eitaa logo
کانال 📚داستان یا پند📚
1.1هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
36.3هزار ویدیو
124 فایل
کارکانال:رمان و داستانک،سلام و صبح بخیر،پیامهای امام زمانی عج، کلیپ طنز،سخنان پندی،سیاسی، هنری و مداحی پیامها به مناسبتها بستگی دارد. مطالبی که با لینک کانال دیگران است با همان لینک آزاده بقیه مطالب آزاده @Dastanyapand
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال 📚داستان یا پند📚
꧁❤️‍🔥بیراه عشق❤️‍🔥꧂ بـنـــ﷽ـــام خــ💖ــدا #بیراه_عشق #پارت_پانصد_و_نود_و_هشت نیما برای لحظه ای خشک
꧁❤️‍🔥بیراه عشق❤️‍🔥꧂ بـنـــ﷽ـــام خــ💖ــدا بازی در یک کلیپ نمی توانست جبران آن همه تحقیر و توهین که در این مدت دیده بود را بکند. مثلاً باید نیما را مجبور می کرد یک حقوق ثابت برایش در نظر بگیرد که هر ماه به طور اتوماتیک وارد حسابش شود. یا از آن بهتر نیما را مجبور به ازدواج می کرد. حتی اگر این ازدواج زیاد هم دوام پیدا نمی کرد، مهم نبود. با ازدواج با نیما هم اسم مردی داخل شناسنامه اش نوشته می شد و هم تا ابد از نظر مالی تامین می شد. بعد از ازدواج، نیما دیگر نمی توانست او را از بقیه مخفی کند. مجبور بود حضورش را در زندگیش قبول کند. مجبور بود او را به تمام کنسرتها و پارتی هایش ببرد. مجبور بود دور دختران رنگارنگ را خط بکشد. او با ازدواج با نیما مشهور می شد و می توانست جایگاهی برای خودش پیدا کند. گرفتن یک مهریه سنگین هم می توانست آینده او را برای بعد از طلاق تامین کند. لبخندی زد و فکر کرد، قیافه کیاناز بعد از شنیدن خبر ازدواج او و نیما دیدنی خواهد بود. شیدا تمام شب را با این افکار گذراند. صبح زودتر از همیشه از خواب بیدار شد. حمام کرد. صبحانه کاملی خورد. بهترین لباسش را پوشید به زیباترین نحوی که می توانست آرایش کرد و از خانه خارج شد. نیم ساعت دیرتر از زمان تعیین شده به دفتر فرامرزی رفت تا قدرتش را به رخ نیما بکشد. وقتی شیدا پا درون دفتر گذاشت. نیما را دید که مغموم و ناراحت در کاناپه بزرگ قهوه ای رنگ دفتر فرو رفته بود و با اخم به زمین نگاه می کند. شیدا نتوانست جلوی لبخند زدنش را بگیرد. از قیافه شکست خورده و عصبی نیما خوشش آمده بود. این قیافه یعنی پیروزی شیدا. برعکس نیما. فرامرزی با روی خوش به استقبال شیدا آمد و بعد از دست دادن با شیدا از او دعوت به نشستن کرد. شیدا روی مبل تک نفری کمی دورتر از نیما نشست و لبخند پیروزمندانه ای به نیما که با خشم نگاهش می کرد، زد. نیما با حرص رو برگرداند. فرامرزی پوشه سبز رنگی را از روی میز کارش برداشت و کنار نیما درست رو به روی شیدا نشست. پوشه را روی میز به سمت شیدا باز کرد و گفت: - این قرارداد برای بازی در نما آهنگ جدید آقای نیکنام هست. مبلغ قرار داد همانطور که خواستید. دو برابر مبلغ قرارداد قبلیه. قرارداد در پنج نسخه تنظیم شده. می تونید متن قرارداد را مطالعه کنید و اگه راضی هستید امضاش کنید. ... @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
کانال 📚داستان یا پند📚
꧁❤️‍🔥بیراه عشق❤️‍🔥꧂ بـنـــ﷽ـــام خــ💖ــدا #بیراه_عشق #پارت_پانصد_و_نود_و_نه بازی در یک کلیپ نمی توا
꧁❤️‍🔥بیراه عشق❤️‍🔥꧂ بـنـــ﷽ـــام خــ💖ــدا شیدا نگاه سرسری به متن قرارداد، انداخت. در تمام قرارداد فقط مبلغ درج شده در آن برایش مهم بود. خیلی دلش می خواست بگوید مبلغ قرار داد را اضافه کنند ولی فکر کرد، بهتر است بعد از امضای قرار داد خواسته های دیگرش را مطرح کند و خودش را خیلی درگیر این چندرغاز نکند. فرامرزی پرسید: - مشکلی نیست؟ شیدا لبخندی زد و با عشوه سرش را به علامت نه. تکان داد. فرامرزی خودکاری که در دست داشت را به شیدا داد، خودش را جلو کشید و انگشتش را پایین برگه قرارداد گذاشت و با اشاره به استامپ روی میز گفت: - اینجا رو امضا کنید و انگشت بزنید. شیدا جایی را که فرامرزی نشان داده بود، امضا کرد و با دقت انگشت زد. و زیر چشمی به نیما که با دقت حرکاتش را دنبال می کرد، نگاه کرد. فرامرزی با احتیاط انتهای برگه اول را بالا داد و دوباره با انگشت جایی را در انتهای برگه دوم نشان داد و باز از شیدا خواست تا زیر آن برگه را هم مثل اولی امضا کند و انگشت بزند. بعد از امضا شدن هر پنج برگه. برگه ها را از روی میز برداشت. داخل پوشه گذاشت و به دست نیما داد. شیدا لبخندی به نیما زد. نیما بدون توجه به شیدا برگه اول را از داخل پوشه بیرون آورد و پوشه را دوباره به فرامرزی برگرداند و گفت: - فندک. فرامرزی دست داخل جیب کتش کرد و فندکش را در آورد و به نیما داد. نیما گوشه برگه را با دو انگشت گرفت و به حالت نمایشی بالا برد و جلوی چشم های از حدقه در آمده شیدا شعله فندک را زیر برگه گرفت. شیدا که با تعجب خشکش زده بود. به زحمت نگاهش را از روی برگه در حال سوختن به سمت فرامرزی کشاند. فرامرزی شانه ای بالا انداخت و به نیما که بقایای برگه سوخته را روی میز شیشه ای وسط دفتر کار فرامرزی رها کرده بود، نگاه کرد. شیدا فریاد زد: - این مسخره بازیا چیه؟ چرا قرار داد و آتیش زدی. نیما سر کج کرد و در حالی که به پوشه ای که در دست فرامرزی بود، اشاره می کرد، گفت: - می دونی چی رو امضا کردی؟ شیدا که حالا می شد ترس را در نگاهش دید. چشم از نیما برداشت و به فرامرزی نگاه کرد و دوباره به نگاهش را به نیما داد و با لکنت گفت: - قرارداد کاری. - اون و که سوزوندمش. اون چهارتای دیگه رو می گم. ... @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
سلام ختم 250,000,000 بار خواندن سوره فیل برای پیروزی ایران و فلسطین بر اسرائیل راه اندازی کرده ایم. لطفا ۵ بار آن را بخوانید و آن را به گروه ها و مخاطبین مسلمان خود ارسال کنید. آجرک الله🌿 بسم اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ ﴿١﴾ أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ ﴿٢﴾ وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ ﴿٣﴾ تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ ﴿٤﴾ فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ ﴿٥﴾ نشر باشما 🔴فوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبح دوشنبه تون عالی ✋ بهترین باش , آنقدر قوی باش که🍃 هیچ چیز ذهنت را به هم نریزد ... در گفتگوهایت کلامی از سلامتی شادی و ثروت بر زبان بیاور. توانایی دوستانت را به آنها یادآورشو‌... اشتباهات گذشته را فراموش کن به تمام موجودات زنده 🍃 با لبخند نگاه کن در برابر ناراحتی صبور در برابر ترس قوی و در برابر خشم ، متین باش.. به دنیا ثابت کنید که تو بهترین هستی🍃 قشنگ ترین روز براتون آرزو میکنم🙏🙏🙏
دعای امروز 🌷❤️🌷 خداوندا❤️🙏 امروز بهترین نعمت ها را نصیب همه بگردان نعمت داشتن زندگی خوب🌷 نعمت داشتن کار عالی نعمت داشتن دوست خوب نعمت داشتن سایه پدر و مادر💓 و هزار نعمت خوب دیگر🌷 آمین یا قاضِیَ الْحاجات 🙏 ای برآورنده ی حاجت ها 🙏
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زندگی؛ هیچگاه به بن بست نمی رسد. کافیست چشم باز کنی و راه های گشوده بیشماری را فراروی خود ببینی. تو که خود را باور کنی هر معجزه ای ممکن است... ‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❣اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 امام صادق علیه‌السلام: «من در علی أول لقمة من طعامه الملح ذهب عنه بنمش الوجه.» 🧂 هرکس برنخستین لقمه غذای خود نمک بپاشد کک و مک صورت او از میان می‌رود. 📚 منبع : الکافی، ج۶, ص۳۲۶، ح۸ دانشنامه احادیث پزشکی ج۱ ص ۵۱۸ ⚠️ نمک طبیعی و سالم
❇️ رسول الله صل الله علیه و آله: «کلوا التفاح علی الریق ؛ فإنه نضوح المعدة» سیب را ناشتا بخورید، چرا که تمیز کننده معده است. 📚 منبع : مکارم الأخلاق، ج۱، ص۳۷۵، ح۱۲۴۸ دانشنامه احادیث پزشکی، ج۲ ، ص۲۴۲ 🍎
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در پیامش به همه رهبر فرزانه ما اینچنین با سخن محکم خود داده نوید🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ایران قوی💪💪💪 ꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