eitaa logo
davat-ammar114
177 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
22 فایل
طرح تبلیغی دعوت _ گروه أین عمار ؟ تا آخرین نفس ایستاده ایم ...
مشاهده در ایتا
دانلود
752.4K
🚨 گزارشی کوتاه پیرامون تدوین کتاب دکل 📘 برخی از موضوعات مهم که در این مستند داستانی به آنها پرداخته شده است👇 ⭕️ تاریخ تلخ ایران و دوران ⭕️ اهداف و انقلاب ⭕️ فتنه ۸۸، ، سند۲۰۳۰ ⭕️ جنگ تحمیلی و خیانت ⭕️ جهانی ایران ⭕️ دشمن شناسی ⭕️ جریان شناسی و غرب‌گرا ⭕️ سیره و سبک زندگی ⭕️ پاسخ به برخی پیرامون ولایت‌فقیه، انتخابات، شورای نگهبان، اختلاس و فساد مالی مسئولین، مقایسه دوران پهلوی و انقلاب اسلامی، مذاکره با دشمن و غیره ⭕️ و موضوعات دیگر 🌹لینک خرید کتاب دکل👇 https://idpay.ir/rvarva110/shop/292749 🇮🇷@davat114
📢 عباس بابایی؛ جوان حزب‌اللهی که مخالفان انقلاب را هم جذب میکرد 🔻رهبر انقلاب: سال ۶۱ شهید بابایی را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکاری اصفهان. درجه‌ی این سرگردی بود، که او را به سرهنگ تمامی ارتقاء دادیم. آن‌وقت آخرین درجه‌ی ما سرهنگ تمامی بود. مرحوم بابایی سرش را می‌تراشید و ریش می‌گذاشت. بنا بود او این پایگاه را اداره کند. کار سختی بود. دل همه می‌لرزید؛ دل خود من هم که اصرار داشتم، می‌لرزید، که آیا می‌تواند؟ اما توانست. ⛔️ وقتی فرمانده بود، کار مشکل‌تر بود. افرادی بودند که دل صافی نداشتند و ناسازگاری و اذیت می‌کردند؛ حرف می‌زدند، اما کار نمی‌کردند؛ اما او توانست همان‌ها را هم جذب کند. خودش پیش من آمد و نمونه‌یی از این قضایا را نقل کرد. 🔹 خلبانی بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم شد. او جزو همان خلبان‌هایی بود که از اول با نظام داشت. 🔹 شهید عباس بابایی با او گرم گرفت و کرد؛ حتی یک شب او را با خود به مراسم دعای کمیل برده بود؛ با این‌که نسبت به خودش ارشد هم بود. شهید بابایی تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمامِ چند ساله بود؛ سن و سابقه‌ی خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامی‌ها این چیزها خیلی مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایی شده بود. 🔹 شهید بابایی می‌گفت دیدم در دعای کمیل شانه‌هایش از گریه می‌لرزد و اشک می‌ریزد. بعد رو کرد به من و گفت: عباس! ! این را بابایی پس ازشهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد. ۸۳/۱۰/۲۳ 🌷 سالگرد شهادت 🇮🇷@davat114