اولین سالی که وارد راهنمایی شدم با وجود همهی تفاوت ها و سختیهایی که نسبت به دبستان داشت،برام خیلی خیلی قشنگ بود:))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا رادیاتور اسپرینگ نیست...
اندک امیدهایم را محکم در آغوش گرفتم،اما مدام پوچ میشوند و از میان دستانم سر میخورند!
تنهایی سایه من شده ؛ اندوهی را با خود به تنهایی حمل میکنم که سنگین تر از خودم است .
ومن همانطور کالبد زخمی خویش را روی زمین های سرد به سوی گورستان رویاهایم میکشانم:)))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همش از یک ایستگاه قطار شروع شد...
کلاس مجازی اینطوریه که زنگ هنره و داری نقاشی میکشی. یهو میبینی زمان کلاس تموم شده و باید بری آزمایش الکتریسیته انجام بدی!
از خواب خسته ام ؛
به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم..
چیزی شبیه بیهوشی !
برای زمان طولانی ،
شاید هم از بیداری خسته ام ،از این که بخوابم
و تهش بیداری باشد ؛
کاش می شد سه سال یا شش سال یا نه سال خوابید...
و بعد بیدار شد ،
نشد هم . . .
نشد !
_عباس معروفی
دیگه خیلی جاها بود و نبودم مهم نیست.
حتی خودمم دیگه مهم نیستم...
ولی مهم نیست مگه نه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولی این یکی خیلی حس خوبی داشت دوست دارم اینجا هم بمونه:)))