رسم این است که فساد را عارضه ای که می آید و می گذرد، تلقی می کنند و کمتر کسی می پذیرد که فساد کنونی جهان از غیاب حق و حقیقت، نشئت می گیرد. در این زمان حق و حقیقت را با میزان خرد مشترک می سنجند. وقتی آرای همگانی و جمعی را عین حق یا ملاک آن می دانند، حق را چگونه غایب بدانند و چرا باید آن را جستجو کنند؟...
اخلاق در زندگی کنونی صفحه 52 و 53
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
هدایت شده از انجمن مطالعات غربشناسی قم
#اطلاعیه #کلاس_آزاد
🔸 جلسات متنخوانی مقاله:
🔻 پرسش از تکنولوژی
✍🏻 اثر مارتین هایدگر
🎙باحضور استاد فاطمی (@sr_fatemy)
🗓 از ۲۸ بهمنماه، هرهفته شنبهها:
ساعت اول (از ۱۴ تا ۱۵:۳۰)
ساعت دوم (از ۱۵:۴۵ تا ۱۷)
گفتگوی آزاد انجمن (از ۱۷:۱۵ تا اذان)
📍قم، خ عماریاسر، مسجد امام حسین علیهالسلام، مَدرس شهید تقوی
🔹موقعیت در نشان:
https://nshn.ir/477bs-Noyxv2E1
[حضور برای عموم بلامانع است. در صورتی که قصد شرکت دارید جهت هماهنگی بیشتر به آیدی @alirooholamin اطلاع دهید]
🌐 کانال انجمن مطالعات «غربشناسی» قم:
🔘 @west_studies
نیچه گفته بود: اگر هنر نبود، حقیقت ما را نابود می کرد و از حقیقت همین عقلانیت را (در زمانی که هنوز به لفظ و شعار صرف تبدیل نشده بود) در نظر داشت و دریغا که شرط نیچه و مقدمه قضیه شرطیه او اکنون دست دستخوش تزلزل شده.
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 1
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
کاش به جای تکرار این الفاظِ عقل و عقلانیت که در بحبوحه آشفتگی های فکری اخیر از معنای محصل خود دور شده است به زبان ساده می گفتیم بیایید قدری فکر کنیم و بفهمیم که چه می گوییم و چه می شنویم و چه می کنیم. ستایش خشک و خالی از عقل هیچ گرهی از کار ما نمی گشاید. در کدام زمان جز زمان ما کسی که شاید از استعداد فلسفه هیچ بهره ای نداشت، می توانست با خواندن یک مقاله یا یک کتاب درسی داعیه فیلسوف بودن در نظر بپرورد و درباره اموری که در باب آن ها هیچ نمی داند اظهار نظر کند.
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 1 و 2
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
حتی اگر فیلسوفی مثل افلاطون را بنیانگذار خشونت بخوانند و او را از این بابت ملامت کنند هیچ خللی در کار جهان پدید نمی آید و چیزی از شأن و قدر وی کاسته نمی شود. خشونت همه جا هست و صورتی از آن را در افلاطون هم می توان یافت و البته درباره آن باید اندیشید اما خشونت ساخته و پرداخته هیچ شخص و هیچ فلسفه ای نیست...
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 2
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
آیا خشونت چیزی است که یک یا چند شخص، آن را به جهان آورده اند و آیا ریشه خشونت را در فلسفه یا بعضی فلسفه ها باید جست و با رد و طرد آن فلسفه ها، عالم از خشونت شر نجات می یابد؟... به این پرسش که می اندیشم رفتار و گفتار مسیح بیادم آمد که بر وفق آن خود را خوب دانستن و دیگران را بد انگاشتن و بدی را به دیگران نسبت دادن، عین بدی است چنانکه سقراط هم کسی را که خود را دانا می دانست به دانایی نمی شناخت...
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 2
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
خشونت در تاریخ و در زندگی آدمی چیزی نیست که آن را این و آن جعل کرده باشند. این سخن که خشونت را اشخاص به جهان آورده اند بی پایه و سطحی است ولی وقتی سخن بی پایه مورد قبول قرار می گیرد نمی توان بی اعتنا از آن گذشت...
