🇮🇷 دلـتنـگـ♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ
⬇️ معرفت و مودت👈 زمینه اطاعت هستش 👀در این باره بریم سراغ یک مثال: اگرشـما به بچه تون بگین: «من تو
⬇️
👳♂خاطره ای از زبان حاج آقا قرائتی:
🔘دختري از من سؤال کرد: «من خـدا را دوست دارم😍، اهل بیت و نماز را هم دوست دارم😍؛ اما براي اینکه لاك ناخن را دوسـت
دارم، نمـاز نمیخوانم🙄؛
چون نمیتونم وضو بگیرم پس بـا همـون نـاخن هـاي لاك زده نماز میخونم و در بعضی مواقع هم
نمازم را نمیخونم😴.»
این دختر علاقه به لاك را هم ردیف و برابر با علاقه به خدا، رسول و نمازگذاشته بود.🤭
ادامه دارد ....
1⃣1⃣0⃣
✍|دلتنگ|♡
@deeltangy
🇮🇷 دلـتنـگـ♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ
⬇️ 👳♂خاطره ای از زبان حاج آقا قرائتی: 🔘دختري از من سؤال کرد: «من خـدا را دوست دارم😍، اهل بیت و نما
⬇️
👈به اوگفتم: «اگه
همسـرت یک شب به خانه نیادو بگه که شما را دوست داره💞، ولی بستنی🍦 را هم دوست داره وچون دیشب یکی از رفقاش ، او
را براي صـرف بستنی به خونه خودش دعوت کرده و او نتونسته به منزل بیاد😒؛شماچقدر ناراحت میشید؟
🟢اگه علاقه به زیبایی
ظـاهري یـک نـاخن💅 را بر علاقه به خالق همه زیبایی ها برتري بـدیم، توهین به خـداست😱. اگر علاقه به گناه را بر علاقه به اهل
بیت ترجیـح بـدیم، توهین به اهـل بیت هست😨
❗️ همـونطورکه اگرشوهرتـون علاقه به بسـتنی را بر علاقه به شـما ترجیـح بده،
توهین به شماست.»😒
ادامه دارد ......
1⃣1⃣1⃣
✍|دلتنگ|♡
@deeltangy
🇮🇷 دلـتنـگـ♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ
⬇️ معرفت و مودت👈 زمینه اطاعت هستش 👀در این باره بریم سراغ یک مثال: اگرشـما به بچه تون بگین: «من تو
السلام علی المهدی
السلام علی المهدی
السلام علی المهدی
🙂❤️
🔸سفرهی میهمانیات آرام جمع میشود و ما هنوز منتظر صاحبخانهایم.
حالا که ماه دارد تمام میشود، بیشتر آه میکشم.
و "آه" نام دیگرِ توست...
وقتی از عمق دل شکسته برآید...
#ماه_رمضان 🌙
#امام_زمان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کتاب یادت باشد کتابی است که میشود ساعتها با آن خندید و روزها با آن اشک ریخت.
کتاب را که ورق میزنی انگار همه شهدا به تصویر کشیده میشوند و تازه میفهمی آنهایی که فدایی زینب (س) شدند، چقدر شبیه هم هستند،
فرقی نمیکند اسمشان چه باشد! محمد بلباسی، محسن حججی، مصطفی صدرزاده، مهدی نوروزی یا حمید سیاهکالی و... اینان همگی « #یادشان_بود» تا ما « #یادمان_باشد» راه، از آسمان میگذرد!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ📚ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر دنبال کتابی برای #آرامش_روح، برای پیدا کردن راه یا حتی برای #هدیه_دادن به بهترین عزیزانتان هستید، این کتاب را حتما بخرید و بخوانید و هدیه بدهید.
از آن دست کتابهایی که دوست نداری تمام شود، از آن دست کتابهایی که وقتی به آخر میرسی، نمیدانی اول راهی یا آخر راه! فقط میشود گفت ﴿باران کلمات که میبارد، دلمان برایشان تنگ میشود، راه میافتیم بدون چتر؛ ما بغض میکنیم، آسمان گریه﴾
#معرفی_کتاب
#کتابخوانی
#یادت_باشد
✍|دلتنگ|♡
𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂
❲ یھ جرعہ کتـٰاب ❳
تنھا جایـے کہ دوست نداشت شانھ بہ شانھ هم راه برویم مزار شھدا بود . . میگفت : ممکنہ همسر شھیدۍ حتـے اگر پیر هم شده باشہ مارو ببینہ و یاد شھیدشون و روزایـے کہ با هم بودن بیفتہ و دلتنگ بشھ . بھتره رعایت کنیم و کمـے با فاصلہ راه بریم .
کتابِ یادت باشد ♥️!
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
✍|دلتنگ|♡
𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂
سحرِ آخر ..؛
چشم هایت را ببند،
دست بر سینه بگذار و تصور کن!
رو به روی ایوان نجف..
- سلام آقا که الان رو به روتونم!💛((:
✍|دلتنگ|♡
𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
به بهانه ۲۰ فروردین سالروز شهادت سید مرتضی آوینی
قرار ملاقات روحانی و پاسدار شهید حجتالاسلام ضابط با شهید آوینی (رحمه الله علیهم)
شهید ضابط تعریف میکرد :
خیلی دلم میخواست سیدمرتضی آوینی رو ببینم.
یه روز به رفقایش گفتم یه موقعیتی جور کنید ما سیدمرتضی رو ببینیم، نشد.
بالاخره سید شهیدان اهل قلم تو فکه رفت روی مین و شهید شد و من نتوانستم سید مرتضی رو ببینم.
بعد از مدتی قسمت شد با یکی از کاروانهای راهیان نور آمدم برای بازدید از مناطق جنگی. یک جایی شب ماندیم و مستقر شدیم.
شب که خوابیدم دیدم شهید آوینی آمد به خوابم.
در خواب به او گفتم: آقا سید! من خیلی دوست داشتم وقتی زنده بودی ببینمت ولی توفیق نشد.
شهید آوینی توی خواب به من گفت: نگران نباش! فردا صبح ساعت 8 بیا سر پل کرخه منتظرتم.
صبح بیدار شدم و من بیچاره که هنوز به زنده بودن شهید شک داشتم گفتم: آخه این چه خوابی بود! آوینی که خیلی وقت است شهید شده.
بلند شدم رفتم سر قراری که با من گذاشته بود و نیم ساعت دیر رسیدم. دیدم خبری از آوینی نیست.
دیگر داشتم مطمئن میشدم که خواب و خیال و اینجور چیزها واقعیت ندارد که یه دفعه سربازی که آن نزدیکیها پست میداد آمد پیش من و گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟
گفتم بله با یکی از رفقا قرار داشتم
. گفت: چه شکلی بود؟
برایش توصیف کردم.
گفتم: موهای جو گندمی، محاسنش اینجوری بود، عینکش... سرباز گفت: رفیقت آمد اینجا و تا ساعت 8 منتظرت شد، نیامدی. بعد که میخواست برود، به من گفت: یک کسی میآید با این اسم و این قیافه، بهش بگو مرتضی آمد. خیلی منتظرت شد، نیامدی، کار داشت رفت
. کنار پل، یک چیزی برایت نوشته برو بخوان.
رفتم دیدم کنار پل با خاک انگشتش نوشته : "فلانی! آمدیم نبودید، وعده ما بهشت. سیدمرتضی آوینی".
شادی روح هر دو شهید صلوات 🌸
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ أَهْلِکْ عَدُوَّهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ
✍|دلتنگ|♡
𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