eitaa logo
دست نوشته های یک روانشناس
552 دنبال‌کننده
93 عکس
51 ویدیو
14 فایل
دکتر زهرا وافر نویسنده،روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه دانش‌آموخته دانشگاه تهران و علامه‌طباطبایی رتبه برتر کنکور درمان وسواس،افسردگی، اضطراب و پانیک شماره پروانه:7861 آیدی منشی جهت دریافت نوبت مشاوره حضوری و غیرحضوری: @ashena_64 اینستاگرام: _zahra_vafer
مشاهده در ایتا
دانلود
💠چگونه به زن تراز فضای مجازی تبدیل شویم؟ (راهنمای آسان و کاربردی) 🖋️ زهرا وافر «زن تیپیکال فضای مجازی»؛ زن صورتی و گل گلی، زنی که همواره به شدت از لحظه لحظه زندگی لذت می برد و تمام وجودش را انرژی مثبت فراگرفته است، زنی که یک روزی و از یک جایی به بعد زندگی اش متحول شده، زنی که به قانون جذب و راز و کائنات اعتقاد راسخی دارد و سرسپرده دکتر فرهنگ و هلاکویی و آزمندیان و قس علی هذا است... زنی که اگر بخواهد کتاب بخواند هم قطعا یا ملت عشق می خواند یا سه شنبه ها با موری. زنی که همیشه خدا خانه اش از تمیزی برق می زند - حتی اگر چند بچه کوچک داشته باشد - و لباس های اعضای خانواده اش همواره با هم ست شده و همرنگ است. زنی که هر روز در کنار اعضای خانواده چای و نبات می نوشد و آن قدر زنیّت دارد و باسلیقه است که حتی توالت خانه اش هم سراسر تزئينات چشم نواز است. زنی که به کافی شاپ می رود و قهوه می نوشد. زنی که مدام از همسرش گل هدیه می گیرد و به اشکال گوناگون و با هدایای مختلف سورپرایز می شود. زنی که در اقصی نقاط خانه شمع روشن قرار می دهد! زنی که ادعا می کند مشغولیت های زیاد و دغدغه‌های بزرگی دارد و با این حال همیشه خدا در اپلیکیشن های گوناگون کف فضای مجازی است! زنی که سرتاپا سیاست های زنانه است و البته هرکسی به چنين سیاست هایی مجهز نیست! زنی که بلد است با ژست های مکش مرگ ما عکس های بسیار بگیرد، مادری فداکار و نمونه، همسری ایده‌آل، آشپزی بی نظیر... و خلاصه هرچه بگویم کم گفته ام... پ. ن: صرفا جهت تامل، قبل از تقلید... @dastneveshtehapsy
کارگاه مهارت‌های ارتباطی مبتنی بر نظریه TA ۶ اسفند ١۴٠٠
-قبل از اینکه بیام پیش شما هم چند بار پیش روانشناس های مختلف رفتم، اما خودم می دونم که هیچ روانشناسی نمی تونه مشکل من رو حل کنه -خب پس چرا دوباره وقت و هزینه صرف می کنی تا بیای پیش یه روانشناس دیگه؟ -چون تنهام، دلم می خواد با یکی حرف بزنم... اوایل شروع کار حرفه ای خودم، خیلی تکنیک محور بودم، شاید بیشتر تایم جلسات صرف آموزش می شد، اما از یک جایی به بعد، فهمیدم که اگر قرار باشد تغییر چشمگیری در مراجع رخ دهد، اغلب مواقع در بطن رابطه درمانی است که رخ می دهد. فهمیدم باید روی کیفیت رابطه کار کنم تا تغییر به شکل نامحسوس، خود به خود و به آهستگی رخ دهد. خیلی زود فهمیدم که این همه تاکید راجرز بر روی مفاهیمی مثل همدلی، اصالت داشتن درمانگر و پذیرش بی قید و شرط به عنوان عناصر شفابخش در اتاق درمان به چه دلیل بوده است. ما انسان ها در «رابطه» است که زاده می شویم، در رابطه قد می کشیم و رشد می کنیم، در دل روابط گوناگون خودمان و جهان پیرامونمان را می شناسیم، در رابطه ها زخم می خوریم و بیمار می شویم و در نهایت، در «رابطه» است که شفا می یابیم و زخم هایمان ترمیم می شوند. هرگز قدرت رابطه را دست کم نگیرید... @dastneveshtehapsy
