eitaa logo
کانال 📚داستان یا پند📚
1.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
35.6هزار ویدیو
123 فایل
کارکانال:رمان و داستانک،سلام و صبح بخیر،پیامهای امام زمانی عج، کلیپ طنز،سخنان پندی،سیاسی، هنری و مداحی پیامها به مناسبتها بستگی دارد. مطالبی که با لینک کانال دیگران است با همان لینک آزاده بقیه مطالب آزاده @Dastanyapand
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴آیا ما هم اینقدر به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اعتماد داریم ؟
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️بشنویم از فضائل امیرالمومنین و صفتی که شیعیان از مولا علی (ع) به ارث بردند "حجت الاسلام "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☺️غدیر در پیشه و کسی‌لیاقت‌نداره برای امیرالمومنین کار‌ کنه،خرج کنه،نفس بزنه 😭فاطمه‌ زهرا پشت‌ در برای‌ او نفس‌ زده ✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠بـایـد غـدیـــــری شـویـم قـبـل از مـحـرمـی شـدن ‼️ فرهنگ را باید تغییر دهیم 🎙استاد دارستانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨تظاهرات بزرگ در مقابل کاخ سفید در واشنگتن در محکومیت قتل عام رژیم اسرائیل در نوار غزه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چینی ها دین ندارند؟ بودایی اند؟ ملحد اند!؟ به خدای واحد اعتقاد ندارند؟ هر چه هستند اینجا دارند عکس یحیی سریع را روی ماشین هایشان می زنند. خیلی جالب است. از شرقی ترین نقطه زمین قلبت برای مردی از تبار ایستادگی و مقاومت بتپد. چیست این مقاومت در برابر اهریمن. چیست این ایستادگی در برابر شیطان! خیلی این پیام قشنگه
18.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴جلیلی سابقه اجرایی نداره گزینه مناسبی نیست،،، وااااا🤔 حتماگوش کنید🤩 +پاسخ به مهمترین سوالی که در مورد سعید_جلیلی مطرح است انتخابات ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
کانال 📚داستان یا پند📚
📖⃟﷽჻ᭂ࿐💞 ༺خریدار عشـ💞ـق ༻ قسمت20 قلبم داشت میاومد تو دهنم ،نمیدونستم چیکار کنم که یه دفعه یکی صدام
سلام عصر شما با مرامهای رمانی شیک و شکلاتی از پارت ۲۱ الی ۳۰ نوش اوقات خوشتون اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏻🌺
کانال 📚داستان یا پند📚
♥️⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 تا خــــ♥️ــــدا فاصـــ🔥ــله ای نیست📖 👈 #قسمت_دهم مادرم با داداشم حرف میزد که بسه دیگه
سلام و صد سلام به شما اعضای محترم و امام زمانی گرامی دوستان براتون از پارت ۱۱ الی ۲۰ رو بارگذاری میکنم امیدوارم لذت ببرید و اگر چشمتون بهاری شد من رو هم دعا کنید. دعاگوتون، دعام کنید🙏🏻🤲🏻
کانال 📚داستان یا پند📚
♥️⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 تا خــــ♥️ــــدا فاصـــ🔥ــله ای نیست📖 👈 #قسمت_دهم مادرم با داداشم حرف میزد که بسه دیگه