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 2
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
اگر کار به این آسانی بود که کسی بیاید و مقصر بناکردن قهر و خشونت را بیابد و همه او را لعنت کنند و بنیاد قهر برافتد و جهان پر از مهر و دوستی شود، این همه بحث چه ضرورتی داشت و چرا تقریبا همه فیلسوفان می بایست به آن بیندیشند و صدها و شاید هزارها کتاب درباره آن بنویسند؟ آیا گمان می کنیم که حتی تحسین کنندگان خشونت (مارکس، ژرژ سورل و کارل اشمیت و...) همه دوستدار اعمال خشونت بودند؟...
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 5
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
تحسین کنندگان خشونت (مارکس، ژرژ سورل و کارل اشمیت و...) با همه اختلاف هایی که باهم داشتند، خشونت را محدود و محصور در یکی از صورت های آن نمیدانستند و قانون را ملاک وجود و عدم خشونت تلقی نمی کردند. مقصود این نیست که این ها همه خشونت را لازم ذات بشر می دانند ولی آیا در تاریخ دوران ها و زمان هایی می شناسیم که در آن ها صلح و سلم و دوستی و وفاق اصل و رسم و قاعده باشد؟ برخی صاحب نظران گفته اند که خشونت پیش از آغاز تجدد وسیله ای برای رسیدن به مقصود ها بوده و در دوره جدید موضوعیت پیدا کرده. بنابراین رای، نظام تجدد بر خشونت بنیاد شده و با نیروی آن پیش رفته. ولی مگر سیاست ها و عوالم دیگر بدون خشونت بوده است؟ پاسخ پرسش هرچه باشد و حتی اگر ثابت شود که خشونت از تاریخ بشر منفک نمی شود و صفحات صلح در کتاب تاریخ سفید است، باز هم نمیتوانیم جنگ و خشونت را بنیاد و مقوم همه تاریخ ها بدانیم.
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 5
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
بنظر هانا آرنت: خشونت یک امر صرفا سیاسی نیست بلکه ساختن و تولید نیز عین خشونت است یعنی بدون اعمال خشونت چیزی ساخته نمی شود و خشونت همواره در سیاست و تفکری که برحسب آن انسان موجود سازنده و افزارساز دانسته شده است مضمر بوده است. در مقابل، در دوران های پیش از تجدد خشونت در حکم وسیلهای برای رسیدن به غایتی بوده و همواره کاربردش می بایست برحسب نسبتی که با غایت دارد توجیه شود
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 5
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
در تاریخ تجدد حتی مردی مثل کانت که پدر لیبرالیسم و فیلسوف قائل به احکام تنجیزی (بی چون و چرای) اخلاقی و طراح صلح دائم است، پذیرفته است که کار جهان بی خشونت نمی گردد. این خشونت، خشونتی نیست که مردمان هنگام به خطر افتادن زندگی شان یا در وقت نیاز و ضرورت به آن دست می یازند.
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 6
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
اگر در دوران قبل از تجدد بشر در وضع و موضع خاص به خشونت دست می یازیده است، در جهان تجدد، آدمی هستی خود را در برابر جهانی می یابد که باید آن را رام و مطیع سازد. درست بگویم بشر از آغاز عصر جدید خود را چنان یافته است که گویی هیچ نسبت و تعلقی به طبیعت و جهان طبیعی موجود ندارد بلکه این جهان باید به تسخیر و تصرف او درآید. این اصل عام و فراگیری است که گرچه بنیادش در فلسفه دکارت نهاده شده است اختصاص به هیچ فلسفه ای ندارد و میان همه حوزه های فلسفه و حتی سیاست جدید مشترک است.
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 6
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
آدمی با علم بر طبیعت مستولی می شود یعنی علم نه صورت طبیعت بلکه صورت بخش آن است. آدمی به جهان و سیاست و معاملات و روابط صورت می دهد. او همه چیز را می سازد و مگر تعبیر تولید علم در بین ما و در همه جهان در زمره مشهورترین تعابیر نیست؟ اگر علم گزارش نفس الامر و روگرفت یا بازنمایی امر موجود بود تولید آن وجهی نداشت.
