#امیرالمومنین
#مناجات
#مدح
حاضر و غائب علی و
کهف مصائب علی و
حرز نوائب علی و
جمع رغائب علی و
بحر عجائب علی و
کنز غرائب علی و
توبه تائب علی و
محرَم توّاب علی
شمس الهی تویی و
ما همه در سیاهی و
جلوه مطلق تویی و
من به خیال واهی و
کیست که می رهاندم
غیر تو از تباهی و
اینهمه تیره راهی و
لبم شده است ماهی و
نام تو قلّاب علی!
گیج شود قبله نما
چرخ زند هر طرف از
مکه، مدینه، آید از
کرب و بلا، از نجف از
رکن و مقام، از پی ات ای
کعبه صاحب شرف از
شش جهت آیینه به کف
حور و ملک بسته صف از
معجزه ی ناز علی!
فوز عظیم دو جهان
صاحب فائز، تویی آن
در صف توحید طلب کرده مبارز،
تویی آن حجت بالغ
تویی آن عالم بارز
تویی آن مبلغ دانش
ز بلاغتِ تو عاجز
تویی آن غایت اعجاز علی!
ماه به بزم شور تو
دف زند و پاره شود
پرده گوش نه فلک
مُصحف سی پاره شود
فرشته دیوانه شود،
ستاره آواره شود
کشتی جان سوی تو تا کدام سیّاره شود؟
ای پدر خاک علی!
ماه! بیا و دف بزن
که بند جان پاره شود
دف بزن آنچنان که
طبل آسمان پاره شود
بند گلو، بند گلوی حوریان پاره شود
به نعره علی گلوی کهکشان پاره شود
تا ته افلاک، علی!
آنچه که بودِ تو کند
ربِ ودود تو کند
خُلد، سرود تو کند
میلِ خلود تو کند
نذرِ ورود تو کند
جود، سجود تو کند
مدحتِ جود تو کند
مدحِ وجود تو کند
کشور ایجاد علی!
نفسِ محمد تویی و
احمدِ احمد تویی و
شاهِ سرآمد تویی و
بحر تو و مد تویی و
والیِ امجد تویی و
کنزِ زبرجد تویی و
حاصلِ ابجد تویی و
جدِّ ابو الجد تویی و
مَفخَرِ اجداد علی!
دل پی تو می دود و می رود و نمی رسد
فهم تو جوید خِرَد و می رود و نمی رسد
گم شده شام ابد و می رود و نمی رسد
جان ز ازل می رود و می رود و نمی رسد
وقت ملاقات، علی!
منتظر مردن آن لحظه عرض ادبم
روی تو را بنگرم و از تو شفاعت طلبم
دست بکش سرور من روی سر و چشم و لبم
تا که ببندی لبم از ذکر خود ای روز و شبم
افضل اوقات، علی!
محمدسعید میرزایی
هدایت شده از صراط مستقیم
#سیر_الی_الله
استاد تحریری:
🔹حاج #شيخ_هادى_تهرانى، معروف به «حاج مقدّس»، از منبرى هاى برجسته ى تهران و در تأثير كلام و روضه خوانى، بسيار كم نظير بود، به همين جهت هر روز به طور معمول، چندين بار سخنرانى مى كرد و در بسيارى از اوقات، با كمبود وقت مواجه مى گرديد. وى از ارادتمندان عالم خود ساخته، مرحوم آقا #شيخ_مرتضى_زاهد بود و در جلسات اخلاقى آن مرد بزرگ شركت مى كرد.
🔹روزى در خانه ى آقا شيخ مرتضى زاهد، جلسه اى تشكيل شد، در حالى كه شيخ مرتضى در حال خواندن حديث و روايت براى حاضران بود، ناگهان حاج مقدس از جا بلند مى شود تا جلسه را ترك كند كه شيخ مرتضى زاهد، خواندن كتاب را قطع كرد و به او كه قصد خداحافظى داشت، گفت: كجا مى رويد؟ حاج مقدّس جواب داد: آقا كارى دارم، بايد بروم (گويا مى خواست براى شركت در جلسه ى روضه و منبرى برود) حاج شيخ در جواب گفت: چند دقيقه اى بنشينيد، سپس مى رويد! حاج مقدّس دوباره جواب مى دهد: نه آقا كار دارم، بايد بروم!
آقا شيخ مرتضى با لحنى از مزاح و شوخى، همراه با لبخندى معنادار و به آرامى مى گويد: «هى مى گويد كار دارم، كار دارم، اى بى كار بشى مقدّس!»
حاج مقدّس آن روز، براى انجام كارهايش از جلسه بيرون رفت اما از آن روز به بعد، مشكل عجيب و غيرعادى برايش پيش آمد و از آن به بعد، بى كار شد و بسيارى از جلسه هاى سخنرانى او، به سبب هاى گوناگون تشكيل نمى شد و كسى از او براى منبر و روضه دعوت نمى كرد. او كه در بسيارى از اوقات، با كمبود وقت مواجه مى شد، اكنون بى كار شده بود، به همين جهت فكر كرد تا علت آن را بيابد. سرانجام متوجه كلام حاج شيخ مرتضى افتاد كه گفته بود: «هى مى گويد كارم دارم؛ اى بى كار بشى مقدس»!
