ثمره اصلی شناسایی شبکه نیازها و گام اول در طراحی مدیریت و برنامه ریزی کلان و راهبردی برای تعالی سازمانی ، دستیابی به نقشه پیشرفت یک کشور و تولید یک تمدن است.
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
برنامهریزی ، نیازسنجی ، نیازشناسی، شبکه مسائل ، تکنیکهای نیازسنجی ، الگوی پیشرفت و مدل توسعه
برچسب #الگوی پیشرفت و مدل توسعه #برنامه ریزی #تکنیک های نیاز سنجی #روش نیاز سنجی #شبکه مساءل #نیاز #نیاز سنجی #نیاز شناسی
دانشنامه, روش شناسی
نحوه حل تعارض این نیاز با سایر نیاز ها چگونه است ؟
۲۸
ملاک برتری یک نیاز بر سایر نیاز ها در مقام پاسخگویی
ملاک برتری یک نیاز بر سایر نیاز ها در مقام پاسخگویی چیست ؟ ( شاخص ها )
۲۹
نحوه ارزیابی صحت پاسخگویی به این نیاز
نحوه ارزیابی صحت پاسخگویی به این نیاز چگونه است ؟
۳۰
نحوه علت یابی عدم تحقق پاسخگویی صحیح به این نیاز
نحوه علت یابی عدم تحقق پاسخگویی صحیح به این نیاز چگونه است ؟
۳۱
نحوه توسعه کیفی و کمی پاسخگویی به این نیاز
نحوه توسعه کیفی و کمی پاسخگویی به این نیاز چگونه است ؟
۳۲
دوام و پایداری نحوه پاسخگویی به این نیاز
چگونه می توان پاسخگوئی به این نیاز را بادوام و پایدار کرد ؟
۳۳
آسیب ها یا بحران های حاصل از عدم پاسخگویی پایدار و مداوم به این نیاز
آسیب ها یا بحران های حاصل از عدم پاسخگویی پایدار و مداوم به این نیاز چیست ؟
۳۴
نحوه اعمال نگاه رو به بینهایت و ابدیت در پاسخگویی به این نیاز
نحوه اعمال نگاه رو به بینهایت و ابدیت در پاسخگویی به این نیاز چگونه است ؟
۳۵
آسیب ها یا بحران های حاصل از عدم اعمال نگاه رو به بینهایت و ابدیت در پاسخگویی به این نیاز
آسیب ها یا بحران های حاصل از عدم اعمال نگاه رو به بینهایت و ابدیت در پاسخگویی به این نیاز چیست ؟
۳۶
نحوه رصد این نیاز در آینده
نحوه رصد این نیاز در آینده چگونه است ؟
۳۷
نحوه تغییر این نیاز در آینده
نحوه تغییر این نیاز در آینده چگونه است ؟ نمونه تغییر یافته آن در آینده چیست ؟
۳۸
مهندسی این نیاز در بین نقشه نیاز ها
مهندسی این نیاز در بین نقشه نیاز ها چگونه است ؟
کشف نیازهای انسان دو راه کلیدارد:
۱. کشف مستقیم نیازها با استقراء:
در این طریق باید به دنبال استقراء مصادیق نیازهای انسان باشیم؛ این مصادیق از طریق جستجوی کلیدواژههای زیر در منابع، مصاحبهها، پرسشنامهها و …به دست میآیند:
سؤال،مسأله، پرسش، مشكل، اختلاف، بحران، آسيب، ناهنجاري، اختلال، دغدغه، انحراف، شبهه،كجروي، بيماري، معضل، راهحل، نياز، درخواست، تقاضا، انتظار، تمايل، حساسيّت،اهميّت، آمار، نگراني، تأمين، خدمت، آرزو، اولويّت، و ….
۲ – کشف غیر مستقیم نیازها:
۲-۱ از طریق بررسی «ارتباطات انسان»:
طریق استقراء نیازها دچار مشکل عدم جامعیت در نگاه است؛ یعنی استقراء مستقیم (اگر استقراء تام نباشد) ما را دچاربخشینگری و جزئینگری خواهد کرد. آیا راهی برای خلاصی از این مشکل هست؟ پاسخ برای حل این مشکل استفاده از استقراء همراه با یک مکمل است، و آن مکمل نیز عبارت است از ترسیم یک طرح پیشینی که جامعیت نگاه ما را تضمین کند؛ یکی از نگاههای پیشینی منتهی به نیازهای انسان، بحث «ارتباطات انسان» است.
نیاز انسان نقصی است که در قیاس با یک هدف کمالی، مطلوبیت پیدا میکند؛ پس از اینکه نیاز ادراک شد به دنبال برطرف کردن آن میرویم؛ برای برطرف شدن نیاز، باید نقص را با کمال مرتبط کنیم؛ بنابراین برای برطرف شدن هر نیازی، یک ارتباط برقرار میشود؛ پس هر «ارتباط» حکایت از یک حوزة نیاز میکند؛ بنابراین اگر سرشاخههای ارتباط انسان به دست بیاید، میتواند بالتبع حوزههای نیاز انسان را نیز مشخص کند.
۲-۲ از طریق بررسی «پاسخهای موجود به نیازها»:
همواره انسان به دنبال پیدا کردن پاسخی برای نیازهایش بوده است؛ این پاسخها در دستههای مختلفی به نام «علم» جمع شدهاند؛ لذا با مراجعه به هر یک ازعلوم، و تبدیل عناوین هر بخش از آن علم به مسألهای که زمینهساز تولید آن بخش شده است (= فهرست مسائل هر علم)، میتوان بخشی از نیازهای انسان که در آن علم به آنها پاسخ دادهاند را کشف کرد.
مراجعه به فرهنگهای موضوعی قرآن و روایات و تبدیل هر کدام از موضوعات به مسألهای که آن موضوع در پاسخ به آن مسأله هست، سبب تولید شبکه مسائلی میشود که دین برای زندگی بشر دیده است.
مراجعه به فضاهایی که سعی کردهاند سرشاخههای اصلی نیازهای انسان را تعیین کنند و کشف منطق شبکه کردن آنها،از دیگر ابزارهای نیازشناسی است؛ فضاهایی مانند: طبقهبندی علوم، آرمانشهرها، قانون اساسی کشورها، شبکة وزارتخانهها، نقشةجامع علمی کشور، و …
۳. شبکه کردن نیازها:
پس از آنکه فضاهای مرتبط با شبکةنیازها مورد بررسی قرار گرفت و دید نسبتاً جامعی نسبت به زوایای مختلف آن به دست آمد اینک نوبت آن است که مجموعة نیازهای انسان را به دید «سیستمهای مورد نیاز یک تمدن» دستهبندی و اولویتگذاری کنیم تا به شبکة نیازهای انسان دست پیدا کنیم.
کلیدواژههابرای جستجوی اطلاعات در مورد «نیاز»
نیازهای انسان، تحلیل پدیده نیاز، مدیریت نیازها، مهندسی نیازها، فهرست نیازها، نیازهای اساسی، طبقه بندی نیازهای انسان، نظام نیازهای بشر، نیازهای آینده، لایههای نیازها، پاسخگویی به نیازها، برطرف کردن نیازها، هرم نیازها، ارتباط نیازها با یکدیگر، فرآیند نیازشناسی و نیازسنجی
نیاز
گره
خطرات
مطالبه ها
امکانات
رشد
کمال
نیاز انسانی
نقص
شبهات
عصیانها
پرسشها
شرائط
بهینه سازی
تمام
نیاز واقعی
کمبود
سستی
لغرشها
سؤالات
زمینه
تربیت
بی نیازی
نیاز کاذب
احتیاج
حیرت
موانع
اقتضائات
مقدمه
بینهایت
عوامل نیاز
فقر
سرگردانی
ناهنجاری
ضروریات
هدف
انواع نیاز
محدودیت
کوتاهی
دردها
فرصت
خوشبختی
علل نیاز
مسائل
درماندگی
اضطرارها
لوازم
سعادت
نیازسنجی
مشکل
جهلهای بشر
اصطکاکها
حیات
رضایتمندی
نیازشناسی
تنگناها
اندوههای بشر
اختلافها
بقاء
خوشی
اختلال
دغدغه ها
شرارتها
خواهشها
آسایش
خلأ
ضعفها
چالش
استعداد
موفقیت
کاستی
معضل
قابلیت
ایده آل
مفاسد
طلب
جامع
معایب
آرمانهای بشر
بحران
مطلوبیت
تعارضها
هنجار
تضادها
نابسامانی
آسیب
تکنیکهای نیازسنجی:
(این قسمت از مقاله «تکنیکهای نیازسنجی تالیف آقای علیرضا یوسفی اخذ شده است.)
