#یک حبه نور ✨
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ
و قطعا شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماييم و مژده ده شكيبايان را...
﴿البقرة۱۵۵﴾🌹⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا.
#یک دقیقه مطالعه🌹🌹🌹🌹
خانم پرفسور مجتهد زاده
پس از سالها خدمت صادقانه
درپانسیون ویژه اساتید بازنشسته شهرسوربون فرانسه درگذشت
این بخش از زندگینامه ی ایشان است که اینطور می گوید:
من در سال ۱۳۰۳ در بهبهان در خانواده ای با وضع مالی نسبتا خوب به دنیا آمدم
تا ۱۵ سالگی علاقه به ادامه تحصیل در موسیقی بودم
۱۵ ساله بودم که یک شب به عزیز گفتم :
عزیز جون من بزرگ شده ام
و شبها نمیترسم تنها بخوابم
شما باید در اتاق پدر بخوابید
در قدیم اعیان به مادرشان عزیز میگفتند
و افراد پایین شهر ننه میگفتند
شب بعد عزیز یک صندلی گرفت و کنارم نشست و دستم را گرفت
و به صورتش چسباند و گفت :
فری جان من افتخار میکنم که عزیز تو باشم
ولی مادر تو هنگامیکه دو ماهه بودی مرد
و من کلفت شما هستم
و تو را مانند دختر خودم بزرگ کرده ام
آن شب من و عزیز شکوه خانم
خیلی گریه کردیم
و تصمیم گرفتم طب بانوان بخوانم
و خانم ها را معالجه کنم تا هیچ کودکی بی مادر بزرگ نشود
در سیکل دوم طبیعی خواندم و دیپلم گرفتم
و یکسال آلیانس رفتم و زبان فرانسه آموختم
در سال ۱۳۲۲ به دستور شاه به فرانسه اعزام شدم تا بعد به کشورم برگردم و خدمت کنم.
پسرها برای تحصیل در مهندسی
به اتریش می رفتند
و دختران برای طب به فرانسه می رفتند .
۷ سال طب عمومی خواندم و طب تخصصی زنان را در سه سال پاس کردم
و در سوربون تحصیلات فوق تخصصی نازایی را دو ساله به معدل ++Aتمام کرده و رزیدنت سینیوریتا انکولوژی شدم
سه سال بعد دیپلم پروفسوری سرطان شناسی بانوان را اخذ کردم
و همزمان تدریس در بخش انکولوژی بیمارستان دانشگاه را بعهده گرفتم
پدرم نظام بود و کلنل عالیرتبه ای بود
و سخت بیمار شده بود
مجبور شدم به تهران برگردم و او را در مریضخانه ملک تاج خانم نجم السلطنه بستری کنم
پدرم به دلیل عوارض ناشی از مصرف الکل ،
فوت نمود و در گورستان ظهیرالدوله دفن شد .
من ماندم و عزیز که دیگر خیلی پیرشده بود و از عهده کارهای منزل بر نمی آمد.
یک خانمی را استخدام کردم
من به استخدام وزارت علوم درآمدم
و سی سال در دانشگاه تهران تدریس کردم
و چهل سال هم طبابت کردم
عزیز شکوه که به رحمت خدا رفت
من به حدی تنها شدم که هیچ چیز خوشحالم نمیکرد.
مطب من پس از بازنشستگی در جوادیه بود
و اغلب زن هایی که بیماریهای مقاربتی داشتند به من مراجعه میکردند
منزل ما یک باغ بزرگ در سلطنت آباد بود
طبقه پایین را سی تا تخت خواب گذاشتم که شبها زنهایی می آمدند که اغلب بیمار هم بودند
چون من هرگز ازدواج نکردم
و تنها فرزند بودم
و از طرفی خانواده پدری ام که روحانی بودند
و نان ما را به دلیل نظامی بودن پدرم و بی حجابی و .... حرام میدانستند ،
هرگز با من رفت و آمد نمی کردند
تنهایی آنقدر به من فشار آورد که اوایل دهه ۷۰ منزلمان را وقف کردم
و اسمش را گذاشتم بنیادنیکوکاری دکتر مجتهدی
و یک میلیون دلار که همه دارایی من بود را به بنیاد دادم
و از ایران رفتم.
در ابتدا در بیمارستان به عنوان پروفسور ارشد مشغول بکار شدم
و وظیفه آموزش پزشکان متخصص که کورس انکولوژی را میگذراندند بعهده گرفتم
و عضو پیوسته دپارتمان سرطان شناسی فرانسه شدم
در سال ۲۰۰۰ از عهده تست های بدنی اتاق عمل بر نیامدم و از جراحی معاف شدم
و از آن تاریخ پرونده های مهم که بعضا تقاضای اتانازی
یا تشریح و یا اهدای عضو دارند را بررسی میکنم و عضو گروه ۷ نفره هستم
امروز که نگاهی به گذشته میکنم ، عمیقا خوشحالم که توانایی و
افتخار خدمت به انسانیت را داشته ام
و از صمیم قلب خوشحال میشوم که خانمی را معالجه کنم تا به آغوش خانواده اش برگردد.