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 6 و 7
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
دکارت که فلسفه اش متضمن اصول راهنمای جهان جدید است میان انسان (به عنوان روان) و طبیعت (به عنوان جوهر مادّی و جسم) قائل به تباین شد. این تباین یک مشکل منطقی پیش آورد که دکارت چندان وقعی به آن نگذاشت زیرا او قضیه را می بایست با ظهور اراده به دگرگون کردن جهان و ساختن اشیاء حل کند.
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 7
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
در تاریخ فلسفه از دکارت تا سارتر علم از تسخیر و تصرف جهان و رخنه کردن در وجود فی نفسه منفک نبوده است. در این جهان آدمی هم دیگر حیوان ناطق نیست. نیچه در این تعریف، جنس و فصل را جابهجا کرده و انسان را ناطق حیوان خوانده است. حیوان ناطق جهان را با عقل می شناسد و بر وفق آن عمل می کند. ناطق حیوان عقل را در خدمت ساختن و دگرگون کردن جهان در می آورد.
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 7
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
درست است که در زبان دکارت، هگل، نیچه و به خصوص کانت کمتر خشونت حس می کنیم و گاهی اصلا آن را نمی یابیم اما این زبان آرام و متین و باوقار، فلسفه وصف آدم و عالمی است که جهان طبیعت را با خشونت رام می کند و با علم و قانون، ساخته و پرداخته او نظام می یابد.
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 7
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
می گویند بشر در برابر طبیعت و خشونت طبیعی حق دارد که خشونت کند و وقتی پیشرفت علم و بهبود زندگی بشر موقوف به آن است، چرا نکند؟ اولا این پاسخ بوی رسمیت دادن به خشونت می دهد و سخن این یا آن شخص نیست بلکه سخن جهان علم و تکنولوژی جدید است. ثانیا باید توجه شود که مطلب تسخیر طبیعت یک برنامه طراحی شده برای یک کشور و ملت خاص نیست بلکه یک اندیشه جهانی است. اینجا حادثه ای روی داده است که بنیانگذار جهان جدید و آغاز تحول بزرگی در وجود آدمی شده و او را به موجود سازنده و افزارساز تحویل کرده و همه استعدادهای نظری و اخلاقی و سیاستش او را در خدمت افزارسازی درآورده است. ثالثا وقتی بنای کار جهان بر تسخیر و تصرف استوار شود چه بسا که در نظر یک فیلسوف زاهد الهی هم بشر به همین صفت و صورت ظاهر شود.
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 7
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
نظارت بر تن و جان آدمی نه فقط در عصر ما اعمال می شود بلکه شرایط امکان آن نیز در همین زمان فراهم شده است. درک این مطلب آسان نیست و در سیاست و ایدئولوژی معمولا این معنی پذیرفته نمی شود بلکه عواملی درکارند تا مورد غفلت قرار گیرد و تفاوت نمی کند که این سیاست لیبرال دموکراسی باشد یا نازیسم هيتلری و مارکسیسم روسی.
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 8
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
در عالمی که طراحی آن کم و بیش از قرن پانزدهم شروع شد (اگر طرح فلسفه یونانی را فعلا درنظر نیاوریم) و در اواخر قرن هجدهم بصورت نظم سیاسی و حقوقی و اجتماعی تحقق یافت، آدمیان و اشیا کم و بیش به نحو یکسان مورد قهر و خشونت قرار گرفته اند و مگر خشونت شایع و رایج در سراسر جهان نیاز به اثبات دارد؟
فلسفه، سیاست و خشونت
صفحه 8
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
شب قدر اختصاص به نزول کلام الله ندارد. اگر غیر از این بود که یک بار اتفاق افتاده بود و گفته شده بود که قرآن در آن شب نازل شده و تمام میشد.
اگر شب قدر ادامه دارد همهی آدمیان شب قدر دارند و هنرمندان به تحقیق که شب قدر دارند و در شب قدر است که آنچه را که باید بیابند مییابند.
ای صبا امشبم مدد فرمای
که سحرگه شکفتنم هوس است
این شکفتگی در شب قدر صورت میگیرد.
khabaronline.ir/xLXH
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
ممکن است ساده لوحانه بگویند امثال استالین و هیتلر مسئول خشونت اند و اگر این ها نبودند روسیه و آلمان و همه جهان به این همه مصیبت دچار نمی شدند. سیاست استالین و هیتلر سیاست خشن و خشونت لجام گسیخته و بی آزرم بود و شاید این بی آزرمی در خشونت مثال خشونت تلقی شود و هر خشونتی در جنب آن چیزی به حساب نیاید ولی بی آزرمی در خشونت هم مرتبه ای یا وجهی از خشونت و افراط و لجام گسیختگی در اعمال خشونت است نه اینکه بنیانگذاری خشونت باشد زیرا وجود خشونت را در تاریخ به دشواری می توان انکار کرد و چگونه خشونتی که همه جا بر آفتاب افتاده است، انکار شود؟
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
غیر از اینان که در طلب سیاست عاری از خشونت بودهاند، گروههایی از معتقدان به لیبرالیسم، خشونت را مسألهای صرفاً سیاسی تلقی میکنند و میپندارند که جهان بهتدریج به سوی آزادی میرود و با بسط علم و فرهنگ، خشونت هم کمکم از روی زمین محو میشود اما همه لیبرال دموکراتها این اندازه صادق نیستند بلکه این قبیل آراء در گفتهها و نوشتههای لیبرالهای عجول، کم عمق و آزادیخواهان جهان توسعه نیافته، بیشتر یافت میشود.
صاحبان این گفتهها و نوشتهها نظم لیبرال دموکراسی را با خودکامگیهای عصر جدید که غالباً ترکیبی از استبداد قدیم و سیاستهای امنیتی جدید است قیاس میکند و چون خشونت عریان را میبینند خشونت پنهان از چشمان شان دور میماند...
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
در جهانی که از انواع خشونت پر شده، درک و فهم مردمان ضعیف و چشم و گوش شان علیل شده و زبان شان به تکرار حرفهای قالبی عادت کردهاست.
عجیب نیست که صورتهایی از خشونت به چشم نیاید و شناخته نشود. در این وضع که جهان جدید با تلقی خشونت به عنوان رفتار عادی قدری به جهان قبل از تجدد شبیه شدهاست. فهم و یافت خشونت و مقابله با آن به دشواری اتفاق میافتد.
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 9
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
مارکس که کمون پاریس را در نظر داشت با تصور و تصویر شنا کردن در دریای خون غرق وجد و نشاط شد بود.
خشونت قابله و مامای انقلابها و تاریخ تحولات تاریخی است. علاوه بر مارکس، ژرژ سورل و کارل اشمیت هم ستایشگران خشونتاند
اینهمه تحسین خشونت قصد ستایش دیکتاتوری پرولتاریا را نداشتهاند ولی شاید پیامآور خشونتی بودند که زیر نام عدل صورت گرفت و عدل را بدنام کرد.
تا آنجا که اصحاب لیبرالدموکراسی برایاینکه از طرح عدل شانه خالی کنند خشونتی را که بهنام عدل صورتگرفته است دستاویز و دلیل اعراض از طرح عدالت دانستند
در این اواخر هم اگر مثلاً در آثار راولز طرح صلح میان لیبرال دموکراسی و عدالت به میان آمد عدالت چیزی بیشاز یک پناهگاه و سیر برای مقابله با مشکلات و خطرهایی که آزادی را تهدید میکرد و میکند نبود.
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 10
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
صورت سیاسی تجدد با اندیشه آزادی و وجهی تازه از دموکراسی تحقق یافت. سوسیالیسم هم راهی انگاشته میشد که در آن آدمی میبایست بر بیگانه گشتگی خود و ظلم طبقات حاکم فائق آید.
اما اگر در مواردی این سیر به عین بیگانه گشتگی و قهر و سلب همه حقوق مؤدی شد ازآنرو بود که گمان میرفت کاری را که موجود خودآگاه بشر شبه متعالی کانت نتوانسته بود انجام دهد بهدست پرولتاریا و با پراکسیس مارکس انجام میپذیرد.
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 10
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir