eitaa logo
بنیاد دعبل
389 دنبال‌کننده
969 عکس
113 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وای مادر مددی کن جگرم می‌سوزد که نه تنها جگرم پا به سرم می‌سوزد زهر اثر کرده به زانو و ستون فقرات جگرم پاره شده تا کمرم میسوزد کسی آید ز وفا چشم جوادم گیرد پیکرم پیش نگاه پسرم می‌سوزد همره هر نفسم خون ز لبم می‌پاشد تار میبینم و چشمان ترم می‌سوزد چون مقطع شده حرفم ، پی اخبار ولا دود می‌گویم و بر لب جگرم می‌سوزد قاسم نعمتی @deabel
روضه یابن شبیبت روز مارا تارکرد مادرت باروضه تو گریه بسیار کرد گوسفندی را مثال آوردی و این کار تو کل چوپان های ده را تاابد بیمار کرد گفتی از خنجر که هرگز از جلو کاری نشد شاه وقتی پشت و رو شد تیغ دیگر کار کرد وقت مثله کردنش بالاسرش زهرا رسید آمد و با یک تن غارت شده دیدار کرد سربه خورجین رفت و آخر بی برادر بودنش خواهری را همسفر با دسته اشرار کرد اینهمه شال و کتیبه یادگاری از شماست ماحسینی گر شدیم از برکت نام رضاست... سید پوریا هاشمی @deabel
هر چند ناتوان شدی اما ز پا نَیُفت ای هشتمین عزیز! عزیزِ خدا نَیُفت می ترسم آن که دست بگیری به پهلویت باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نَیُفت کوچه به آل فاطمه خیری نداشته دیوار را بگیر و در این کوچه ها نَیُفت مردم میان شهر تماشات می کنند این بار را به خاطر زهرا بیا نَیُفت دامان هیچ کس به سرت سر نمی زند حالا که نیست خواهر تو پس ز پا نَیُفت تکّه حصیر خویش از این حجره جمع کن اما به یادِ نیمهِ شبِ بوریا نَیُفت ای وای اگر به کرببلا بوریا نبود! راهی برای دفن شه کربلا نبود علی اکبر لطیفیان @deabel
آمد از راه و کشید آرام عبا رویِ سرش یعنی امروز ست روزِ ناله‌هایِ آخرش هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت میکشد خود را به سویِ خانه مثلِ مادرش رویِ خاکِ کوچه دنبالش اگر دقت کنی بنگری آثاری از خاکی ترین بال و پرش او زمین می‌خورد و میخندید بر حالش عدو این هم ارثی بود که برده ز جدِّ اطهرش صحنۀ جان دادن او روضۀ مستوره شد حجره در بسته میداند چه آمد بر سرش بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدن خادمش دید و ولی هرگز نمیشد باورش یک بُنَیّ گفت و از کام پسر بوسه گرفت از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش کربلا بابا رسید امّا پسر افتاده بود قلبِ شاعر آب شد در این سه بیت آخرش هر چه قدر آغوش خود واکرد اکبر جا نشد تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش تا قیامت هم نمیفهمند اهل معرفت از چه آمد دست بر سر بین لشگر خواهرش آنکه حتّی تارِ مویش را ندیده جبرئیل دست بُرده بر سرِ نعش علی بر معجرش قاسم نعمتی @deabel
ابری سیاه، چشم ترش را گرفته بود زهری توان مختصرش را گرفته بود معلوم بود از وَجَناتش که رفتنی است یعنی که رُخصتِ سفرش را گرفته بود از بس شبیه مادرش افتاد بر زمین در انتهای کوچه سرش را گرفته بود تا رو به روی حجره خمیده خمیده رفت از درد بی امان، کمرش را گرفته بود چشم انتظار دیدن روی جواد بود خیلی بهانه ی پسرش را گرفته بود بر روی خاک بود که پیچید بر خودش آثار تشنگی، جگرش را گرفته بود افتاد یاد جدّ غریبی که خواهرش در بین قتلگه خبرش را گرفته بود دیگر توان دیدن اهل حرم نداشت از بس که نیزه دور و برش را گرفته بود وقتی که شمر آمد و کارش تمام شد خلخال دختری نظرش را گرفته بود محمد فردوسی @deabel
یابن الشبیب ! گریه فقط بر غم حسین یابن الشبیب ! گریه فقط بهر كربلا یابن الشبیب درد حسین درد جان فزاست یابن الشبیب ! روضه ی ما داغ پر بلا است یابن الشبیب ! درد حسین درد بی کسی است یعنی عزیز فاطمه شبگرد بی کسی است یابن الشبیب ! عمه ی ما را کتک زدند آتش هزار بار به باغ فدک زدند یابن الشبیب ! کوچه به دل غم نشانده است یعنی هنوز دست علی بسته مانده است یابن الشبیب ! خنده مرا ترك می كند خد التریب را چه كسی درك می كند یابن الشبیب ! غصه دلم را كباب كرد شیب الخضیب دیده ی ما را پر آب كرد یابن الشبیب ! جرم یتیم سه ساله چیست ؟ دیگر پس از امام کشی آه و ناله نیست یابن الشبیب ! قصه ی معجر نگفتنی است جریان حنجر و دم خنجر شنفتنی است یابن الشبیب ! غارت خیمه عجیب بود در شعله ها سلاله ی حیدر غریب بود یابن الشبیب ! دختر ترسیده دیده ای ؟ در زیر خار طفلک خوابیده دیده ای یابن الشبیب ! جد مرا سر بریده اند پیش نگاه عمه ی ما سر بریده اند لطیفیان @deabel
🌷 پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود : اى على ۶۰۰ هزار گوسفند  مى‎خواهى یا ۶۰۰ هزار دینار یا ۶۰۰ هزار جمله؟ ☘ عرض کرد : اى رسول خدا! ششصد هزار جمله. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود : آن ۶۰۰ هزار جمله را در شش جمله جمع مى‎کنم. 1⃣ هرگاه دیدی مردم به فضایل و مستحبات می‎پردازند، تو به کامل کردن واجبات بپرداز؛ یا علیُّ إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بالفَضائلِ فاشتَغِلْ أنتَ بِإتمامِ الفَرائضِ. 2⃣ هرگاه دیدی مردم سرگرم دنیایند، تو سرگرم آخرت شو؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بِعَمَلِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بعَمَلِ الآخِرَةِ. 3⃣ و هرگاه دیدی مردم به عیب‎های دیگران می‎پردازند، تو به عییب‎های خودت بپرداز؛ و إذا رأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بِعُیوبِ الناسِ فاشتَغِلْ أنتَ بِعُیوبِ نفسِکَ. 4⃣ و هرگاه دیدی مردم به آراستن دنیا می‎پردازند، تو به زینت دادن آخرت بپرداز؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بتَزیینِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بتَزیینِ الآخِرَةِ. 5⃣ و هرگاه دیدی مردمی به زیادی عمل می‎پردازند، تو به خالص کردن عمل بپرداز؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتغِلونَ بکَثرَةِ العَمَلِ فاشتَغِلْ أنتَ بصَفوَةِ العَمَلِ. 6⃣ و هرگاه دیدی مردم به خلق متوسل می‎شوند، تو به خالق متوسل شو؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَتوسَّلُونَ بالخَلقِ فَتَوَسَّلْ أنتَ بالخالِقِ. @deabel
به تو از دور سلام480اصلاحيه.mp4
بُعد منزل نبُوَد در سفر روحانی.... صلی الله علیک یا علی ابن موسی الرضا کاری از خُزاعی ویژه ۲۳ ذی القعده روز زیارتی مخصوص حضرت ثامن الحجج آقا علی ابن موسی الرضا(ع) @deabel
من جدا از تو گرفتارم و با تو خوبم حق بده سر به در خانه تو می کوبم مثل آهوی فراری به تو رو آوردم بغلم کن شود آرام دلِ آشوبم مثل چشم تو، ضریحت چه بهم ریخت مرا جذبهٔ دیدن تو کرده چنین مجذوبم رونمایت همهٔ زندگی ام را بدهم پردهٔ محمل خود بازکن ای محبوبم گر بگویند که یک حاجت از این خانه بخواه طلب وصل تو را می کنم ای مطلوبم قلم انگشت ،مرکب دوسه تا قطرهٔ اشک چند خطی شده این درد ِدل ِمکتوبم بار افتاده مارا برسان کرببلا زائر حضرت ارباب نما محسوبم مادرم با نمک روضه بزرگم کرده من به این نوکری از کودکی ام منصوبم خیزران گفتم و دیدم دهنم درد گرفت سالیان یست عزادار ِ لبی مضروبم لبهٔ چوب کجا ،صورتِ محبوب کجا مُشت ، مانند رقیه به لبم می کوبم داد زد رأس تورا یک شبه پس می گیریم تشنهٔ بوسه زتو بیشتر از آن چوبم قاسم نعمتی @deabel
ناله ای بر لبم از فرط تقلا مانده سوختم از عطش و چشم به دریا مانده باز دلتنگِ جوادم که در این شهرِ غریب به دلم حسرتِ یک گفتنِ بابا مانده دست و پا می زنم امّا جگرم می سوزد به لبِ سوخته‌ام روضه ی زهرا مانده جان به لب می شوم و کرب و بلا می بینم که لب کودکی از فرط عطش وا مانده مادرش چشم به راه است که آبش بدهند وای از حرمله آن جا به تماشا مانده شعله‌ور می شوم از زهر و حرم می بینم که در آتش دو سه تا دخترِ نو پا مانده دختری می‌دود و دامنِ او می سوزد ردِّ یک پنجه ولی بر رُخ او جا مانده این طرف غارت و سیلی نگاه بی شرم آن طرف بر نوک نیزه سرِ سقّا مانده حسن لطفی @deabel
یارمن وقتی تو باشی یار میخواهم چکار دل به تو دادم فقط دلدار میخواهم چکار کاشی فیروزهء قلبم تراش دست توست پس برای عاشقی ابزار میخواهم چکار خار گل های ضریحت دستهایم را گرفت خوارشد غم پیش من غمخوار میخواهم چکار باز هم در این زیارت دست خالی آمدم خانهء تو هست کوله بار میخواهم چکار جان آقا پشت در خوبست، تحویلم نگیر من گدایم این همه اصرار میخواهم چکار گر گنهکارم ولی با لطف تو هستم طرف حرز رفت و آمد معمار میخواهم چکار میشود وقتی کنار سفره با سلطان نشست چند تکّه نان بی مقدار میخواهم چکار کار من را سهل کرده یا سریع و یا رضا در حریمش ذکر یا غفّار میخواهم چکار کوچه و پس کوچهء دور حرم یعنی بهشت سائل باب الجوادم کار می خواهم چکار رضا دین پرور @deabel
مانند کبوتر به هوای تو رهائیم از جانبِ سلطان برسد هرچه ، رضائیم مارا چه بدو‌خوب به پای تو‌نوشتند احسان بکنی یا نکنی باز گدائیم از بس که گنه دیدی و نادیده گرفتی رو داد به ما تا که دگر بار بیائیم آلوده دلان راه به میخانه ندارند ما تشنه‌ی وصلیم ، اگر بی سر و پائیم عمریست که در حسرت یک نیمه نگاهت بیمار ِ فِراغیم و به دنبال ِ دوائیم مارا کرمِ تو درِ این خانه کشیده آقایِ رئوفم، همه محتاجِ عطائیم یکبار شده جانِ جوادت بغلم کنم ما قافله ای خسته ، گرفتارِ بلائیم مازائرِ عرشیم سحرهایِ حریمت درپایِ ضریحت همه مهمانِ خدائیم آشفتگی نوکرتان علتش این است جا مانده‌ی راهِ سفرِ کرب و بلائیم ما زنده بر عشقیم و گرفتارِ حسینیم با دستِ رئوفت همه زَوّارِ حسینیم زندانی بغداد زمین خورد و صدا زد ما وارث یک مادر ِ افتاده ز پائیم زان روز که شد چشم زنی تار ز سیلی ما کوچه نشینان همه محتاجِ عصاییم با دختر من بی ادبی کار ندارد معصومه من راه به بازار ندارد قاسم نعمتی @deabel
خوشم که شاه رئوفم مرا صدا کرده میان این همه مردم مرا سوا کرده مرا کشانده به اینجا دگر عوض بشوم به بی پناهِ گنهکار اعتنا کرده زِگوشه ی حرمش تا به عرش راهی نیست  مرا امام رضا عاشقِ خدا کرده  اگر گره به دلم خورده چاره اش اینجاست گره ز کار دلم با نگاه وا کرده یقین کنید که سلطان نگفته می بخشد همین که زائرِ اویی به تو عطا کرده زمان جلوه ی یا ایها الرضایی خویش ز بس که لطف نموده همه رضا کرده به زیر سایه ی ایوان باصفایِ رضا دلم هوایِ نجف ؛ صحنِ مرتضی کرده بلند بلند به پیری گریه می کنم امشب شبیه طفل که دستِ پدر رها کرده صدایِ پای محرم به گوش می آید  چه آتشی به جگر روضه ها به پا کرده قسم به ناله ی شب های جمعه ی زهرا دلم هوایِ سحرهایِ کربلا کرده صدا زند پسر من ؛ کدام بی انصاف  تنت بدون کفن بر زمین رها کرده ؟ قاسم نعمتی @deabel