💠آرام جان 🖋️زهرا وافر «آرام جان» کلمۀ سنگینی است؛ هرچند حالا به کلمه ای پیش پا افتاده و دم دستی تبدیل شده است. خوب که فکر کنیم می بینیم هرکسی به این راحتی ها برای آدم آرام جان نمی شود. کسانی که جانت در کنارشان به آرامش برسد، در زندگی ات یا اصلا پیدا نمی شوند یا تعدادشان بسیار انگشت شمار است. یادم هست که وقتی برای اولین بار با نظریه دلبستگی جان بالبی آشنا شدم، همین کلمه به ذهنم متبادر شد. با خودم گفتم بچه هایی که به مادرشان دلبستگی ناایمن دارند، یعنی مادر برایشان «آرام جان» نیست. زندگی بدون داشتن تجربۀ رابطه با حداقل یک «آرام جان»، سخت می شود. اصلا آدمیزاد را مستعد انواع بیماری های جسمانی و روانی می کند. اما حقیقت تلخ این است که هیچ آرام جانی قرار نیست تا آخر عمر در کنارمان باشد، در واقع هیچ تضمینی، هیچ قطعیت خدشه ناپذیری برای بقای همیشگی یک انسان در طول زندگی ما وجود ندارد. این است که اشعار عاشقانه پر است از سوز و ناله برای از دست دادن کسی که «آرام جان» بوده است. مثلا آنجا که امیر خسرو دهلوی می گوید: « ای راحت و آرام جان، با روی چون سرو روان/ زینسان مرو دامن‌کشان، کآرام جانم می بری» و یا سعدی می سراید: «ای ساربان آهسته ران، کآرام جانم می رود/ وآن دل که با خود داشتم، با دلستانم می رود». اما به نظر من مهمتر از داشتن یا نداشتن آرام جان، این است که خودمان چه قدر می توانیم برای سایرین «آرام جان» باشیم؟ آیا حضور ما در زندگی دیگران، برای آنها مایۀ رنج و عذاب است یا مایۀ آرامش؟ چه قدر دغدغۀ آرامش بخشیدن به زندگی سایرین را داریم؟ یا حداقل چه قدر تلاش می کنیم تا آرامش را از زندگی نزدیکان‌مان سلب نکنیم؟ آیا همیشه فقط طلبکارانه توقع داریم که دیگران آرامش ما را تامین کنند و به فکر رضایت خاطر ما باشند در حالی که خودمان به آرامش دیگران اهمیتی نمی دهیم؟ بی شک هرکسی این ظرفیت روانی را ندارد که بتواند «آرام جان» باشد، اما می توان برای رسیدن به این مقام والا تلاش کرد و چه خوش گفت حافظ که: چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را غبار خاطری از رهگذار ما نرسد... @dastneveshtehapsy
14.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صوت برنامه سلام زندگی موضوع: انتقادپذیری در فضای خانواده کارشناس برنامه: زهرا وافر (روانشناس بالینی) بخش اول @dastneveshtehapsy
14.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صوت برنامه سلام زندگی موضوع: انتقادپذیری در فضای خانواده کارشناس برنامه: زهرا وافر (روانشناس بالینی) بخش دوم @dastneveshtehapsy
14.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صوت برنامه سلام زندگی موضوع: افزایش وقت باکیفیت در فضای خانواده کارشناس برنامه: زهرا وافر (روانشناس بالینی) بخش اول @dastneveshtehapsy
14.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صوت برنامه سلام زندگی موضوع: افزایش وقت باکیفیت در فضای خانواده کارشناس برنامه: زهرا وافر (روانشناس بالینی) بخش دوم @dastneveshtehapsy
34.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علایم اختلال نقص توجه و بیش فعالی در کودکان زهرا وافر (روانشناس بالینی) @dastneveshtehapsy
23.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درمان اختلال نقص توجه و بیش فعالی در کودکان زهرا وافر (روانشناس بالینی) @dastneveshtehapsy