الگوهای توافقمحور (دلفی، تلاستارت،فیشباول، سهبعدی سویگرت)
الگوهای مسالهمحور (رویدادمهم،درخت خطا، وظایف کلیدی، تحلیل شغل)
الگوهای هدفمحور (الگوي قياسياستقرايي كافمن، كلاين ، تحليل سازماني استوت و ماتريس مهارت، تجزيه و تحليل شغل ،تحليل وظيفه ، تحليل عملكرد)
الگوهای کیفی (مشاهده ، مصاحبه ، تكنيك مشاورانكليدي ، طوفان مغزي، بررسي اسناد و مدارك ، طرح شاغل شايسته و تكنيك اقناعي)
۱. تكنيك فيش باول (Fishbowl) اين تكنيك نيازسنجي در گروه تكنيك هاي توافق-محور دسته بندي مي شود. اين تكنيك زماني مورد استفاده قرار مي گيرد كه تعداد افرادي انتخاب شده براي جمع آوري اطلاعات نيازسنجي, محدود باشند و امكان تجمع آنها در يك كارگاه آموزشي نيز وجود داشته باشد. در اين تكنيك, افرادي را كه براي كسب اطلاعات و سنجش نياز جمع شده اند، مشابه آنچه در كارگاه هاي آموزشي معمول است, به گروه هاي كوچك تقسيم مي كنند و هر گروه با تبادل نظر, فهرستي از نيازها را تهيه ميكند تا در جلسه عمومي با حضور همه شركت كنندگان, گزارش كار گروه ها عرضه شود و پس از بحث و تبادل نظر, فهرست نيازهاي مورد توافق و اولويت بندي آنها انجام مي گردد. بديهي است براي استفاده از اين تكنيك، مجريان نيازسنجي بايد نسبت به نحوه برگزاري كارگاه و شيوه انجام كار گروهي, واقف و مسلط بوده و شركت كنندگان را نيز در موردنحوه انجام كار گروهي توجيه كنند. اين روش نيازسنجي از روش هايي است كه در مدت زمان محدود مي تواند اطلاعات مناسبي را فراهم نمايد و براي سازمانهايي كه درمحدوده جغرافيايي كوچكي فعاليت مي كنند، روش مناسبي مي باشد.
۲- تكنيك تل استار (Telstar) اين تكنيك نيازسنجي نيز در گروه تكنيك هاي توافق-محور قرار مي گيرد. اين تكنيك بسيار شبيه تكنيك فيش باول است. اين تكنيك زماني مورد استفاده قرار مي گيرد كه تعداد افرادي كه بايد از آنها كسب اطلاعات شود, زياد است. در اين حالت, افراد در مناطق مختلف گرد هم مي آيند و از طريق تكنيك فيش باول به تعيين نيازهاي آموزشي مي پردازند و سپس نماينده يا نمايندگاني از هرمنطقه در گردهمايي مركزي روي نيازهاي آموزشي و اولويت بندي آنها توافق مي كنند. درمرحله دوم, نمايندگان مناطق با شيوه كارگاهي مشابه تكنيك فيش باول توافق سازي مينمايند. تكنيك هاي توافق-محور (دلفي، فيش باور، تل استار) همگي براي تعيين نيازهاي آموزشي در نظام سلامت و آموزش پزشكي و بويژه آموزش هاي مداوم، كاربرد مناسبي دارند.
تكنيك هاي نيازسنجي مسأله – محور، مشكل- محور:
تكنيك هاي مورد اشاره در اين گروه از تكنيك هاي نيازسنجي، عمدتاً ناظر بر شناسايي مشكلات فردي و مشكلات موجود در سيستم مي باشد كه ممكن است كارآيي يك سازمان را كاهش دهد. در اين گروه چهارتكنيك معرفي شده است: ۱- تكنيك رويداد مهم (CriticalIncident) در اين تكنيك, فرض بر اين است كه رويدادهاي درون سازمان به عملكرد مثبت و يا منفي كاركنان مربوط مي شود، از اين رو، باشناسايي عملكرد كاركنان برجسته و ضعيف، كوشش مي شود عملكردهاي برجسته از طريق آموزش به ديگر كاركنان تعميم يابد و عملكردهاي ضعيف زدوده شود. در اين تكنيك, در واقع,فاصله عملكرد كاركنان برجسته و ضعيف نيازي مي باشد كه بايد براي افزايش كارآيي سازمان برطرف گردد. ۲- تكنيك درخت خطا (Fault Tree) اين تكنيك بيشتر با محاسبات رياضي همراه است و به نوعي, تحقيق درعمليات سازمان محسوب مي شود. در اين تكنيك, احاطه به كل سيستم و ارزيابي دروندادها و عمليات و بازده ها ضروري است. هرگونه تغييرات و يا تصميم گيري, كه محصول تحقيق در عمليات سيستم مي باشد و لازم است براي افزايش كارآيي مورد نظر قرار گيرد,به عنوان نياز محسوب مي شود. ۳– تكنيك آزمون وظايف كليدي (Key Tasks Assessment) در اين تكنيك, با انجام آزمون از كاركنان درباره وظايف شغلي آنها، ميزان سؤالاتي كه از سوي پاسخگويان جواب داده نشده است به عنوان نياز مطرح مي شود كه بايد براي رفع آن كوشش شود. ۴- تكنيك تجزيه و تحليل شغل (Job Analysis) در اين تكنيك, از طريق مشاهده، مصاحبه با كاركنان و سرپرستان و بررسي اطلاعات مربوط به شرح شغل، وظايف شغلي كاركنان به روشني تجزيه و تحليل و شناسايي مي گردد. فاصله توانمندي موجود كاركنان با مهارت هاي لازم براي انجام شرح وظايف شغلي به عنوان نياز آموزشي در نظرگرفته مي شود. تكنيك تجزيه و تحليل شغل, سابقه طولاني دارد و به لحاظ ساده بودن سال هاست كه براي استخدام و آموزش كاركنان از آن استفاده مي شود. اين تكنيك براي كاركنان حرفه اي مثل نظام سلامت، تكنيك نسبتاً مناسبي مي باشد.
عليرغم تنوع زياد الگوها و تكنيك هاي نيازسنجي ، هيچكدام بر ديگري ارجحيت ندارد و انتخاب و طراحي الگوها و مدلها بستگي به پروژههاي آموزشي خواهد داشت. الگوها و فنون نيازسنجي را مي توان در شش طبقه مورد نقد و بررسي قرار داد كه عبارتند از:
الف) الگوهاي هدف محور
شالوده اساسي اين طبقه ، فرايند تعيين فاصله بين وضعيت موجود و وضعيت مطلوب و سپس تعيين اولويتها براي عمل است. الگوها و تكنيكهاي متنوعي در اين طبقه قرار مي گيرند. مثل الگوي قياسي استقرايي كافمن ، پيشنهادي كلاين ، تحليل سازماني استوت و … و فنوني نظير ماتريس مهارت، تجزيه و تحليل شغل، تحليل وظيفه، تحليل عملكرد و نيز فنون پيمايشي نظير پرسشنامه( فتحي ، ۱۳۷۵).
