eitaa logo
دستیار محقق
3.7هزار دنبال‌کننده
110 عکس
6 ویدیو
61 فایل
✨همراهان گرامی در این بستر اندیشه‌ورز انتظار ما از شما طراحی راهبرد آینده‌نگر بازنگری هدفمند دانش رشد عقلانی دین‌محور تحلیل سیستمی پدیده‌ها حضور فعال در گفتمان انقلاب اسلامی 🔥مراجعه به نقشه مفهومی کانال ادمین @Tahghigh_1 استاد @salam_1001 09392520505
مشاهده در ایتا
دانلود
2⃣مرحله دوم: نقطه شروع ✳️عنوان بحث: تنظیم زندگی 🟣هدف بحث: پیدایش زمینه لازم برای توجه به حقیقت زیارت الف) طرح مسئله در صحنه‌ی زیر، توصیفی از دو نوع نگاه و بازخورد در مورد آموزه‌ی زیارت ارائه شده است. آنها را با یکدیگر مقایسه کرده و به پرسش انتهای صفحه پاسخ دهید. 1⃣ در ماشین نشسته بودیم، به سمت و به قصد تشرف به عازم بودیم. در نزدیکی صندلی من، جوانی نشسته بود. ناگهان صدای گریه و زاری‌اش بلند شد. پرسیدم: علت گریه چیست؟ گفت: اگر به شما نگویم به چه کسی بگویم؟ من مهندس راه و ساختمان هستم. از دوران کودکی تربیتم طوری بود که بی‌دین بار آمده بودم. شبی در محفلی دوستانه بودم و چند ساعت سرگرم لهو و لعب بودم. پس از مدتی، احساس شرمندگی کردم و از رفتار خودم متنفر شدم. ناچار از اتاق خارج شدم، به طبقه بالا رفتم و آن‌جا تنهایی گریه کردم و گفتم: «ای آن‌که اگر خدایی هست، آن خدا تویی؛ مرا دریاب.» فردا از دور، سیدی نورانی را دیدم که به من نزدیک شد و گفت: «با شما کاری دارم.» به منزل آن سید رفتم. یک دوره اصول اعتقادی با برهان و دلیل برایم گفت؛ به‌طوری که مؤمن شدم. مدتی گذشت تا اینکه شبی ناچاراً در مجلس دوستان شرکت کردم و مجبور شدم قماری انجام دهم. فردا که خدمت آن سید رسیدم، فوراً فرمود: «آیا شرم نکردی که این گناه کبیره را مرتکب شدی؟» اشک ندامت از چشمانم سرازیر شد. گفتم: غلط کردم، توبه کردم. فرمود: غسل توبه کن و دیگر چنین نکن. خلاصه، رشته‌ی کارم را تغییر داد و برنامه‌ی زندگی‌ام را متحول ساخت. بالأخره مأمور شدم که برای زیارت به عتبات عالیات سفر کنم. این سفر، سفری است به امر آن سید بزرگوار. همسفرم می‌گوید: نزدیک‌های عراق، دوباره صدای گریه‌اش بلند شد. علت را پرسیدم، گفت: «الآن وارد خاک عراق شدیم؛ چون حضرت اباعبدالله به من خیرمقدم فرمودند.» 2⃣ فردی در توصیف شخصی که از زیارت برگشته می‌گوید: همه با دیدی متفاوت به او نگاه می‌کنند. انتظار می‌رفت نسبت به قبل از زیارت، تغییری در زندگی، افکار و رفتار او ایجاد شده باشد؛ اما انگار زیارت و پابوسی آقا رنگ و بویی به زندگیش نداده است. هنوز در پی تمایلات خودش است. حرفش تنها از کسب و کار، گرانی، و دغدغه‌های روزمره است. با وجود رفاه نسبی، مدام می‌گوید: «چقدر زحمت! تا کی بدبختی و گرفتاری؟ خسته‌ام، این چه زندگی‌ای است؟» حال با توجه به اینکه انسان، موجودی است و در مسیر حرکت به سوی هدف و آرمان هستی، همواره با ، ، و مواجه می‌شود، و از سوی دیگر نیاز قطعی به و دارد؛ به این پرسش پاسخ دهید: چگونه می‌توان زندگی را تنظیم نمود و نقش زیارت در معنا‌بخشی و تنظیم آن چیست؟ 🔸 کانال دستیار محقق: [eitaa.com/dastyaar] در ادامه، پاسخ پیشنهادی همین مرحله را تقدیم می‌کنم 📩.