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد میان سینه‌ام این دردِ بی امان اُفتاد به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد چنان به سینه‌ی خود چنگ می زنم از آه که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد کشیده‌ام به سرِ خود عبا و می‌گویم بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد بیا جواد که از زخمِ زهر می‌پیچد شبیه عمه‌اش از پا نفس زنان اُفتاد شبیه دخترکی که پس از پدر کارش به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد به رویِ ناقه‌ی عریان نشسته،خوابیده و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد که زجر آمد و چشمش به نیمه‌جان اُفتاد رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و به هر دو گونه‌ی زهرا ترین نشان اُفتاد رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد   به کاروان نرسیده نفس نفس می زد به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد   دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد حسن لطفی @deabel
از داغِ زهر پیکرم آتش گرفته است گویی تمامِ بسترم آتش گرفته است تر میکند لبانِ مرا کودکم ولی از تشنگی،لب ترم آتش گرفته است پا می‌کشم به خاک و نفس میزنم که شهر از آه آهِ آخرم آتش گرفته است حالا کبوتران به غمم گریه می‌کنند از بال و پر زدن،پَرم آتش گرفته است امشب تمام حجره‌ی من کربلا شده یک جرعه آب،حنجرم آتش گرفته است امشب دوباره خیمه‌ی آتش گرفته را می‌بینم و سراسرم آتش گرفته است سرها به روی نیزه و سرنیزه‌ها به تَن یک دشت در برابرم آتش گرفته است فریادِ دختری زِ دلِ خیمه می‌رسد عمه کمک که معجرم آتش گرفته است حسن لطفی @deabel
☘️ امام رضا (علیه السلام) : 🌺 آنکه روز دحو الارض را روزه بگیرد، مانند کسی است که شصت ماه روزه گرفته باشد. 📒 ثواب الاعمال صدوق ص۷۹ ☀️ @deabel
لب تشنه بود ، تشنۀ یک جرعه آب بود مردی که دردهایِ دلش بی حساب بود پا می كشید گوشۀ حجره به رویِ خاك پروانه وار غرقِ تب و التهاب بود در ازدحام و هلهلۀ نانجیب ها فریاد استغاثۀ او بی جواب بود یک جرعه آب نذر امامش كسی نكرد هر چند آب دادنِ تشنه ثواب بود آخر شبیه جدِ غریبش شهید شد آری دعایِ خسته دلان مستجاب بود تا سایبانِ پیکرِ نورانیش شود بالِ کبوترانِ حرم را شتاب بود اما فدایِ بی کفنِ دشت کربلا .... آلاله ای كه زخم تنش بی حساب بود هم تیغُ نیزه خونِ تنش را مکیده بود هم داغ دیدۀ شررِ آفتاب بود ... @deabel
اُفتاده است رویِ زمین و برابرش لبخند می زند به تقلاش همسرش اُفتاده است رویِ زمین دید مثلِ او اُفتاده است در وسطِ کوچه مادرش جُرعه به جُرعه آب زمین ریختند و او از بس که آب گفت تَرَک خورد حنجرش قسمت نبود آب بنوشد بجای آن خاکی شده است حیف لبان مطهرش باب الحوائج است ولی می توان شنید از بینِ حُجره ناله یِ موسی بن جعفرش این دفعه می زدند به دَف تا که جان دهد کَف می زدند وقتِ نفسهای آخرش از پا گرفته و بدنش می کشند...وای تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش خون گریه می کند لبه یِ تخته سنگ ها از بَس که خورد بر لبه یِ پله ها سرش این پشت بام گودی گودال نیست شُکر با پا نیامده است کسی رویِ پیکرش سخت است فکر این غم و سخت است باورش مردی که قاتلش بشود زخمِ همسرش حسن لطفی @deabel
مرغ بی بال و پر غمکده ی بغدادیم روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم قطره اشکیم که با آه رضا افتادیم سال ها با جگر پاره چنین سر دادیم: ما عزادار دل خون جوادیم همه با دل خون شده مجنون جوادیم همه عرش را غربت او یکسره غمناک کند رخت مشکی به تن پهنه ی افلاک کند گریه بر روضه ی او صاحب لولاک کند خواهری نیست که خون از لب او پاک کند این که پیچیده به خود تشنه و دور از وطن است خاک عالم به سرم گل پسر بوالحسن است مثل یک شمع کف حجره چکیدن سخت است وسط خانه ی خود زهر چشیدن سخت است از سوی همسر خود طعنه شنیدن سخت است پر خود را به روی خاک کشیدن سخت است نیست یک مرد کمی یاری مظلوم دهد قطره ای آب به این تشنه ی مغموم دهد بی وفا خواست که آقای مرا پیر کند غصه را در دل محزون شده تکثیر کند پسر فاطمه را کوچک و تحقیر کند