ب) تكنيك هاي توافق سنج
شالوده اساسي اين طبقه فرآيند بررسي و جمع آوري نظرات افراد درباره نيازها و ايجاد توافق ميان عقايد مختلف است. از جمله تكنيك هاي اين طبقه، تكنيك كافمن و هرمن ، فن دلفي ، تل استار ، مدل سه بعدي سويگرت و… است (فتحي ، ۱۳۸۱).
ج) تكنيكهاي مسئله محور
شالوده اساسي اين طبقه، فرآيند تعيين عملكردهاي منفي يا شناسايي مشكلات موجود در عملكرد افراد و پيشنهادات اقدامات اصلاحي جهت رفع معايب مي باشد. از جمله تكنيك هاي اين طبقه ، تكنيك رويداد حساس ،درخت خطا ، آزمون وظايف كليدي و الگوي سازماني و الگوي تحليل عملكرد وظيفه پيشنهادي را مي توان نام برد (عباس زادگان و ترك زاده ، ۱۳۷۹)
د) الگوي تركيبي
اساس اين طبقه فرآيند مشخص كردن فاصله بين وضعيت موجود و مطلوب ، تعيين نقاط ضعف و بررسي نظرات و نگرش ها براي رسيدن به توافق نسبي مي باشد. از جمله الگوهاي اين طبقه الگوي نيازسنجي در سطح موسسه ، درسطح منطقه آموزشي ، طرح جامع نيازسنجي ، الگوي تحليل swot تحليل وظيفه ، تحليل نيازهاي يادگيري، ديك و كري، پروچاسكا و …. را مي توان نام برد (يارمحمديان و بهرامي ۱۳۸۳)
ه) تكنيك هاي كيفي
اساس اين طبقه ، توجه دقيق به ديدگاهها و نظرات افراد و صاحبنظران جهت توصيف و تشريح شرايط محيطي پديده ها ميباشد. تا بدين لحاظ به روابط ميان متغيرها و عمق ساختار آنها پي برده شود از اين روقبل از هر اقدامي بايد نيازسنج ، شناخت دقيقي نسبت به مخاطبان يا شركت كنندگان در پروژه نيازسنجي داشته باشد و اطمينان پيدا كند كه افراد مذكور صلاحيت و توانايي لازم را براي شركت در نيازسنجي كيفي را خواهند داشت. از جمله تكنيك هايي كه در اين طبقه قرار مي گيرند عبارتند از: مشاهده ،مصاحبه ، تكنيك مشاوران كليدي ، طوفان مغزي، بررسي اسناد و مدارك ، طرح شاغل شايسته و تكنيك اقناعي است (يارمحمديان و بهرامي ، ۱۳۸۳).
(انتقال به مقاله تفصیلی منتخب در مورد تکنیکهای نیازسنجی)
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
#روششناسی
#منطقوروشتحقیق
خانه > دانشنامه > روش شناسی > منطق و روش تحقیق
دانشنامه, روش شناسی
منطق و روش تحقیق
18 دقیقه خواندن
130
منطق و روش تحقیق
موضوع بحث:
« منطق و روش تحقیق »
مساله بحث:
مراحل قدمبهقدم کشف واقعیتها و حل مسالهها چگونه است؟
پیش فرض ها:
۱. منطق = تبیین روش تفکر برای کشف واقعیتها (روش موجّة تعریف، توصیف، تبیین و تفسیر واقعیتها) + روش تشخیص و تصفیه توهمات و مغالطات
۲. روش تحقیق = تبیین مراحلقدمبهقدم علمی و عملی برای کشف واقعیتها (معتبرسازی روش + کارآمدسازی روش)
۳. فلسفه = تبیین ساختارهای عالم هستی و معادلات و روابط بین موجودات + لایهها و ابعاد و زوایای پدیدهها در هستی
۴. هستی، شبکهای و برآیندی است. (انتقال به بحث تفصیلی)
فرضیه بحث:
۱. روش تحقیق = روش تفکر، طراحی و مدلسازی برای رسیدن به یک نتیجه
۲.فلسفه و منطق = تعیین زیرساخت و ابزار برای روش تحقیق (تئوری تحقیق، بهتعبیر دیویی)
۳. مراحل تحقیق = تبدیل موضوع به مساله/ تولید شبکه مسائل مساله تحقیق(مسالهشناسی)/ متغیرشناسی(استخراج اطلاعات درون موضوع)/ جستجوی اطلاعات درباره مسائل/ فرضیهسازی/ تبیین استدلالی یا شواهدی/ مدلسازی/ اجرا/ کنترل و بازخورد
تبیین بحث:
در تعریف علم منطق چنین آمده است: ابزاری روشمند که سبب پیشگیری از خطا در تفکر میشود. (آلة قانونیة تعصم مراعاتها الذهن عن الخطا فی الفکر؛ ر.ک. منطق مظفر) لکن با بررسی سرفصلها و محتوایی که در علم منطق آمده است باید تعریف جدیدی از منطق ارائه شود؛ قسمتی از منطق، شرح مفاهیم و نحوه تولید آنهاست، قسمتی از آن شرح قضایای بدیهی و شاخص آنهاست، که این دو قسمت، مربوط به «معرفتشناسی و ذهنشناسی» است و پیشنیاز مباحث منطقی است.
اصل مباحث منطق، که «مُعرِّف و حجّت» است، از نحوه تولید تعاریف موجّه و استدلالهای موجّه بحث میکند. براین اساس میتوان گفت: علم منطق، علم تجزیه و ترکیب مفاهیم برای تولید تعاریف و استدلالهاست.
تولید فکر و حل مساله، روش موجّه لازم دارد و تولید تعریف و استدلال بخشی از فرآیند «حل مساله» است؛ روش تحلیل و شناسایی مساله واقعی (و تفکیک از مسالهنماها)، روش تحلیل پدیدهها (تحلیل تجربی، پدیدارشناسانه، تحلیل مفهومی، تحلیل تطبیقی،تحلیل میانرشتهای و…)، روش ترکیب اطلاعات برای تولید مدل (چه فرآيندی سبب ارتباط موثر میان دادهها میشود تا مساله حل شود؟)، همه این موارد برای حل مساله لازم هستند در حالیکه در علم منطق از آنها مستقیما بحث نشده است و «روش تحقیق» عهدهدار بررسی و ارائه این موارد بوده است.
تحقيق در لغت بررسي كردن و درست كردن و رسيدگي كردن است و در اصطلاح، فعاليتهاي قدم به قدم فكري است كه براي كشف واقعيتها و منطبق كردن انديشه با واقعيت به هدف حل مسأله و پاسخ به سؤال انجام ميشود.
تحقيق به دنبال تفكيك واقعيتها ازتوهمات و خيالات است. زندگي ظاهري و باطني انسان در صورتي بقاء و رشد دارد كه براساس واقعيتها استوار گردد و هماهنگ با قوانين و معادلات خلقت باشد؛ در غير اينصورت زندگي خيالي و رويايي خواهد بود كه دواميندارد و قدرتي براي حركت دادن فرد در زندگي نخواهد داشت. تحقيق انسان را قادر ميسازد كه حركت به سوي اهدافِ خود راكنترل كرده و با پيشبيني و هوشياري گام بردارد.
