eitaa logo
دعبلانه
380 دنبال‌کننده
704 عکس
265 ویدیو
43 فایل
منی که باز برآنم که #دعبلانه برایت غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت... 🌹گزیده ای از اشعار ناب فارسی @debelane
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
برای من که دلم نیست در کمند کسی به جز حسین نباشد مهم، پسندِ کسی به بند بند وجودم قسم که در همه عمر دلم نبوده به جز اهل بیت، بندِ کسی به غیر فاطمه و حیدر و حسین و حسن خدا کند که نباشم نیازمند کسی در این دو روزه‌ی دنیا به غیر آل عبا مباد بر سر ما سایه‌ی بلند کسی در آن زمان که پدر می‌گریزد از فرزند نمی‌رسد به محب علی گزند کسی به اشک روضه قسم می‌خورم که بر لب ما به روز حشر نبیند به غیر خنده کسی ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
. 📌 تمسک بر نازدانه اباعبدالله (ع). . 👤 (رحمةاللّه‌علیه). 🏴 . ------------------ . 📬 حُـوزِه عِلمِیّة حَضرَتِ آیـَـتُ اَللّه حـَقّ شِناس / اَمْینُ اَلْدُولِه _ فِیلْسُوفُ اَلْدُولِه. . 🌐 https://eitaa.com/hhaghshenas
مراثی وصال شیرازی (در رثاء اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام) محمد شفیع وصال شیرازی - 1390 لینک: https://www.ghbook.ir/Book/15904
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🚩 بازی امروز بت‌شکنی ایستاد و گفت شهادت سینه‌زنی ایستاد و گفت شهادت مادری آشفته می‌دوید و به دستش پیرهنی... ایستاد و گفت شهادت پاسخ پروانه ساده بود، به قدرِ سوختنی ایستاد و گفت شهادت! لاله که پرپر شد و بنفشه که افتاد، یاسمنی ایستاد و گفت شهادت یکسره می‌رفت تا سقوط کند شهر خط‌شکنی ایستاد و گفت شهادت بازی امروزِ کودکان فلسطین چیست؟... زنی ایستاد و گفت شهادت @mehdi_jahandar
هدایت شده از پرویزن
مدايح_و_مراثي_حضرت_ابوالفضل.pdf
1.37M
"مدایح و مراثی حضرت ابوالفضل در شعر فارسی" و ... احمد احمدی بیرجندی آستان قدس رضوی @mmparvizan
خوش آن که از دو جهان گوشهٔ غمی دارد همیشه سر به گریبان ماتمی دارد تو مرد صحبت دل نیستی، چه می‌دانی که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد هزار جان مقدس فدای تیغ تو باد که در گشایش دلها عجب دمی دارد! صائب تبریزی, دیوان اشعار, گزیدهٔ غزلیات صائب تبریزی
هدایت شده از علی مقدم
فروختیم ابد را غبارِ کثرتِ عالم، ز چشم برده احد را که از سرابِ صنم برده ام ز یاد صمد را چراغ عقل ز فرط هوای نفس خموش است به دست خویش چرا کُشته ایم راه بلد را؟! زیان نموده تر از ما نبوده کس به دو عالم برای یک نفس اینجا، فروختیم ابد را به روی بالش غفلت چگونه سر بگذاری ز یاد برده ای ای دل مگر که سنگ لحد را؟! تهیست دست تو چون سرو، قامتت به چه قیمت ثمر نداشته باشی دگر چه فایده قد را؟ مبند دل که در آخر به زور تیغ اجل هم فلک ز آدمیان پس بگیرد آنچه دهد را خرابه ای شده این دل، مگر‌ که عشق بیاید که غیر او نبود چاره ای، ریا و حسد را ۱۳ آذر ۱۴۰۲ @ASI_khorasani
کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون طپیده میدان کربلا گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد فریاد العطش ز بیابان کربلا آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا محتشم کاشانی
