eitaa logo
"بیست‌و‌دومِ دسامبر"
48 دنبال‌کننده
15 عکس
16 ویدیو
0 فایل
احوالات دخترکی سرسبز و امیدوار؛در جریان رودِ خیال...✨🌚 {https://daigo.ir/secret/3892357148} با جان و دل شنوای سخنان شما هستم:) کپی؟فور قشنگ تره دوستِ‌من!
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز برای آخرین بار در امسال رفتم مدرسه،باورم نمیشه بالاخره تموم شد اما خوشحالم به خاطر تعطیلات عید چون میتونم کارایی که دوست دارم رو انجام بدم:)
نمیدونم باید چطوری شروع کنم اما... مثل همیشه زمین به گردش در اومد، ۳۶۵ روز گذشت و یک سال به سن من اضافه شد. خیلی زود اما دیر گذشت، خیلی راحت اما سخت گذشت، خیلی دوست داشتنی اما نفرت انگیز گذشت، هر طوری که بود،خوب یا بد گذشت،تموم شد و هیچ وقت برنمی‌گرده و من نمیتونم دوباره شروعش کنم. از شادی ها فقط یک خاطره موند از اندوه ها هم فقط یک خاطره موند از اینکه تولدم با شروع سال جدید فاصله‌ی چندانی نداره خوشحالم چون در لحظات پایانی هر سال،من هم به پایان یک سال پرفراز و نشیب میرسم،بعد از آرزو کردن شمع روی کیک خاموش میشه و در نهایت تنها چیزی که از تولدم باقی میمونه چندتا عکسه... با تکرار شدن این چرخه هربار به یاد میارم که لحظه ها واقعا سریع میگذرن و کوچکترین اهمیتی نمیدن به اینکه من چطور اونها رو سپری میکنم،براشون مهم نیست که در این لحظه چه احساسی دارم،مصمم تر از قبل به سفر خودشون ادامه میدن و هر بار من رو شگفت زده تر از قبل میکنن. تصوراتی که در گذشته از موقعیت امسالم داشتم حتی ذره ای به واقعیت شباهت ندارن و مشخص نیست سال بعد چطور باشه.زندگی من رو با جریان خودش همراه می‌کنه و من سوار بر قایقی هستم بدون ذره ای آگاهی از اینکه تا رسیدن به مقصد نهایی چه اتفاقاتی پیش رو دارم،پس از خاطرات امسال فقط درس هایی که آموختم رو به عنوان توشه‌ی سفرم همراه خودم میبرم به امید اینکه به بهترین نحو ممکن ازشون استفاده کنم. خلاصه که؛ تولدم مبارک:)) _از میان واژگان اعماق قلبم
"بیست‌و‌دومِ دسامبر"
خیلی حس قشنگیه:))
زندگی عالی نیست ولی اونقدرا هم بد نیست اگر فقط و فقط همو داشته باشیم!
وکاش وقتی ابرِغم به گلوی کوچـکت می‌رسد، از یاد نبری شانه‌ای در کار نیست،و بهتر است بپذیری، همیشه قرار است در آغوشِ باد گریه کنی.زیرا رنج تنهاست و رنجور تنهاتر...
خیلی زشته الان بگم عیدتون مبارک؟:)
منم خیلی دوست داشتم از این متن هایی که میگن امسال براشون چطوری گذشته و چقدر براشون مفید بوده بنویسم ولی دیدم جز گریه کاری نکردم و هیچ دستاوردی نداشتم پس منصرف شدم
مرا به گوشه‌ی آغوش خویش دعوت کن؛ مگر به جز تو کسی گوشه‌ی دلم دارم؟
عه ازم تعریف کردی؟ الان همه نقطه ضعفامو برات ردیف میکنم که یه وقت شرمنده و مدیون تعریفت نشم
یکی نیست بهم بگه بس کن ای نادان انقدر به بعضی آدما اهمیت نده