامه دارد..... 📚🌻📚🌻📚🌻 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e