این آسمان صدق و درو اختر صفاست؟ یا روضهٔ مقدس فرزند مصطفاست؟ این داغ سینهٔ اسدالله و فاطمه است؟ یا باغ میوهٔ دل زهرا و مرتضاست؟ ای دیده، خوابگاه حسین علیست این؟ یا منزل معالی و معمورهٔ علاست؟ ای تن، تویی و این صدف در «لو کشف»؟ ای دل تویی، و این گهر کان «هل اتا» ست؟ ای جسم، خاک شو، که بیابان محنتست وی چشم؟ آب ریز، که صحرای کربلاست سرها برین بساط، مگر کعبهٔ دلست؟ رخها بر آستانه، مگر قبلهٔ دعاست؟ ای بر کنار و دوش نبی بوده منزلت قندیل قبهٔ فلکی خاک این هواست تو شمع خاندان رسولی به راستی پیش تو همچو شمع بسوزد درون راست بر حالت تو رقت قندیل و سوز شمع جای شگفت نیست، نشانی ازین عزاست قندیل ازین دلیل که: زردست روشنست کو را حرارت از جگر ماتم شماست هر سال تازه می‌شود این درد سینه سوز سوزی که کم نگردد و دردی که بی‌دواست کار فتوت از دل و دست تو راست شد اندرجهان بگوی که: این منزلت کراست؟ در آب و آتشیم چو قندیل بر سرت آبی که فیضش از مدد آتش عناست قندیل اگر هوای تو جوید بدیع نیست زیرا که گوهر تو ز دریای «لافتا» ست زرینه شمع بر سرقبرت چو موم شد زان آتشی که از جگر مؤمنان بخاست ای تشنهٔ فرات، یکی دیده بازکن کز آب دیده بر سر قبر تو دجله‌هاست آتش، عجب، که در دل گردون نیوفتاد! در ساعتی که آن جگر تشنه آب خواست شمشیر تا ز بد گهری در تو دست برد نامش همیشه هندو و سر تیزو بی‌وفاست از بهر کشتن تو به کشتن یزید را لایق نبود، کشتن او لعنت خداست آن پیرهن که گشت به دست حسود چاک اندر بر معاویه دیریست تا قباست فرزند بر عداوت آبا پراگند تخم خصومتی که چنین لعنتش سزاست گردیست بر ضمیر تو، زان خاکسار و ما بر گورت آب دیده فشانان ز چپ و راست با دوستان خویشتن از راه دشمنی رویت گرفته از چه و خاطر دژم چراست؟ گردون ناسزا ز شما عذر خواه شد امروز اگر قبول کنی عذر او سزاست شاهان بپرسش تو ز هر کشور آمدند وانگه ببندگی تو راضی، گرت رضاست از آب چشم مردم بیگانه گرد تو گرداب شد، چنان که برون شد به آشناست حالت رسیدگان غمت را گرفت شور شورابهٔ دو دیدهٔ یک یک برین گواست کار مخالف تو برون افتد از نوا چون در عراق ساز حسینی کنند راست بر عود تربت تو چوشکر بسوختیم از شکرت بپرس که: این آتش از کجاست؟ چون کاه میکشد به خود این چهرهای زرد این عود زن نگار، که همرنگ کهرباست عودی که میوهٔ دل زهرا درو بود نشگفت اگر شکوفهٔ او زهرهٔ سماست صندوق تو ز روی به زر در گرفته‌ایم وین زرفشانی ارچه برویست بی‌ریاست روزی ز سر گذشت تو دیدم حکایتی زان روز باز پیشهٔ من نوحه و بکاست تا میل قبهٔ تو در آمد به چشم من تاریکی از دو چشم جهان بین من جداست بر تربت تو وقف کنم کاسهای چشم زیرا که کیسهٔ زرم از سیم بی‌نواست تابوت تو ز دیده مرصع کنم به لعل وین کار کردنیست، که تابوت پادشاست چشم ارز خون دل شودم تیره، باک نیست در جیب و کیسه خاک تو دارم، که توتیاست چون خاک عنبرین ترا نیست آهویی مانندش ار به نافهٔ چینی کنم خطاست قلب سیاه سیم تنم زر ناب شد زین خاک سرخ فام، که همرنگ کهرباست کردم به حله روی ز پیشت به حیله، لیک پایم نمی‌رود، که مرا دیده از قفاست زان چشم دوربین چه شود گر نظر کنی در حال اوحدی؟ که برین آستان گداست او را بس اینقدر که بگویی ز روی لطف با جد و با پدر که: فلانی، غلام ماست کردم وداع، این سخن این جا گذاشتم بیگانه را مده سخن من، که آشناست گر تن سفر گزید ز پیشت، مگیر عیب دل را نگاه دار، که در خدمتت به پاست اوحدی مراغه‌ای