محتويات ذهني ما تابع اراده ما هستند؛ به محض كوچكترين تصميم و اراده ميتوان تصوير ذهني را تغيير داده يا محو كرد؛ اما موجودات و اشيائي وجود دارند كه تابع اراده و تصميم ما نيستند وبه صرف اراده نميتوان در آنها تصرف كرد. آنچه تابع اراده ما نيست و داراي وجودي مستقل و تحت قوانيني مستقلِ از ما قرار دارد، عالم خارج از ذهن ناميده ميشود. انسان به تجربه دريافته است كه اگر خود را با اين عالم هماهنگ نكند حيات او به خطر خواهدافتاد و جز با مراعات قوانين حاكم بر هستي نميتواند به اهداف خود برسد. بنابراين بايد بتواند خيالات و توهمات ذهني را از انديشههاي خود خارج ساخته و روشي را به كار گيرد كه واقعيت خارجي همانطور كه هست در ذهن او منعكس شود. روش تفكري كه بتواند انطباق با واقعيت را حاصل كند، روش تحقيق است.
براین اساس اهداف و محتوای علم منطق به صورت زیر باید بازسازی شوند: قسمت اول: مباحث معرفتشناسانه + قسمت دوم: مباحث روششناسانه + قسمت سوم: مباحث روش تحقیق و تولید علم و نظریهپردازی.
اهداف کاربردی منطق:
تحقيقي كه از طريق بررسي مدارك و اسناد و منابع و متون به دنبال دستيابي به هدف خود است.
۹
تحقيق موردي
تحقيقي است كه با تمركز بر يك مورد و نمونه انجام ميشود. (چه به صورت تجربي و چه به صورت ميداني يا كتابخانهاي)
۱۰
تحقيق تركيبي،سيستمي
تحقيقي است كه با ملاحظة موارد متعدد و مرتبط با هم و با ديد كلاننگري انجام ميشود.
روند عمومی یک تحقیق بهصورت زیر است:
ابزارهای مسالهشناسی و متغیرشناسی:
ابزارهای تحلیل و بُرش پدیدهها برای کشف ابعاد و لایهها و …
موجودات در عالم خلقت محدود به حدودي هستند(هر چه مخلوق است محدود است). اشياء مادي بهواسطه عوامل زير در محدوديت قرار دارند: زمان، مكان، كميت،كيفيت، اثرگذاري و اثرپذيري (نوع رابطه با ديگر اشياء)، ارتباط با اجزاء داخلي خود. هر يك از اين حدود لايه و جنبهاي از شيء را تشكيل ميدهند.مجموعه اين جنبهها (و به تعبير منطقي، مجموعه عوارض شيء) راه را براي نفوذ به جوهرة آن هموار ميكنند. در فلسفه و منطق به شناسايي اين جوانب پرداخته شده و بحثي به نام “مقولات عشر”مطرح شده است. بحث «مقولات عشر» از مهمترین ابزارها برای تحلیل پدیدههاست؛ عصاره بحث”مقولات عشر” اين است كه اشياء داراي دَه خصوصيت هستند:
جوهره و اصل وجود
اندازه و مقدار (کمّ)
چگونگي و كيفيت (کیف)
اجزاء و عناصر داخلي (وضع)
نسبت آن با ديگر اشياء و موضوعات (اضافه)
موقعيت زماني (این)
موقعيت مكاني (متی)
كلان بودن يا خُرد بودن (جِده)
اثرپذيري (ان ینفعل)
اثرگذاري (ان یفعل)
برخي از اين دَه جنبه خود لايههاي ديگري دارند كه فهرست آنها اينگونه است:
جوهره و اصل وجود
سرچشمه اصلي وجود شيء(خميرمايه وجودي)
آنچه به خميرمايه اوليّه شكل داده است
اندازه و مقدار
طول و عرض و عمق
تعداد
چگونگي و كيفيت
قابليّتها(آنچه ميتواند باشد)
خصوصيات ظاهري
خصوصيات دروني
اجزاء و عناصر داخلي
موقعيت اجزاء نسبت به هم
موقعيت اجزاء نسبت به خارج از شيء
نسبت آن با ديگر اشياء و موضوعات
موقعيت زماني
گذشته
حال
آينده
موقعيت مكاني
كلان بودن يا خُرد بودن
اثرپذيري (منفي يا مثبت)
اثرگذاري (منفي يا مثبت)
معادل هر يك از جنبههاي مطرح شده،سؤال خاصي وجود دارد:
اين موضوع از چه جنسي تشكيل شده است؟(خميرمايه آن چيست؟)
هويت و شكل خاص آن چيست؟
چقدر است؟
در ظاهر چگونه است؟
درون آن چه خصوصياتي دارد؟
چه قابليّتهايي دارد؟
چه اجزائي دارد؟
اجزاء آن چه ارتباطاتي با هم دارند؟
مجموعه اجزاء چه هدفي را دنبال ميكنند؟
موقعيت اين موضوع وجايگاه آن در هستي و در ميان موضوعات ديگر چيست؟
در گذشته چگونه بوده است؟
الان در چه وضعيّتي قرار دارد؟
در آينده ممكن است چگونه باشد؟
در چه مكاني قرار دارد؟
آيا يك موضوع كلان و بنيادي است كه موضوعات بسيار ديگري را تحت پوشش دارد يا يك موضوع خاص و در محدوده خود و تحت پوشش موضوعات ديگر؟
از چه چيزهايي اثر ميپذيرد و چه اثرهايي و چه مقدار؟ و در چه موقعيت و زمان و مكاني و با چه قابليّتهاي بعدي؟
بر چه چيزهايي اثر ميگذارد؟ چه اثرهايي و چه مقدار؟ و در چه موقعيت و زمان و مكاني و با چه قابليّتهاي بعدي؟
با توجه به جريان نظام علّت و معلولي در عالَم كه ذهن را به سوي چراها سوق ميدهد، فهرست سوالاتي كه هنگام توجه به يك موضوع مطرح ميباشد بايد تكميل گردد و كليّه موقعيّتها و حالات و نسبتها در تمام مراتب و لايهها را دربرگيرد. ابزار «علل اربع» در فلسفه این مهم را بهعهده دارد:
سوال از عامل تغییر (علت فاعلی)
سوال از آنچه تغییر مییابد (علت مادی)
سوال از تغییری که باید پیدا کند (علت صوری)
سوال از هدف از تغییر (علت غایی)
بنابراين سؤالات زير بايد به سؤالات سابقالذكراضافه شوند:
چرا اينگونه است؟ (سوال از علت اصلي)
چگونه اينطور شده است؟ (سوال از فعل و انفعالات، زمينهها و مراحل)
به چه هدف و منظوري؟
مشكلات كجاست؟ (سوال از آنچه ندارد وبايد داشته باشد يا عواملِ مانع)
رابطه اين موضوع با موضوعات ديگرچگونه است؟ يكي هستند يا ضد هم هستند يا بخشهايي از اولي با بخشهايي از دومي مرتبط است؟ آيا يكي نسبت به ديگري زمينهساز است يا علت است يا معلول است؟
احتمالات مختلف در پاسخ سؤالات فوق کداماند؟ (سوال از موارد قابل جايگزين)
اجمالي از اين بحث در قسمت “روش توليد تعريفهاي جامع از موضوعات”كه با نام “حد”در منطق آمده است نيز مورد بررسي قرار ميگيرد و به عنوانِ “چه مطالبي راجع به يك چيز بايد بدانيم” ارائه شده است.
حضرت صادق عليهالسلام در توضيحاتيكه به يكي از دوستان خود به نام “مُفَضَّل”راجع به توحيد ارائه كردهاندو با نام “توحيد مُفضَّل”مشهور شده است، ميفرمايند:
ذهن و فكر و كيفيت توليد و تكثّر افكار را بشناسد و ضرورت تفكر خودآگاه و قدمبهقدم را احساس كند.