و کودکان دوست داشتنی اش را بزرگ کند
امیدوارم هیچ کودکی چون من بی مادر بزرگ نشود
امروزدر پانسیون لاوارنیه که مخصوص اساتید بازنشسته سوربون است زندگی میکنم
و روزی یکی دو ساعت پرونده هایی که به من ارجاع میشود بررسی میکنم .
زندگی پر بار و با ارزشی داشتم
و دیگر هیچ آرزویی ندارم جز مرگی آرام و راحت
* * * * * * * *
او اولین متخصص زنان و فوق تخصص سرطان های زنان بود.
عرض تسلیت به جامعه پزشکان
و تمام بانوان قدرتمند
و مستقل ایران زمین.
یادش گرامی
نامش تا ابد ماندگار.
کوچکترین کاری که میتوانیم برای این استاد گرامی وافتخار ایران زمین بکنیم
این مطلب را نشر دهیم
همه ملت بزرگوار
ایشان را بشناسند .
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
یک درخت میتواند شروع یک جنگل باشد
یک لبخند میتواند آغازگر یک دوستی باشد
یک دست میتواند یاری گر یک انسان باشد
یک واژه میتواند بیانگر هدف باشد
یک شمع میتواند پایان تاریکی باشد
یک خنده میتواند فاتح دلتنگی باشد
یک کلام امیدبخش میتواند رافع روحتان باشد
یک نوازش میتواند راوی مهرتان باشد
یک زندگی میتواند خالق تفاوت باشد
بیایید امروز آن " #یک " باشیم ..
18.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یک روز مانده تا شکوهمندترین واقعه تاریخ شیعه؛ یعنی عید سعید غدیر خم
🇮🇷🍃🌺🍃🇮🇷
#مبلّغ_غدیر_باشیم
💠 ادب دعا
🔹 #ادب_دعا این است كه وقتی انسان دست را در نیایش، به سمت خدای سبحان دراز كرد، بعد آن دست را به صورت بمالد؛ این جزء سنن دعا و ادب دعاست، چون این دست، خالی برنمی گردد.
🔹 ادب دعا این نیست كه ما از خدای سبحان، فلان شیء معین را بخواهیم؛ ما چه می دانیم این شیء برای ما مصلحت دارد یا نه؟!
گاهی می بینید می گویند ما با اخلاص خواستیم، نماز خواندیم، گریه ها كردیم و از خدا فلان مطلب را خواستیم؛ اینكه صحیح نیست كه انسان به مولایش پیشنهاد كند كه من از تو همین را می خواهم!
﴿وَعَسَی أَن تُحِبُّوا شَیئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ﴾.
🔹 #ادب_دعا این است كه انسان از خدا خیر بخواهد و بگوید خدایا! اگر خیر ما در این است، این مطلب را به ما بده؛ مثل كودكی كه تمام تلاش و كوشش خود را می كند و با #خلوص_نیت و با اشك و زاری و لابه، از مادرش غذایی می خواهد كه برای او خوب نیست!
این با اخلاص می خواهد؛ اما ﴿وَعَسَی أَن تُحِبُّوا شَیئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُم﴾.
🔹 نباید گفت ما با اخلاص و با ضجه از خدا خواستیم و به ما نداد؛ این سوء ظنِ در مسئله دعاست. ما با ادب دعا آشنا نیستیم؛ ما نباید پیشنهاد بدهیم به خدا كه این را از شما می خواهیم، چون ما كه نمی دانیم به مصلحت ما است یا نه،
ما باید #خیر_را_بخواهیم.
🔹 اگر همان مطلب، صلاح بود كه اعطا می كند (این #یك)،
اگر آن مطلب، صلاح نبود، گناهی از گناهان انسان را می آمرزد (این #دو)
و اگر انسان گناهی نداشت، درجه ای بر درجات او افزوده می کند (این #سه).
🔹 اینها به عنوان «مانعة الخلو» است كه جمع را شاید؛ یعنی گاهی انسان با یك دعا نتایج فراوان می گیرد؛ هم همان مطلب و هم مغفرت ذنوب و هم ترفیع درجه.
👈 ممكن نیست دست به سوی خدا دراز شود و خالی برگردد، لذا گفته اند #ادب_دعا این است كه انسان بعد از دعا، دست را به صورتش بمالد، چون این دست، از جای بلند و شریفی آمده است.
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی