eitaa logo
📚➕دایی مثبت➕📚
1.3هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
13هزار ویدیو
95 فایل
باید مثبت بود تا جذب شود حس خوب را باید انتقال داد مطالب dayimosbat دایی مثبت را به دوستان خود ارسال کنید #دایی_مثبت در ایتا👇👇👇🤠 @dayimosbat ارتباط با ادمین @dayimosbat1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بےٺعاࢪف‌مےگویم: ٺاقبݪ‌از‌ࢪفٺنٺ‌..! نمےدانسٺیم‌ڪہ‌چقدࢪ‌.؛ دوسٺٺ‌‌داࢪیم🥺💔:)! 🌿
🌟 به سوی بهشت | زیارت مجازی مرقد مطهر شهید سپهبد ویژه عاشقان و دلباختگان جهت زیارت از راه دور 📽 از اینجا به گلزار شهدای کرمان وارد شوید👇 ⬅️وارد درب شمالی شده و به مسیر ادامه دهید 🌹 🌐 tour.soleimani.ir ♻️اینجا مرقد مطهر دلها🌹 ♻️اینجا قلب ایران آرمیده ست ♻️اینجا پایتخت 🌹 ♻️اینجا گلزار شهدای بین المللی کرمان ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
شبتون به زیبایی لبخند حاج قاسم😍 ان شالله فردا پروفایلامون عکس حاج قاسم باشه به عشق حاج قاسم😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی با گریه و بغض داستان تعریف می کند...😢 برای تعریف کرد چقدر قشنگ، چقدر زیبا... این کتاب رو که آقا معرفی کرده بنظرم ارزش خریدن داره، چون محصولات درباره حاج قاسم زیاده، آدم گیج میشه کدوم معتبرتر و مطمئن‌تره.. 📗کتابِ حاج قاسمی که من می شناسم ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasir_Sb
برف که سَهل است .... سنگ هم از آسمان ببارد باز مے آیم ..... ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ 🌷…✘❁◈❁✘…🌷 @shohadasharmandde
و سلام بر پاسداری که می گفت: «اگر تمام علمای جهان یک طرف باشند و مقام معظم رهبری یک طرف، مطمئناً من طرفِ آیت اللّٰه خامنه ای❤️ می‌روم» 🌹شهید🌹 سپهبد قاسم سلیمانی" 🕊 🍂🌹روزتان مبارک پاسداران حریم ولایت🌹🍂
♨️سردارِ خانواده دوست.... 🔹از یک طرف دوست داشتم حال نوزادان تازه به دنیا آمده هر چه زودتر خوب شود و از آن طرف، این دو بچه شده بودند نقطه وصل من به سردار؛ و چه مصاحبت شیرینی! حال بچه‌ها خوب شد و از بیمارستان مرخص شدند، اما من توفیق پیدا کردم که یک بار دیگر در مطب، پذیرای سردار باشم. خانواده دوستی حاج قاسم برای من خیلی جالب بود. با مشغله فراوانی که داشتند و مسئولیت‌های مهم و سنگینشان، برای اطمینان از سلامت نوه‌ها چند بار به بیمارستان آمدند و وقتی هم که بچه‌ها از بیمارستان مرخص شدند، همراه دوقلو‌ها به مطب آمدند. 🔹آن روز مطب خیلی شلوغ بود، شلوغ‌تر از همیشه. بعد از ورود سردار به مطب، منشی من را خبردار کرد و از اتاق بیرون آمدم. سلام و احوالپرسی و راهنمایی شان کردم به داخل اتاق؛ ایشان یکی از نوه‌ها را درآغوش گرفته بودند و بفرمای من را قبول نکردند و گفتند: به خانم منشی سپردم اسم ما را در نوبت ویزیت بگذارد. منتظر می‌مانیم تا نوبتمان بشود. من شرمنده شدم و حرفی برای گفتن باقی نماند. سردار مثل بقیه بیماران در مطب نشستند تا نوبتشان شود. دوقلو‌ها را ویزیت کردم و لحظه آخر اجازه خواستم عکس یادگاری با ایشان داشته باشم. 🔹روزیِ من از آخرین دیدار سردار سلیمانی یک انگشتر بود. هدیه‌ای که ایشان به من دادند و گفتند آقای دکتر شغل مقدسی دارید. انگار به زبانم قفلی زده بودند و نمی‌دانستم باید چه بگویم. از همان رو انگشتر را دستم کردم و عهد بستم دین این انگشتر را به صاحبش تا آخر عمر ادا کنم.» ✍دکتر محمد ترکمن، فوق تخصص اطفال