eitaa logo
شاعرِ آیینه‌ها
266 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
23 ویدیو
1 فایل
در بهبه‌ی جریان بی‌روح اطراف؛ من زندگی می‌کنم در اعماق جنگل ذهنم! در اینجا همه پیمان می‌بندیم برای باهم بودن، ما‌ گوش می‌سپاریم به‌موسیقی طبیعت، قدم‌ می‌زنیم در میان پیچک‌های سبز‌رنگ ‌و سرمی‌کشیم فنجان‌تلخ زندگی را؛
مشاهده در ایتا
دانلود
در اعصار تاریخی من جایگاه تو کجاست؟
پروین اعتصامی به شکل عجیبی، حق شعر میگه.
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست | پروین اعتصامی
شاعرِ آیینه‌ها
در اعصار تاریخی من جایگاه تو کجاست؟
با راز های سرزمین کهن من با راز های نفرین کهن من چه میکنی؟
اینکه سعی میکنم هم زمان هم به تفریح و هم به درسم بپردازم و شکست میخورم ولی نا امید نمیشم تحسین برانگیزه!
با خود چه کرده ای روح خسته‌ی من؟
من دور شده ام از منِ من
خسته‌ام دنیایم دیگر وسیع نیست راه های پرفراز نشیبِ به سوی والایی زندگیم تیره و تار شده است.
اصلا کدام عالم؟