خواست او را وسط حجره زمین گیر کند بی حیا بر جگر سوخته اش می خندید با کنیزان جلوی حجره ی او می رقصید پسر شاه خراسان جگرش می سوزد از غم زهر جفا چشم ترش می سوزد دست و پا می زند و بال و پرش می سوزد وسط حجره، تن شعله ورش می سوزد باورم نیست که این ها به کمک برخیزند آب را پیش نگاهش به زمین می ریزند گاهی از شرم کمی رحم و مدارا خوب است نگذارید تنش را به تماشا خوب است نکشیدش به سوی بام، همین جا خوب است چه کسی گفته قد و قامت رعنا خوب است؟! حمل او روی سر چند نفر، دردسر است تیزی پله و تنگی گذر، دردسر است خوبی بام به این است مصیبت نکشد بدنش زیر سم اسب مشقت نکشد نیزه و سنگ به پیشانی حضرت نکشد آخر روضه ی او کار به غارت نکشد تشنه جان داده ولی در بدنش سر دارد صحن این بام چه خوب است، کبوتر دارد شاه عالم به زمین خورده و بی حال شده پیکرش در ته گودال لگدمال شده بر سر پیرهنش صحبت و جنجال شده شمر با خنجر خود وارد گودال شده داشت با خنجر خود ضربه به آقا می زد ناگهان صوت فراگیر "بُنَیَّ" آمد محمد جواد شیرازی @deabel
عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید به پریشان شدن بال و پرش خندیدند درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین همگی جمع شدند دور سرش خندیدند یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد بر نفسهای بدون اثرش خندیدند زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند دست پا می زند و نیست کنارش پدری تا ببیند به عزای پسرش خندیدند کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود لشگری دور تن مختصرش خندیدند هر چه می گفت حسین یاولدی یاولدی... عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند قاسم نعمتی @deabel
  مرهم حریف زخم زبان ها نمی شود اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی شود گریه مکن بهانه به دست کسی مده با گریه هات هیچ مدارا نمی شود خسته مکن گلوی خودت را برای آب با آب گفتن تو کسی پا نمی شود این قدر پیش چشم کنیزان به خود مَپیچ با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود گیسو مکش به خاک ؛دلی زیر و رو شود در این اتاق عاطفه پیدا نمی شود باور کنم به در نگرفته است صورتت؟ این جای تنگ و این قد و بالا...نمی شود! با ضرب دست و پا زدنت طشت می زنند جز هلهله جواب مهیا نمی شود با غربتی که هست تو غارت نمی شوی نیزه به جای جای تنت جا نمی شود خوبیِ پشت بام همین است ای غریب پای کسی به سینه تو وا نمی شود علی اکبر لطیفیان @deabel
🌷 امام باقر (علیه السلام) : ☀ «أَثْقَلُ مَا یوضَعُ فِی الْمِیزَانِ یوْمَ الْقِیامَةِ الصَّلاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ». ⚖ سنگین ترین عملی که روز قیامت در ترازوی اعمال گذاشته می شود، صلوات بر محمد و اهل بیت اوست. 🌷 امام صادق (علیه السلام) : ☀ «مَا مِنْ عَمَلٍ أَفْضَلُ یوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ الصَّلاةِ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد». 📜 در قیامت هیچ عملی برتر و با فضیلت تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست. 🤲 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ☀️ @deabel
بهتر از این حرم پناهی نیست از نجف تا بهشت راهی نیست به بلندای آسمان سوگند مثلِ این قرصِ ماه، ماهی نیست در تمامِ سطورِ این دفتر شک نکن نقطه‌ی سیاهی نیست برو در راهِ مستقیمی که هیچ‌کس بر سرِ دوراهی نیست آی مردم! برای پیغمبر مثلِ او هیچ تکیه‌گاهی نیست این که خوابیده جای پیغمبر خودِ طاهاست، اشتباهی نیست فاطمه اولین مدافعِ اوست پس دگر در پیِ سپاهی نیست عادل حسین قربان @deabel