eitaa logo
🇮🇷 دلـتنـگـ♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ
554 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
26 فایل
🙃گذشت‌و‌گذشت.... روزی‌شد‌که‌تصمیم‌گرفتیم‌یه‌محفلی‌داشته‌باشیم‌که‌با کمک‌هم‌رشدکنیم...🦋 💔|دلتنگِ|⁦♡⁩مولامونیم‌وامیدواریم‌باایجاداین‌کانال انشاالله‌بتونیم‌حتی‌شده‌یه‌قدم‌کوچیکی‌برداریم:-)⁩🔮و سرباز‌آقامون‌بشیم☘️انشاءالله🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
تولدي آسماني شكوه‌السادات كنار حوض نشست، و به عكس ماه خيره شد، صداي دلنشين خش‌خش برگ‌ها گوشش را نوازش كرد، با خودش گفت:«اين ماه آخر است،يك ماه ديگر فرزندم به دنيا مي‌‌آيد» سرماي هوا بدنش را لرزاند، به اتاق بازگشت و پاهايش را در زير كرسي قرار داد، همانطور كه به در اتاق خيره بود، در عالم رؤيا فرو رفت. نوري آسماني در تمام فضاي خانه پخش شد. بانويي در ميان نور ايستاد صدايش در گوش شكوه‌السادات طنين افكند، «من فضه، خدمتكار حضرت زهرا سلام الله عليها هستم. از سوي ايشان براي شما هديه‌اي آورده‌ام، دستان شكوه‌السادات مي لرزيد. نگاهش برقاب عكس امير‌المؤمنين عليه السلام افتاد بسته را باز كرد.«برد يماني» و يك خوشه انگور كه سه حبه درشت و زيبا داشت. ناگهان از خواب بيدار شد نگاهي به اطراف انداخت اما برد يماني در اتاق نبود. سال‌ها بعد زمانيكه سيد مجتبي قدم درراه حسين‌بن‌علي عليه السلام نهاد. بار ديگر هديه مادرش «فاطمه زهرا سلام الله عليها» را به ياد آورد. نگاهي به كودكان نواب انداخت. فاطمه‌السادات ، زهر‌االسادات، صديقه‌السادات سه حبه زيبا كه خداوند آنها را به او عطا كرده بود. منبع: كتاب شبنم سرخ