بتواند مفاهيم و تصورات خود و ديگران را بهگونهاي بازسازي كند كه از تصور اجمالي و كلي خارج شده و منشاء تصميم و رفتار شوند.[۱]
«دستگاه فكري» را بشناسد و كيفيت پديد آمدن يك دستگاه فكري را بداند و بتواند با مهندسي معكوس به ذرات بنيادين آن برسد[۲] و دستگاه را دوباره بازسازي نمايد.
بتواند وجود پل و رابطة ميان ذهن و خارج از ذهن را ثابت كند و صدق دستگاه فكري مورد نظر خود را مستدل نمايد.
توانايي تجزيه و تركيب گفتارهاي روزمره و بالخصوص آيات و روايات به قالبهاي منطقي را داشته باشد و مقدمات مخفي و غيرمذكور در آنها را آشكار سازد و بررسي نمايد.
توانايي تشخيص و ارائه لوازم منطقي گفتارها و ادعاها را داشته باشد.
بتواند رابطة منطق و ادبيات را در ضمن دستورزبان نشان دهد.
بتواند رابطة منطق و قضاياي اعتباري را در ضمن امر و نهيها و خوب و بدهاي روزانه نشان دهد و كيفيت توليد اعتباريات از حقايق را در قالب قياسهاي منطقي ارائه كند.
بتواند در كوتاهترين مسير، استدلال كند و استدلالهاي متفاوتي براي يك موضوع توليد نمايد.
بتواند در هنگام مواجه با يك تفكر و ادعاي غلط، نَه فقط مخاطب را ساكت كند بلكه نسبت به اشتباه موجود در تفكرش اقناع نمايد.
منطق جديد را بشناسد و بتواند علت پيدايش و وجوه تمايز آن با منطق قديم را توضيح دهد و قلمرو اعتبار منطق ارسطويي را در برابر نقدهاي منطق جديد مشخص كند.
بتواند از منطق احتمالات و منطق فازي در تحليل گزارهها و قضاياي روزمره استفاده كند.
حداقلي قطعي:
بتواند گفتارهای روزمره و تخصصی را به قالبهاي منطقي تبديل كند و برهان يا مغالطه را استخراج نمايد.
اهداف روش تحقیق:
بتواند براساس فرآيند و روش انجام يك تحقيق علمي موجّه در زمينه علوم و معارف اسلام بازتوليد[۱] علم كند.
بتواند هندسه و شبكه بهمپيوسته علوم و معارف اسلام را بهصورت يك دستگاه فكري و رشتة علمي تبيين كند بهگونهاي كه مخاطب بتواند به سوالاتي كه راجع به موقعيت هر علم و محورهاي ارتباطي علوم با يكديگر و با زندگي معاصر ميشود پاسخ بگويد.
بتوانيد مهارتهاي زير را بهتدريج كسب كند و به كار ببرد:
۱. مهارت سوالپردازي ونيازشناسي
۲. مهارت تفكر و نفوذ به مساله وتوليد اوليه اطلاعات (بدون مراجعه به منابع و اطلاعات موجود)
۳. مهارت كشف ذرات و معادلات بنيادين در هر علم و مسالهاي
۴. مهارت جستجوي ارتباطات و متغيرهاي دروني و بيرونيِ موضوعات (مهارت نگرش شبكهاي)
۵. مهارت جستجوي منابع و اطلاعاتِ موجود در مورد موضوع و مساله
۶. مهارت الگوریتمسازی
۷. مهارت انتخاب و تصفيه اطلاعات براساس كارآمدي
۸. مهارت ثبت، طبقهبندي، ذخيرهسازي و بازيابي اطلاعات
۹. مهارت مطالعات تطبيقي
۱۰. مهارت شبيهسازي عملياتي اطلاعات و مدلسازي
۱۱. مهارت آيندهنگري و تصميمسازي
۱۲. مهارت مباحثه و گفتگوي علمي
۱۳. مهارت جذب و دريافت علم
۱۴. مهارت تدوين مكتوبات علمي
۱۵. مهارت توسعه افقهاي علمي
۱۶. مهارت مديريت زمان و برنامهريزي
۱۷. مهارت بهبود مستمر
۱۸. مهارت عبوديت (با شاخصهاي مذكور در روايت عُنوان بصري)
جایگاه روش تحقیق در طبقهبندی علوم:
تحقيق،كشف حقيقت و منطبق كردن ذهن با واقعيات است؛ حال اگر واقعيت داراي جنبهها و لايههاي مختلف باشد، تحقيقي موفق و كاربردي خواهد بود كه بتواند واقعيت را با تمام جنبههاو لايههايش كشف كند. نفوذ به موضوع از هر کدام از ابعاد یا با هدف خاص، سبب شکلگیری نوعی از روش تحقیق میشود؛ جدول زیر نمایش نمونهای از علت تنوع روشهای تحقیق است:
شماره
روش
توضيح اجمالي
۱
تحقيق بنيادي
تحقيقي كه به قصد كشف حقايق بيشتر انجام ميشود(چه خبرها و موضوعات ديگري وجود دارد؟)
۲
تحقيق
كاربردي
مسأله محور
تحقيقي كه به قصد حل مسأله و رفع مشكلي انجام ميشود(چگونه مشكل را حل كنيم؟)
توسعهاي
تحقيقي كه به قصد رسيدن به وضعيّت بهتر انجام ميشود(چگونه وضعيّت را بهبود بخشيم؟)
۳
تحقيق تاريخي
تحقيقي كه به قصد بررسي گذشته انجام ميشود (چه خبرهايي بوده است؟ چگونه مشكل موجود در گذشته حل شده يا قابل حل است؟ چگونه وضعيّت گذشته قابل بهبود ميتوانست باشد؟)
۴
تحقيق توصيفي
تحقيقي است كه فقط در سطح توصيف و تبيين موضوع انجام ميشود(موضوع چگونه است؟)
۵
تحقيق تحليلي
تحقيقي است كه براي كشف علل و عوامل خاصي در رابطه با موضوع انجام ميشود(چرا اينگونه است؟)
۶
تحقيق تجربي
تحقيقي كه از طريق تجربه و آزمايش ميخواهد به هدف خود برسد.
۷
تحقيق ميداني
تحقيقي كه از طريق مشاهده و نمونهبرداري آماري قصد رسيدن به هدف را دارد.
۸
تحقيق كتابخانهاي
با ديد جزئينگر نگاه كنيد و كليه متغيّرهاي دروني را شناسايي كنيد(هرگونه عناصرو اجزاء احتمالي دروني) و اين تجزيه و شناسايي را تا كوچكترين جزء ممكن ادامه دهيد.
با ديد كلاننگر نگاه كنيد و متغيّرهاي بيروني مرتبط با موضوع را شناسايي كنيد و اين شناسايي و تشخيص ارتباطات را تا گستردهترين فضا و محيط ادامه دهيد.
متغيّرها را فهرست كنيد.