ای ابر پر آب بر هوا می پویی گریان گریان رخ ز حیا می شویی فریاد کنان چو رعد و برداشته آب از بهر حسین ، کربلا می جویی ابن حسام خوسفی, رباعیات ابن حسام خوسفی
ای قوم درین عزا بگریید بر کشتهٔ کربلا بگریید با این دل مرده خنده تا چند امروز درین عزا بگریید دلخستهٔ ماتم حسینید ای خسته دلان، هلا! بگریید در ماتم او خمش مباشید یا نعره زنید یا بگریید تا روح که متصل به جسم است از تن نشود جدا بگریید در گریه سخن نکو نیاید من میگویم شما بگریید اشک از پی چیست تا بریزید چشم از پی چیست تا بگریید در گریه به صد زبان بنالید در پرده به صد نوا بگریید تا شسته شود کدورت از دل یک دم ز سر صفا بگریید نسیان گنه صواب نبود کردید بسی خطا بگریید سیف فرغانی
. 💠 توسّل به حضرت اباالفضل (علیه السلام) 🔹️ مرحوم حاج میرزا فخرالدین جزایری نقل می‌کرد: یک وقت ناراحتی چشم پیدا کردم. پیش دکتر امین الملک (که زمانی وزیر بهداری بود) رفتم. وی متخصّص چشم و اولین چشم پزشک تهران بود و بعداً به دکتر مرزبان لقب پیدا کرد. دکتر امین الملک چشمم را عمل کرد. 🔹️ حاج میرزا فخرالدین می‌گفت: من از حاج آقا جمال اصفهانی _ برادر حاج آقا نورالله و آقا نجفی اصفهانی _ شنیده بودم که خواندن این ابیات برای توسّل خیلی موثر است: ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس از محنت و درد و غم مارو به تو آوردیم دست من مسکین گیر از بهر خدا عباس 🔹️ در میان اهل دعا معروف است که این شعر تاثیر فوق العاده‌ای دارد اگرچه از نظر شعری ارزش چندانی ندارد. 🔹️ این شعر را خواندم و خوابیدم. در خواب به من گفتند که به "حاج شیخ" هم متوسّل شوید "حاج شیخ" در اصطلاح ما به حاج شیخ عبدالکریم حائری _موسس حوزه_ اطلاق می‌شد. 🔹️ از خواب بیدار شدم و فاتحه‌ای برای آقای حاج شیخ خواندم و دوباره خوابیدم. در خواب دیدم: در دریا افتاده‌ام و در حال غرق شدن هستم. شخصی بیرون آب بود. به من فرمود: دستت را به من بده و اشاره کرد و مرا نجات داد. از او پرسیدم: شما کیستید؟ فرمود: عبّاس! 🔹️ این واقعه همان شبی واقع شد که من چشمم را عمل کردم. فردا دکتر امین الملک چشمم را معاینه کرد و گفت: آقا سیّد معجزه کردی؟ گفتم: چطور؟ گفت: آن چشمی که من دیده بودم و عمل کردم چشم نبود. چه اتفاقی افتاده؟ گفتم: بله، معجزه شده است و ماجرای توسّلم به حضرت اباالفضل (علیه السلام) را برایش نقل کردم. 📚 جرعه ای از دریا ؛ جزء ۳ ، صفحه ۵۷۵ . @jawaher_kalam
چه فتنه بود، ندانم به جویبار فرات که سروها ز گلستان دین، کنار فرات فتاد با دل چون لاله داغدار فرات به وحش و طیر روا آی خوشگوار فرات به حلق خشک علی اصغر آب، پیکان بود صغیر اصفهانی
وداع فرمود: در کوفه تان کنند تن از کعب نی سیاه در شامتان زنند به سر سنگ کین ز بام صغیر
پیرهن طلبید: خواهد فلک ز نو نهدت داغ بر جگر در ده مرا ز مهر یکی کهنه پیرهن صغیر
به میدان رهسپار شد: چندی ز خیمه دور شد آن شاه بی سپاه ناگه شنید ناله ی جانسوزی از قفا
زینب چو دید پیکری اندر میان خون چون آسمان و زخم تن از انجمش فزون بی حد جراحتی نتوان گفتنش که چند پا مال پیکری نتوان دیدنش که چون خنجر در او نشسته چو شهپر که در هما پیکان از او دمیده چو مژگان که از جفون گفت این به خون طپیده نباشد حسین من این نیست آنکه در بر من بود تاکنون یک دم فزون نرفت که رفت از کنار من این زخم ها به پیکر او چون رسید چون گر این حسین قامت او از چه بر زمین ور این حسین رایت او از چه سر نگون گر این حسین من سر او از چه بر سنان ور این حسین من تن او از چه غرق خون وصال شیرازی