🔹طبق گفته ى حاج مقدس، اين وضعيّت تا دو ماه ادامه يافت تا اين كه پس از دو ماه متوجه علت شد و به حضور شيخ رسيد و از او عذر خواهى نمود.
و بدين ترتيب، شيخ مرتضى زاهد، توجه و #تعلّق_خاطر شاگرد تربيتى خود را از #امور_غيرآخرتى هر چند امر مطلوبى مانند منبر باشد منقطع مى گرداند.
کتاب #حدیث_عنوان_بصری
#گامهای_آغازین_سلوک
🌸کانال نشر بیانات استاد تحریری👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2737373185Cddac684369
#امیرالمومنین
#مدح
چه افکار خوشی میپرورانم در سرم قطعاً
که با شیرینی یادش همیشه بهترم قطعاً
به غیرش هستی دنیا به یک ارزن نمی ارزد
گرفتارم، گدایم، مبتلای حیدرم قطعاً
خدا را شکر تقدیرم به زیبایی رقم خورده
که تا پایان عمرم ریزه خوار این درم قطعاً
از اسمش نور می بارد، چه ایوانی نجف دارد
که روزی میکُشد ما را صفای آن حرم قطعاً
محبت ریشه می خواهد، ارادت حکمتی دارد
مرا سویش کشانده شیر پاک مادرم قطعاً
قلافش پِلک و چشم دلربایش تیزی شمشیر
به یک نیمه نگاهش می دهد بال و پرم قطعاً
به جز او در دو عالم هیچکس ساقی کوثر نیست
به دادم میرسد آن لحظه های آخرم قطعاً
میلاد_حبیبی
شعر_شیعه
#خبر
🔴 شب شعر «دیدار ماه» در حوزه هنری برگزار می شود
در شب نیمه ماه مبارک رمضان، که مصادف با سه شنبه شب 7 اردیبهشت ماه خواهد بود، جمعی از شاعران کشور در شب شعر «دیدار ماه» حوزه هنری که به صورت مستقیم از رسانه ملی پخش خواهد شد، به شعرخوانی خواهند پرداخت.
این محفل شعرخوانی با حضور شاعرانی چون: یوسفعلی میرشکاک، مرتضی امیری اسفندقه، علیرضا قزوه ، حاج علی انسانی ،عباس براتیپور، هادی سعیدی کیاسری، محمدمهدی سیار، مرتضی حیدری آلکثیر، قاسم صرافان، احمد شهریار، امید مهدینژاد، میلاد عرفانپور، اسما سوری، نصیبا مرادی، سعید تاج محمدی ،محمد رسولی و میلاد حسنی برگزار می شود.
شب شعر «دیدار ماه» سه شنبه شب 7 اردیبهشت از ساعت 23:30 از شبکه دوم سیما به صورت مستقیم پخش خواهد شد.
__
#شعر #مرکز_آفرینش_های_ادبی #ادبیات #دیدار_ماه #حوزه_هنری #شعرکلاسیک #غزل #رهبر_انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تازه آغاز کار قاسم ماست...
🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹
مهرش کنار چشمه ی چشمش روان شده
کوه کرم، اَريكه ی آتش فشان شده
"حکمش مدار دایره کُنْ، فَكانْ"۱ شده
خِجلت زده سپهر، کران تا کران شده
بر سفره اش نشسته امیر و گدا، حسن
ا. ح. کمال
🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹
🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹
او را جمال طلعت شمسش زبانزد است
مه رو، کشیده ابرو و گیسو مُجَعّد است
در بُهت رفته عالم و آدم مُردّد است
کاحمد حسن وَ یا حسن آیا محمّداست؟
یا مجتبی محمّد! و یا مصطفی حسن!
ا . ح . کمال
🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹
🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹
عشق تو بود و چشم و شراب طهوری ات
ما را گرفت جذبه ی آفاق نوری ات
با این دلم چه ها که نکرده ست دوری ات
ای کوه صبر! جان به فدای صبوری ات
کز صبر توست قائم، دين خدا، حسن!
ا . ح . کمال
🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹
🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹
آن دم که خصم، گرم به لافِ گزاف بود
صلح تو ذوالفقار برون از غلاف بود
کآنگونه با دورویی و کین در مصاف بود
دین بی تو زخم خورده ی صد انحراف بود
صلح تو بود آینه ی کربلا ، حسن!
ا . ح . کمال
🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹
💐💐💐💐💐
ای نگاهت به سبزی قرآن
صوت بارانی تو المیزان
هرکه از جام تو عسل نوشید
چشمهایش طباطبایی شد
احمد علوی
💐💐💐💐💐
🌸🌸🌸🌸🌸
دو برادر نگو دو نیمۀ سیب
هر دو بودید کمسپاه و غریب
پس چرا آستان تو خاکی است
او چرا گنبدش طلایی شد؟
احمد علوی
🌸🌸🌸🌸🌸