با استفاده از تشخيصي كه نسبت به متغيّرها به دست آورديد، فهرست سؤالات مربوط به موضوع را تدوين كنيد (چه هدفي داريم و براي رسيدن به هدف، چه چيزهايي را بايد بررسي كنيم؟)
اين فهرست را ميتوان به صورت زيرتدوين كرد: (شروع قسمت مدلسازی)
تعريف نياز و شفافسازي آن (تبيين وضعيّت موجود)
تعريف اهداف (تعريف وضعيّت مطلوب)
تعيين هدف كلّي و اساسي و ضريباهميّت آن (اگر حاصل نشود چه تبعاتي دارد؟)
تعيين اهداف مياني (اهدافي كه بينوضعيّت موجود و مطلوب قرار دارند و براي رسيدن به هدف نهايي زمينه سازي ميكنند)
تعيين زمينة اوليّه (شرايط اوليّه براي شروع حركت به سوي اهداف فوق)
تعيين اجزاء دروني اهداف (تعريف متغيّرهاي دروني)
تعيين كميت و كيفيت عناصر فوق (از هركدام چقدر و با چه كيفيتي؟ يعني بايد عناصر فوق بهصورت قابل اندازهگيري تعريفشوند)
تعيين ضريب اهميّت هر يك از عناصرفوق
تفكيك بين حداقل لازم (مقداري از هدف كه به هيچ وجه قابل صرف نظر نيست و بايد حاصل شود) وحداكثر مطلوب
تعيين اهداف منفي (آنچه نميخواهيم ونبايد بشود)
تعريف ارتباطات (تعريف عناصرمرتبط با وضعيّت موجود و اهداف مطلوب)
چه چيزهايي سبب پيدايش نياز و مشكل شدهاند؟ ضريب تأثير هر كدام در پديد آمدن مشكل چقدر است؟(تشخيص سرچشمهها)
چه مسائلي در اثر اين مشكل به وجودآمدهاند؟ اين مشكل، چه آثاري را ايجاد كرده است؟ بر چه نقاطي تأثير گذاشته است؟(تشخيص آثار و نتايج)
چه عناصري ميتوانند مفيد باشند؟ضريب مفيد بودن هريك چقدر است؟ (تشخيص امكانات)
چه عناصري ميتوانند مضر باشند وبراي رسيدن به اهداف مانع ايجاد كنند؟ ضريب مانعيت هر يك چقدر است؟ (تشخيص موانع)
بررسي فعل و انفعال هريك از متغيّرهابا يكديگر، يعني كليه ارتباطات محتملِ عناصر دروني با هم، عناصر بيروني با هم،عناصر دروني و بيروني نسبت به يكديگر و كميت و كيفيت اثرگذاري آنها بر يكديگر مشخص شوند (تشخيص ارتباطات).
قوانين جاري در خلقت كه سرمنشاء تك تك اين ارتباطات هستند مشخص شده، فعل و انفعال اين قوانين با يكديگر تعريف شود(تشخيص معادلات و قوانين حاكم بر ارتباطات).
چه تغييراتي در اين ارتباطات ميتوان ايجاد كرد؟ (بهبود امكانات)
چه ارتباطات جديدي را ميتوان ايجادكرد؟ (توسعه امكانات)
ايجاد تغيير عناصر و ارتباط آنها ياايجاد عناصر و ارتباطات جديد چه آثار مثبت و منفي ميتواند داشته باشد؟ (بررسي هزينة تغيير)
پس از دستیابی به پاسخ سوالات فوق، این پاسخها باید با یکدیگر ترکیب شوند و یک مدل (شبیهسازی واقعیت) تولید شود. برای تولید مدل باید موارد زیر انجام شود:
تعيين نقطه شروع فرآیند
زمينه لازم براي شروع
محرك لازم براي شروع
انجام دهندة كار و شرايط آن
كيفيت و كميّت كار
مراحل كار
نتايج مورد انتظار در هر مرحله
نقاط مشكل و توقفهاي احتمالي
محرّك مجدّد
شرايط اتمام كار
نقطه پايان
بازنگري و ارزيابي
اصلاح نقاط ضعف، تقويت نقاط قوّت
ايجاد زمينه لازم براي انجام حركتهاي جديد
اين روش، روش تفكّر شبكهاي (سيستمي)است كه ميتوان آن را در دستور العملهاي زير خلاصه كرد :
مشكل و نياز را پيدا كن.
هدف خود را مشخص كن و اهميّت آن راتعيين كن.
هر چيزي كه احتمال دارد با اين هدف ارتباط داشته باشد شناسايي كن.
كميت و كيفيت ارتباطات فوق را مشخصكن.
مجموعه ارتباطات را با هم ارزيابي كن.
بهترين راه را براي ارتباط بين امكانات و نيازها انتخاب كن.
راه حل را اجراء كن.
نتايج را ارزيابي كن.
نقاط ضعف را برطرف نما و دوباره آنرااجراء كن.
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
روش تحقیقی جامع و کارآمد است که منجر به مدلسازی شود (چه مدل مفهومی و چه مدل کاربردی عملی)؛ تصویر زیر تجمیعی از مراحل و ابزارها را برای روش تحقیق مدلسازانه ارائه کرده است:
انتقال به توضیحات تفصیلی در مورد:
۱. پارادایم شبکهای ۲. روش تحقیق مدلسازانه ۳. نگرش سیستمی ۴. روش تولید علم و نظریهپردازی
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
منطق ، تئوری تحقیق ، روش تحقیق ، روش شبکهای ، روش مدلسازانه ، ابزارهای برش و تحلیل پدیدهها
[۱] مقصود از «بازتوليد»، توليد مجدد محصولات متخصصان و نظريهپردازان علم است.
الحَقُّ الذَّي تُطْلَبُ مَعْرفَتُهُ مِنَ الأشْيَاءِ هُو أرْبَعَهُْْ أوجُهٍ:
أنْ يُنْظَرَ أ مَوجُودٌ هُوَ أم ليَسَ بِمَوجُودٍ؟
أنْ يُعْرَفَ مَا هُوَ فِي ذَاتِهِ و جَوهَرِهِ؟
أنْ يُعْرَفَ كَيْفَ هُوَ و مَاصِفَتُهُ؟
أنْ يُعْلَمَ لِمَاَ ذَا هُو َوِلأيِّ عِلَّهٍْْ؟
ترجمه:
براي شناخت موضوعات، چهار محور بايدبررسي شود:
آيا موضوع، واقعاً موجود است يا توهّم است؟
جوهرة آن چيست؟
چگونه است و چه صفاتي دارد؟
چرا و به چه دليل موجود است؟ چهعاملي جوهرة آنرا اينگونه كرده است و به چه دليل داراي اين صفات خاص است؟
متغيّرشناسي:
راه نفوذ ما به موضوعات و اشياء ازطريق آثار و خصوصيات آنها است. ذهن قدرت درك مستقيم جوهره اشياء را ندارد و بايد از طريق ادراك آثار وخصوصيات آن پي بهسرمنشاء ببرد. آثار و كاركردهاي اشياء و موضوعات هستند كه سبب رفع نياز ما و حل مشكل ميشوند، ارتباط ما با آنها به خاطر استفاده از آثار آنها است.
آثار و كاركردهاي اشياء و موضوعات قابل تغيير هستند، ميتوان آنها را از بين برد يا تقويت و تشديد كرد يا اثري ديگررا بر موضوع بار كرد (البته به علت اينكه آثار و كاركردها از عوارض يك ذات خاصه ستند در تغيير و تبديل، تابع محدودة آن ذات هستند، يعني هر تغييري به هر صورتي قابل اجراء نيست بلكه بايد جوهره موضوع قابليّت پذيرش اين تغيير را داشته باشد مثلاً نور را ميتوان شدت بخشيد ياضعيف كرد اما نميتوان اثر آن را تبديل به تاريكي نمود).
موضوعات با يكديگر و با اجزاء دروني خود فعل وانفعال دارند(اثرمي گذارند و اثر ميپذيرند). با برقرار كردن ارتباط بين موضوع مورد نظر و موضوعي با اثري ديگر يا ارتباط با جزئي ديگر ميتوان موضوع مورد نظر را تحت تأثير قرار داد وكاركردهاي آن را تغيير داد.
عوامل تأثيرگذار و تأثيرپذير در موضوعات را متغيّر ميناميم(آنچه قابليّت تغييردادن يا تغييرپذيري دارد و با تغيير آن تغييراتي در وضعيّت موضوع مورد نظر بهوجود خواهد آمد).