ای صبا زود ببر سمت حرم نامه ما را که مگر مهر کند باز گذرنامه ی ما را کی؟ چطور؟ با که؟ کجاها؟ چه مسیری؟ خودش ای کاش بچیند همه برنامه ی ما را
هدایت شده از 🌹 رستاخیز کلمات 🌹
🔸 رستاخیز کلمات🔸 🌷گزیده ابیات آیینی و اخلاقی از شعر شاعران کهن و معاصر با تفکیک موضوعات و نام شاعران🌷 👇👇 @rastakhizekalamat
کانال اصلی مون 👆👆
هدایت شده از خبرگزاری فارس
محمدعلی بهمنی دار فانی را وداع گفت 🔹سجادی، سخنگوی ستاد پیگیری وضعیت حال استاد محمدعلی بهمنی دقایقی قبل در گفتگو با رسانه‌ها از جاودانه‌شدن استاد محمدعلی بهمنی خبر داد 🔹به گفتۀ این شاعر علی رغم اینکه در آخرین لحظات پزشکان تلاش کردند با احیای قلبی وضعیت حال استاد را به پایداری برسانند اما پس از دوبار احیای قلبی این مهم میسر نشد و استاد محمدعلی بهمنی حوالی ساعت ۲۳ آسمانی شد. @Farsna
صلی الله علیک یا حسن ابن علی نسیم لطف تو بر دوزخ ار وزد شاید که دوزخی ز عذابِ ابد شود ایمن اگر به دشمن خود صلح کرده‌ای چه عجب که عادت است به لقمه دهان سگ بستن مرا چو لطف تو باشد شکایت از که کنم؟ مرا چو کوی تو باشد کجا کنم مسکن؟ @SAEB_TABRIZ
یا امیرالمومنین علی علیه السلام سزد که سجده برم پیش طبع‌ قاآنی کزو نهفته همی مدح شاه دین خیزد علی‌که‌ گر کندش‌ مدح طفل ابجدخوان ز آسمان و زمین بانگ آفرین خیزد شهی که خاتم قدرت کند چو در انگشت هزار ملک سلیمانش از نگین خیزد به روی زین چو نشیند‌ گمان بری‌ که مگر هزار بیشه غضنفر ز پشت زین خیزد به نزد شورش رزم تو شور و غوغایی کز آسمان و زمین روز واپسین خیزد تو آن شهی‌ که ‌گدایان آستان ترا هزار دامن ‌گوهر ز آستین خیزد قاآنی شیرازی
هدایت شده از خط حزب‌ اللّه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ غزل جدیدی از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با عنوان «شرح حال» منتشر شد 🔹️ در جریان دیدار رمضانی امسال شاعران با رهبر انقلاب در فروردین‌ماه ۱۴۰۳، حجت‌الاسلام انصاری‌نژاد از شعرای برجسته کشور که به تازگی کتابی با عنوان «امین شعر انقلاب» تدوین و منتشر کرده، از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درخواست کرد تا غزل منتشر نشده‌ای از سروده‌هایشان را برای انتشار در چاپ جدید این کتاب در اختیار وی قرار دهند. رهبر انقلاب نیز با تقدیر از آقای انصاری‌نژاد با این پیشنهاد موافقت و غزلی از سروده‌های معظم‌له در اختیار این شاعر قرار گرفت. 📝 هفته‌نامه‌ی «خط حزب‌الله» متن این غزل حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را به شرح زیر منتشر می‌کند.  📝 «شرح حال» گامی به راه و گامی در انتظار دارم سرگشته روزگاری پَرگارـ‌وار دارم دلبسته‌ی امیدی در سنگلاخ گیتی رَه بی‌شکیب پویم، دل بی‌قرار دارم یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک چون شمع، اشک و آهی بی‌اختیار دارم گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی سیلم که هستی خود از کوهسار دارم سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم از خاک پاک مشهد نقشی است بر جبینم شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم ▫️سیدعلی خامنه‌ای 🔹️ رهبر انقلاب در نوروز امسال و در جریان محفل شعرخوانی شاعران، یک بیت از این غزل را خوانده بودند. 💻 Farsi.Khamenei.ir