💠خواستن، توانستن نیست! 🖋️زهرا وافر چهارده ساله که بودم، فکر می کردم استعداد شاعر شدن دارم. کلمه‌باز قهاری بودم و فکر می کردم همین برای شاعر شدن کافی است. انتهای دفتر ریاضی‌ام پر بود از اشعار جورواجور در سبکهای گوناگون. از این انجمن شعر به آن محفل ادبی... بسیاری از شعرای معروف را از نزدیک دیده بودم. خودم را می دیدم که بالاخره یک روز به شاعر معروفی تبدیل می شوم و با ابیاتم حیرت همگان را بر می انگیزم... اما - خوشبختانه- در شانزده سالگی برای همیشه از این خیال خام بیرون آمدم. شکر خدا خیلی زود این حقیقت تلخ را پذیرفتم که استعداد چشمگیری در شعرسرایی ندارم و نباید بیش از این عمر خودم را در این راه تلف کنم. هرچند اشعاری که سروده بودم در بین همکلاسی‌ها و دوستانم محبوب بود و حتی در یکی دو نشریه نه چندان معروف هم چاپ شده بود، اما خودم خوب می‌دانستم این که دخترهای نوجوان احساساتی اشعارت را تحسین کنند یا نشریات درجه چندم به چاپ برسانند، دلیلی بر استعداد تو نیست. می دیدم که برای شعر گفتن باید جان بکنم و به شدت فسفر بسوزانم و با کلمات بازی کنم که وزن و قافیه و ردیف جور شود و من این شعرهای کوششی را دوست نداشتم. دلم شعر جوششی می خواست، چیزی که از درونم بجوشد و حداقل خودم از سرودن و خواندنش لذت ببرم. خودشیفتگی لازم را نداشتم که بتوانم خودم را فریب دهم و «واقعیت» را از خودم پنهان کنم. یا قریحه ذاتی و استعداد ژنتیکی شاعر شدن را نداشتم یا به اندازه لازم و کافی عشق در وجودم نبود. فهمیدم باید رِیلم را عوض کنم، چون این مسیر مرا به جایی نمی رساند. حتی اگر روزی شاعر هم شوم، حافظ و مولانا و قیصر امین‌پور نمی شوم؛ شاعر میان‌مایه‌ای می شوم که بود و نبودش فرقی نمی کند، و من میان‌مایگی را دوست نداشتم. فهمیدم بهتر است شعر را صرفا به عنوان یک «علاقه شخصی» و امر فرعی، در کنار امور مهمتر زندگی‌ام داشته باشم، و چیز دیگری را «اصل» قرار دهم، رشته و تخصصی که هم دوستش داشته باشم و هم استعدادش را . این تجربه باارزشی بود برای من، یک تصمیم‌گیری درست در یک زمان درست، اینکه به موقع بفهمی هر «خواستنی» لزوما به معنای «توانستن» نیست. بی شک خواستن های زیادی در زندگی هریک از ما هست که با تلاش و اراده به «توانستن» تبدیل می شوند، اما هستند خواستنی‌هایی که تلاش برای رسیدن به آنها فقط تلف کردن عمر و انرژی است. بیایید یک بار برای همیشه ایمان بیاوریم که جملات انگیزشی و کلی‌گویی‌های روانشناسان زرد و بازاری، نسخه مناسبی برای «زندگی واقعی» نیست. ما هرکاری را که بخواهیم نمی توانیم انجام دهیم و تلاش کردن لزوما به معنای رسیدن نیست. اگر مسیر درست و هدف سنجیده و واقع بینانه ای انتخاب کردیم، آن وقت قدرت اراده و تلاش خستگی‌ناپذیر جواب می دهد و «خواستن»، به «توانستن» تبدیل می شود، وگرنه تلاش در یک مسیر اشتباه و چسبیدن وسواس‌گونه به یک هدف خیالی، گاهی صرفا آب در هاون کوبیدن است و باعث تلف شدن سایر استعدادها و ظرفیت های ما می شود... @dastneveshtehapsy
10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«بچه رو زیاد بغل نکن، بغلی میشه!» آیا روانشناسان چنین توصیه ای را تایید می کنند؟ زهرا وافر (روانشناس بالینی) @dastneveshtehapsy