متغيّرها انواع و مراتبي دارند كه عبارت است از:
متغيّرهاي دروني(آنچه در درون موضوع ميتواند به سبب عواملي تغيير پذيرد و باعث تغيير موضوع شود)
متغيّرهاي بيروني(عواملي كه از خارج از موضوع بر موضوع و اجزاء آن تأثير ميگذارند و سبب تغييري در آن ميشوند)
متغيّرهاي مثبت (عواملي كه تغييرمطلوب و هماهنگ با هدف ما ايجاد ميكنند)
متغيّرهاي منفي (عواملي كه تغييرات نامطلوب و زيان آور ايجاد ميكنند)
متغيّرهاي تشديد كننده (عواملي كه سبب ازدياد اثري در موضوع ميشوند)
متغيّرهاي تضعيف كننده (عواملي كه سبب كاهش اثري در موضوع ميشوند)
متغيّر اصلي (عاملي كه بيشترين تأثيررا براي رسيدن به هدف دارد)
متغيّرهاي كمكي و جانبي (عواملي كه زمينه ساز و تقويت كنندة جريان اصلي هستند)
متغيّرهاي نياز (عواملي كه براي رسيدن به مطلوب بايد نيرو و امكانات دريافت كنند)
متغيّرهاي نيرو (عواملي كه امكانات لازم را براي رفع نياز دارند)
متغيّرهاي كلان (عواملي كه بر طيف گستردهاي از موضوعات تأثير ميگذارند)
متغيّرهاي جزء (عواملي كه بر يك مورد يا بخشي از آن تأثيرگذار هستند)
متغيّرهاي كوتاه مدت
متغيّرهاي بلند مدت
متغيّر حداقلي (عاملي كه كمترين تأثيرگذاري يا تأثيرپذيري را دارد)
متغيّر حداكثري (عاملي كه بيشترين تأثيرگذاري يا تأثيرپذيري را دارد)
متغيّر كنترلي (عاملي كه هنگام نياز وارد جريان ميشود و مشكل را مهار ميسازد)
متغيّر زمان
متغيّر مكان
متغيّر كميت
متغيّر كيفيت
متغيّر اولويت (عاملي كه نسبت به عوامل ديگر تأثير خود را زودتر و يا عميقتر ميگذارد و سپس ديگر متغيّرها مُجازبه اثرگذاري يا اثرپذيري هستند)
متغيّر لايه و عمق (در چه لايه وعمقي اين تأثير انجام ميشود؟)
متغيّر جهت (در چه جهت و زاويهاي تأثيرگذاري يا تأثيرپذيري انجام ميشود؟)
متغيّرهاي همراه (عواملي كه بايدهمراه هم باشند تا تأثيرگذاري يا تأثيرپذيري انجام شود)
با مشاهدههاي دقيق و جامع از فعل وانفعالات جاري در هستي ميتوان متغيّرهاي ديگري را نيز به اين فهرست افزود.
دستورالعمل نفوذ به موضوع:
اصل اول: براي كشف اطلاعات موجود در يك موضوع بايد دستورالعمل مشاهده دقیق را اجرا کرد.
اصل دوم: براي انجام يك مشاهده دقيق و جامع بايد هرگونه سؤال ممكن و محتملي كه ربط منطقي به موضوع داشته باشد را مطرح نمود و در مشاهده به دنبال پاسخ آنها بود.
اصل سوم: براي رسيدن به جامعيت در مشاهده موضوع بايد كليه متغيّرهاي محتملالوجود در درون و بيرون از موضوع را شناسايي كرد.
اصل چهارم: مشاهده كلان و مشاهده خُرد هر دو بايد درباره موضوع انجام شوند.
بنابراين ميتوان دستورالعمل زير راهنگام مواجهه با يك موضوع ارائه كرد:
[۱] شفافيت و انسجام دوشاخص اصلي «تصورسازيِ كاربردي» هستند؛ مقصود از شفافيت اين است كه جامعيت و مانعيت تعريف بهگونهاي براي مخاطب ملموس شود كه بتواند در مقايسه ميان موارد مشترك،مفهوم مورد نظر را با وجه اختلافش تصور نمايد. و مقصود از انسجام اين است كه جنس وفصل بهكار رفته در تعريف با شبكه مفاهيم پايه در تعارض نباشند.
[۲] فهرست بديهيات را تهيه كند و كيفيت توليد گزارهها از بديهيات را درعملكرد ذهنيِ قدمبهقدم نشان دهد.
برچسب #ابزارهای برش و تحلیل پدیدهها #پارادایم شبکهای #تئوری تحقیق #روش تحقیق #روش تحقیق مدلسازانه #روش تولید علم و نظریهپردازی #روش شبکهای #روش مدلسازانه #منطق #نگرش سیستمی
دانشنامه, روش شناسی
منطق فرآیندی
دانشنامه, روش شناسی
پارادایم ها و دستگاه های معرفتی
#روششناسی
#منطقفرآیندی
خانه > دانشنامه > روش شناسی > منطق فرآیندی
دانشنامه, روش شناسی
منطق فرآیندی
9 دقیقه خواندن
114
منطق فرآیندی
منطق فرایندی دانشنامه عبدالحمید واسطی
موضوع بحث:
« منطق فرآیندی و روح معنا » چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ (مقاله انتقادی)
مساله بحث:
الفاظ برای مصادیق وضع شدهاند یا برای معنی و مفهوم عامی که آن مصادیق، ظهور و بروزش هستند؟ لایههای معنایی طولی (عمق معنی) چگونه تشکیل میشوند و چگونه قابل دسترسی و فهم هستند؟ گزارههای ثابت راهبردی، چگونه میتوانند موقعیتهای متغیر را مدیریت کنند؟
پیش فرض ها:
اصل واقعگرائی
امکان معرفت و شناخت پدیدهها (تولید معنای مطابق با واقع)
حجیت ظهورات و امکان فهم گزاره های دین
توانایی ذهن در تجزیه و تحلیل مدرکات(انتزاع و القاء خصوصیات)
شبکه ای بودن عالم و تحقق عوالم طولی، و در نتیجه امکان تحقق لایههای معنایی
فرضیه بحث:
۱. منطق فرآيندی = تلاش روشمند برای عبور از ظاهر مصادیق و معانی، و کشف ملاک و قاعده و روح معنا
۲. روح معنا = مفهوم دال بر یک فعلوانفعال و ظهور و بروز که با الغاء خصوصیت از مصادیق مرتبط با آن، انتزاع میشود. مانند مفهوم «سنجش» که با الغاء خصوصیت از انواع «ترازوها» انتزاع میشود.
۳. خصلت راهبردی گزارههای دین، با «منطق فرآیندی و کشف روح معنا» فعال میشود.
۴. برای تمدنسازی براساس نگرش اسلام، نیاز به استنباط فرآیندها در مقیاس کلان، از آیات و روایات است.
تبیین بحث:
تعبیر رهبر کبیر انقلاب قدسسره درباره این بحث، گویای میزان اهمیت و عمق آن است:
«قسم به آنکه جانم در دست اوست، درک این مطلب (وضع الفاظ برای معانی عام) راه وصول به تمام کلیدهای معرفت و ریشه و اساس تمام قواعد فهم اسرارکتاب الهی است و تفکر درآن ازشصت سال عبادت بهتراست.» (ر.ک. کتاب مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه)
علامه طباطبایی رحمهالله علیه در تفسیر المیزان چنین آوردهاند:
«انس و عادت باعث ميشود كه ذهن آدمى در هنگام شنيدن يك كلمه، و يا يك جمله، به معناى مادى آنسبقت جويد، و پیش از هر معناى ديگر، آن معناى مادى و يا لواحق آن به ذهن در آيد، واز آنجايى كه بدن، و قواى بدني انسان، سر و كارش همه با ماده است، لذا اگر لفظ حيات،علم، قدرت، سمع،بصر، كلام، اراده، رضا، غضب، خلق، امر و امثال آن را مىشنود،فورا معناى مادى آنبه ذهن در مىآيد، همان معنايى كه از اين كلمات در خود سراغ دارد.» اما کلمات میتوانندلایههایی از معنا را در خود جای دهند که در مرتبهای بالاتر، و بالاتر معانی مثالی و مجرد وجود داشته باشد که اصل و روح آن کلام را تشکیل میدهند؛ از این مطلب دراصطلاح به روح معنا یاد میشود. مثلا در لفظ «قلم» انسان نام ابزاری را که بتواندبا آن چیزی را ثبت کند و بنگارد قلم نهاده است. جنس و شکل قلم که از چوب باشد یا غیرآن، از بیرون به مرکب آغشته شود یا جوهرش درون آن باشد،محسوس باشد یا غیر محسوس و… از خصوصیات مصادیق ابزار نگارش هستند و ازمعنای قلم خارجاند. به همین سبب لفظ قلم بر طیف وسیعی از ابزار ثبت و نگارش از مداد چوبی گرفته تا خودنویس اطلاق میشودبی آنکه در هیچکدام از آنها «مَجاز» باشد.