♥️⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 تا خــــ♥️ــــدا فاصـــ🔥ــله ای نیست📖 👈 مادرم با پای برهنه رفت تو کوچه داشت میرفت دنبال برادرم گریه می‌کرد برادرم رو صدا میزد بزور با پدرم آوردیمش ولی تو حیاط داشت گریه می‌کرد راه میرفت که خون قرمز رو برف‌ها رو دید روشون دراز کشید داشت برف‌ها رو به سینش میمالید و گریه می‌کرد؛ که بی‌هوش شد نتوانستم به هوشش بیاریم... وقتی بردیمش بیمارستان دکترا گفتن حمله قلبی هست بستریش کردن بعد چند ساعت به هوش اومد پدرم اومد پیشش مادرم گفت برو بیرون نمیخوام ببینمت... باورم نمیشد بخدا پدر ومادرم تا حالا نشده بود یه دفعه صداشون و رو هم ببرن بالا) پدرم گفت خودتو ناراحت نکن پیداش میکنم برات بخدا میرم میگردم که پیداش کنم ؛ بچه که نیست خودش میاد.... همه عموهام اومدن بیمارستان به خاطر مادرم خیلی ناراحت بودن چون مادرم بیش از حد به عموهام احترام میزاشت ؛ همیشه می‌گفت از برادر برام عزیز تر هستن... بزور از پرستار اجازه گرفتن اومدن تو به مادرم نگاه کردن گفتن زن داداش چت شده؟ مادرم که بزور حرف میزد گفت برید بیرون نمی‌خوام ببینمتون من بدی در حق شما کردم که پسر منو بیرون کردید..؟ عموم گفت بخدا از خواهر برامون بهتر بودی ولی بخدا احسان و دوست داریم بخدا به فکرش هستیم الان تنبیه بشه بهتره تا اینکه فردا از دست بره که پشیمانی فایده‌ای نداره... مادرم گفت نمی‌بخشمتون بخدا قسم برید بیرون دیگه هیچ حرفی ندارم با شما برید که نمیخوام تو روتون وایستم.... بعد از یه هفته مادرم از بیمارستان مرخص شد ولی از داداشم هیچ خبری نبود مادرم تو این هفته حتی یک کلمه با پدرم حرف نزده بود پدرم بد جور شکسته شده بود مادرم از اون بدتر شب روز داشت گریه میکرد... روزی‌ بعد ظهر که پدرم از سر کار برگشت وضو گرفت که نماز ظهر بخونه مادرم بهش گفت توروخدا روت میشه نماز بخونی...؟ توروخدا روت میشه رو به خدا بایستی...؟ چطور میتونی دعا کنی...؟ الان پسرت کجاست ؟ یادته وقتی به دنیا آمد سه شبانه روز فامیلاتو نون می‌دادی میگفتی پسر دار شدم دیگه پشتم گرمه... می‌گفتی دیگه تو مجلس سرم بلنده ، یادته اگه بیمار بود تو شب زمستان چند تا کوه کولت کردی تا برسونیش بیمارستان.... پدرم گفت نمک به زخمم نپاش بخدا از وقتی رفته انگار بی روح شدم بخدا نفس کشیدن برام سخته روزی صد بار آرزوی مرگ دارم از یه طرف پسرم و از یه طرف برادرام...... خودت میدونی که ما رو حرف بزرگتر حرف نمیزنیم مادرم گفت اگر بچه خودشون بود این کارو میکردن بهم بگو؟؟؟؟ سر کدوم کارش بیرونش کردید؟ چه کار بدی کرده بود وقتی از بی خدایی می‌گفت همتون ساکت بودید حالا که از حق میگه قبولش ندارید... روزا همین طور با‌ نارحتی می‌گذشت تا چند هفته کسی از برادرم خبری نداشت مادرم روز به روز داشت مریض تر میشد..... بعد از 3 هفته یکی از فامیلای دور به خونمون زنگ زد گفت که شوهرم احسان رو دیده مادرم از خوشحالی داشت بی_هوش میشد.... گفت که تو میدان کارگرا وقتی شوهرم رفته که کارگر بگیره برای خونمون اونو دیده که احسان ازش دوری کرده..... با مادرم صبح زود رفتیم آنجا عکسشو بردیم مادرم مثل گداها از همه سوال می‌کرد که دیدنش ولی کسی نمی‌دونست.... با التماس و‌ خواهش مادرم تو تاکسی از راننده تاکسی و مغازه دار می‌پرسید ولی کسی ندیده بودش فرداش هم دوباره رفتیم پرسو جو شروع کردیم که یه پیرمرد گفت دیدمش یه روز باهم کار کردیم... وقتی اصرار کردیم که کجا بود گفت دلیلی نداره بهتون بگم اصلا شما کی هستید ؟ مادرم مثل بچه ها جلوش نشست گریه می کرد گفت پدر جان بخدا پسرمه منم مثل دخترت بهم بگو کجا دیدیش....؟ وقتی سرمو بالا کردم همه دورمون رو گرفته بودن گفتم مادر بلند شو زشته همه دارن نگامون میکنن... ولی به کسی توجهی نداشت فقط اون پیرمرد التماس میکرد که بهش بگه احسان‌ کجاست.... ⬅️ ادامه دارد.. ... @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