روح معنا = جامع معنایی(جنس،جوهر،ذات) که درتمامی مصادیق معنایی وجود دارد و با حذف آن جامع، شیءاز ماهیت خود خارج میگردد.
پیشینه این بحث:
۱. غزالی؛(م ۵۰۵)۲. محیالدین ابن عربی؛(م۶۳۷)۳. صدرالمتألهین؛ (م۱۰۵۰ نخستین تحلیلگر این نظریه درشیعه)۴. فیض کاشانی؛(م۱۰۹۲)۵. رهبر کبیر انقلاب۶. علامه طباطبائی؛۷. علامه طهرانی؛.۸. آیت الله جوادی آملی؛
۹. آیتالله حسن مصطفوی (در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن)
نکته: وضع الفاظ صرفا برای مصادق محسوس، از نظر معرفتشناسانه مساوی با پوزیتویسم که همان تجربه گرایی است میباشد.
مرکز اصلی بحث = چگونگی وضع الفاظ برای معانی:
دیدگاههای مختلفی در علم اصول برای این مطلب ارائه شده است:
محقق نائینى : اعتبار الهى که به بشر الهام شده است.
محقق عراقى: مبدأ ملازمه واقعى لفظ و معنا و از امور جعلى و اعتبارى
محقق طوسى: اعتبار تنزیل لفظ به منزله معنا
محقق اصفهانى: وضع نوعى اعتبار و وضع الشى على الشى است
مرحوم محقق خویى: تعهد از سوى واضع، یعنى واضع متعهد است هر گاه معناى خاصى را اراده کرد از لفظ خاصی براى ابراز آن استفاده کند.
شهید صدر: «قرن اکید» بین لفظ و معنا (همخوانی پدیدار و لفظ)
در علم اصول، نظریات زیر مورد بررسی و استدلال قرار گرفتهاند و این بحث بر پیشفرضهای اصولی زیر مبتنی است:
وضع فرآیندی است.
کار وضع ایجاد پیوند تصوری بین لفظ ومعنی است.
فرآیند وضع الفاظ الزاما خودآگاه نیست.
دلالت الفاظ بر معانی تابع اراده متکلم است.
معنای متعین متن همان معنای ظاهر متن است و کاشف از مراد و نیت متکلم است.
غرض و غایت از وضع الفاظ، توسعه در ابراز مقاصد برای افاده و استفاده است.
استدلال بر وضع الفاظ برای معانی اعم از معنای حسّی و مادی:
صغری اول :وضع یک فرآیند زبانی است.
کبری اول: فرآیند زبانی تابع نظام مفهومی ذهنی است.
نتیجه اول: وضع تابع نظام مفهومی ذهنی است
صغری دوم: وضع تابع نظام مفهومی ذهنی است.
کبری دوم: نظام مفهومی ذهنی در انتزاع از مصداق به مفهوم (از جزئی به کلی و عام) است و در تطبیق از مفهوم به مصداق (از کلی و عام به جزئی) است.
نتیجه نهایی: فرآیند وضع در انتزاع از مصداق به مفهوم(از جزئی به کلی) و در تطبیق از مفهوم به مصداق (از کلی به جزئی)است. وضع ناظر به مفاهیم کلی است و بر تمام مصادیق معنایی در مراتب محسوس و غیرمحسوس تطبیق می شود.
الفاظ و مفاهیم، بهطور خالص برای مصادیق وضع نشدهاند بلکه واضع در تمام موارد، عموما بهطور ناخودآگاه، ملاک و مفهوم کلی فوقانی (روح معنا) را که مصداق مورد نظر، از ظهورات و تجلیات آن است، در نظر میگیرد و سپس لفظ را وضع میکند.
شواهد و مویدات:
وضع نوعی در هیئات (مانند میزان در وزن مفعال)
کلی گیری در جنس و استفاده در تعاریف
جعل احکام به نحو قضایای حقیقیه
تطابق عوالم بر یکدیگر (نزول از عالم خزائن به عالم محسوس)
استفاده از قاعده جری و تطبیق در تفسیر
روایاتی داریم که دلالت نص گونه بروجود معانیای غیر از معانی محسوس و ظاهری در همان کلمه دارند.
کشف جامع معنایی در بحث صحیح و اعم.
کشف جامع معنایی در علم اجمالی.
مثالها:
بررسی واژه کرسی:
درباره حضرت سليمان: «وَأَلْقَيْنا عَلى كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ»(۸۸)
درباره خداوند: «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ». (بقره: ۲۵۶)
كرسى هم به معنای محسوس و هم به معناى نامحسوس آمده است؛ اين لفظ معيّن نمىكند كه از چه چيزى ساخته شده است، برای چه نشستنى و چه كسانى و با چه خصوصياتى؛ کرسی برای حقیقت جامعی وضع شده که همه این معانی را در بر دارد که عبارتست از «موقعیت استقرار و تسلط»
بررسی واژه ید:
«تَبّتَ يَدا أَبِى لَهَبٍ وَ تَبَّ». (مسد: ۱) دست ظاهری.
«ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ يَداكَ».(الحج: ۱۰) کنایه از کارهایی که توسط دست انجام می شود.
«وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ».(المائده: ۶۴) تعبير كنايى از دست باز بودن و توان انجام كارداشتن.
«يدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِم».(فتح:) كنايه از قدرت الهى.
همه اين معانى طولى براى لفظ وجود دارد و استعمال لفظ تنها براى دست ظاهری نيست، بلكه براى حقيقت جامعى است كه عبارتست «از قدرت و توانایی»
بررسی واژه «کَتَبَ»
«يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتي كَتَبَ اللَّهُ لَكُم»(مائده: ۲۱) این لفظ معین نمیکند که این کتابت از چه سنخی است.
«كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَاوَ رُسُلي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ»(المجادلة : ۲۱).
«فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (الأنعام: ۵۴)
«وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً … إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ».( التوبة: ۱۲).
چگونه و چه چیزی و در کجا نوشته میشود؟ آنچه نوشته میشود محسوس است یا معقول؟ این کتابت، در آسمان نوشته میشود، یا درلوح محفوظ و یا در قلب یا پروندهای نه از جنس کاغذ یا …؛ که معنی جامع همگی «ثبتِ قطعی»است.
بررسی واژه«میزان»
واژه میزان گاه برای ترازو، یا موازنه اعمال و معیاری برای مقادیر به کار رفته است.
« أَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْط»(انعام: ۱۵۲).
«اللَّهُ الَّذِى أَنزَلَ الْكِتَابَ بِالحْقِّ وَ الْمِيزَانَ»(الشوری: ۱۷).
«والسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَان»(الرحمن: ۷).
«َأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»)الحدید: ۲۵).